جوادالائمه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
(جایگزینی متن معرفی شخصیت امام جواد علیه السلام با متن توضیح دهنده لقب)
سطر ۱: سطر ۱:
'''منبع:''' نرم افزار دایره المعارف چهارده معصوم علیهم السلام
+
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 +
{{بخشی از یک کتاب}}
  
==امام جواد علیه السلام==
+
'''منبع :''' از حضرت جواد الائمه علیه السلام بیاموزیم (2)،مبلغان، تیر و مرداد 1388، شماره 117
  
امام نهم شيعيان حضرت جواد علیه السلام در سال 195 هجري در [[مدينه]] ولادت يافت نام ايشان "محمد" معروف به "جواد و تقي" است. البته ايشان دو لقب ديگر: "رضي و متقي" نيز داشته، ولي تقي از همه معروف تر مي باشد. مادر گرامي ايشان "سبيکه" مي باشد. تولد امام جواد علیه السلام به قدري براي [[امام رضا]] علیه السلام خوشحال کننده بود که فرمودند: "اين نوزاد پرخير و برکت ترين مولودي است که تا به حال به دنيا آمده است".
+
'''پدید آورنده :''' عبد الکریم پاک نیا ، صفحه 34
  
امام محمد تقي علیه السلام هنگام وفات پدر حدود 8 ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه [[صفر]] سال 203 هجري به مقام امامت منصوب شدند. مأمون خليفه عباسي که همچون ساير خلفاي بني عباس از پيشرفت معنوي و نفوذ باطني امامان معصوم و گسترش فضايل آن ها در بين مردم هراس داشت، سعي کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد. از اين جا بود که مأمون نخستين کاري که کرد، اين بود كه دختر خويش ام الفضل را به [[ازدواج]] حضرت امام جواد علیه السلام درآورد، تا مراقبي دايمي و از درون خانه، بر امام گمارده باشد.
+
معروف ترین لقب پیشوای نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطای فراوانش، به این نام خوانده اند که برگرفته از نامهای زیبای پروردگار متعال است. در فرازی از دعای امام صادق علیه السلام می خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»<ref> الکافی، ج 2، ص 538. </ref>و در فرازی از دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام می خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَکَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَی؛<ref> اقبال الاعمال، سید بن طاووس، دار الکتب الاسلامیه، ص 225. </ref> خداوندا! ای بخشنده ای که در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو دارای نامهای زیبا هستی.»
  
رنج هاي دايمي که امام جواد علیه السلام از ناحيه اين مأمور خانگي برده است، در تاريخ معروف است. در آن تاريخ از جمله مانع بزرگ سر راه حضرت سن كم ايشان بود كه مستمسكي براي دشمنان قرار داده بود تا امامت را از ايشان نفي كنند اما به خواست خداوند و با احتجاجات محكم و متعدد از جانب حضرت در مناظرات علمي اين پرده غفلت از چشمان زمان زدوده شد اما بارها اين امتحان را مامون از امام بكار بست.
+
نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است که در نام مقدس حضرت امام محمّد تقی بدان توجه شده است و کرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده می کند.
  
از مهمترين مناظرات امام مي توان از مناظره با [[يحيي بن اکثم]] نام برد. مأمون و بعد [[معتصم عباسي]] مي خواستند از اين راه به گمان باطل خود امام علیه السلام را در تنگنا قرار دهند. در مورد فرزندش حضرت جواد علیه السلام نيز چنين روشي را به کار بستند. به خصوص که در آغاز [[امامت]] هنوز سني از امام جواد علیه السلام نگذشته بود. مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتي است الهي، بستگي به کمي و زيادي سال هاي عمر ندارد.
+
'''منشور بخشایش'''
  
باري، حضرت جواد علیه السلام با عمر کوتاه خود که هم چون نوگل بهاران زودگذر بود، و در دورهاي که فرقه هاي مختلف اسلامي و غير اسلامي ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگي در اين دوران، زندگي مي کردند و علوم و فنون ساير ملت ها پيشرفت نموده و کتاب هاي زيادي به زبان عربي ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود، با کمي سن وارد بحث هاي علمي گرديد و با سرمايه خدايي امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام رباني مايه ور بود، احکام اسلامي را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياري پاسخ گفت.
+
آن گرامی، نامه پدرش، امام رضا(ع) را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر کرد. در آن نامه خطاب به امام جواد(ع) - که حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:
  
باري، موقعيت امام جواد علیه السلام پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد. امام جواد علیه السلام در مدت 17 سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت، و شاگردان و اصحاب برجسته اي داشت که: هر يک خود قله اي بودند از قله هاي فرهنگ و معارف اسلامي بودند. اين نوگل باغ ولايت و عصمت گر چه کوتاه عمر بود ولي رنگ و بويش مشام جان ها را بهره مند ساخت.
+
«بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ فَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عُمُومَتِکَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عَمَّاتِکَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ یَرْفَعَکَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛<ref> الکافی، ج 4، ص 43. </ref> پسرم! به من خبر رسیده است که خدمتکاران، تو را از در مخصوص خارج می کنند. این به علت بخل و تنگ نظری آنان است که از وجود تو به مردم خیری نرسد. تو را قسم می دهم به حقی که برایت دارم! سعی کن از در عمومی، رفت و آمد کنی و هرگاه بیرون می آیی، مقداری پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یک از نیازمندان که از تو درخواستی داشته باشد، به او چیزی ببخش!
  
آثار فکري و رواياتي که از آن حضرت نقل شده و مسائلي را که آن امام پاسخ گفته و کلماتي که از آن حضرت بر جاي مانده و معجزات ايشان، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است.
+
اگر یکی از عموهایت از تو کمک بخواهد به او کم تر از 50 دینار نده و اگر بیش تر بدهی، خود دانی و اگر عمه هایت از تو یاری بخواهند، کم تر از 25 دینار عطا نکن و اگر بیش تر دادی اختیار با توست. می خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان کن و بیم و هراس نداشته باش که پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»
  
دوران عمر آن امام بزرگوار 25 سال و دوره امامتش 17 سال بوده است. معتصم عباسي از حضرت جواد علیه السلام دعوت کرد که از [[مدينه]] به [[بغداد]] بيايد. امام جواد علیه السلام در ماه [[محرم]] سال 220 هجري به بغداد وارد شد.
+
امام هشتم علیه السلام در نامه دیگری به امام محمّد تقی علیه السلام چنین توصیه می کند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوی ام به تو توضیح داده ام؛ در حالی که زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازی و به خدمتگزاران پدرم موسی بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیکی کنی.»<ref> تفسیر عیاشی، محمّد بن مسعود عیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، ج 1، ص 131. </ref>
  
معتصم که عموي ام الفضل زوجه حضرت جواد علیه السلام بود، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت هم داستان شدند. علت اين امر هم چنان که اشاره کرديم اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بني عباس به [[علويان]] منتقل شود. از اين جهت، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وي گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستي، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علي الجواد، اما او مادر علي هادي را بر تو رجحان مي دهد.
+
در اینجا مواردی از جود و احسان حضرتش را به نظاره می نشینیم:
  
اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل چنان که روش زنان نازاست تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش، تسليم گرديد. آن گاه اين دو فرد جنايت کار سمي کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستادند تا سياه روي دو جهان، ام الفضل، آن ها را به شوهرش بخوراند. ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد علیه السلام گذاشت، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد علیه السلام را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد.
+
علی بن مهزیار می گوید که دیدم حضرت امام جواد(ع) نماز واجب و غیرواجب خود را در یک قبای خز طارونی به جای آورد و به من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «ای علی! این لباسِ اهدایی را هنگام نماز خواندن بپوش.»<ref> من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، نشر جامعه مدرّسین، ج 1، ص 262 و وسائل الشیعه، ج 4، ص 359.
 +
</ref>
 +
محمّد بن سهل بن الیسع قمی از افرادی است که به افتخار دریافت لباس متبرک از امام نهم(ع) نائل آمده است. او در این باره می گوید که من در شهر مکه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد(ع) رسیدم. در نظر داشتم که از آن امام عالی قدر درخواست کنم که به من لباسی به عنوان تبرک عنایت کند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظی کردم و بیرون آمدم.
  
امام جواد علیه السلام مقداري از آن انگور را تناول فرمود. چيزي نگذشت که آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدي بر آن حضرت عارض گشت. ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان، پشيمان و گريان شد، اما پشيماني سودي نداشت.  
+
با خود گفتم: «حالا که نتوانستم خواسته ام را به صورت حضوری برای آقا بیان کنم، پس طی نامه ای از محضر آن گرامی، خواسته ام را طلب می کنم.» نامه ای نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار کردم و سپس تصمیم گرفتم که به مسجد بروم و دو رکعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهی استخاره کنم. اگر به دلم افتاد که نامه را به حضورش می فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره می کنم.
  
حضرت جواد علیه السلام فرمود: چرا گريه مي کني اکنون که مرا کشتي گريه تو سودي ندارد. بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردي مبتلا کند و به روزگاري بيفتي که نتواني از آن نجات يافت. لاجرم وجود نازنين حضرت در 29 [[ذی القعده]] سال 220 ه به شهادت رسيدند و بدن نازنين ايشان در گورستان [[قريش]] در نزديكي بغداد كه بعد ها به [[كاظمين]] مشهور گشت مدفون گرديد. عمر شريف ايشان در حين شهادت 25 سال بود وايشان داراي 8 فرزند بودند.
+
نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد که نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره کردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.
 +
 
 +
در همین موقع که به راه افتاده بودم، پیکی از راه رسید. او لباسی را به همراه داشت که در بقچه ای پیچیده بود و از اهل کاروان در باره محمّد بن سهل قمی می پرسید تا اینکه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولای تو (امام جواد(ع)) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهای اعطایی امام علیه السلام دو لباس نرم و نازک بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمی از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایی امام(ع) او را کفن کردم.»<ref> بحار الانوار، ج 50، ص 44 و فتح الابواب، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفا، 1404 ق، ص 243. </ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references/>

نسخهٔ ‏۱۴ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۱


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


منبع : از حضرت جواد الائمه علیه السلام بیاموزیم (2)،مبلغان، تیر و مرداد 1388، شماره 117

پدید آورنده : عبد الکریم پاک نیا ، صفحه 34

معروف ترین لقب پیشوای نهم شیعیان، «جواد» است. آن رهبر فرزانه را به سبب عطای فراوانش، به این نام خوانده اند که برگرفته از نامهای زیبای پروردگار متعال است. در فرازی از دعای امام صادق علیه السلام می خوانیم: «أنْتَ اللّهُ لا اِلَهَ اِلاَّ أنْتَ الْجَوَادُ الْمَاجِد»[۱]و در فرازی از دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان همنوا با امام زین العابدین علیه السلام می خوانیم: «یَا اللَّهُ یَا جَوَادً لاَ یَبْخَلْ یَا اللَّهُ لَکَ الْاَسْمَاءُ الْحُسْنَی؛[۲] خداوندا! ای بخشنده ای که در او بخل راه ندارد، خداوندا! تو دارای نامهای زیبا هستی.»

نام جواد، یادآور بخشش و احسان پروردگار متعال است که در نام مقدس حضرت امام محمّد تقی بدان توجه شده است و کرامت و احسان آن حضرت و پدران بزرگوارشان را در اذهان زنده می کند.

منشور بخشایش

آن گرامی، نامه پدرش، امام رضا(ع) را نصب العین خود قرار داد و بخششهایش را چندین برابر کرد. در آن نامه خطاب به امام جواد(ع) - که حدود 6 سال داشت - چنین آمده بود:

«بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَکِبْتَ أَخْرَجُوکَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیرِ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا یَنَالَ مِنْکَ أَحَدٌ خَیْراً وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّی عَلَیْکَ لَا یَکُنْ مَدْخَلُکَ وَ مَخْرَجُکَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْکَبِیرِ فَإِذَا رَکِبْتَ فَلْیَکُنْ مَعَکَ ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ ثُمَّ لَا یَسْأَلُکَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا أَعْطَیْتَهُ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عُمُومَتِکَ أَنْ تَبَرَّهُ فَلَا تُعْطِهِ أَقَلَّ مِنْ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ وَ مَنْ سَأَلَکَ مِنْ عَمَّاتِکَ فَلَا تُعْطِهَا أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ دِینَاراً وَ الْکَثِیرُ إِلَیْکَ إِنِّی إِنَّمَا أُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ یَرْفَعَکَ اللَّهُ فَأَنْفِقْ وَ لَا تَخْشَ مِنْ ذِی الْعَرْشِ إِقْتَاراً؛[۳] پسرم! به من خبر رسیده است که خدمتکاران، تو را از در مخصوص خارج می کنند. این به علت بخل و تنگ نظری آنان است که از وجود تو به مردم خیری نرسد. تو را قسم می دهم به حقی که برایت دارم! سعی کن از در عمومی، رفت و آمد کنی و هرگاه بیرون می آیی، مقداری پول نقد، طلا و نقره، همراه داشته باش و هر یک از نیازمندان که از تو درخواستی داشته باشد، به او چیزی ببخش!

اگر یکی از عموهایت از تو کمک بخواهد به او کم تر از 50 دینار نده و اگر بیش تر بدهی، خود دانی و اگر عمه هایت از تو یاری بخواهند، کم تر از 25 دینار عطا نکن و اگر بیش تر دادی اختیار با توست. می خواهم خداوند به وسیله جود و احسان تو، مقامت را والاتر بگرداند، احسان کن و بیم و هراس نداشته باش که پروردگار صاحب عرش، تو را فقیر و تنگدست بگرداند.»

امام هشتم علیه السلام در نامه دیگری به امام محمّد تقی علیه السلام چنین توصیه می کند: «پسرم! خدا تو را نگه دارد و از گزند دشمنانت پناه دهد. عزیزم، پدرت فدایت باد! من در اموال دنیوی ام به تو توضیح داده ام؛ در حالی که زنده و سر پا هستم. آن اموال را در اختیارت گذاشتم تا به صله رحم بپردازی و به خدمتگزاران پدرم موسی بن جعفر و جدّم امام صادق علیه السلام احسان و نیکی کنی.»[۴]

در اینجا مواردی از جود و احسان حضرتش را به نظاره می نشینیم:

علی بن مهزیار می گوید که دیدم حضرت امام جواد(ع) نماز واجب و غیرواجب خود را در یک قبای خز طارونی به جای آورد و به من هم قبای خز دیگری بخشید و فرمود: «این لباس را هنگام نماز پوشیده ام.» سپس به من فرمود: «ای علی! این لباسِ اهدایی را هنگام نماز خواندن بپوش.»[۵] محمّد بن سهل بن الیسع قمی از افرادی است که به افتخار دریافت لباس متبرک از امام نهم(ع) نائل آمده است. او در این باره می گوید که من در شهر مکه، مجاور بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد(ع) رسیدم. در نظر داشتم که از آن امام عالی قدر درخواست کنم که به من لباسی به عنوان تبرک عنایت کند؛ امّا فرصت نشد و از محضرش خداحافظی کردم و بیرون آمدم.

با خود گفتم: «حالا که نتوانستم خواسته ام را به صورت حضوری برای آقا بیان کنم، پس طی نامه ای از محضر آن گرامی، خواسته ام را طلب می کنم.» نامه ای نوشتم و دلخواهم را در آن اظهار کردم و سپس تصمیم گرفتم که به مسجد بروم و دو رکعت نماز بخوانم. آن گاه صد مرتبه به درگاه الهی استخاره کنم. اگر به دلم افتاد که نامه را به حضورش می فرستم و اگر نیفتاد، نامه را پاره می کنم.

نماز را خواندم و بعد از نماز به دلم افتاد که نامه را به حضورش نبرم. در نتیجه آن را پاره کردم و از شهر مدینه منوّره بیرون آمدم.

در همین موقع که به راه افتاده بودم، پیکی از راه رسید. او لباسی را به همراه داشت که در بقچه ای پیچیده بود و از اهل کاروان در باره محمّد بن سهل قمی می پرسید تا اینکه به من رسید و من را شناخت. به من گفت: «مولای تو (امام جواد(ع)) این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباسهای اعطایی امام علیه السلام دو لباس نرم و نازک بود. احمد بن محمّد گفته است: «محمّد بن سهل قمی از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایی امام(ع) او را کفن کردم.»[۶]

پانویس

  1. الکافی، ج 2، ص 538.
  2. اقبال الاعمال، سید بن طاووس، دار الکتب الاسلامیه، ص 225.
  3. الکافی، ج 4، ص 43.
  4. تفسیر عیاشی، محمّد بن مسعود عیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، ج 1، ص 131.
  5. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، نشر جامعه مدرّسین، ج 1، ص 262 و وسائل الشیعه، ج 4، ص 359.
  6. بحار الانوار، ج 50، ص 44 و فتح الابواب، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفا، 1404 ق، ص 243.