عزالدین قسام: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی ' هفتاد سال پيش يا بهتر است که بگوييم در 19 نوامبر سال 1935 شيخ مجاهد عز الدين قسام ب...' ایجاد کرد)
 
(آرشیو عکس و تصویر)
 
(۲۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
هفتاد سال پيش يا بهتر است که بگوييم در 19 نوامبر سال 1935 شيخ مجاهد عز الدين قسام به ...
+
'''شهید عزالدین قسام''' (۱۲۶۱ - ۱۳۱۴ ش)، از علما، سخنوران مذهبی و رهبران ضد استعماری و ضد صهیونیستی است. وی روحانی سوری بود که با جنبش‌های آزادی‌بخش علیه فرانسه و انگلیس مبارزه ‌کرد؛ امام جماعت حیفا و عضو جمعیة الشبان المسلمین بود و نخستین هسته‌های مبارزه مسلحانه علیه صهیونیزم در فلسطین را پایه‌گذاری کرد و به شهادت رسید.
  
==ولاذت==
+
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = عزّالدین بن عبد القادر بن مصطفی بن یوسف بن محمد القسام
 +
|تصویر=[[پرونده:Qassam.jpg|۲3۰px|center]]
 +
|زادروز = ۱۲۶۱ شمسی
 +
|زادگاه = لاذقیه سوریه
 +
|وفات =  ۱۳۱۴ شمسی 
 +
|مدفن =  روستای الشیخ یافا ([[فلسطین]])
 +
|اساتید = 
 +
|شاگردان =
 +
|آثار =
 +
}}
  
شيخ عز الدين قسام به سال 1882م. در شهرک جبله واقع در نزديکي شهر اللاذقيه در سواحل سوريه در خانواده اي با تقوي و روستايي ديده به جهان گشود. پدرش شيخ عبد القادر مصطفي قسام از کارمندان حوزه علوم شريعت اسلامي بود و مادرش حليمه قصاب، در يک خانواده تحصيل کرده و مذهبي پرورش يافته بود. پدر قسام به کار تدريس اهتمام ويژه اي داشت. عبد القادر در مکتب خانه روستا به اهالي آن قرآن کريم، زبان عربي، خط و رياضيات آموزش مي داد و با ياد دادن سرودهاي ديني، روحيه جهاد و حماسه را در ميان ساکنان روستا بر مي انگيخت. وي همچنين براي مدتي بازپرس ويژه دادگاه بود.
+
==زندگینامه==
عز الدين قسام در مکتب خانه روستا خواندن، نوشتن و تلاوت قرآن را آموخت و در اين زمينه از تمامي هم سن و سالان خود برتر بود. پس از مدتي به دانشگاه الازهر مصر رفت و در جلسات درس شيخ محمد عبده شرکت کرد و بدين ترتيب روح تشنه خود را از درياي علم و معرفت سيراب کرد. قسام در اغلب جلسات درس دانشگاه شرکت مي کرد و بيش تر اوقات خود را در کتابخانه ها مي گذراند. وي در کنار فراگيري علم، نيز به جنبش هاي آزادي خواه توجه خاصي داشت. او دريافته بود که اسلام دين عزت، اقتدار، آزادگي و جهاد است.
+
عزالدین در شهرک جبله واقع در نزدیکی شهر اللاذقیه در سواحل [[سوریه]] در خانواده ای با تقوی و روستایی دیده به جهان گشود. پدرش شیخ عبد القادر مصطفی قسام از کارمندان حوزه علوم شریعت اسلامی بود و مادرش حلیمه قصاب، در یک خانواده تحصیل کرده و مذهبی پرورش یافته بود. پدر قسام به کار تدریس اهتمام ویژه ای داشت. او در مکتب خانه روستا به اهالی آن [[قرآن|قرآن کریم]]، زبان عربی، خط و [[ریاضی|ریاضیات]] آموزش می داد و با یاد دادن سرودهای دینی، روحیه [[جهاد]] و حماسه را در میان ساکنان روستا بر می انگیخت.  
قسام در مصر با استعمار انگليس و سلطه آن بر ملت و ذخاير ملي اين کشور آشنا شد و در همان وقت در انديشه ضرورت مبارزه با "فئوداليسم" و نيروهاي استعمارگر بود. به اعتقاد وي، اين دو معضل دو روي يک سکه هستند. ظلم و ستم اگر منتشر شود، انسان ها و آباداني ها را از بين مي برد. مشاهده اين گونه مسائل غير اخلاقي وي را به شهرک جبله کشاند و خاطرات محنت هاي خانواده و هموطنانش اعم از بيسوادي و اوضاع وخيم اقتصادي را در ذهن او زنده کرد.  
 
  
==فعاليت آموزشي قسام==
+
==تحصیل و تدریس==
  
در سال 1906 عزالدين قسام پس از ده سال علم اندوزي و کسب معرفت در الازهر و اخذ دانشنامه از اين دانشگاه به جبله بازگشت. از آنجا براي آشنا شدن با شيوه تدريس در دانشگاه هاي ترکيه به اين کشور سفر کرد. پس از بازگشت از ترکيه مانند پدرش در مسجد سلطان بن ادهم قطب الدين به تدريس مشغول شد.
+
عز الدین قسام در مکتب خانه روستا خواندن، نوشتن و [[تلاوت قرآن]] را آموخت و در این زمینه از تمامی هم سن و سالان خود برتر بود. پس از مدتی به [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] رفت و در جلسات درس [[شیخ محمد عبده|شیخ محمد عبده]] شرکت کرد و بدین ترتیب روح تشنه خود را از دریای علم و معرفت سیراب کرد. قسام در اغلب جلسات درس دانشگاه شرکت می کرد و بیشتر اوقات خود را در کتابخانه ها می گذراند. وی در کنار فراگیری علم، نیز به جنبش های آزادی خواه توجه خاصی داشت. او دریافته بود که [[اسلام]] دین عزت، اقتدار، آزادگی و [[جهاد]] است.
وي به کودکان روستاي جبله خواندن، نوشتن، حفظ قرآن کريم و علوم حديث آموخت و در مسجد المنصوري واقع در مرکز اين روستا، نماز جمعه به پا مي داشت. مردم همگي شيفته خطبه ها و نحوه تدريس وي شده بودند. طولي نکشيد که شهرت و آوازه شيخ قسام در مناطق مجاور منتشر شد. وي مفاهيم اسلام را با درک عميق و گسترده خود، به مردم تبليغ مي کرد و اين گونه طرفداران بسياري به دست آورد و در ميان مردم مقام و منزلت ويژه اي پيدا کرد.
 
  
==مبارزه با اشغالگران فرانسه در سوريه==
+
قسام در [[مصر]] با استعمار انگلیس و سلطه آن بر ملت و ذخایر ملی این کشور آشنا شد و در همان وقت در اندیشه ضرورت مبارزه با "فئودالیسم" و نیروهای استعمارگر بود. به اعتقاد وی، این دو معضل دو روی یک سکه هستند. ظلم و ستم اگر منتشر شود، انسان ها و آبادانی ها را از بین می برد. مشاهده این گونه مسائل غیر اخلاقی وی را به شهرک جبله کشاند و خاطرات محنت های خانواده و هموطنانش اعم از بیسوادی و اوضاع وخیم اقتصادی را در ذهن او زنده کرد.
  
هنگام ورود نظاميان فرانسه به سوريه در سال 1920، مبارزات قسام با اشغالگران در ساحل شمالي سوريه آغاز شد. ايشان و مرحوم عمر بيطار از طلايه داران جهاد مسلحانه در سال هاي 1919 تا 1920 بودند.
+
عزالدین قسام در سال ۱۹۰۶ پس از ده سال علم اندوزی و کسب معرفت در الازهر و اخذ دانشنامه از این دانشگاه به جبله بازگشت. از آنجا برای آشنا شدن با شیوه تدریس در دانشگاه های [[ترکیه]] به این کشور سفر کرد. پس از بازگشت از ترکیه مانند پدرش در مسجد سلطان بن ادهم قطب الدین به تدریس مشغول شد.
وي سوريه را ترک کرد. سپس خانه خود را که کل دارايي او به شمار مي آمد، فروخت و با پول آن بيست و چهار قبضه تفنگ خريد. پس از آن خانواده خود را به طرف منطقه اي کوهستاني فرستاد. فرانسوي ها تلاش کردند تا با دادن پيشنهادهايي فريبنده نظير دادن پست و مقام هاي عالي، شيخ را از ادامه مبارزه بازدارند، اما او به تمامي اين پيشنهادها پاسخ رد داد. اصرار قسام بر مقاومت دادگاه نظامي فرانسه در اللاذقيه را بر آن داشت تا حکم اعدام وي و شماري از يارانش را صادر کند. سپس شيخ به منظور رها شدن از تعقيب فرانسوي ها به دمشق و از آنجا به فلسطين رفت.
 
  
==قسام در فلسطين==
+
وی به کودکان روستای جبله خواندن، نوشتن، حفظ [[قرآن|قرآن کریم]] و [[علوم حدیث|علوم حدیث]] آموخت و در مسجد المنصوری واقع در مرکز این روستا، [[نماز جمعه]] به پا می داشت. مردم همگی شیفته خطبه ها و نحوه تدریس وی شده بودند. طولی نکشید که شهرت و آوازه شیخ قسام در مناطق مجاور منتشر شد. وی مفاهیم [[اسلام]] را با درک عمیق و گسترده خود، به مردم تبلیغ می کرد و این گونه طرفداران بسیاری به دست آورد و در میان مردم مقام و منزلت ویژه ای پیدا کرد.
  
قسام و يارانش در حيفا سکونت گزيدند و خانواده هاي آنان در منزلي در محله قديمي اين شهر در کنار يکديگر زندگي کردند. اين محله پناهگاه کشاورزان فقيري بود که در نتيجه حمله اشغالگران، خانه هاي شان در روستاها تخريب و موطن مهاجران يهودي شده بود.
+
== فعالیت‌های سیاسی و جهادی ==
قسام براي بهبود اوضاع معيشتي کشاورزان، تلاش بسياري نمود. وي با برپايي کلاس هاي شبانه به مبارزه با بي سوادي برخاست. اندکي نگذشت که کشاورزان ساکن منطقه شمالي و کارگران به شيخ احترام ويژه اي گذاردند و شيفته اخلاق و منش خداپسندانه وي شدند.
 
قسام در مدرسه اسلامي حيفا به تدريس مشغول شد و دانش آموزان را به آينده سرزمين خود در سايه اشغالگري آگاه کرد. وي با موافقت حاج محمد امين الحسيني مفتي قدس و رهبر جنبش ملي فلسطين، امام جماعت و خطيب مسجد استقلال شد. قسام با شيوه خاصي که داشت، به تنوير افکار عمومي فلسطينيان مشغول شد و آنان را از تهديدات فراروي شان مطلع کرد و همواره اين جمله را تکرار مي کرد که" يهوديان براي نابودي ملت فلسطين و تشکيل دولتي يهودي تنها منتظر يک فرصت هستند" شيخ قسام در مساجد در ميان نمازهاي پنجگانه، جلسات درس برگزار مي کرد. وي از اين فرصت استفاده مي کرد و مبارزان را براي نبرد آماده مي کرد. وي در برنامه هاي خود همواره کيفيت را بر کميت ترجيح مي داد.
 
هنگامي که تهديدات حمله نيروهاي انگليسي به فلسطين افزايش يافت، قسام "جمعيت جوانان مسلمان" را تاسيس کرد و در آن جوانان مسلمان را پرورش داد و آنان را از قيد و بند انحراف و خودباختگي ناشي از اوضاع دشوار اقتصادي و سياسي آن زمان آزاد و به کار و تلاش براي حمايت از ميهن دعوت کرد.
 
وي با رهبران شهرهاي مختلف فلسطين در تماس بود و از اين راه توانست عده زيادي از جوانان را به سازمان جهادي خود جذب کند.
 
قسام در سال 1930 مدتي در دفتر ازداوج و طلاق دادگاه حيفا فعاليت کرد و از راه آن موفق شد تا با قشرهاي مختلف جامعه از جوانان گرفته تا سالخوردگان، کشاروزان، کارگران، دانشجويان و کارمندان ارتباط برقرار کند. اين مساله نقش بسزايي در گسترش و توسعه دامنه سازمان جهادي او داشت.
 
  
==فعاليت هاي جهادي==
+
===مبارزه با اشغالگران فرانسه===
  
عمليات مبارزان قسامي تنها به حمله به شهرک هاي اشغالي صهيونيست ها خلاصه نمي شد و همانطور که استاد اميل الغوري در کتاب خود با عنوان "فلسطين در گذر شصت سال" مطرح کرده است، اين عمليات ها همچنين شامل تعقيب و شکنجه کساني مي شد که عليه ملت و مصالح آن خيانت مي کردند نظير همکاري با رژيم صهيونيستي، جاسوسي براي سازمان اطلاعات انگليس يا فروش اراضي به يهوديان و دلالي براي آنان.
+
هنگام ورود نظامیان فرانسه به [[سوریه|سوریه]] در سال ۱۹۲۰، مبارزات قسام با اشغالگران در ساحل شمالی سوریه آغاز شد. ایشان و مرحوم عمر بیطار از طلایه داران [[جهاد]] مسلحانه در سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ بودند.
مبارزه با گشتي هاي ارتش و پليس، بستن راه ها و حمله به قرارگاه هاي ارتش و مراکز پليس، حمله به نگهبانان شهرک هاي يهودي نشين و بمب گذاري، از ديگر اقدامات مبارزان قسامي شمار مي آمد.
 
هنگامي که عمليات هاي قسام بسان روحي تازه در کالبد فلسطينيان دميده شد و آنان را به تکاپو واداشت، دولت انگليس اعلام کرد که هر کس درباره مجريان اين عمليات اطلاعاتي ارائه دهد، پاداش خوبي دريافت خواهد کرد. اين عمليات در واقع در دل و جان يهوديان رعب و وحشت افکنده بود. يهوديان نخستين باري بود که مي ديدند عليه شان عمليات هاي نظامي صورت مي گيرد.
 
دولت انگليسي و يهود از ترس اين عمليات ها جاسوس هاي خود را در مناطق مختلف مستقر کردند و با کمترين شک نسبت به کسي، او را بازداشت مي کردند.
 
بدين ترتيب تحرکات و فعاليت هاي گروه قسام با مشکلات متعددي مواجه گرديد. پليس انگليس توانست درباره نيرو و تجهيزات نظامي و مکان عمليات اين گروه اطلاعاتي جمع آوري کند.  
 
  
==شهادت شيخ عز الدين قسام==
+
وی سوریه را ترک کرد. سپس خانه خود را که کل دارایی او به شمار می آمد، فروخت و با پول آن بیست و چهار قبضه تفنگ خرید. پس از آن خانواده خود را به طرف منطقه ای کوهستانی فرستاد. فرانسوی ها تلاش کردند تا با دادن پیشنهادهایی فریبنده نظیر دادن پست و مقام های عالی، شیخ را از ادامه مبارزه بازدارند، اما او به تمامی این پیشنهادها پاسخ رد داد. اصرار قسام بر مقاومت، دادگاه نظامی فرانسه در اللاذقیه را بر آن داشت تا حکم اعدام وی و شماری از یارانش را صادر کند. سپس شیخ به منظور رها شدن از تعقیب فرانسوی ها به [[دمشق]] و از آنجا به [[فلسطین|فلسطین]] رفت.
  
دکتر مصطفي کبها پژوهشگر فلسطيني در خصوص نحوه به شهادت رسيدن شيخ قسام مي گويد:«نيروهاي قسام در روز دوم يا سوم نوامبر سال 1935 از حيفا خارج شدند و به طرف کوه هاي کرمل در نزديک روستاهاي حيفا و جنين رفتند.»
+
===مبارزه با تهاجم ایتالیا به لیبی===
وي مي افزايد که گروهي متشکل از 14 مبارز به دو يگان تقسيم شدند. يگان نخست تحت فرماندهي قسام و يگان ديگر تحت فرماندهي شيخ فرحان سعدي معاون قسام قرار داشت. کبها مسائل امنيتي را عامل اين تقسيم بندي اعلام و هرگونه اختلاف ميان قسام و معاون خود را که به تسريع در اعلان جنگ انجاميده بود، رد کرد.
+
در سال 1911 میلادی، ایتالیا تصمیم به تصرف طرابلس گرفت و در 30 سپتامبر 1911 آن جار را محاصره کردند. هنگامی که خبر محاصره به گوش مردم شام رسید ، موج عظیمی از خشم به راه افتاد که القسام نقش برجسته ای در آن ایفا کرد. قسام به خیابان ها آمد و توده های مردم را در جبله و لاذقیه و شهرها و روستاهای ساحلی رهبری کرد.
اوضاع بر وفق مراد شيخ قسام پيش نرفت، روزي يکي از هواداران شيخ به يک دستگاه خودروي گشتي انگليس تيراندازي و بدين ترتيب عمليات نيروهاي شيخ پيش از انجام نخستين مرحله نقشه لو رفت به عبارت ديگر زمان نبرد مسلحانه را تسريع بخشيد. سپس نيروهاي پليس انگليس مبارزان قسام را در جنگل هاي "شيخ زيد" واقع در نزديکي "يعبد" دستگير کردند.
 
اين پژوهشگر فلسطيني همچنين مي افزايد که با لو رفتن مخفيگاه گروه قسام و رسيدن نيروهاي پليس به آن، عده اي مزدور عرب از شيخ و طرفدارانش خواستند تا تسليم شوند، اما شيخ هرگز تسليم نشد و از ياران خود خواست تا افتخار شهادت را بر خواري ترجيح دهند و چنين نيز شد.  
 
  
==از عز الدين قسام تا احمد ياسين==
+
القسام همچنین با دولت ترکیه عثمانی تماس گرفت و موافقت آنان را برای انتقال داوطلبان به الکساندرتا و سپس انتقال آنها با کشتی را به لیبی به دست آورد.
  
عوني فرسخ يکي از نويسندگان عرب مي گويد: شهادت قسام بازتاب وسيعي در ميان فلسطينيان داشت و آثار آن در تشييع باشکوه پيکر پاک اين شهيد در حيفا کاملا نمايان بود.
+
===قسام در فلسطین===
پيکرهاي پاک شهيد قسام، شهيد يوسف عبد الله زيباري و سعيد عطيه المصري (از ياران نزديک قسام) مسافت پنج کيلومتر بر دوش فلسطينيان حمل شدند و در خلال آن تشييع کنندگان بدون توجه به تيراندازي نيروهاي پليس و نظاميان انگليسي، با آنان درگير و بر اثر اين درگيري عده اي شهيد يا زخمي شدند.
+
[[پرونده:Qasam.jpg|thumb|left|نماد گردان‌های عزالدین قَسّام، شاخهٔ نظامی سازمان جنبش مقاومت اسلامی موسوم به حماس]]
 +
قسام و یارانش در حیفا سکونت گزیدند و خانواده های آنان در منزلی در محله قدیمی این شهر در کنار یکدیگر زندگی کردند. این محله پناهگاه کشاورزان فقیری بود که در نتیجه حمله اشغالگران، خانه های شان در روستاها تخریب و موطن مهاجران [[یهود|یهودی]] شده بود.
 +
 
 +
قسام برای بهبود اوضاع معیشتی کشاورزان، تلاش بسیاری نمود. وی با برپایی کلاس های شبانه به مبارزه با بی سوادی برخاست. اندکی نگذشت که کشاورزان ساکن منطقه شمالی و کارگران به شیخ احترام ویژه ای گذاردند و شیفته [[اخلاق]] و منش خداپسندانه وی شدند.
 +
 
 +
قسام در مدرسه اسلامی حیفا به تدریس مشغول شد و دانش آموزان را به آینده سرزمین خود در سایه اشغالگری آگاه کرد. وی با موافقت حاج محمد امین الحسینی مفتی [[قدس]] و رهبر جنبش ملی [[فلسطین]]، [[امام جماعت‌|امام جماعت]] و خطیب مسجد استقلال شد. قسام با شیوه خاصی که داشت، به تنویر افکار عمومی فلسطینیان مشغول شد و آنان را از تهدیدات فراروی شان مطلع کرد و همواره این جمله را تکرار می کرد که "یهودیان برای نابودی ملت فلسطین و تشکیل دولتی یهودی تنها منتظر یک فرصت هستند". شیخ قسام در مساجد در میان نمازهای پنجگانه، جلسات درس برگزار می کرد. وی از این فرصت استفاده می کرد و مبارزان را برای نبرد آماده می کرد. وی در برنامه های خود همواره کیفیت را بر کمیت ترجیح می داد.
 +
 
 +
هنگامی که تهدیدات حمله نیروهای انگلیسی به فلسطین افزایش یافت، قسام "جمعیت جوانان مسلمان" را تاسیس کرد و در آن جوانان مسلمان را پرورش داد و آنان را از قید و بند انحراف و خودباختگی ناشی از اوضاع دشوار اقتصادی و سیاسی آن زمان آزاد و به کار و تلاش برای حمایت از میهن دعوت کرد.
 +
 
 +
وی با رهبران شهرهای مختلف فلسطین در تماس بود و از این راه توانست عده زیادی از جوانان را به سازمان جهادی خود جذب کند.
 +
قسام در سال ۱۹۳۰ مدتی در دفتر ازداوج و طلاق دادگاه حیفا فعالیت کرد و از راه آن موفق شد تا با قشرهای مختلف جامعه از جوانان گرفته تا سالخوردگان، کشاروزان، کارگران، دانشجویان و کارمندان ارتباط برقرار کند. این مساله نقش بسزایی در گسترش و توسعه دامنه سازمان جهادی او داشت.
 +
 
 +
عملیات مبارزان قسامی تنها به حمله به شهرک های اشغالی صهیونیست ها خلاصه نمی شد و همانطور که استاد امیل الغوری در کتاب خود با عنوان "فلسطین در گذر شصت سال" مطرح کرده است، این عملیات ها همچنین شامل تعقیب و شکنجه کسانی می شد که علیه ملت و مصالح آن خیانت می کردند نظیر همکاری با رژیم صهیونیستی، جاسوسی برای سازمان اطلاعات انگلیس یا فروش اراضی به [[یهود|یهودیان]] و دلالی برای آنان.
 +
مبارزه با گشتی های ارتش و پلیس، بستن راه ها و حمله به قرارگاه های ارتش و مراکز پلیس، حمله به نگهبانان شهرک های یهودی نشین و بمب گذاری، از دیگر اقدامات مبارزان قسامی شمار می آمد.
 +
 
 +
هنگامی که عملیات های قسام بسان روحی تازه در کالبد فلسطینیان دمیده شد و آنان را به تکاپو واداشت، دولت انگلیس اعلام کرد که هر کس درباره مجریان این عملیات اطلاعاتی ارائه دهد، پاداش خوبی دریافت خواهد کرد. این عملیات در واقع در دل و جان یهودیان رعب و وحشت افکنده بود. یهودیان نخستین باری بود که می دیدند علیه شان عملیات های نظامی صورت می گیرد.
 +
 
 +
دولت انگلیسی و یهود از ترس این عملیات ها جاسوس های خود را در مناطق مختلف مستقر کردند و با کمترین شک نسبت به کسی، او را بازداشت می کردند.
 +
بدین ترتیب تحرکات و فعالیت های گروه قسام با مشکلات متعددی مواجه گردید. پلیس انگلیس توانست درباره نیرو و تجهیزات نظامی و مکان عملیات این گروه اطلاعاتی جمع آوری کند.
 +
 
 +
==شهادت==
 +
 
 +
دکتر مصطفی کبها پژوهشگر فلسطینی در خصوص نحوه به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسیدن شیخ قسام می گوید: «نیروهای قسام در روز دوم یا سوم نوامبر سال ۱۹۳۵ از حیفا خارج شدند و به طرف کوه های کرمل در نزدیک روستاهای حیفا و جنین رفتند.» وی می افزاید که گروهی متشکل از ۱۴ مبارز به دو یگان تقسیم شدند. یگان نخست تحت فرماندهی قسام و یگان دیگر تحت فرماندهی شیخ فرحان سعدی معاون قسام قرار داشت.
 +
 
 +
اوضاع بر وفق مراد شیخ قسام پیش نرفت، روزی یکی از هواداران شیخ به یک دستگاه خودروی گشتی انگلیس تیراندازی و بدین ترتیب عملیات نیروهای شیخ پیش از انجام نخستین مرحله نقشه لو رفت، به عبارت دیگر زمان نبرد مسلحانه را تسریع بخشید. سپس نیروهای پلیس انگلیس مبارزان قسام را در جنگل های "شیخ زید" واقع در نزدیکی "یعبد" دستگیر کردند.
 +
 
 +
این پژوهشگر فلسطینی همچنین می افزاید که با لو رفتن مخفیگاه گروه قسام و رسیدن نیروهای پلیس به آن، عده ای مزدور عرب از شیخ و طرفدارانش خواستند تا تسلیم شوند، اما شیخ هرگز تسلیم نشد و از یاران خود خواست تا افتخار شهادت را بر خواری ترجیح دهند و چنین نیز شد.
 +
 
 +
===تشییع و تدفین===
 +
شهادت قسام بازتاب وسیعی در میان فلسطینیان داشت و آثار آن در [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوه پیکر پاک این شهید در حیفا کاملا نمایان بود. پیکرهای پاک شهید قسام، شهید یوسف عبدالله زیباری و سعید عطیه المصری (از یاران نزدیک قسام) مسافت پنج کیلومتر بر دوش فلسطینیان حمل شدند و در خلال آن تشییع کنندگان بدون توجه به تیراندازی نیروهای پلیس و نظامیان انگلیسی، با آنان درگیر و بر اثر این درگیری عده ای شهید یا زخمی شدند.  
 +
 
 +
سرانجام پیکر عزالدین قسام و یارانش در روستای الشیخ در نزدیکی شهر اشغالی یافا آرام گرفت.
 +
 
 +
==منبع==
 +
عزالدین قسام، سایت رحماء.
 +
 
 +
==آرشیو عکس و تصویر==
 +
<gallery mode="packed" heights="170">
 +
پرونده:قسام (1).jpg|شهید عزالدین قسام
 +
پرونده:قسام (2).jpg|قبر شهید عزالدین قسام در [[فلسطین|فلسطین اشغالی]]
 +
پرونده:قسام.jpg|تمبر یادبود شهید عزالدین قسام
 +
 
 +
</gallery>
 +
 
 +
[[رده:علمای قرن چهاردهم|قسام،عزالدین]]
 +
[[رده: علمای شهید]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۳

شهید عزالدین قسام (۱۲۶۱ - ۱۳۱۴ ش)، از علما، سخنوران مذهبی و رهبران ضد استعماری و ضد صهیونیستی است. وی روحانی سوری بود که با جنبش‌های آزادی‌بخش علیه فرانسه و انگلیس مبارزه ‌کرد؛ امام جماعت حیفا و عضو جمعیة الشبان المسلمین بود و نخستین هسته‌های مبارزه مسلحانه علیه صهیونیزم در فلسطین را پایه‌گذاری کرد و به شهادت رسید.

۲3۰px
نام کامل عزّالدین بن عبد القادر بن مصطفی بن یوسف بن محمد القسام
زادروز ۱۲۶۱ شمسی
زادگاه لاذقیه سوریه
وفات ۱۳۱۴ شمسی
مدفن روستای الشیخ یافا (فلسطین)

Line.png




زندگینامه

عزالدین در شهرک جبله واقع در نزدیکی شهر اللاذقیه در سواحل سوریه در خانواده ای با تقوی و روستایی دیده به جهان گشود. پدرش شیخ عبد القادر مصطفی قسام از کارمندان حوزه علوم شریعت اسلامی بود و مادرش حلیمه قصاب، در یک خانواده تحصیل کرده و مذهبی پرورش یافته بود. پدر قسام به کار تدریس اهتمام ویژه ای داشت. او در مکتب خانه روستا به اهالی آن قرآن کریم، زبان عربی، خط و ریاضیات آموزش می داد و با یاد دادن سرودهای دینی، روحیه جهاد و حماسه را در میان ساکنان روستا بر می انگیخت.

تحصیل و تدریس

عز الدین قسام در مکتب خانه روستا خواندن، نوشتن و تلاوت قرآن را آموخت و در این زمینه از تمامی هم سن و سالان خود برتر بود. پس از مدتی به دانشگاه الازهر مصر رفت و در جلسات درس شیخ محمد عبده شرکت کرد و بدین ترتیب روح تشنه خود را از دریای علم و معرفت سیراب کرد. قسام در اغلب جلسات درس دانشگاه شرکت می کرد و بیشتر اوقات خود را در کتابخانه ها می گذراند. وی در کنار فراگیری علم، نیز به جنبش های آزادی خواه توجه خاصی داشت. او دریافته بود که اسلام دین عزت، اقتدار، آزادگی و جهاد است.

قسام در مصر با استعمار انگلیس و سلطه آن بر ملت و ذخایر ملی این کشور آشنا شد و در همان وقت در اندیشه ضرورت مبارزه با "فئودالیسم" و نیروهای استعمارگر بود. به اعتقاد وی، این دو معضل دو روی یک سکه هستند. ظلم و ستم اگر منتشر شود، انسان ها و آبادانی ها را از بین می برد. مشاهده این گونه مسائل غیر اخلاقی وی را به شهرک جبله کشاند و خاطرات محنت های خانواده و هموطنانش اعم از بیسوادی و اوضاع وخیم اقتصادی را در ذهن او زنده کرد.

عزالدین قسام در سال ۱۹۰۶ پس از ده سال علم اندوزی و کسب معرفت در الازهر و اخذ دانشنامه از این دانشگاه به جبله بازگشت. از آنجا برای آشنا شدن با شیوه تدریس در دانشگاه های ترکیه به این کشور سفر کرد. پس از بازگشت از ترکیه مانند پدرش در مسجد سلطان بن ادهم قطب الدین به تدریس مشغول شد.

وی به کودکان روستای جبله خواندن، نوشتن، حفظ قرآن کریم و علوم حدیث آموخت و در مسجد المنصوری واقع در مرکز این روستا، نماز جمعه به پا می داشت. مردم همگی شیفته خطبه ها و نحوه تدریس وی شده بودند. طولی نکشید که شهرت و آوازه شیخ قسام در مناطق مجاور منتشر شد. وی مفاهیم اسلام را با درک عمیق و گسترده خود، به مردم تبلیغ می کرد و این گونه طرفداران بسیاری به دست آورد و در میان مردم مقام و منزلت ویژه ای پیدا کرد.

فعالیت‌های سیاسی و جهادی

مبارزه با اشغالگران فرانسه

هنگام ورود نظامیان فرانسه به سوریه در سال ۱۹۲۰، مبارزات قسام با اشغالگران در ساحل شمالی سوریه آغاز شد. ایشان و مرحوم عمر بیطار از طلایه داران جهاد مسلحانه در سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ بودند.

وی سوریه را ترک کرد. سپس خانه خود را که کل دارایی او به شمار می آمد، فروخت و با پول آن بیست و چهار قبضه تفنگ خرید. پس از آن خانواده خود را به طرف منطقه ای کوهستانی فرستاد. فرانسوی ها تلاش کردند تا با دادن پیشنهادهایی فریبنده نظیر دادن پست و مقام های عالی، شیخ را از ادامه مبارزه بازدارند، اما او به تمامی این پیشنهادها پاسخ رد داد. اصرار قسام بر مقاومت، دادگاه نظامی فرانسه در اللاذقیه را بر آن داشت تا حکم اعدام وی و شماری از یارانش را صادر کند. سپس شیخ به منظور رها شدن از تعقیب فرانسوی ها به دمشق و از آنجا به فلسطین رفت.

مبارزه با تهاجم ایتالیا به لیبی

در سال 1911 میلادی، ایتالیا تصمیم به تصرف طرابلس گرفت و در 30 سپتامبر 1911 آن جار را محاصره کردند. هنگامی که خبر محاصره به گوش مردم شام رسید ، موج عظیمی از خشم به راه افتاد که القسام نقش برجسته ای در آن ایفا کرد. قسام به خیابان ها آمد و توده های مردم را در جبله و لاذقیه و شهرها و روستاهای ساحلی رهبری کرد.

القسام همچنین با دولت ترکیه عثمانی تماس گرفت و موافقت آنان را برای انتقال داوطلبان به الکساندرتا و سپس انتقال آنها با کشتی را به لیبی به دست آورد.

قسام در فلسطین

نماد گردان‌های عزالدین قَسّام، شاخهٔ نظامی سازمان جنبش مقاومت اسلامی موسوم به حماس

قسام و یارانش در حیفا سکونت گزیدند و خانواده های آنان در منزلی در محله قدیمی این شهر در کنار یکدیگر زندگی کردند. این محله پناهگاه کشاورزان فقیری بود که در نتیجه حمله اشغالگران، خانه های شان در روستاها تخریب و موطن مهاجران یهودی شده بود.

قسام برای بهبود اوضاع معیشتی کشاورزان، تلاش بسیاری نمود. وی با برپایی کلاس های شبانه به مبارزه با بی سوادی برخاست. اندکی نگذشت که کشاورزان ساکن منطقه شمالی و کارگران به شیخ احترام ویژه ای گذاردند و شیفته اخلاق و منش خداپسندانه وی شدند.

قسام در مدرسه اسلامی حیفا به تدریس مشغول شد و دانش آموزان را به آینده سرزمین خود در سایه اشغالگری آگاه کرد. وی با موافقت حاج محمد امین الحسینی مفتی قدس و رهبر جنبش ملی فلسطین، امام جماعت و خطیب مسجد استقلال شد. قسام با شیوه خاصی که داشت، به تنویر افکار عمومی فلسطینیان مشغول شد و آنان را از تهدیدات فراروی شان مطلع کرد و همواره این جمله را تکرار می کرد که "یهودیان برای نابودی ملت فلسطین و تشکیل دولتی یهودی تنها منتظر یک فرصت هستند". شیخ قسام در مساجد در میان نمازهای پنجگانه، جلسات درس برگزار می کرد. وی از این فرصت استفاده می کرد و مبارزان را برای نبرد آماده می کرد. وی در برنامه های خود همواره کیفیت را بر کمیت ترجیح می داد.

هنگامی که تهدیدات حمله نیروهای انگلیسی به فلسطین افزایش یافت، قسام "جمعیت جوانان مسلمان" را تاسیس کرد و در آن جوانان مسلمان را پرورش داد و آنان را از قید و بند انحراف و خودباختگی ناشی از اوضاع دشوار اقتصادی و سیاسی آن زمان آزاد و به کار و تلاش برای حمایت از میهن دعوت کرد.

وی با رهبران شهرهای مختلف فلسطین در تماس بود و از این راه توانست عده زیادی از جوانان را به سازمان جهادی خود جذب کند. قسام در سال ۱۹۳۰ مدتی در دفتر ازداوج و طلاق دادگاه حیفا فعالیت کرد و از راه آن موفق شد تا با قشرهای مختلف جامعه از جوانان گرفته تا سالخوردگان، کشاروزان، کارگران، دانشجویان و کارمندان ارتباط برقرار کند. این مساله نقش بسزایی در گسترش و توسعه دامنه سازمان جهادی او داشت.

عملیات مبارزان قسامی تنها به حمله به شهرک های اشغالی صهیونیست ها خلاصه نمی شد و همانطور که استاد امیل الغوری در کتاب خود با عنوان "فلسطین در گذر شصت سال" مطرح کرده است، این عملیات ها همچنین شامل تعقیب و شکنجه کسانی می شد که علیه ملت و مصالح آن خیانت می کردند نظیر همکاری با رژیم صهیونیستی، جاسوسی برای سازمان اطلاعات انگلیس یا فروش اراضی به یهودیان و دلالی برای آنان. مبارزه با گشتی های ارتش و پلیس، بستن راه ها و حمله به قرارگاه های ارتش و مراکز پلیس، حمله به نگهبانان شهرک های یهودی نشین و بمب گذاری، از دیگر اقدامات مبارزان قسامی شمار می آمد.

هنگامی که عملیات های قسام بسان روحی تازه در کالبد فلسطینیان دمیده شد و آنان را به تکاپو واداشت، دولت انگلیس اعلام کرد که هر کس درباره مجریان این عملیات اطلاعاتی ارائه دهد، پاداش خوبی دریافت خواهد کرد. این عملیات در واقع در دل و جان یهودیان رعب و وحشت افکنده بود. یهودیان نخستین باری بود که می دیدند علیه شان عملیات های نظامی صورت می گیرد.

دولت انگلیسی و یهود از ترس این عملیات ها جاسوس های خود را در مناطق مختلف مستقر کردند و با کمترین شک نسبت به کسی، او را بازداشت می کردند. بدین ترتیب تحرکات و فعالیت های گروه قسام با مشکلات متعددی مواجه گردید. پلیس انگلیس توانست درباره نیرو و تجهیزات نظامی و مکان عملیات این گروه اطلاعاتی جمع آوری کند.

شهادت

دکتر مصطفی کبها پژوهشگر فلسطینی در خصوص نحوه به شهادت رسیدن شیخ قسام می گوید: «نیروهای قسام در روز دوم یا سوم نوامبر سال ۱۹۳۵ از حیفا خارج شدند و به طرف کوه های کرمل در نزدیک روستاهای حیفا و جنین رفتند.» وی می افزاید که گروهی متشکل از ۱۴ مبارز به دو یگان تقسیم شدند. یگان نخست تحت فرماندهی قسام و یگان دیگر تحت فرماندهی شیخ فرحان سعدی معاون قسام قرار داشت.

اوضاع بر وفق مراد شیخ قسام پیش نرفت، روزی یکی از هواداران شیخ به یک دستگاه خودروی گشتی انگلیس تیراندازی و بدین ترتیب عملیات نیروهای شیخ پیش از انجام نخستین مرحله نقشه لو رفت، به عبارت دیگر زمان نبرد مسلحانه را تسریع بخشید. سپس نیروهای پلیس انگلیس مبارزان قسام را در جنگل های "شیخ زید" واقع در نزدیکی "یعبد" دستگیر کردند.

این پژوهشگر فلسطینی همچنین می افزاید که با لو رفتن مخفیگاه گروه قسام و رسیدن نیروهای پلیس به آن، عده ای مزدور عرب از شیخ و طرفدارانش خواستند تا تسلیم شوند، اما شیخ هرگز تسلیم نشد و از یاران خود خواست تا افتخار شهادت را بر خواری ترجیح دهند و چنین نیز شد.

تشییع و تدفین

شهادت قسام بازتاب وسیعی در میان فلسطینیان داشت و آثار آن در تشییع باشکوه پیکر پاک این شهید در حیفا کاملا نمایان بود. پیکرهای پاک شهید قسام، شهید یوسف عبدالله زیباری و سعید عطیه المصری (از یاران نزدیک قسام) مسافت پنج کیلومتر بر دوش فلسطینیان حمل شدند و در خلال آن تشییع کنندگان بدون توجه به تیراندازی نیروهای پلیس و نظامیان انگلیسی، با آنان درگیر و بر اثر این درگیری عده ای شهید یا زخمی شدند.

سرانجام پیکر عزالدین قسام و یارانش در روستای الشیخ در نزدیکی شهر اشغالی یافا آرام گرفت.

منبع

عزالدین قسام، سایت رحماء.

آرشیو عکس و تصویر