ابوعامر راهب: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'عمرو (عبد عمرو) بن صيفى‌ بن نعمان ‌بن مالك، معروف به ابوعامر راهب، پدر حنظله غس...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
عمرو (عبد عمرو) بن صيفى‌ بن نعمان ‌بن مالك، معروف به ابوعامر راهب، پدر حنظله غسيل الملائكه.
+
عمرو (عبد عمرو) بن صیفى‌ بن نعمان ‌بن مالك، معروف به ابوعامر راهب، پدر حنظله غسیل الملائكه.
  
نسبت ابوعامر به «اوس» مى‌رسد<ref> جمهره انساب‌العرب، ص‌ 333؛ الاستيعاب، ج‌ 1، ص‌ 432.</ref> و بيشتر محدثان، او را از بزرگان قبيله اوس دانسته‌اند؛<ref> السيرة‌النبويه، ج 2، ص 584؛ المغازى، ج 1، ص 205.</ref> ولى ابن‌كثير وى را از سران قبيله خزرج شمرده است.<ref> تفسير ابن ‌كثير، ج‌ 2، ص‌ 402.</ref> وى در جاهليت، از حنفا به شمار مى‌آمد<ref> السيرة‌النبويه، ج‌ 2، ص‌ 585.</ref> كه موحد و معتقد به برانگيخته شدن انسان، پس از [[مرگ]] بودند.<ref> مروج الذهب، ج‌ 1، ص‌ 61 و 71.</ref>
+
نسبت ابوعامر به «اوس» مى‌رسد<ref> جمهره انساب‌العرب، ص‌ 333؛ الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 432.</ref> و بیشتر محدثان، او را از بزرگان قبیله اوس دانسته‌اند؛<ref> السیرة‌النبویه، ج 2، ص 584؛ المغازى، ج 1، ص 205.</ref> ولى ابن‌كثیر وى را از سران قبیله خزرج شمرده است.<ref> تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 402.</ref> وى در جاهلیت، از حنفا به شمار مى‌آمد<ref> السیرة‌النبویه، ج‌ 2، ص‌ 585.</ref> كه موحد و معتقد به برانگیخته شدن انسان، پس از [[مرگ]] بودند.<ref> مروج الذهب، ج‌ 1، ص‌ 61 و 71.</ref>
  
ابوعامر كه نصرانى بودنش در جاهليت نيز گزارش شده،<ref> اسباب النزول، ص‌ 214؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌ 2، ص‌ 402.</ref> به رهبانيت روى آورده بود؛ لباس خشن مى‌پوشيد و از دانش اهل ‌كتاب نيز آگاهى داشت؛<ref> السيرة‌النبويه، ج 2، ص‌ 584؛ تفسير ابن ‌كثير، ج 2، ص 402.</ref> از همين رو به «راهب» معروف بود. پس از هجرت به جهت عدم پذيرش اسلام به فرموده پيامبر او را فاسق (كسى كه از طاعت خدا و دين حنيف خارج شده) خواندند.<ref> السيرة‌النبويه، ج‌ 2، ص‌ 585.</ref>
+
ابوعامر كه نصرانى بودنش در جاهلیت نیز گزارش شده،<ref> اسباب النزول، ص‌ 214؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 402.</ref> به رهبانیت روى آورده بود؛ لباس خشن مى‌پوشید و از دانش اهل ‌كتاب نیز آگاهى داشت؛<ref> السیرة‌النبویه، ج 2، ص‌ 584؛ تفسیر ابن ‌كثیر، ج 2، ص 402.</ref> از همین رو به «راهب» معروف بود. پس از هجرت به جهت عدم پذیرش اسلام به فرموده پیامبر او را فاسق (كسى كه از طاعت خدا و دین حنیف خارج شده) خواندند.<ref> السیرة‌النبویه، ج‌ 2، ص‌ 585.</ref>
  
پس از [[جنگ بدر]]، وى همراه با چندين نفر از اهل قبيله‌اش به [[مكه]] فرار كرد و مشركان مكه را همواره به جنگ با پيامبر صلى الله عليه و آله تشويق مى‌كرد.<ref> همان؛ المغازى، ج‌ 2، ص‌ 441.</ref>
+
پس از [[جنگ بدر]]، وى همراه با چندین نفر از اهل قبیله‌اش به [[مكه]] فرار كرد و مشركان مكه را همواره به جنگ با پیامبر صلى الله علیه و آله تشویق مى‌كرد.<ref> همان؛ المغازى، ج‌ 2، ص‌ 441.</ref>
  
ابوعامر در غزوه احد در سپاه مشركان حضور داشت و مى‌كوشيد انصار را در اين غزوه با خود همراه سازد كه بى‌نتيجه ماند.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 223.</ref> اين دشمنى هميشگى وى با خدا و پيامبر، مورد اشاره آيه 107 [[سوره توبه]]/9 نيز هست.
+
ابوعامر در غزوه احد در سپاه مشركان حضور داشت و مى‌كوشید انصار را در این غزوه با خود همراه سازد كه بى‌نتیجه ماند.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 223.</ref> این دشمنى همیشگى وى با خدا و پیامبر، مورد اشاره آیه 107 [[سوره توبه]]/9 نیز هست.
  
نقل شده كه به پيامبر گفت: با‌هر قومى كه با تو بجنگند، همراه خواهم بود.<ref> روض‌الجنان، ج 10، ص‌ 34؛ تفسير قرطبى، ج 8، ص‌ 163.</ref> وى تا سال فتح مكه در آنجا بسر برد؛ هنگام فتح مكه به طايف رفت<ref> السيرة‌النبوية، ج 2، ص 586؛ التبيان، ج 5، ص 298.</ref> و با اسلام آوردن مردم طايف به شام عزيمت كرد و در آن‌جا، تنها و مطرود از وطن (نهم يا دهم هجرى)<ref> الاستيعاب، ج‌ 1، ص‌ 433.</ref> در «قِنَّسرين»<ref> تفسير قرطبى، ج‌ 8، ص‌ 163.</ref> مُرد.
+
نقل شده كه به پیامبر گفت: با‌هر قومى كه با تو بجنگند، همراه خواهم بود.<ref> روض‌الجنان، ج 10، ص‌ 34؛ تفسیر قرطبى، ج 8، ص‌ 163.</ref> وى تا سال فتح مكه در آنجا بسر برد؛ هنگام فتح مكه به طایف رفت<ref> السیرة‌النبویة، ج 2، ص 586؛ التبیان، ج 5، ص 298.</ref> و با اسلام آوردن مردم طایف به شام عزیمت كرد و در آن‌جا، تنها و مطرود از وطن (نهم یا دهم هجرى)<ref> الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 433.</ref> در «قِنَّسرین»<ref> تفسیر قرطبى، ج‌ 8، ص‌ 163.</ref> مُرد.
  
مرگ وى را به نفرين پيامبر صلى الله عليه و آله دانسته‌اند<ref> تفسير ابن ‌كثير، ج‌ 2، ص‌ 402.</ref> كه پس از آمدن ايشان به [[مدينه]] ادعا كرد پيرو دين حنيف است و وقتى پيامبر فرمود: من بر اين دينم و آن را بى‌پيرايه و پاك آورده‌ام، گفت: خداوند، دروغ‌گو را مطرود و غريب و تنها بميراند و پيامبر با گفتن آمين فرمود: خداوند با كسى كه دروغ مى‌گويد، چنين كند.<ref> السيرة النبوية، ج‌ 2، ص‌ 585.</ref>
+
مرگ وى را به نفرین پیامبر صلى الله علیه و آله دانسته‌اند<ref> تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 402.</ref> كه پس از آمدن ایشان به [[مدینه]] ادعا كرد پیرو دین حنیف است و وقتى پیامبر فرمود: من بر این دینم و آن را بى‌پیرایه و پاك آورده‌ام، گفت: خداوند، دروغ‌گو را مطرود و غریب و تنها بمیراند و پیامبر با گفتن آمین فرمود: خداوند با كسى كه دروغ مى‌گوید، چنین كند.<ref> السیرة النبویة، ج‌ 2، ص‌ 585.</ref>
  
 
'''ابوعامر در شأن نزول:'''
 
'''ابوعامر در شأن نزول:'''
  
مفسران در ذيل چند آيه از ابوعامر نام برده‌اند كه سبب نزول و مورد اشاره آن آيات بوده است.
+
مفسران در ذیل چند آیه از ابوعامر نام برده‌اند كه سبب نزول و مورد اشاره آن آیات بوده است.
  
# به اتفاق مفسران، مراد از «لِمَن حارَبَ اللّهَ و رَسولَهُ مِن قَبلُ‌...» در آيه 107 [[سوره توبه]]/9 «براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود‌...» ابوعامر راهب است.
+
# به اتفاق مفسران، مراد از «لِمَن حارَبَ اللّهَ و رَسولَهُ مِن قَبلُ‌...» در آیه 107 [[سوره توبه]]/9 «براى كسى كه از پیش با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود‌...» ابوعامر راهب است.
  
گفته‌اند: سبب ساخت مسجد ضرار به ‌وسيله منافقان، نامه ابوعامر به آن‌ها بود كه نيرو و سلاح تهيه كنند و مسجدى براى او بسازند تا نزد قيصر روم رفته، سپاهى را براى اخراج پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش از [[مدينه]]، با خود به همراه آورد.<ref> اسباب النزول، ص‌ 214.</ref>
+
گفته‌اند: سبب ساخت مسجد ضرار به ‌وسیله منافقان، نامه ابوعامر به آن‌ها بود كه نیرو و سلاح تهیه كنند و مسجدى براى او بسازند تا نزد قیصر روم رفته، سپاهى را براى اخراج پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش از [[مدینه]]، با خود به همراه آورد.<ref> اسباب النزول، ص‌ 214.</ref>
  
اين‌كه بناى مسجد به خواسته او بوده، پذيرفته نيست؛ زيرا وى مسلمان نبوده و ظاهراً منافقان به دنبال نامه ابوعامر، خود تصميم به ساخت مسجد گرفتند تا افزون بر ايجاد تفرقه بين مؤمنان، محلى براى ورود فرستادگان ابوعامر و انتظار آمدن وى با سپاه شام باشد.<ref> البداية والنهايه، ج‌ 5، ص‌ 17؛ التبيان، ج‌ 5، ص‌ 298.</ref>
+
این‌كه بناى مسجد به خواسته او بوده، پذیرفته نیست؛ زیرا وى مسلمان نبوده و ظاهراً منافقان به دنبال نامه ابوعامر، خود تصمیم به ساخت مسجد گرفتند تا افزون بر ایجاد تفرقه بین مؤمنان، محلى براى ورود فرستادگان ابوعامر و انتظار آمدن وى با سپاه شام باشد.<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 5، ص‌ 17؛ التبیان، ج‌ 5، ص‌ 298.</ref>
  
بنا به روايتى از [[امام كاظم]] عليه‌السلام منافقان [[مدينه]] پس از وفات سعد بن‌ معاذ و پس از عزيمت پيامبر به تبوك، براى رياست ابوعامر بر خود از يكديگر بيعت گرفتند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 21، ص‌ 257.</ref>
+
بنا به روایتى از [[امام كاظم]] علیه‌السلام منافقان [[مدینه]] پس از وفات سعد بن‌ معاذ و پس از عزیمت پیامبر به تبوك، براى ریاست ابوعامر بر خود از یكدیگر بیعت گرفتند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 21، ص‌ 257.</ref>
  
# از عكرمه نقل شده كه مراد از «قَومـًا كَفَروا بَعدَ ايمنِهِم» در 86 [[سوره آل ‌عمران]]/3‌ كه خداوند از عدم هدايت آنان خبر داده، 12 نفر از ‌جمله ابوعامر بودند؛<ref> جامع‌البيان، مج‌ 3، ج 3، ص‌ 461؛ الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 325.</ref> ولى سياق آيه و آيات قبل از آن اين احتمال را تقويت مى‌كند كه آيه درباره يهوديان بنى‌قريظه و بنى‌نضير باشد.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 462؛ المنار، ج‌ 3، ص‌ 362.</ref>
+
# از عكرمه نقل شده كه مراد از «قَومـًا كَفَروا بَعدَ ایمنِهِم» در 86 [[سوره آل ‌عمران]]/3‌ كه خداوند از عدم هدایت آنان خبر داده، 12 نفر از ‌جمله ابوعامر بودند؛<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج 3، ص‌ 461؛ الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 325.</ref> ولى سیاق آیه و آیات قبل از آن این احتمال را تقویت مى‌كند كه آیه درباره یهودیان بنى‌قریظه و بنى‌نضیر باشد.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 462؛ المنار، ج‌ 3، ص‌ 362.</ref>
  
# در نقلى از ابن‌عباس آمده است كه آيه 51 [[سوره نساء]]/4 از ورود حيىّ بن ‌اخطب و برخى يهوديان بنى‌نضير (بعد از وادار شدن آنان به ترك [[مدينه]] از سوى پيامبر) و نيز ابوعامر بر قريش خبر مى‌دهد كه براى تشويق آنان به جنگ با پيامبر صلى الله عليه و آله بدان‌جا رفته بودند و مشركان را هدايت يافته‌تر از مؤمنان ‌دانستند.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 188.</ref>
+
# در نقلى از ابن‌عباس آمده است كه آیه 51 [[سوره نساء]]/4 از ورود حیىّ بن ‌اخطب و برخى یهودیان بنى‌نضیر (بعد از وادار شدن آنان به ترك [[مدینه]] از سوى پیامبر) و نیز ابوعامر بر قریش خبر مى‌دهد كه براى تشویق آنان به جنگ با پیامبر صلى الله علیه و آله بدان‌جا رفته بودند و مشركان را هدایت یافته‌تر از مؤمنان ‌دانستند.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 188.</ref>
  
# مراد از منافقان در 142 [[سوره نساء]]/4 «مَرَدوا عَلَى‌النِّفاقِ؛ بر نفاق خو گرفته‌اند»<ref> همان، مج‌ 4، ج‌ 5، ص‌ 449؛ مفحمات‌الاقران، ص‌ 77.</ref> و در 101 [[سوره توبه]]/9 عبدالله‌ بن ‌اُبى و ابوعامر و‌... دانسته شده<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 4، ص‌ 206.</ref>؛ ولى با توجه به اسلام نياوردن ابوعامر و عدم حضور وى در مدينه، نمى‌تواند مورد اشاره آيه ‌باشد.
+
# مراد از منافقان در 142 [[سوره نساء]]/4 «مَرَدوا عَلَى‌النِّفاقِ؛ بر نفاق خو گرفته‌اند»<ref> همان، مج‌ 4، ج‌ 5، ص‌ 449؛ مفحمات‌الاقران، ص‌ 77.</ref> و در 101 [[سوره توبه]]/9 عبدالله‌ بن ‌اُبى و ابوعامر و‌... دانسته شده<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 4، ص‌ 206.</ref>؛ ولى با توجه به اسلام نیاوردن ابوعامر و عدم حضور وى در مدینه، نمى‌تواند مورد اشاره آیه ‌باشد.
  
# نيز گفته شده كه مراد از «اَلَّذى ءاتَينهُ ءايتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّيطنُ‌...» در 175 [[سوره اعراف]]/7 ابوعامر است؛<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 4، ص‌ 769.</ref>ولى با توجه به مكى بودن سوره اعراف، ظاهراً اين آيه بر وى تطبيق شده و مراد آيه، بلعم ‌بن ‌باعورا يا امية ‌بن ‌ابى‌ الصلت باشد.<ref> جامع‌البيان، مج 6، ج‌ 9، ص‌ 160‌ـ‌163؛ التبيان، ج 5، ص 31‌ـ‌32.</ref>
+
# نیز گفته شده كه مراد از «اَلَّذى ءاتَینهُ ءایتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطنُ‌...» در 175 [[سوره اعراف]]/7 ابوعامر است؛<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 4، ص‌ 769.</ref>ولى با توجه به مكى بودن سوره اعراف، ظاهراً این آیه بر وى تطبیق شده و مراد آیه، بلعم ‌بن ‌باعورا یا امیة ‌بن ‌ابى‌ الصلت باشد.<ref> جامع‌البیان، مج 6، ج‌ 9، ص‌ 160‌ـ‌163؛ التبیان، ج 5، ص 31‌ـ‌32.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
سطر ۳۷: سطر ۳۷:
 
===منابع===
 
===منابع===
  
سيد محمود دشتى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 33-35
+
سید محمود دشتى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 33-35
  
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
  
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۱

عمرو (عبد عمرو) بن صیفى‌ بن نعمان ‌بن مالك، معروف به ابوعامر راهب، پدر حنظله غسیل الملائكه.

نسبت ابوعامر به «اوس» مى‌رسد[۱] و بیشتر محدثان، او را از بزرگان قبیله اوس دانسته‌اند؛[۲] ولى ابن‌كثیر وى را از سران قبیله خزرج شمرده است.[۳] وى در جاهلیت، از حنفا به شمار مى‌آمد[۴] كه موحد و معتقد به برانگیخته شدن انسان، پس از مرگ بودند.[۵]

ابوعامر كه نصرانى بودنش در جاهلیت نیز گزارش شده،[۶] به رهبانیت روى آورده بود؛ لباس خشن مى‌پوشید و از دانش اهل ‌كتاب نیز آگاهى داشت؛[۷] از همین رو به «راهب» معروف بود. پس از هجرت به جهت عدم پذیرش اسلام به فرموده پیامبر او را فاسق (كسى كه از طاعت خدا و دین حنیف خارج شده) خواندند.[۸]

پس از جنگ بدر، وى همراه با چندین نفر از اهل قبیله‌اش به مكه فرار كرد و مشركان مكه را همواره به جنگ با پیامبر صلى الله علیه و آله تشویق مى‌كرد.[۹]

ابوعامر در غزوه احد در سپاه مشركان حضور داشت و مى‌كوشید انصار را در این غزوه با خود همراه سازد كه بى‌نتیجه ماند.[۱۰] این دشمنى همیشگى وى با خدا و پیامبر، مورد اشاره آیه 107 سوره توبه/9 نیز هست.

نقل شده كه به پیامبر گفت: با‌هر قومى كه با تو بجنگند، همراه خواهم بود.[۱۱] وى تا سال فتح مكه در آنجا بسر برد؛ هنگام فتح مكه به طایف رفت[۱۲] و با اسلام آوردن مردم طایف به شام عزیمت كرد و در آن‌جا، تنها و مطرود از وطن (نهم یا دهم هجرى)[۱۳] در «قِنَّسرین»[۱۴] مُرد.

مرگ وى را به نفرین پیامبر صلى الله علیه و آله دانسته‌اند[۱۵] كه پس از آمدن ایشان به مدینه ادعا كرد پیرو دین حنیف است و وقتى پیامبر فرمود: من بر این دینم و آن را بى‌پیرایه و پاك آورده‌ام، گفت: خداوند، دروغ‌گو را مطرود و غریب و تنها بمیراند و پیامبر با گفتن آمین فرمود: خداوند با كسى كه دروغ مى‌گوید، چنین كند.[۱۶]

ابوعامر در شأن نزول:

مفسران در ذیل چند آیه از ابوعامر نام برده‌اند كه سبب نزول و مورد اشاره آن آیات بوده است.

  1. به اتفاق مفسران، مراد از «لِمَن حارَبَ اللّهَ و رَسولَهُ مِن قَبلُ‌...» در آیه 107 سوره توبه/9 «براى كسى كه از پیش با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته بود‌...» ابوعامر راهب است.

گفته‌اند: سبب ساخت مسجد ضرار به ‌وسیله منافقان، نامه ابوعامر به آن‌ها بود كه نیرو و سلاح تهیه كنند و مسجدى براى او بسازند تا نزد قیصر روم رفته، سپاهى را براى اخراج پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش از مدینه، با خود به همراه آورد.[۱۷]

این‌كه بناى مسجد به خواسته او بوده، پذیرفته نیست؛ زیرا وى مسلمان نبوده و ظاهراً منافقان به دنبال نامه ابوعامر، خود تصمیم به ساخت مسجد گرفتند تا افزون بر ایجاد تفرقه بین مؤمنان، محلى براى ورود فرستادگان ابوعامر و انتظار آمدن وى با سپاه شام باشد.[۱۸]

بنا به روایتى از امام كاظم علیه‌السلام منافقان مدینه پس از وفات سعد بن‌ معاذ و پس از عزیمت پیامبر به تبوك، براى ریاست ابوعامر بر خود از یكدیگر بیعت گرفتند.[۱۹]

  1. از عكرمه نقل شده كه مراد از «قَومـًا كَفَروا بَعدَ ایمنِهِم» در 86 سوره آل ‌عمران/3‌ كه خداوند از عدم هدایت آنان خبر داده، 12 نفر از ‌جمله ابوعامر بودند؛[۲۰] ولى سیاق آیه و آیات قبل از آن این احتمال را تقویت مى‌كند كه آیه درباره یهودیان بنى‌قریظه و بنى‌نضیر باشد.[۲۱]
  1. در نقلى از ابن‌عباس آمده است كه آیه 51 سوره نساء/4 از ورود حیىّ بن ‌اخطب و برخى یهودیان بنى‌نضیر (بعد از وادار شدن آنان به ترك مدینه از سوى پیامبر) و نیز ابوعامر بر قریش خبر مى‌دهد كه براى تشویق آنان به جنگ با پیامبر صلى الله علیه و آله بدان‌جا رفته بودند و مشركان را هدایت یافته‌تر از مؤمنان ‌دانستند.[۲۲]
  1. مراد از منافقان در 142 سوره نساء/4 «مَرَدوا عَلَى‌النِّفاقِ؛ بر نفاق خو گرفته‌اند»[۲۳] و در 101 سوره توبه/9 عبدالله‌ بن ‌اُبى و ابوعامر و‌... دانسته شده[۲۴]؛ ولى با توجه به اسلام نیاوردن ابوعامر و عدم حضور وى در مدینه، نمى‌تواند مورد اشاره آیه ‌باشد.
  1. نیز گفته شده كه مراد از «اَلَّذى ءاتَینهُ ءایتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطنُ‌...» در 175 سوره اعراف/7 ابوعامر است؛[۲۵]ولى با توجه به مكى بودن سوره اعراف، ظاهراً این آیه بر وى تطبیق شده و مراد آیه، بلعم ‌بن ‌باعورا یا امیة ‌بن ‌ابى‌ الصلت باشد.[۲۶]

پانویس

  1. جمهره انساب‌العرب، ص‌ 333؛ الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 432.
  2. السیرة‌النبویه، ج 2، ص 584؛ المغازى، ج 1، ص 205.
  3. تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 402.
  4. السیرة‌النبویه، ج‌ 2، ص‌ 585.
  5. مروج الذهب، ج‌ 1، ص‌ 61 و 71.
  6. اسباب النزول، ص‌ 214؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 402.
  7. السیرة‌النبویه، ج 2، ص‌ 584؛ تفسیر ابن ‌كثیر، ج 2، ص 402.
  8. السیرة‌النبویه، ج‌ 2، ص‌ 585.
  9. همان؛ المغازى، ج‌ 2، ص‌ 441.
  10. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 223.
  11. روض‌الجنان، ج 10، ص‌ 34؛ تفسیر قرطبى، ج 8، ص‌ 163.
  12. السیرة‌النبویة، ج 2، ص 586؛ التبیان، ج 5، ص 298.
  13. الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 433.
  14. تفسیر قرطبى، ج‌ 8، ص‌ 163.
  15. تفسیر ابن ‌كثیر، ج‌ 2، ص‌ 402.
  16. السیرة النبویة، ج‌ 2، ص‌ 585.
  17. اسباب النزول، ص‌ 214.
  18. البدایة والنهایه، ج‌ 5، ص‌ 17؛ التبیان، ج‌ 5، ص‌ 298.
  19. بحارالانوار، ج‌ 21، ص‌ 257.
  20. جامع‌البیان، مج‌ 3، ج 3، ص‌ 461؛ الاتقان، ج‌ 2، ص‌ 325.
  21. جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 462؛ المنار، ج‌ 3، ص‌ 362.
  22. جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 188.
  23. همان، مج‌ 4، ج‌ 5، ص‌ 449؛ مفحمات‌الاقران، ص‌ 77.
  24. كشف‌الاسرار، ج‌ 4، ص‌ 206.
  25. مجمع‌البیان، ج‌ 4، ص‌ 769.
  26. جامع‌البیان، مج 6، ج‌ 9، ص‌ 160‌ـ‌163؛ التبیان، ج 5، ص 31‌ـ‌32.

منابع

سید محمود دشتى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 33-35