راه های خداشناسی: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (حذف رده اضافی) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۴۰: | سطر ۴۰: | ||
<references /> | <references /> | ||
− | [[ | + | [[رده:توحید]] |
نسخهٔ ۸ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۲۳
منبع: شیعه در اسلام
نویسنده: علامه طباطبائی
خداشناسی
نظرى به جهان هستى و واقعيت؛ ضرورت وجود خداوند
درك و شعور انسان كه با پيدايش او توأم است در نخستين گامى كه برمىدارد هستى خداى جهان و جهانيان را بر وى روشن مىسازد؛ زيرا به رغم آنان كه در هستى خود و در همه چيز اظهار شك و ترديد مىكنند و جهان هستى را خيال و پندار مىنامند. ما مىدانيم يك فرد انسان در آغاز پيدايش خود كه با درك و شعور توأم است، خود و جهان را مىيابد؛ يعنى شك ندارد كه او هست و چيزهاى ديگرى جز او هست و تا انسان، انسان است اين درك و علم در او هست و هيچگونه ترديد برنمىدارد و تغيير نمىپذيرد.
اين واقعيت و هستى كه انسان در برابر سوفسطى و شكاك اثبات مىكند ثابت است و هرگز بطلان نمىپذيرد؛ يعنى سخن سوفسطى و شكاك كه در حقيقت نفى واقعيت مىكند هرگز و هيچگاه درست نيست پس جهان هستى واقعيت ثابتى دربر دارد.
ولى هر يك از اين پديدههاى واقعيتدار كه در جهان مىبينيم دير يا زود واقعيت را از دست مىدهد و نابود مىشود و از اينجا روشن مىشود كه جهان مشهود و اجزاء آن خودشان عين واقعيت (كه بطلانپذير نيست) نيستند بلكه به واقعيتى ثابت تكيه داده با آن واقعيت، واقعيتدار مىشود و به واسطه آن داراى هستى مىگردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستى آن هستند و همين كه از آن بريدند نابود مىشوند ما اين واقعيت ثابت بطلانناپذير را «واجب الوجود» خدا مىناميم.[۱]
نظرى ديگر از راه ارتباط انسان و جهان
راهى كه در فصل گذشته براى اثبات وجود خدا پيموده شد، راهى است بسيار ساده و روشن كه انسان با نهاد خدادادى خود آن را مىپيمايد و هيچگونه پيچ و خم ندارد، ولى بيشتر مردم به واسطه اشتغال مداوم كه به ماديات دارند و استغراقى كه در لذايذ محسوسه پيدا كردهاند رجوع به نهاد خدادادى و فطرت ساده و بىآلايش برايشان بسيار سخت و سنگين مىباشد.
از اين روى اسلام كه آيين پاك خود را همگانى معرفى مىكند و همه را در برابر مقاصد دينى مساوى مىداند اثبات وجود خدا را با اين گونه مردم از راه ديگر در ميان مىنهد و از همان راهى كه فطرت ساده را از توجه مردم به دور داشته با ايشان سخن گفته خدا را مىشناساند.
قرآن كريم خداشناسى را از راههاى مختلف به عامه مردم تعليم مىدهد و بيشتر از همه افكارشان را به آفرينش جهان و نظام كه در جهان حكومت مىكند معطوف مىدارد و به مطالعه آفاق و انفس دعوت مىنمايد؛ زيرا انسان در زندگى چند روزه خود هر راهى را پيش گيرد و در هر حالى كه مستغرق شود از جهان آفرينش و نظامى كه در آن حكومت مىكند بيرون نخواهد بود و شعور و ادراك وى از تماشاى صحنه شگفتآور آسمان و زمين چشم نخواهد پوشيد.
اين جهان پهناور هستى كه پيش چشم ماست (چنان كه مىدانيم) هر يك از اجزاى آن و مجموع آنها پيوسته در معرض تغيير و تبديل مىباشد و هر لحظه در شكل تازه و بىسابقهاى جلوه مىكند. و تحت تأثير قوانين استثناناپذير لباس تحقق مىپوشد و از دورترين كهكشانها گرفته تا كوچكترين ذرهاى كه اجزاى جهان را تشكيل مىدهد هر كدام متضمن نظامى است واضح كه با قوانين استثناناپذير خود به طور حيرتانگيزى در جريان مىباشد و شعاع عملى خود را از پستترين وضع به سوى كاملترين حالات سوق مىدهد و به هدف كمال مىرساند.
و بالاتر از نظامهاى خصوصى، نظامهاى عمومىتر و بالاخره نظام همگانى جهانى كه اجزاى بيرون از شمار جهان را به همديگر ربط مىدهد و نظامهاى جزئى را به هم مىپيوندد و در جريان مداوم خود هرگز استثنا نمىپذيرد و اختلال برنمىدارد.
نظام آفرينش اگر انسانى را مثلاً در زمين جاى مىدهد ساختمان وجودش را طورى تركيب مىكند كه با محيط زندگى خود سازش كند و محيط زندگى وى را طورى ترتيب مىدهد كه مانند دايهاى با مهر و عطوفت به پرورشش پرداخته آفتاب و ماه و ستارگان و آب و خاك و شب و روز و فصول سال و ابر و باد و باران و گنجينههاى زيرزمينى و روى زمينى و بالاخره همه سرمايه و نيروى خود را در راه آسايش و آرامش خاطر وى گذاشته به كار مىبندد. ما چنين ارتباط و سازشى را ميان هر پديده و ميان همسايگان دور و نزديك و خانهاى كه در آن زندگى مىكند مىيابيم.
اين گونه پيوستگى و به همبستگى در تجهيزات داخلى هر يك از پديدههاى جهان نيز پيداست. آفرينش اگر براى انسان نان داده براى تحصيل آن پاى و براى گرفتن آن دست و براى خوردن آن دهان و براى جويدن آن دندان داده است و آن را با يك رشته وسائلى كه مانند حلقههاى زنجير به هم پيوستهاند. به هدف كمالى اين آفريده (بقا و كمال) مرتبط ساخته است.
دانشمندان جهان ترديد ندارند كه روابط بىپايانى كه در اثر تلاش علمى چندين هزار ساله خود بدست آوردهاند، طليعه ناچيزى است از اسرار آفرينش كه دنبالههاى تمامنشدنى به دنبال خود دارد و هر معلوم تازهاى مجهولات بيشمارى را به بشر اخطار مىكند.
آيا مىتوان گفت اين جهان پهناور هستى كه سرتاسر اجزاى آن جداجدا و در حال وحدت و اتصال با استحكام و اتفاق حيرتانگيز خود از يك علم و قدرت نامتناهى حكايت مىكند، آفريدگارى نداشته و بىجهت و بىسبب به وجود آمده است؟ آيا اين نظامها جزئى و كلى و بالاخره نظام همگانى جهانى كه با ايجاد رابطههاى محكم و بىشمار جهان را يك واحد بزرگ قرار داده و با قوانين استثناناپذير و دقيق خود در جريان است همه و همه بدون نقشه و به حسب اتفاق و تصادف بوده؟ يا هر يك از اين پديدهها و محيطهاى كوچك و بزرگ جهان براى خود پيش از پيدايش نظامى برگزيده و راه و رسمى انتخاب كرده و پس از پيدايش ، آن را به موقع اجرا مىگذارد؟ يا اين جهان با وحدت و اتصال كاملى كه دارد و يك واحد بيش نيست ساخته و پرداخته سببهاى متعدد و مختلف مىباشد، با دستورهاى گوناگون گردش مىكند؟
البته فردى كه هر حادثه و پديدهاى را به علت و سببى نسبت مىدهد و گاهى براى پيداكردن سببى مجهول، روزگارها با بحث و كوشش مىگذراند و دنبال پيروزى علمى مىگردد، فردى كه با مشاهده چند آجر كه با نظم و ترتيب روى هم چيده شده نسبت آن را به يك علم و قدرت مىدهد و اتفاق و تصادف را نفى كرده به وجود نقشه و هدفى قضاوت مىنمايد، هرگز حاضر نخواهد شد جهان را بىسبب پيدايش، يا نظام جهان را اتفاقى و تصادفى فرض كند.
پس جهان با نظامى كه در آن حكومت مىكند آفريده آفريدگار بزرگى است كه با علم و قدرت بىپايان خود آن را به وجود آورده و به سوى هدفى سوق مىدهد و اسباب جزئيه كه حوادث جزئيه را در جهان به وجود مىآورند. همه بالاخره به او منتهى مىشوند و از هر سوى، تحت تسخير و تدبير وى مىباشند، هر چيزى در هستى خود نيازمند به اوست و او به چيزى نيازمند نيست و از هيچ علت و شرطى سرچشمه نمىگيرد.[۲]
پانویس
- ↑ آیه 10 سوره ابراهيم به همین روش به اثبات وجود خدا و توحید ربوبیت میپردازد. به مقاله (توحید ربوبیت) در همین دانشنامه رجوع کنید. «قَالَتْ رُسُلُهُمْأَ فىِ اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...؛ رسولان فرستاده شده به آنها گفتند: آيا مىشود در خدا شك كرد خدايى كه فاطر آسمانها و زمين است...». (سوره ابراهيم، آيه 10)
- ↑ آیات در این مورد بسیار به عنوان نمونه خداى تعالى در سوره جاثيه مىفرمايد: «اِنَّ فِى السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ لاَياتٍ لِلْمُؤْمِنينَ وَفِى خَلْقِكُمْ وَما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ اياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَما اَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَاَحْيا بِهِ اْلاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْريفِ الرَّياحِ آياتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ تِلْكَ آياتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِاَىِّ حَديثٍ بَعْدَاللّهِ وَ اياتِهِ يُؤْمِنُونَ(سوره جاثيه، آيه 3-6)؛ همانا در آسمانها و زمين هر آينه آيتها براى گروندگانست و در آفرينش شما و آنچه پراكنده ميسازد از جنبده آيتها است براى گروهى كه يقين ميكنند و آمد و شد شب و روز در پى يكديگر و آنچه فرستاد خدا از آسمان از روزى پس زنده گردانيد به آن زمين را بعد از مردنش و تغيير دادن بادها به جهات و صفات آيتها است براى گروهى كه به عقل دريابند. اين آيتهاى خدا است ميخوانيم آنها را بر تو به راستى و درستى پس به كدام سخن بعد از خدا و آيتهايش ميگروند. (ترجمه از تفسیر (روان جاوید))