ابابیل: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'دسته‌هاى پى در پى پرندگان و... اين واژه، فقط يك بار در سوره فيل كه به داستان حم...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
 +
===ابابیل===
 +
 
دسته‌هاى پى در پى پرندگان و...
 
دسته‌هاى پى در پى پرندگان و...
  
اين واژه، فقط يك بار در [[سوره فيل]] كه به داستان حمله سپاه فيل به [[مكه]] و نابودى آن‌ها به ‌وسيله گروهى از پرندگان پرداخته بكار رفته ‌است: «وَ‌ أرسَلَ عَلَيهِم طَيراً أبابِيل؛ (خدا) بر سر آن‌ها دسته دسته پرندگانى را فرستاد».([[سوره فيل‌]] 105/3)
+
این واژه، فقط یك بار در [[سوره فیل]] كه به داستان حمله سپاه فیل به [[مكه]] و نابودى آن‌ها به ‌وسیله گروهى از پرندگان پرداخته بكار رفته ‌است: «وَ‌ أرسَلَ عَلَیهِم طَیراً أبابِیل؛ (خدا) بر سر آن‌ها دسته دسته پرندگانى را فرستاد».([[سوره فیل‌]] 105/3)
  
لغويان، مورخان و مفسران در ريشه لغوى و معناى اين كلمه و نيز چگونگى پرندگانى كه چنين نقشى را ايفا كردند، بر يك رأى نيستند.
+
لغویان، مورخان و مفسران در ریشه لغوى و معناى این كلمه و نیز چگونگى پرندگانى كه چنین نقشى را ایفا كردند، بر یك رأى نیستند.
  
'''ريشه لغوى:'''
+
'''ریشه لغوى:'''
  
به نظر گروهى از لغت‌شناسان چون ابوعبيده،<ref> لسان‌العرب، ج‌ 1، ص‌ 49، «ابل».</ref> فرّاء<ref> معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.</ref> و جوهرى،<ref> الصحاح، ج 4، ص 1618، «ابل».</ref> «ابابيل» مانند كلمات شماطيط، عبابيد و شعاليل جمعى است كه مفرد ندارد. عده‌اى ديگر كلماتى را مفرد «ابابيل» دانسته‌اند:
+
به نظر گروهى از لغت‌شناسان چون ابوعبیده،<ref> لسان‌العرب، ج‌ 1، ص‌ 49، «ابل».</ref> فرّاء<ref> معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.</ref> و جوهرى،<ref> الصحاح، ج 4، ص 1618، «ابل».</ref> «ابابیل» مانند كلمات شماطیط، عبابید و شعالیل جمعى است كه مفرد ندارد. عده‌اى دیگر كلماتى را مفرد «ابابیل» دانسته‌اند:
  
# اِبَّول مانند عِجَّول(مفرد عجاجيل)<ref> معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.</ref>
+
# اِبَّول مانند عِجَّول(مفرد عجاجیل)<ref> معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.</ref>
  
# اِبِّيل مانند سِكّين(مفرد ‌سكاكين)<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref>
+
# اِبِّیل مانند سِكّین(مفرد ‌سكاكین)<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref>
  
# اِيْبال مانند دينار(مفرد دنانير)<ref> معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.</ref>
+
# اِیْبال مانند دینار(مفرد دنانیر)<ref> معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.</ref>
  
# اِبّال مانند دِنّار(مفرد دنانير)<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref>
+
# اِبّال مانند دِنّار(مفرد دنانیر)<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref>
  
# ‌اِبّاله<ref> جامع‌البيان، مج 15، ج‌ 30، ص‌ 381.</ref>
+
# ‌اِبّاله<ref> جامع‌البیان، مج 15، ج‌ 30، ص‌ 381.</ref>
  
 
# اِباله<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref>
 
# اِباله<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref>
سطر ۲۳: سطر ۲۵:
 
# آبله.<ref> اعلام قرآن، ص‌ 159.</ref>
 
# آبله.<ref> اعلام قرآن، ص‌ 159.</ref>
  
'''معناى ابابيل:'''
+
'''معناى ابابیل:'''
  
برخلاف آن‌چه مشهور است، ابابيل نام آن پرندگان نيست بلكه معناى وصفى دارد.<ref> نمونه، ج‌ 27، ص‌ 336.</ref> به نظر ابن سيده، ابابيل به معناى گروه‌ها و دسته‌هايى از پرندگان، اسبان و شتران است.<ref> لسان‌العرب، ج ‌1، ص‌ 49، «ابل».</ref>
+
برخلاف آن‌چه مشهور است، ابابیل نام آن پرندگان نیست بلكه معناى وصفى دارد.<ref> نمونه، ج‌ 27، ص‌ 336.</ref> به نظر ابن سیده، ابابیل به معناى گروه‌ها و دسته‌هایى از پرندگان، اسبان و شتران است.<ref> لسان‌العرب، ج ‌1، ص‌ 49، «ابل».</ref>
  
ابن عباس آن را به معناى دسته، دسته مى‌داند.<ref> الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 630‌.</ref> ابابيل، همچنين به معناى زياد،<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref> گروه متفرق،<ref> لسان‌العرب، ج‌ 1، ص‌ 49، «ابل».</ref> جمعيت‌هاى بزرگ،<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref> جمعيت‌ها،<ref> سيره ابن هشام، ج‌ 1، ص‌ 55‌.</ref> بعضى به دنبال بعض،<ref> قمى، ج‌ 2، ص‌ 481.</ref> جماعت‌هايى متفرق از اين‌جا و آن‌جا<ref> التفسير الكبير، ج‌ 32، ص‌ 100.</ref> و رنگ‌هاى گوناگون<ref> ماوردى، ج‌ 6‌، ص‌ 342.</ref> دانسته شده است.
+
ابن عباس آن را به معناى دسته، دسته مى‌داند.<ref> الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 630‌.</ref> ابابیل، همچنین به معناى زیاد،<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref> گروه متفرق،<ref> لسان‌العرب، ج‌ 1، ص‌ 49، «ابل».</ref> جمعیت‌هاى بزرگ،<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref> جمعیت‌ها،<ref> سیره ابن هشام، ج‌ 1، ص‌ 55‌.</ref> بعضى به دنبال بعض،<ref> قمى، ج‌ 2، ص‌ 481.</ref> جماعت‌هایى متفرق از این‌جا و آن‌جا<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 32، ص‌ 100.</ref> و رنگ‌هاى گوناگون<ref> ماوردى، ج‌ 6‌، ص‌ 342.</ref> دانسته شده است.
  
به نظر مصطفوى، بعيد نيست كه اصل در ماده «أ‌ـ‌ب‌ـ‌ل» به معناى تحمل سختى، بردبارى و مقاومت، و‌ابل (شتر) نيز يكى از مصاديق اين معنا باشد و ‌شايد ابابيل هم وصف پرنده‌اى با همين ويژگى‌ها باشد و «طيراً أبابيل» يعنى پرندگان گروه گروه، قوى، مقاوم و صبور.<ref> التحقيق، ج‌ 1، ص‌ 26، «ابل».</ref>
+
به نظر مصطفوى، بعید نیست كه اصل در ماده «أ‌ـ‌ب‌ـ‌ل» به معناى تحمل سختى، بردبارى و مقاومت، و‌ابل (شتر) نیز یكى از مصادیق این معنا باشد و ‌شاید ابابیل هم وصف پرنده‌اى با همین ویژگى‌ها باشد و «طیراً أبابیل» یعنى پرندگان گروه گروه، قوى، مقاوم و صبور.<ref> التحقیق، ج‌ 1، ص‌ 26، «ابل».</ref>
  
آرتور جفرى مى‌گويد: واژه «ابابيل» ربطى به پرندگان ندارد بلكه نام بلايى است؛ گذشته از آن اين كلمه از «ابيله» به معناى «تاول» گرفته شده است. «اشپرنگل» خيلى پيش‌تر در 1974 ميلادى ميان اين واژه و بيمارى آبله، رابطه‌اى را حدس زده بود و آن را مشتق از «اَب» به معناى پدر و «ابيل» به معناى نوحه و ندبه مى‌پنداشت و مى‌گفت: ايرانيان، واژه «ابيله» را به معناى آبله بكار مى‌برند.
+
آرتور جفرى مى‌گوید: واژه «ابابیل» ربطى به پرندگان ندارد بلكه نام بلایى است؛ گذشته از آن این كلمه از «ابیله» به معناى «تاول» گرفته شده است. «اشپرنگل» خیلى پیش‌تر در 1974 میلادى میان این واژه و بیمارى آبله، رابطه‌اى را حدس زده بود و آن را مشتق از «اَب» به معناى پدر و «ابیل» به معناى نوحه و ندبه مى‌پنداشت و مى‌گفت: ایرانیان، واژه «ابیله» را به معناى آبله بكار مى‌برند.
  
اين نظريه را روايات موجود كه مى‌گويد: لشكريان ابرهه به بيمارى آبله دچار و نابود گشتند، تأييد مى‌كند اما مشكل، اثبات فارسى بودن آن است زيرا آبله در زبان فارسى، خود دخيل از عربى و بى‌ترديد از همين آيه گرفته شده است.<ref> واژه‌هاى دخيل، ص‌ 98.</ref>
+
این نظریه را روایات موجود كه مى‌گوید: لشكریان ابرهه به بیمارى آبله دچار و نابود گشتند، تأیید مى‌كند اما مشكل، اثبات فارسى بودن آن است زیرا آبله در زبان فارسى، خود دخیل از عربى و بى‌تردید از همین آیه گرفته شده است.<ref> واژه‌هاى دخیل، ص‌ 98.</ref>
  
 
'''شكل و نوع پرنده:'''
 
'''شكل و نوع پرنده:'''
  
در اين كه اين پرنده به چه شكلى بوده و چگونه مأموريت خود را در نابودى اصحاب فيل انجام داده، آراى گوناگونى وجود دارد.
+
در این كه این پرنده به چه شكلى بوده و چگونه مأموریت خود را در نابودى اصحاب فیل انجام داده، آراى گوناگونى وجود دارد.
  
عايشه مى‌گويد: ابابيل شبيه خطاطيف (پرستوها) هستند<ref> روح‌البيان، ج ‌10، ص‌ 515‌.</ref> و نيز گفته شده: آن‌ها شبيه وطاويط (خفاش‌هاى سرخ و سياه)بودند.<ref> روح‌المعانى، مج 16، ج 30، ص 423.</ref> ابوسعيد خدرى، كبوتران حرم ([[مكه]]) را از نسل ابابيل مى‌داند ولى بُروسَوى در درستى كلام او ترديد مى‌كند؛ چرا كه به گفته برخى ابابيل، شبيه زرازير (سارها) هستند كه در اطراف باب ابراهيم مسجدالحرام وجود دارند.<ref> روح‌البيان، ج ‌10، ص‌ 515‌.</ref>
+
عایشه مى‌گوید: ابابیل شبیه خطاطیف (پرستوها) هستند<ref> روح‌البیان، ج ‌10، ص‌ 515‌.</ref> و نیز گفته شده: آن‌ها شبیه وطاویط (خفاش‌هاى سرخ و سیاه)بودند.<ref> روح‌المعانى، مج 16، ج 30، ص 423.</ref> ابوسعید خدرى، كبوتران حرم ([[مكه]]) را از نسل ابابیل مى‌داند ولى بُروسَوى در درستى كلام او تردید مى‌كند؛ چرا كه به گفته برخى ابابیل، شبیه زرازیر (سارها) هستند كه در اطراف باب ابراهیم مسجدالحرام وجود دارند.<ref> روح‌البیان، ج ‌10، ص‌ 515‌.</ref>
  
عكرمه مى‌نويسد: آن‌ها سرهايى چون درندگان داشتند كه پيش از آن ديده نشده بود و پس از آن نيز ديده نشد.<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref> طبرى به نقل از ابن ‌عباس مى‌گويد: آن‌ها پرندگانى بودند كه از دريا خارج شده يا از سوى دريا آمده بودند. سفيد يا سياه و يا سبز رنگ بودند و منقارى چون پرندگان و چنگال‌هايى همانند سگان داشتند.<ref> جامع‌البيان، مج 15، ج 30، ص 383.</ref>
+
عكرمه مى‌نویسد: آن‌ها سرهایى چون درندگان داشتند كه پیش از آن دیده نشده بود و پس از آن نیز دیده نشد.<ref> قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.</ref> طبرى به نقل از ابن ‌عباس مى‌گوید: آن‌ها پرندگانى بودند كه از دریا خارج شده یا از سوى دریا آمده بودند. سفید یا سیاه و یا سبز رنگ بودند و منقارى چون پرندگان و چنگال‌هایى همانند سگان داشتند.<ref> جامع‌البیان، مج 15، ج 30، ص 383.</ref>
  
ابوالجوزا عقيده دارد كه خداوند در همان وقت، آن‌ها را در آسمان پديد آورد.<ref> عرائس المجالس، ص‌ 400.</ref> و ابن مسعود آن‌ها را پرندگانى مى‌داند كه صيحه مى‌كشيدند و بر اصحاب فيل، سنگ مى‌افكندند. خداوند طوفانى فرستاد كه آن سنگ‌ها را با شدت بر آنان مى‌كوبيد.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 15، ج ‌30، ص‌ 383.</ref>
+
ابوالجوزا عقیده دارد كه خداوند در همان وقت، آن‌ها را در آسمان پدید آورد.<ref> عرائس المجالس، ص‌ 400.</ref> و ابن مسعود آن‌ها را پرندگانى مى‌داند كه صیحه مى‌كشیدند و بر اصحاب فیل، سنگ مى‌افكندند. خداوند طوفانى فرستاد كه آن سنگ‌ها را با شدت بر آنان مى‌كوبید.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 15، ج ‌30، ص‌ 383.</ref>
  
ابوالفتوح از ابومسعود نقل مى‌كند: آن مرغان به شكل منج انگبينند (زنبورعسل) و در منقار هر يكى، سنگى است. هر گروهى را يكى مرغ در پيش ايستاده، سياه سر، دراز گردن، سرخ منقار. بيامدند اين مرغان و گرد لشكرگاه ابرهه درآمدند. چون ايشان صف بركشيدند و آهنگ كعبه كردند، هر مرغى از ايشان آن‌چه در منقار داشت، بينداخت. بر هر سنگى نام صاحب او نوشته شده بود. بر هر يكى كه سنگ او بر او زدند، بر سرش آمد و از زيرش بيرون آمد و اگر بر پشتش افتاد، به سينه‌اش بيرون آمد و اگر بر سينه‌اش آمد، بر پشتش بيرون رفت تا همه بر جاى بمردند.<ref> روض‌الجنان، ج‌ 20، ص‌ 410.</ref>
+
ابوالفتوح از ابومسعود نقل مى‌كند: آن مرغان به شكل منج انگبینند (زنبورعسل) و در منقار هر یكى، سنگى است. هر گروهى را یكى مرغ در پیش ایستاده، سیاه سر، دراز گردن، سرخ منقار. بیامدند این مرغان و گرد لشكرگاه ابرهه درآمدند. چون ایشان صف بركشیدند و آهنگ كعبه كردند، هر مرغى از ایشان آن‌چه در منقار داشت، بینداخت. بر هر سنگى نام صاحب او نوشته شده بود. بر هر یكى كه سنگ او بر او زدند، بر سرش آمد و از زیرش بیرون آمد و اگر بر پشتش افتاد، به سینه‌اش بیرون آمد و اگر بر سینه‌اش آمد، بر پشتش بیرون رفت تا همه بر جاى بمردند.<ref> روض‌الجنان، ج‌ 20، ص‌ 410.</ref>
  
به گفته ابن ‌هشام، خداوند پرندگانى همانند پرستو را از دريا بر آن‌ها فرستاد كه هر يك سه سنگ با خود حمل مى‌كردند: يك سنگ در منقار و دو سنگ در پاهايشان بود. سنگ‌ها به اندازه نخود و عدس بود و به محض برخورد به اصحاب فيل، آن‌ها را نابود مى‌كرد.<ref> سيره ابن هشام، ج‌ 1، ص‌ 53‌.</ref> فخر رازى پس از نقل صفات متعددى كه براى پرندگان بيان شده، مى‌گويد: از آن جا كه اين پرندگان دسته دسته بودند، شايد هر دسته شكلى داشته و هر كسى آن‌چه را كه ديده وصف كرده است.<ref> التفسير الكبير، ج‌ 32، ص‌ 100.</ref>
+
به گفته ابن ‌هشام، خداوند پرندگانى همانند پرستو را از دریا بر آن‌ها فرستاد كه هر یك سه سنگ با خود حمل مى‌كردند: یك سنگ در منقار و دو سنگ در پاهایشان بود. سنگ‌ها به اندازه نخود و عدس بود و به محض برخورد به اصحاب فیل، آن‌ها را نابود مى‌كرد.<ref> سیره ابن هشام، ج‌ 1، ص‌ 53‌.</ref> فخر رازى پس از نقل صفات متعددى كه براى پرندگان بیان شده، مى‌گوید: از آن جا كه این پرندگان دسته دسته بودند، شاید هر دسته شكلى داشته و هر كسى آن‌چه را كه دیده وصف كرده است.<ref> التفسیر الكبیر، ج‌ 32، ص‌ 100.</ref>
  
از [[رسول ‌خدا]] صلى الله عليه و آله در وصف اين پرنده روايت شده: مرغى بين آسمان و زمين است كه لانه دارد و تخم مى‌گذارد.<ref> ماوردى، ج‌ 6‌، ص‌ 342.</ref> ابومريم از [[امام ‌باقر]] عليه‌السلام روايت مى‌كند: هر پرنده سه سنگ در چنگال و منقار خود داشت. سنگ‌ها را بر روى لشكريان ريختند كه بر اثر آن در ميان آن‌ها مرض آبله پديد آمد؛ پس خداوند نيز به وسيله آن‌ها نابودشان ساخت و پيش از آن «آبله» در آن‌جا ديده نشده بود.<ref> الكافى، ج 8، ص 84.</ref>
+
از [[رسول ‌خدا]] صلى الله علیه و آله در وصف این پرنده روایت شده: مرغى بین آسمان و زمین است كه لانه دارد و تخم مى‌گذارد.<ref> ماوردى، ج‌ 6‌، ص‌ 342.</ref> ابومریم از [[امام ‌باقر]] علیه‌السلام روایت مى‌كند: هر پرنده سه سنگ در چنگال و منقار خود داشت. سنگ‌ها را بر روى لشكریان ریختند كه بر اثر آن در میان آن‌ها مرض آبله پدید آمد؛ پس خداوند نیز به وسیله آن‌ها نابودشان ساخت و پیش از آن «آبله» در آن‌جا دیده نشده بود.<ref> الكافى، ج 8، ص 84.</ref>
  
[[امام ‌صادق]] عليه‌السلام فرمود: از اصحاب فيل، يك نفر بيش‌تر باقى نماند كه فرار كرد. او در حالى كه مشغول نقل واقعه براى مردم بود، سرش را بالا‌برد و گفت: اين از همان پرندگان است؛ آن‌گاه آن پرنده (كه مأمور تعقيب او بود)بالاى سر او قرار گرفت و سنگى را رها كرد كه از زير او خارج ‌شد.<ref> همان، ج‌ 4، ص‌ 216.</ref> بعضى اين شخص را خود ابرهه دانسته‌اند كه هنگام نقل واقعه براى پادشاه حبشه با آن عذاب نابود شد.<ref> روان جاويد، ج‌ 5‌، ص‌ 437.</ref>
+
[[امام ‌صادق]] علیه‌السلام فرمود: از اصحاب فیل، یك نفر بیش‌تر باقى نماند كه فرار كرد. او در حالى كه مشغول نقل واقعه براى مردم بود، سرش را بالا‌برد و گفت: این از همان پرندگان است؛ آن‌گاه آن پرنده (كه مأمور تعقیب او بود)بالاى سر او قرار گرفت و سنگى را رها كرد كه از زیر او خارج ‌شد.<ref> همان، ج‌ 4، ص‌ 216.</ref> بعضى این شخص را خود ابرهه دانسته‌اند كه هنگام نقل واقعه براى پادشاه حبشه با آن عذاب نابود شد.<ref> روان جاوید، ج‌ 5‌، ص‌ 437.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۱

ابابیل

دسته‌هاى پى در پى پرندگان و...

این واژه، فقط یك بار در سوره فیل كه به داستان حمله سپاه فیل به مكه و نابودى آن‌ها به ‌وسیله گروهى از پرندگان پرداخته بكار رفته ‌است: «وَ‌ أرسَلَ عَلَیهِم طَیراً أبابِیل؛ (خدا) بر سر آن‌ها دسته دسته پرندگانى را فرستاد».(سوره فیل‌ 105/3)

لغویان، مورخان و مفسران در ریشه لغوى و معناى این كلمه و نیز چگونگى پرندگانى كه چنین نقشى را ایفا كردند، بر یك رأى نیستند.

ریشه لغوى:

به نظر گروهى از لغت‌شناسان چون ابوعبیده،[۱] فرّاء[۲] و جوهرى،[۳] «ابابیل» مانند كلمات شماطیط، عبابید و شعالیل جمعى است كه مفرد ندارد. عده‌اى دیگر كلماتى را مفرد «ابابیل» دانسته‌اند:

  1. اِبَّول مانند عِجَّول(مفرد عجاجیل)[۴]
  1.  اِبِّیل مانند سِكّین(مفرد ‌سكاكین)[۵]
  1.  اِیْبال مانند دینار(مفرد دنانیر)[۶]
  1. اِبّال مانند دِنّار(مفرد دنانیر)[۷]
  1. ‌اِبّاله[۸]
  1.  اِباله[۹]
  1. آبله.[۱۰]

معناى ابابیل:

برخلاف آن‌چه مشهور است، ابابیل نام آن پرندگان نیست بلكه معناى وصفى دارد.[۱۱] به نظر ابن سیده، ابابیل به معناى گروه‌ها و دسته‌هایى از پرندگان، اسبان و شتران است.[۱۲]

ابن عباس آن را به معناى دسته، دسته مى‌داند.[۱۳] ابابیل، همچنین به معناى زیاد،[۱۴] گروه متفرق،[۱۵] جمعیت‌هاى بزرگ،[۱۶] جمعیت‌ها،[۱۷] بعضى به دنبال بعض،[۱۸] جماعت‌هایى متفرق از این‌جا و آن‌جا[۱۹] و رنگ‌هاى گوناگون[۲۰] دانسته شده است.

به نظر مصطفوى، بعید نیست كه اصل در ماده «أ‌ـ‌ب‌ـ‌ل» به معناى تحمل سختى، بردبارى و مقاومت، و‌ابل (شتر) نیز یكى از مصادیق این معنا باشد و ‌شاید ابابیل هم وصف پرنده‌اى با همین ویژگى‌ها باشد و «طیراً أبابیل» یعنى پرندگان گروه گروه، قوى، مقاوم و صبور.[۲۱]

آرتور جفرى مى‌گوید: واژه «ابابیل» ربطى به پرندگان ندارد بلكه نام بلایى است؛ گذشته از آن این كلمه از «ابیله» به معناى «تاول» گرفته شده است. «اشپرنگل» خیلى پیش‌تر در 1974 میلادى میان این واژه و بیمارى آبله، رابطه‌اى را حدس زده بود و آن را مشتق از «اَب» به معناى پدر و «ابیل» به معناى نوحه و ندبه مى‌پنداشت و مى‌گفت: ایرانیان، واژه «ابیله» را به معناى آبله بكار مى‌برند.

این نظریه را روایات موجود كه مى‌گوید: لشكریان ابرهه به بیمارى آبله دچار و نابود گشتند، تأیید مى‌كند اما مشكل، اثبات فارسى بودن آن است زیرا آبله در زبان فارسى، خود دخیل از عربى و بى‌تردید از همین آیه گرفته شده است.[۲۲]

شكل و نوع پرنده:

در این كه این پرنده به چه شكلى بوده و چگونه مأموریت خود را در نابودى اصحاب فیل انجام داده، آراى گوناگونى وجود دارد.

عایشه مى‌گوید: ابابیل شبیه خطاطیف (پرستوها) هستند[۲۳] و نیز گفته شده: آن‌ها شبیه وطاویط (خفاش‌هاى سرخ و سیاه)بودند.[۲۴] ابوسعید خدرى، كبوتران حرم (مكه) را از نسل ابابیل مى‌داند ولى بُروسَوى در درستى كلام او تردید مى‌كند؛ چرا كه به گفته برخى ابابیل، شبیه زرازیر (سارها) هستند كه در اطراف باب ابراهیم مسجدالحرام وجود دارند.[۲۵]

عكرمه مى‌نویسد: آن‌ها سرهایى چون درندگان داشتند كه پیش از آن دیده نشده بود و پس از آن نیز دیده نشد.[۲۶] طبرى به نقل از ابن ‌عباس مى‌گوید: آن‌ها پرندگانى بودند كه از دریا خارج شده یا از سوى دریا آمده بودند. سفید یا سیاه و یا سبز رنگ بودند و منقارى چون پرندگان و چنگال‌هایى همانند سگان داشتند.[۲۷]

ابوالجوزا عقیده دارد كه خداوند در همان وقت، آن‌ها را در آسمان پدید آورد.[۲۸] و ابن مسعود آن‌ها را پرندگانى مى‌داند كه صیحه مى‌كشیدند و بر اصحاب فیل، سنگ مى‌افكندند. خداوند طوفانى فرستاد كه آن سنگ‌ها را با شدت بر آنان مى‌كوبید.[۲۹]

ابوالفتوح از ابومسعود نقل مى‌كند: آن مرغان به شكل منج انگبینند (زنبورعسل) و در منقار هر یكى، سنگى است. هر گروهى را یكى مرغ در پیش ایستاده، سیاه سر، دراز گردن، سرخ منقار. بیامدند این مرغان و گرد لشكرگاه ابرهه درآمدند. چون ایشان صف بركشیدند و آهنگ كعبه كردند، هر مرغى از ایشان آن‌چه در منقار داشت، بینداخت. بر هر سنگى نام صاحب او نوشته شده بود. بر هر یكى كه سنگ او بر او زدند، بر سرش آمد و از زیرش بیرون آمد و اگر بر پشتش افتاد، به سینه‌اش بیرون آمد و اگر بر سینه‌اش آمد، بر پشتش بیرون رفت تا همه بر جاى بمردند.[۳۰]

به گفته ابن ‌هشام، خداوند پرندگانى همانند پرستو را از دریا بر آن‌ها فرستاد كه هر یك سه سنگ با خود حمل مى‌كردند: یك سنگ در منقار و دو سنگ در پاهایشان بود. سنگ‌ها به اندازه نخود و عدس بود و به محض برخورد به اصحاب فیل، آن‌ها را نابود مى‌كرد.[۳۱] فخر رازى پس از نقل صفات متعددى كه براى پرندگان بیان شده، مى‌گوید: از آن جا كه این پرندگان دسته دسته بودند، شاید هر دسته شكلى داشته و هر كسى آن‌چه را كه دیده وصف كرده است.[۳۲]

از رسول ‌خدا صلى الله علیه و آله در وصف این پرنده روایت شده: مرغى بین آسمان و زمین است كه لانه دارد و تخم مى‌گذارد.[۳۳] ابومریم از امام ‌باقر علیه‌السلام روایت مى‌كند: هر پرنده سه سنگ در چنگال و منقار خود داشت. سنگ‌ها را بر روى لشكریان ریختند كه بر اثر آن در میان آن‌ها مرض آبله پدید آمد؛ پس خداوند نیز به وسیله آن‌ها نابودشان ساخت و پیش از آن «آبله» در آن‌جا دیده نشده بود.[۳۴]

امام ‌صادق علیه‌السلام فرمود: از اصحاب فیل، یك نفر بیش‌تر باقى نماند كه فرار كرد. او در حالى كه مشغول نقل واقعه براى مردم بود، سرش را بالا‌برد و گفت: این از همان پرندگان است؛ آن‌گاه آن پرنده (كه مأمور تعقیب او بود)بالاى سر او قرار گرفت و سنگى را رها كرد كه از زیر او خارج ‌شد.[۳۵] بعضى این شخص را خود ابرهه دانسته‌اند كه هنگام نقل واقعه براى پادشاه حبشه با آن عذاب نابود شد.[۳۶]

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج‌ 1، ص‌ 49، «ابل».
  2. معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.
  3. الصحاح، ج 4، ص 1618، «ابل».
  4. معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.
  5. قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.
  6. معانى القرآن، ج‌ 3، ص‌ 292.
  7. قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.
  8. جامع‌البیان، مج 15، ج‌ 30، ص‌ 381.
  9. قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.
  10. اعلام قرآن، ص‌ 159.
  11. نمونه، ج‌ 27، ص‌ 336.
  12. لسان‌العرب، ج ‌1، ص‌ 49، «ابل».
  13. الدرّالمنثور، ج‌ 8‌، ص‌ 630‌.
  14. قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.
  15. لسان‌العرب، ج‌ 1، ص‌ 49، «ابل».
  16. قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.
  17. سیره ابن هشام، ج‌ 1، ص‌ 55‌.
  18. قمى، ج‌ 2، ص‌ 481.
  19. التفسیر الكبیر، ج‌ 32، ص‌ 100.
  20. ماوردى، ج‌ 6‌، ص‌ 342.
  21. التحقیق، ج‌ 1، ص‌ 26، «ابل».
  22. واژه‌هاى دخیل، ص‌ 98.
  23. روح‌البیان، ج ‌10، ص‌ 515‌.
  24. روح‌المعانى، مج 16، ج 30، ص 423.
  25. روح‌البیان، ج ‌10، ص‌ 515‌.
  26. قرطبى، ج‌ 20، ص‌ 134.
  27. جامع‌البیان، مج 15، ج 30، ص 383.
  28. عرائس المجالس، ص‌ 400.
  29. جامع‌البیان، مج‌ 15، ج ‌30، ص‌ 383.
  30. روض‌الجنان، ج‌ 20، ص‌ 410.
  31. سیره ابن هشام، ج‌ 1، ص‌ 53‌.
  32. التفسیر الكبیر، ج‌ 32، ص‌ 100.
  33. ماوردى، ج‌ 6‌، ص‌ 342.
  34. الكافى، ج 8، ص 84.
  35. همان، ج‌ 4، ص‌ 216.
  36. روان جاوید، ج‌ 5‌، ص‌ 437.

منابع

محمد خراسانى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 437-440.