ابویاسر نضری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
'''«ابویاسر نَضَرى»''' برادر حیىّ‌ بن‌ اخطب (رئیس قبیله [[بنی نضیر|بنى‌نضیر]])، از بزرگان [[یهود|یهود]]<ref>ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص‌۵۶۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۳۷.</ref> و از دشمنان سرسخت [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه وآله بود.<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۸.</ref> برخی مفسران، نام ابویاسر را در [[شأن نزول]] آیاتى که از [[احبار]] یهود سخن دارد، ذکر کرده‌اند.
 +
==زندگی‌نامه==
 +
از جزئیات زندگى ابویاسر بن‌ اخطب اطلاعى در دست نیست. نخستین سخنى که از وى در اختیار است، به زمان [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت پیامبر]] به [[مدینه]] باز‌مى‌گردد. [[صفیه بنت حیی بن اخطب|صفیه]]، دختر حیىّ بن‌ اخطب - که پس از اسارت در [[غزوه خیبر]] به ازدواج [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] (صلی الله علیه و آله) درآمد - مى‌گوید: چون [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد و در [[قبا]] (دیار بنى‌ عمرو بن‌ عوف) فرود آمد، پدر و عمویم (ابویاسر) صبح‌گاه به دیدن او رفته تا غروب در آن‌جا ماندند و وقتى بازگشتند، سخت اندوهگین بودند. شنیدم که عمویم درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله به پدرم مى‌گفت: آیا او را مى‌شناسى؟ او همان پیامبر موعود است؟ گفت: به خدا آرى. عمویم گفت: احساس درونى‌ات درباره او چیست؟ گفت: به خدا سوگند دشمنى با او تا زنده‌ام.<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۱۹.</ref>
  
'''ابوياسر نَضَرى: برادر حيىّ‌ بن‌ اخطب (رئيس قبيله بنى‌نضير) از دانشمندان بزرگ يهود<ref>السيرة النبويه، ج2، ص‌564؛ انساب الاشراف، ج‌1، ص‌337.</ref> و از دشمنان سرسخت پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>السيرة النبويه، ج‌2، ص‌548.</ref>'''
+
از این گفتگو، هم موقعیت ابویاسر در جامعه [[بنی نضیر|بنى‌نضیر]] و هم تکاپوى او در پى کشف جایگاه پیامبر صلى الله علیه و آله روشن مى‌شود. به هر روى، ابویاسر از کسانى است که وقتى گرایش مردم مدینه به رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید، برخلاف پیمانْ نامه رسمى و عمومى که طبق آن به حمایت از پیامبر و دورى از دشمنانش متعهد شده بود، با پرسش‌هاى واهى و غلط انداز به‌ کارشکنى پرداخت<ref>البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۷۹. </ref> و بدین‌گونه، دشمنى و ستیز خویش را با حضرت نشان داد.
  
از جزئيات زندگى او اطلاعى در دست نيست. نخستين سخنى كه از وى در اختيار است، به زمان هجرت پيامبر به [[مدينه]] باز‌مى‌گردد. صفيه، همسر پيامبر و دختر حيىّ بن‌ اخطب مى‌گويد: چون [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله به مدينه هجرت كرد و در قبا (ديار بنى‌ عمرو بن‌ عوف) فرود آمد، پدر و عمويم صبح‌گاه به ديدن او رفته تا غروب در آن‌جا ماندند و وقتى بازگشتند، سخت اندوهگين بودند. شنيدم كه عمويم درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله به پدرم مى‌گفت: آيا او را مى‌شناسى؟ او همان پيامبر موعود است؟ گفت: به خدا آرى. عمويم گفت: احساس درونى‌ات درباره او چيست؟ گفت: به خدا سوگند دشمنى با او تا زنده‌ام.<ref>السيرة النبويه، ج‌2، ص‌519.</ref> از اين گفتگو، هم موقعيت ابوياسر در جامعه بنى‌نضير و هم تكاپوى او در پى كشف جایگاه پيامبر صلى الله عليه و آله روشن مى‌شود؛ به هر روى، ابوياسر از كسانى است كه وقتى گرايش مردم مدينه به رسول خدا صلی الله علیه و آله را ديد، برخلاف پيمانْ نامه رسمى و عمومى كه طبق آن به حمايت از پيامبر و دورى از دشمنانش متعهد شده بود، با پرسش‌هاى واهى و غلط انداز به‌ كارشكنى پرداخت<ref>البدء والتاريخ، ج‌4، ص‌179. </ref> و بدين‌گونه، دشمنى و ستيز خويش را با حضرت نشان داد.
+
ابویاسر نیز چون برادرش، از این‌که خداوند پیامبر را از میان عرب برگزیده و نه [[یهود]]، به شدت [[حسادت]] مى‌کرد و براى بازگرداندن مردم از [[اسلام]]، تمام توان خویش را به‌کار مى‌بست.<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۸.</ref> علت دشمنى وى و هم فکرانش آن بود که با پذیرش عمومى اسلام، منافعشان به خطر مى‌افتاد.<ref>فخررازی، التفسیر الکبیر، ج‌۵، ص‌۲۸.</ref> فرجام ابویاسر نیز در تاریخ روشن نیست.
  
ابوياسر نيز چون برادرش، از اين‌كه خداوند پيامبر را از ميان عرب برگزيده، به شدت حسادت مى‌كرد و براى بازگرداندن مردم از اسلام، تمام توان خويش را به‌كار مى‌بست.<ref>السيرة النبويه، ج‌2، ص‌548.</ref> علت دشمنى وى و هم فكرانش آن بود كه با پذيرش عمومى اسلام، منافعشان به خطر مى‌افتاد.<ref>التفسير الكبير، ج‌5، ص‌28.</ref> فرجام ابوياسر نيز در تاريخ روشن نيست.
+
==ابویاسر در شأن نزول آیات==
  
==ابوياسر در شأن نزول==
+
مفسران، ابویاسر را در [[شأن نزول]] آیاتى که از [[احبار]] [[یهود|یهود]] و بزرگان آن سخن گفته است، داخل دانسته‌اند:
 
 
مفسران، ابوياسر را نيز در شأن نزول آياتى كه از احبار يهود و بزرگان آن سخن دارد، داخل دانسته‌اند:
 
 
 
1. در ذيل آيه 109 [[سوره بقره]]/2 از ابن‌عباس نقل است <ref>جامع‌البيان، مج‌1، ج‌1، ص‌682؛ مجمع‌البيان، ج‌1، ص‌353.</ref> كه حيىّ‌ بن اخطب و ابوياسر از حسودترين يهود درباره عرب‌ها بودند و چون خداوند، پيامبرش را از آنان برگزيد در بازگرداندن مردم از اسلام مى‌كوشيدند كه خداوند درباره آنان فرمود: {{متن قرآن|«وَدَّ كَثيرٌ مِن اَهلِ الكِتـبِ لَو يَرُدُّونَكُم مِن بَعدِ ايمـنِكُم كُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ اَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّى يَأتِىَ اللّهُ بِاَمرِهِ اِنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَىء قَدير»}}؛ بسيارى از اهل‌كتاب پس از آن‌كه حقيقت بر آن‌ها آشكار شده، از روى حسد دوست دارند شما را پس از [[ايمان]] آوردنتان به كفر بازگردانند. عفو و گذشت كنيد تا خدا فرمانش را بياورد؛ كه او بر هر كارى تواناست.
 
 
 
2. واحدى از ابن‌عباس آورده<ref>اسباب النزول، ص‌41.</ref> كه آيه‌ 135 [[سوره بقره]]/2 درباره سران يهود [[مدينه]]، از‌ جمله ابوياسر و نيز نصاراى نجران است كه در باب برترى كيش خود با مسلمانان به مخاصمه برخاستند و يهوديان مى‌گفتند: پيامبر ما برترين [[پيامبران]] و [[تورات]] ما برترين كتاب‌ها و دين ما برترين اديان است و بدين‌ گونه به [[حضرت عيسى]] عليه السلام و انجيل و محمد صلى الله عليه و آله و [[قرآن]] كفر مى ورزيدند و مسيحيان نيز چنين ادعايى داشتند. خداوند در پاسخ به آنان چنين نازل‌ كرد: {{متن قرآن|«و‌قَالوا كونوا هُودًا اَو نَصـرى تَهتَدوا قُل بَل مِلَّةَ اِبرهيمَ حَنيفـًا و ما كانَ مِنَ‌المُشرِكين»}}؛ گفتند: يهودى يا نصرانى شويد تا هدايت يابيد. بگو: ما كيش يكتاپرستى ابراهيم را برگزيديم و او مشرك نبود.
 
 
 
3. {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الكِتـبِ ويَشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَليلاً اُولئِكَ ما‌يَأكُلونَ فى بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولايُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَومَ القِيمَةِ ولا يُزَكّيهِم ولَهُم عَذابٌ اَلِيم»}}؛ آنان كه كتاب فرود آمده از سوى خدا را پنهان مى‌دارند تا بهاى اندكى بستانند، شكم‌هاى خود را جز از آتش انباشته نمى‌سازند و خدا در روز قيامت با آن‌ها سخن نگويد و پاكشان نسازد و بهره آن‌ها عذابى دردآور است. ([[سوره بقره]]/2، 174) نزول اين آيه را درباره تنى چند از سران يهود از‌ جمله ابوياسر بن‌ اخطب دانسته‌اند.<ref>اللباب، ج‌3، ص‌183.</ref> كه‌ از پيروان خود هدايايى مى‌گرفتند و به آنان نويد مى‌دادند كه پيامبرى از ميان خود آنان ظهور خواهد كرد و وقتى پيامبرى از غير آنان برانگيخته شد، از ترس نابودى منافع خود رسالت پيامبر را با واژگون‌نمايى صفات آمده در كتاب، كتمان مى‌كردند تا مردم را از پيروى او باز‌دارند و خداوند اين‌گونه به آنان پاسخ گفت.
 
 
 
4. نقل است كه ابوياسر و برادرش حيىّ و گروهى ديگر، درباره مدت عمر پيامبر و امتش (مدت پادشاهى او و امتش)<ref>مبهمات القرآن، ج‌1، ص‌272‌ـ‌273.</ref> با او به مناظره برخاسته، پاسخ آن را از طريق تأويل [[حروف مقطعه]] به حساب ابجد مى‌جستند كه آيه نازل شد :<ref>جامع‌البيان، مج‌3، ج‌3، ص‌242.</ref> {{متن قرآن|«هُوَ الَّذِى اَنزَلَ عَلَيكَ الكِتـبَ مِنهُ ءايتٌ مُحكَمتٌ هُنَّ اُمُّ الكِتبِ واُخَرُ مُتَشبِهتٌ فَاَمَّا الَّذينَ فى قُلوبِهِم زَيغٌ فَيَتَّبِعونَ ما تَشبَهَ مِنهُ ابتِغاءَ الفِتنَةِ وابتِغاءَ تَأويلِهِ»}}؛ اوست (خدايى) كه (اين) كتاب را بر تو فرو فرستاد. برخى از آن، آيه‌هاى محكم است كه آن‌ها اصل كتاب است و برخى ديگر متشابه است؛ امّا آن‌ها كه در دلشان كژى (=انحراف از راه راست) است، آن‌چه را متشابه است براى فتنه‌جويى و‌ در‌ جستن تأويل آن و‌... پى مى‌گيرند. ([[سوره آل‌ عمران]]/3، 7)
 
 
 
ابن‌اسحاق، از ابن‌عباس و جابر بن عبدالله‌ بن رئاب نقل كرده كه ابوياسر از كنار پيامبر مى‌گذشت كه آيه‌ آغازين سوره بقره: {{متن قرآن|«الم × ذلِكَ الكِتبُ لا‌رَيبَ فيهِ‌...»}} را شنيد. نزد برادرش و ديگر يهوديان رفت و آن‌چه را شنيده بود با آنان در ميان گذاشت. آنان جهت آزمودن حضرت و كسب اطلاع بيش‌تر، پيش پيامبر آمده با پرس و جوهايى در باب حروف مقطعه در پى كشف مدت عمر و دوام حكومت و نبوت آن حضرت برآمدند و در نهايت، اظهار ترديد و سردرگمى كردند كه اين آيه درباره آنان نازل شد.<ref>السيرة النبويه، ج‌2، ص‌545‌ـ‌547.</ref>
 
 
 
5. ابوالفتوح رازى در ذيل آيه 78 [[سوره آل‌ عمران]]/3 {{متن قرآن|«و‌اِنَّ مِنهُم لَفَريقـًا يَلوونَ اَلسِنَتَهُم بِالكِتبِ لَتَحسَبوهُ مِنَ‌الكِتبِ و ما هُو مِنَ الكِتبِ‌...»}}؛ و از ميان ايشان گروهى هستند كه به شيوه كتاب‌ خدا سخن مى‌گويند تا پنداريد كه آن‌چه مى‌گويند، از كتاب خداست؛ در‌ حالى‌ كه از كتاب‌ خدا نيست‌...<ref>روض الجنان، ج‌4، ص‌400.</ref> آنان را گروهى از يهوديان، از‌ جمله ابوياسر مى‌داند كه زبان درمى‌پيچند بر سبيل تحريف و تغيير يعنى از خود چيزى مى خوانند در تغيير صفت محمد صلى الله عليه و آله و در آيت رجم و مانند آن به آوازى كه به او تورات خوانند و مى‌نمايند كه تورات است و مراد از «كتاب» تورات است.
 
 
 
6‌. از مقاتل نقل است.<ref>همان، ج‌5، ص‌16.</ref> كه رؤساى يهود، چون ابوياسر و ديگران عبدالله‌ بن‌ سلام و ياران او از اهل‌ كتاب را كه به اسلام گرويدند، سرزنش مى‌كردند و آزار مى‌دادند كه خداوند درباره آنان آيه‌ 111 [[سوره آل‌ عمران]]/3 را فرو فرستاد: {{متن قرآن|«لَن‌ يَضُرّوكُم اِلاّ اَذىً»}}؛ جز آزارى اندك، هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد.
 
 
 
7. آورده‌اند.<ref>جامع‌البيان، مج4، ج5، ص394؛ كشف‌الاسرار، ج‌3، ص‌164.</ref> كه عده‌اى از سران يهود، از‌ جمله ابوياسر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده، پرسيدند: به كدام‌ يك از رسولان پيشين باور دارى؟ حضرت با تمسك به آيه 136 [[سوره بقره]]/2 فرمود: ما به خدا و آياتى كه بر ما نازل شده و نيز آن‌چه بر [[حضرت ابراهيم]]، [[حضرت اسماعيل]]، [[حضرت اسحاق]]، [[حضرت يعقوب]] و اسباط نازل شده و نيز آن‌چه براى [[حضرت موسى]] و [[حضرت عيسى]] فرستاده شده و‌... ايمان داريم. چون نام عيسى عليه السلام به‌ ميان آمد، آنان وى را انكار كرده گفتند: ما به او و به كسى كه به وى مؤمن است، ايمان نمى‌آوريم كه خداوند آيه‌ 59 [[سوره مائده]]/5 را درباره آنان نازل كرد: {{متن قرآن|«قُل ياَهلَ الكِتبِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما‌اُنزِلَ اِلَينا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون»}}؛ بگو: اى اهل‌ كتاب! آيا جز اين بر ما خرده و عيب مى‌گيريد كه به خدا و آن‌چه بر ما فرود آمده و آن‌چه پيش از اين نازل شده، ايمان آورده‌ايم و حال آن كه بيش‌ترين شما بدكار هستيد؟
 
  
 +
* در ذیل آیه ۱۰۹ [[سوره بقره]] از [[عبدالله بن عباس|ابن‌عباس]] نقل است<ref>طبری، جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۶۸۲؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۵۳.</ref> که حیىّ‌ بن اخطب و ابویاسر از حسودترین یهود درباره عرب‌ها بودند و چون خداوند، پیامبرش را از آنان برگزید، در بازگرداندن مردم از [[اسلام]] مى‌کوشیدند که خداوند درباره آنان فرمود: {{متن قرآن|«وَدَّ کثیرٌ مِن اَهلِ الکتابِ لَو یرُدُّونَکم مِن بَعدِ ایمانِکم کفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ اَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّى یأتِىَ اللّهُ بِاَمرِهِ اِنَّ اللّهَ عَلى کلِّ شَىء قَدیر»}}؛ بسیارى از [[اهل کتاب|اهل‌کتاب]] پس از آن‌که حقیقت بر آن‌ها آشکار شده، از روى حسد دوست دارند شما را پس از [[ایمان]] آوردنتان به [[کفر]] بازگردانند. عفو و گذشت کنید تا خدا فرمانش را بیاورد؛ که او بر هر کارى تواناست.
 +
* [[واحدی نیشابوری|واحدى]] از ابن‌عباس آورده<ref>اسباب النزول، ص‌۴۱.</ref> که آیه‌ ۱۳۵ [[سوره بقره]] نیز درباره سران یهود [[مدینه]]، از‌ جمله ابویاسر و نیز نصاراى [[نجران]] است که در باب برترى کیش خود با مسلمانان به مخاصمه برخاستند و یهودیان مى‌گفتند: پیامبر ما برترین پیامبران و [[تورات]] ما برترین کتاب‌ها و دین ما برترین ادیان است و بدین‌ گونه به [[حضرت عیسى]] علیه السلام و [[انجیل]] و [[پیامبر اسلام|محمد]] صلى الله علیه و آله و [[قرآن]] کفر مى ورزیدند و مسیحیان نیز چنین ادعایى داشتند. خداوند در پاسخ به آنان چنین نازل‌ کرد: {{متن قرآن|«و‌قَالوا کونوا هُودًا اَو نَصارى تَهتَدوا قُل بَل مِلَّةَ اِبراهیمَ حَنیفـًا و ما کانَ مِنَ‌المُشرِکین»}}؛ گفتند: یهودى یا نصرانى شوید تا هدایت یابید. بگو: ما کیش یکتاپرستى [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] را برگزیدیم و او مشرک نبود.
 +
* نزول آیه {{متن قرآن|«اِنَّ الَّذینَ یکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکتابِ ویشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولائِک ما‌یأکلونَ فى بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولایکلِّمُهُمُ اللّهُ یومَ القِیامَةِ ولا یزَکّیهِم ولَهُم عَذابٌ اَلِیم»}}؛ ([[سوره بقره]]، ۱۷۴) را درباره تنى چند از سران یهود از‌ جمله ابویاسر بن‌ اخطب دانسته‌اند،<ref>اللباب، ج‌۳، ص‌۱۸۳.</ref> که‌ از پیروان خود هدایایى مى‌گرفتند و به آنان نوید مى‌دادند که پیامبرى از میان خود آنان ظهور خواهد کرد و وقتى پیامبرى از غیر آنان برانگیخته شد، از ترس نابودى منافع خود، [[رسالت]] پیامبر را با واژگون‌نمایى صفات آمده در کتاب، کتمان مى‌کردند تا مردم را از پیروى او باز‌دارند و خداوند این‌گونه به آنان پاسخ گفت.
 +
* نقل است که ابویاسر و برادرش حیىّ بن‌ اخطب و گروهى دیگر، درباره مدت عمر پیامبر و امتش<ref>مبهمات القرآن، ج‌۱، ص‌۲۷۲‌ـ‌۲۷۳.</ref> با او به مناظره برخاسته، پاسخ آن را از طریق [[تأویل|تأویل]] [[حروف مقطعه]] به حساب [[ابجد]] مى‌جستند که این آیه نازل شد:<ref>جامع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۲.</ref> {{متن قرآن|«هُوَ الَّذِى اَنزَلَ عَلَیک الکتابَ مِنهُ ءایاتٌ مُحکماتٌ هُنَّ اُمُّ الکتابِ واُخَرُ مُتَشبِهاتٌ فَاَمَّا الَّذینَ فى قُلوبِهِم زَیغٌ فَیتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنهُ ابتِغاءَ الفِتنَةِ وابتِغاءَ تَأویلِهِ»}}؛ اوست (خدایى) که کتاب را بر تو فرو فرستاد. برخى از آن، آیه‌هاى [[آیات محکم و متشابه|محکم]] است که آن‌ها اصل کتاب است و برخى دیگر [[آیات محکم و متشابه|متشابه]] است؛ امّا آن‌ها که در دلشان کژى (=انحراف از راه راست) است، آن‌چه را متشابه است براى فتنه‌جویى و‌ ... پى مى‌گیرند. ([[سوره آل‌ عمران]]، ۷) همچنین ابن اسحاق، از ابن‌عباس نقل کرده که ابویاسر از کنار پیامبر مى‌گذشت که آیه‌ آغازین سوره بقره: {{متن قرآن|«الم * ذلِک الکتابُ لا‌رَیبَ فیهِ‌...»}} را شنید. نزد برادرش و دیگر یهودیان رفت و آن‌چه را شنیده بود با آنان در میان گذاشت. آنان جهت آزمودن حضرت و کسب اطلاع بیش‌تر، پیش پیامبر آمده با پرس و جوهایى در باب حروف مقطعه در پى کشف مدت عمر و دوام حکومت و نبوت آن حضرت برآمدند و در نهایت، اظهار تردید و سردرگمى کردند که این آیه درباره آنان نازل شد.<ref>السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۵‌ـ‌۵۴۷.</ref>
 +
* [[ابوالفتوح رازی|ابوالفتوح رازى]] در ذیل آیه ۷۸ [[سوره آل‌ عمران]] {{متن قرآن|«و‌اِنَّ مِنهُم لَفَریقـًا یلوونَ اَلسِنَتَهُم بِالکتابِ لَتَحسَبوهُ مِنَ‌الکتابِ و ما هُو مِنَ الکتابِ‌...»}}؛ (و از میان ایشان گروهى هستند که به شیوه کتاب‌ خدا سخن مى‌گویند تا پندارید که آن‌چه مى‌گویند، از کتاب خداست؛ در‌ حالى‌ که از کتاب‌ خدا نیست‌...) آنان را گروهى از یهودیان، از‌ جمله ابویاسر مى‌داند که زبان درمى‌پیچند بر سبیل تحریف و تغییر، یعنى از خود چیزى مى خوانند در تغییر صفت محمد صلى الله علیه و آله و در آیت رجم و مانند آن به آوازى که به او [[تورات]] خوانند و مى‌نمایند که تورات است و مراد از «کتاب» تورات است.<ref>روض الجنان، ج‌۴، ص‌۴۰۰.</ref>
 +
* از مُقاتل نقل است<ref>همان، ج‌۵، ص‌۱۶.</ref> که رؤساى یهود، چون ابویاسر و دیگران عبدالله‌ بن‌ سلام و یاران او از اهل‌ کتاب را که به اسلام گرویدند، سرزنش مى‌کردند و آزار مى‌دادند که خداوند درباره آنان آیه‌ ۱۱۱ [[سوره آل‌ عمران]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|«لَن‌ یضُرّوکم اِلاّ اَذىً»}}؛ جز آزارى اندک، هرگز به شما زیانى نخواهند رسانید.
 +
* آورده‌اند<ref>جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۳۹۴؛ کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۶۴.</ref> که عده‌اى از سران یهود، از‌ جمله ابویاسر نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمده، پرسیدند: به کدام‌ یک از رسولان پیشین باور دارى؟ حضرت با تمسک به آیه ۱۳۶ [[سوره بقره]] فرمود: ما به خدا و آیاتى که بر ما نازل شده و نیز آن‌چه بر [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسماعیل]]، [[حضرت اسحاق]]، [[حضرت یعقوب]] و [[اسباط]] نازل شده و نیز آن‌چه بر [[حضرت موسى]] و [[حضرت عیسى]] فرستاده شده و‌... ایمان داریم. چون نام عیسى علیه السلام به‌ میان آمد، آنان وى را انکار کرده گفتند: ما به او و به کسى که به وى مؤمن است، ایمان نمى‌آوریم، که خداوند آیه‌ ۵۹ [[سوره مائده]] را درباره آنان نازل کرد: {{متن قرآن|«قُل یااَهلَ الکتابِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما‌اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَکثَرَکم فاسِقون»}}؛ بگو: اى اهل‌ کتاب! آیا جز این بر ما خرده و عیب مى‌گیرید که به خدا و آن‌چه بر ما فرود آمده و آن‌چه پیش از این نازل شده، ایمان آورده‌ایم و حال آن که بیشترین شما بدکار هستید؟
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
سيد عليرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2.
+
* [[دائرة المعارف قرآن کریم]]، سید علیرضا واسعى، جلد ۲.
 
 
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۷

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«ابویاسر نَضَرى» برادر حیىّ‌ بن‌ اخطب (رئیس قبیله بنى‌نضیر)، از بزرگان یهود[۱] و از دشمنان سرسخت پیامبر صلى الله علیه وآله بود.[۲] برخی مفسران، نام ابویاسر را در شأن نزول آیاتى که از احبار یهود سخن دارد، ذکر کرده‌اند.

زندگی‌نامه

از جزئیات زندگى ابویاسر بن‌ اخطب اطلاعى در دست نیست. نخستین سخنى که از وى در اختیار است، به زمان هجرت پیامبر به مدینه باز‌مى‌گردد. صفیه، دختر حیىّ بن‌ اخطب - که پس از اسارت در غزوه خیبر به ازدواج پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درآمد - مى‌گوید: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد و در قبا (دیار بنى‌ عمرو بن‌ عوف) فرود آمد، پدر و عمویم (ابویاسر) صبح‌گاه به دیدن او رفته تا غروب در آن‌جا ماندند و وقتى بازگشتند، سخت اندوهگین بودند. شنیدم که عمویم درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله به پدرم مى‌گفت: آیا او را مى‌شناسى؟ او همان پیامبر موعود است؟ گفت: به خدا آرى. عمویم گفت: احساس درونى‌ات درباره او چیست؟ گفت: به خدا سوگند دشمنى با او تا زنده‌ام.[۳]

از این گفتگو، هم موقعیت ابویاسر در جامعه بنى‌نضیر و هم تکاپوى او در پى کشف جایگاه پیامبر صلى الله علیه و آله روشن مى‌شود. به هر روى، ابویاسر از کسانى است که وقتى گرایش مردم مدینه به رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید، برخلاف پیمانْ نامه رسمى و عمومى که طبق آن به حمایت از پیامبر و دورى از دشمنانش متعهد شده بود، با پرسش‌هاى واهى و غلط انداز به‌ کارشکنى پرداخت[۴] و بدین‌گونه، دشمنى و ستیز خویش را با حضرت نشان داد.

ابویاسر نیز چون برادرش، از این‌که خداوند پیامبر را از میان عرب برگزیده و نه یهود، به شدت حسادت مى‌کرد و براى بازگرداندن مردم از اسلام، تمام توان خویش را به‌کار مى‌بست.[۵] علت دشمنى وى و هم فکرانش آن بود که با پذیرش عمومى اسلام، منافعشان به خطر مى‌افتاد.[۶] فرجام ابویاسر نیز در تاریخ روشن نیست.

ابویاسر در شأن نزول آیات

مفسران، ابویاسر را در شأن نزول آیاتى که از احبار یهود و بزرگان آن سخن گفته است، داخل دانسته‌اند:

  • در ذیل آیه ۱۰۹ سوره بقره از ابن‌عباس نقل است[۷] که حیىّ‌ بن اخطب و ابویاسر از حسودترین یهود درباره عرب‌ها بودند و چون خداوند، پیامبرش را از آنان برگزید، در بازگرداندن مردم از اسلام مى‌کوشیدند که خداوند درباره آنان فرمود: «وَدَّ کثیرٌ مِن اَهلِ الکتابِ لَو یرُدُّونَکم مِن بَعدِ ایمانِکم کفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ اَنفُسِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّى یأتِىَ اللّهُ بِاَمرِهِ اِنَّ اللّهَ عَلى کلِّ شَىء قَدیر»؛ بسیارى از اهل‌کتاب پس از آن‌که حقیقت بر آن‌ها آشکار شده، از روى حسد دوست دارند شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر بازگردانند. عفو و گذشت کنید تا خدا فرمانش را بیاورد؛ که او بر هر کارى تواناست.
  • واحدى از ابن‌عباس آورده[۸] که آیه‌ ۱۳۵ سوره بقره نیز درباره سران یهود مدینه، از‌ جمله ابویاسر و نیز نصاراى نجران است که در باب برترى کیش خود با مسلمانان به مخاصمه برخاستند و یهودیان مى‌گفتند: پیامبر ما برترین پیامبران و تورات ما برترین کتاب‌ها و دین ما برترین ادیان است و بدین‌ گونه به حضرت عیسى علیه السلام و انجیل و محمد صلى الله علیه و آله و قرآن کفر مى ورزیدند و مسیحیان نیز چنین ادعایى داشتند. خداوند در پاسخ به آنان چنین نازل‌ کرد: «و‌قَالوا کونوا هُودًا اَو نَصارى تَهتَدوا قُل بَل مِلَّةَ اِبراهیمَ حَنیفـًا و ما کانَ مِنَ‌المُشرِکین»؛ گفتند: یهودى یا نصرانى شوید تا هدایت یابید. بگو: ما کیش یکتاپرستى ابراهیم را برگزیدیم و او مشرک نبود.
  • نزول آیه «اِنَّ الَّذینَ یکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکتابِ ویشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولائِک ما‌یأکلونَ فى بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولایکلِّمُهُمُ اللّهُ یومَ القِیامَةِ ولا یزَکّیهِم ولَهُم عَذابٌ اَلِیم»؛ (سوره بقره، ۱۷۴) را درباره تنى چند از سران یهود از‌ جمله ابویاسر بن‌ اخطب دانسته‌اند،[۹] که‌ از پیروان خود هدایایى مى‌گرفتند و به آنان نوید مى‌دادند که پیامبرى از میان خود آنان ظهور خواهد کرد و وقتى پیامبرى از غیر آنان برانگیخته شد، از ترس نابودى منافع خود، رسالت پیامبر را با واژگون‌نمایى صفات آمده در کتاب، کتمان مى‌کردند تا مردم را از پیروى او باز‌دارند و خداوند این‌گونه به آنان پاسخ گفت.
  • نقل است که ابویاسر و برادرش حیىّ بن‌ اخطب و گروهى دیگر، درباره مدت عمر پیامبر و امتش[۱۰] با او به مناظره برخاسته، پاسخ آن را از طریق تأویل حروف مقطعه به حساب ابجد مى‌جستند که این آیه نازل شد:[۱۱] «هُوَ الَّذِى اَنزَلَ عَلَیک الکتابَ مِنهُ ءایاتٌ مُحکماتٌ هُنَّ اُمُّ الکتابِ واُخَرُ مُتَشبِهاتٌ فَاَمَّا الَّذینَ فى قُلوبِهِم زَیغٌ فَیتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنهُ ابتِغاءَ الفِتنَةِ وابتِغاءَ تَأویلِهِ»؛ اوست (خدایى) که کتاب را بر تو فرو فرستاد. برخى از آن، آیه‌هاى محکم است که آن‌ها اصل کتاب است و برخى دیگر متشابه است؛ امّا آن‌ها که در دلشان کژى (=انحراف از راه راست) است، آن‌چه را متشابه است براى فتنه‌جویى و‌ ... پى مى‌گیرند. (سوره آل‌ عمران، ۷) همچنین ابن اسحاق، از ابن‌عباس نقل کرده که ابویاسر از کنار پیامبر مى‌گذشت که آیه‌ آغازین سوره بقره: «الم * ذلِک الکتابُ لا‌رَیبَ فیهِ‌...» را شنید. نزد برادرش و دیگر یهودیان رفت و آن‌چه را شنیده بود با آنان در میان گذاشت. آنان جهت آزمودن حضرت و کسب اطلاع بیش‌تر، پیش پیامبر آمده با پرس و جوهایى در باب حروف مقطعه در پى کشف مدت عمر و دوام حکومت و نبوت آن حضرت برآمدند و در نهایت، اظهار تردید و سردرگمى کردند که این آیه درباره آنان نازل شد.[۱۲]
  • ابوالفتوح رازى در ذیل آیه ۷۸ سوره آل‌ عمران «و‌اِنَّ مِنهُم لَفَریقـًا یلوونَ اَلسِنَتَهُم بِالکتابِ لَتَحسَبوهُ مِنَ‌الکتابِ و ما هُو مِنَ الکتابِ‌...»؛ (و از میان ایشان گروهى هستند که به شیوه کتاب‌ خدا سخن مى‌گویند تا پندارید که آن‌چه مى‌گویند، از کتاب خداست؛ در‌ حالى‌ که از کتاب‌ خدا نیست‌...) آنان را گروهى از یهودیان، از‌ جمله ابویاسر مى‌داند که زبان درمى‌پیچند بر سبیل تحریف و تغییر، یعنى از خود چیزى مى خوانند در تغییر صفت محمد صلى الله علیه و آله و در آیت رجم و مانند آن به آوازى که به او تورات خوانند و مى‌نمایند که تورات است و مراد از «کتاب» تورات است.[۱۳]
  • از مُقاتل نقل است[۱۴] که رؤساى یهود، چون ابویاسر و دیگران عبدالله‌ بن‌ سلام و یاران او از اهل‌ کتاب را که به اسلام گرویدند، سرزنش مى‌کردند و آزار مى‌دادند که خداوند درباره آنان آیه‌ ۱۱۱ سوره آل‌ عمران را فرو فرستاد: «لَن‌ یضُرّوکم اِلاّ اَذىً»؛ جز آزارى اندک، هرگز به شما زیانى نخواهند رسانید.
  • آورده‌اند[۱۵] که عده‌اى از سران یهود، از‌ جمله ابویاسر نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمده، پرسیدند: به کدام‌ یک از رسولان پیشین باور دارى؟ حضرت با تمسک به آیه ۱۳۶ سوره بقره فرمود: ما به خدا و آیاتى که بر ما نازل شده و نیز آن‌چه بر حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب و اسباط نازل شده و نیز آن‌چه بر حضرت موسى و حضرت عیسى فرستاده شده و‌... ایمان داریم. چون نام عیسى علیه السلام به‌ میان آمد، آنان وى را انکار کرده گفتند: ما به او و به کسى که به وى مؤمن است، ایمان نمى‌آوریم، که خداوند آیه‌ ۵۹ سوره مائده را درباره آنان نازل کرد: «قُل یااَهلَ الکتابِ هَل تَنقِمونَ مِنّا اِلاّ اَن ءامَنّا بِاللّهِ وما‌اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ مِن قَبلُ واَنَّ اَکثَرَکم فاسِقون»؛ بگو: اى اهل‌ کتاب! آیا جز این بر ما خرده و عیب مى‌گیرید که به خدا و آن‌چه بر ما فرود آمده و آن‌چه پیش از این نازل شده، ایمان آورده‌ایم و حال آن که بیشترین شما بدکار هستید؟

پانویس

  1. ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص‌۵۶۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۳۷.
  2. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۸.
  3. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۱۹.
  4. البدء والتاریخ، ج‌۴، ص‌۱۷۹.
  5. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۸.
  6. فخررازی، التفسیر الکبیر، ج‌۵، ص‌۲۸.
  7. طبری، جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۶۸۲؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۵۳.
  8. اسباب النزول، ص‌۴۱.
  9. اللباب، ج‌۳، ص‌۱۸۳.
  10. مبهمات القرآن، ج‌۱، ص‌۲۷۲‌ـ‌۲۷۳.
  11. جامع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۴۲.
  12. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۴۵‌ـ‌۵۴۷.
  13. روض الجنان، ج‌۴، ص‌۴۰۰.
  14. همان، ج‌۵، ص‌۱۶.
  15. جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۳۹۴؛ کشف‌الاسرار، ج‌۳، ص‌۱۶۴.

منابع