ابودجانه انصارى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'سمّاك ‌بن ‌خَرَشه (سمّاك ‌بن اوس بن ‌خرشه) بن ‌لوذان بن ‌عبدود بن ثعلبه خزرجى...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
سمّاك ‌بن ‌خَرَشه (سمّاك ‌بن اوس بن ‌خرشه) بن ‌لوذان بن ‌عبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پيامبر صلى الله عليه و آله.
+
سمّاك ‌بن ‌خَرَشه (سمّاك ‌بن اوس بن ‌خرشه) بن ‌لوذان بن ‌عبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پیامبر صلى الله علیه و آله.
  
ابودجانه از قبيله خزرج و طايفه بنى‌ساعده بود.<ref> اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 92، البداية والنهايه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.</ref> در پيمان مؤاخات، پيامبر صلى الله عليه و آله او را برادر عتبة ‌بن غزوان قرار داد.<ref> اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 93؛ سير اعلام النبلاء، ج‌ 1، ص‌ 243.</ref> وى در جنگ اُحد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در آن روز، مشهور است.<ref> سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 66‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص ‌64‌.</ref>
+
ابودجانه از قبیله خزرج و طایفه بنى‌ساعده بود.<ref> اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 92، البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.</ref> در پیمان مؤاخات، پیامبر صلى الله علیه و آله او را برادر عتبة ‌بن غزوان قرار داد.<ref> اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 93؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 1، ص‌ 243.</ref> وى در جنگ اُحد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در آن روز، مشهور است.<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 66‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص ‌64‌.</ref>
  
در غزوه خيبر نيز شركت ‌داشته و حارثِ يهودى از شجاعان دشمن و چند تن ديگر را كشته است.<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 654 و 710.</ref> به نقلى ديگر وى در آن نبرد به فرماندهى امام على عليه‌السلام تعدادى از جنگجويان و قهرمانان دشمن را كشته و سرهايشان را نزد رسول خدا آورده است؛<ref> مناقب، ج‌ 1، ص‌ 248.</ref> سپس در پيشاپيشِ مسلمانان به قلعه‌هاى خيبر حمله برده<ref> البداية والنهايه، ج‌ 4، ص‌ 160.</ref> در جنگ حنين و با كمك امام على علیه‌السلام چند نفر از پرچم‌داران دشمن را به قتل رسانده و به نقلى در غزوه تبوك، پيامبر پرچم خزرجيان را به او سپرده است.<ref> المغازى، ج ‌3، ص‌ 902 و 996.</ref>
+
در غزوه خیبر نیز شركت ‌داشته و حارثِ یهودى از شجاعان دشمن و چند تن دیگر را كشته است.<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 654 و 710.</ref> به نقلى دیگر وى در آن نبرد به فرماندهى امام على علیه‌السلام تعدادى از جنگجویان و قهرمانان دشمن را كشته و سرهایشان را نزد رسول خدا آورده است؛<ref> مناقب، ج‌ 1، ص‌ 248.</ref> سپس در پیشاپیشِ مسلمانان به قلعه‌هاى خیبر حمله برده<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 160.</ref> در جنگ حنین و با كمك امام على علیه‌السلام چند نفر از پرچم‌داران دشمن را به قتل رسانده و به نقلى در غزوه تبوك، پیامبر پرچم خزرجیان را به او سپرده است.<ref> المغازى، ج ‌3، ص‌ 902 و 996.</ref>
  
گويا از همين رو است كه [[ابن شهر آشوب]] وى را در شمار صحابه جنگجو و مشهور به جهاد آورده ‌است<ref> مناقب، ج‌ 2، ص‌ 78 و 79.</ref> و بنا به نقلى در حجة ‌الوداع پيامبر صلى الله عليه و آله او را در مدينه به جاى خود گمارد.<ref> سيره ابن ‌هشام، ج‌ 4، ص ‌601‌.</ref> بر اساس روايتى پيامبر به حضرت على دستور داد كه براى دفع جن و سحر براى ابودجانه حرزى بنويسد.<ref> [[بحارالانوار]]، ج 91، ص 220.</ref>
+
گویا از همین رو است كه [[ابن شهر آشوب]] وى را در شمار صحابه جنگجو و مشهور به جهاد آورده ‌است<ref> مناقب، ج‌ 2، ص‌ 78 و 79.</ref> و بنا به نقلى در حجة ‌الوداع پیامبر صلى الله علیه و آله او را در مدینه به جاى خود گمارد.<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ 4، ص ‌601‌.</ref> بر اساس روایتى پیامبر به حضرت على دستور داد كه براى دفع جن و سحر براى ابودجانه حرزى بنویسد.<ref> [[بحارالانوار]]، ج 91، ص 220.</ref>
  
وى در سال يازدهم هجرى همراه لشكرى بود كه براى سركوبى مسيلمه كذابِ مدعى نبوت به سرزمين يمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاكتيكى خاص به درون باغى كه مسيلمه و طرفدارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند؛ پس از او براء بن ‌مالك با همان روش وارد باغ شد. در ‌را باز كرد و مسلمانان وارد باغ شدند.<ref> البداية والنهايه، ج‌ 6‌، ص‌ 252؛ ريحانة الادب، ج‌ 7، ص‌ 96.</ref>
+
وى در سال یازدهم هجرى همراه لشكرى بود كه براى سركوبى مسیلمه كذابِ مدعى نبوت به سرزمین یمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاكتیكى خاص به درون باغى كه مسیلمه و طرفدارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند؛ پس از او براء بن ‌مالك با همان روش وارد باغ شد. در ‌را باز كرد و مسلمانان وارد باغ شدند.<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 252؛ ریحانة الادب، ج‌ 7، ص‌ 96.</ref>
  
ابودجانه به ‌طور مستقيم در قتل مسيلمه شركت داشت<ref> الطبقات، ج 3، ص 420؛ يعقوبى، ج 2، ص 130؛ اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص 93.</ref> و گفته‌اند كه در همين نبرد به شهادت رسيد. ابن ‌كثير اين ‌نقل را درست‌تر مى‌داند ولى نقلى را هم كه تا خلافت امام على علیه‌السلام زنده بوده و در [[جنگ صفين]] شركت داشته، آورده است.<ref> البداية والنهايه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.</ref> بر پايه گزارشى وى در اين جنگ به شهادت رسيده است.<ref> ريحانة‌الادب، ج‌ 7، ص ‌96.</ref>
+
ابودجانه به ‌طور مستقیم در قتل مسیلمه شركت داشت<ref> الطبقات، ج 3، ص 420؛ یعقوبى، ج 2، ص 130؛ اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص 93.</ref> و گفته‌اند كه در همین نبرد به شهادت رسید. ابن ‌كثیر این ‌نقل را درست‌تر مى‌داند ولى نقلى را هم كه تا خلافت امام على علیه‌السلام زنده بوده و در [[جنگ صفین]] شركت داشته، آورده است.<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.</ref> بر پایه گزارشى وى در این جنگ به شهادت رسیده است.<ref> ریحانة‌الادب، ج‌ 7، ص ‌96.</ref>
  
بر اساس نقل ديگرى، عُمَر وى را پس از جنگ با ايران مأمور گردآورى خمس سرزمين‌هاى فتح شده كرده است؛<ref> البداية والنهايه، ج‌ 7، ص‌ 98.</ref> اما ابن حجر عسقلانى به نقل از الفتوح و ديگران سماك ‌بن خَرَشه انصارى را كه در جنگ قادسيه و نيز در جنگ صفين در ركاب حضرت على بوده، غير ابودجانه دانسته است.<ref> الاصابه، ج‌ 3، ص‌ 146 و 147.</ref>
+
بر اساس نقل دیگرى، عُمَر وى را پس از جنگ با ایران مأمور گردآورى خمس سرزمین‌هاى فتح شده كرده است؛<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 7، ص‌ 98.</ref> اما ابن حجر عسقلانى به نقل از الفتوح و دیگران سماك ‌بن خَرَشه انصارى را كه در جنگ قادسیه و نیز در جنگ صفین در ركاب حضرت على بوده، غیر ابودجانه دانسته است.<ref> الاصابه، ج‌ 3، ص‌ 146 و 147.</ref>
  
سيوطى<ref> الدرّالمنثور، ج‌ 7، ص‌ 688‌.</ref> به نقل از جابر آورده است كه روزى اصحاب در مسجد و در حضور پيامبر از [[بهشت]] سخن مى‌گفتند. حضرت فرمود: اى ابادجانه! آيا مى‌دانى هر كس كه ما را دوست بدارد و به محبت ما آزموده شود، خداوند تعالى او را در بهشت با ما ساكن خواهد كرد؟ سپس آيه «إِنّ المُتّقينَ فى جَنّت وَ نَهَر × فِى مَقعَدِ صِدق عِندَ مَلِيك مُقْتَدِر؛ پرهيزكاران به يقين در باغ‌ها و نهرهاى بهشتى در جایگاه صدق، نزد خداوند مالك مقتدر جاى دارند».([[سوره قمر]]/54‌، 54 و 55) را تلاوت فرمود.
+
سیوطى<ref> الدرّالمنثور، ج‌ 7، ص‌ 688‌.</ref> به نقل از جابر آورده است كه روزى اصحاب در مسجد و در حضور پیامبر از [[بهشت]] سخن مى‌گفتند. حضرت فرمود: اى ابادجانه! آیا مى‌دانى هر كس كه ما را دوست بدارد و به محبت ما آزموده شود، خداوند تعالى او را در بهشت با ما ساكن خواهد كرد؟ سپس آیه «إِنّ المُتّقینَ فى جَنّت وَ نَهَر × فِى مَقعَدِ صِدق عِندَ مَلِیك مُقْتَدِر؛ پرهیزكاران به یقین در باغ‌ها و نهرهاى بهشتى در جایگاه صدق، نزد خداوند مالك مقتدر جاى دارند».([[سوره قمر]]/54‌، 54 و 55) را تلاوت فرمود.
  
 
'''ابودجانه در شأن نزول:'''
 
'''ابودجانه در شأن نزول:'''
  
# «يأيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيسرُ وَالاَْنْصَابُ وَالأزْلمُ رِجْسٌ مِنْ عَمل الشَّيطن فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! شراب و قمار و بت‌ها و أزلام (=نوعى بخت‌آزمايى) پليد و از عمل شيطان است. از آن‌ها دورى كنيد تا رستگار شويد».([[سوره مائده]]/5‌، 90)
+
# «یأیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسرُ وَالاَْنْصَابُ وَالأزْلمُ رِجْسٌ مِنْ عَمل الشَّیطن فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بت‌ها و أزلام (=نوعى بخت‌آزمایى) پلید و از عمل شیطان است. از آن‌ها دورى كنید تا رستگار شوید».([[سوره مائده]]/5‌، 90)
  
گفته‌اند: عده‌اى از اصحاب از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابى وقاص اجتماع كرده و پس از تناول غذا شرابى حاضر كردند تا بنوشند كه آيه نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.<ref> مناقب، ج‌ 2، ص‌ 203 و 204؛ البرهان، ج‌ 2، ص‌ 360.</ref>
+
گفته‌اند: عده‌اى از اصحاب از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابى وقاص اجتماع كرده و پس از تناول غذا شرابى حاضر كردند تا بنوشند كه آیه نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.<ref> مناقب، ج‌ 2، ص‌ 203 و 204؛ البرهان، ج‌ 2، ص‌ 360.</ref>
  
# از ابن عباس نقل شده كه آيه «إنَّ اللَّهَ يُحِبُّ‌الّذين يُقتِلُونَ فى سَبيلِه صَفّاً كَأَنّهم بُنين مَرْصُوص؛ خداوند، كسانى را دوست دارد كه در راه او پيكار مى‌كنند؛ گويى بنايى آهنينند».([[سوره صف]]/61‌، 4)
+
# از ابن عباس نقل شده كه آیه «إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ‌الّذین یُقتِلُونَ فى سَبیلِه صَفّاً كَأَنّهم بُنین مَرْصُوص؛ خداوند، كسانى را دوست دارد كه در راه او پیكار مى‌كنند؛ گویى بنایى آهنینند».([[سوره صف]]/61‌، 4)
  
در شأن [[امام على]] علیه‌السلام و ابودجانه انصارى و عده ديگرى از صحابه نازل شده به همين مضمون روايتى از [[امام ‌باقر]] عليه‌السلام نيز نقل شده ‌است.<ref> البرهان، ج‌ 5‌، ص‌ 363.</ref>
+
در شأن [[امام على]] علیه‌السلام و ابودجانه انصارى و عده دیگرى از صحابه نازل شده به همین مضمون روایتى از [[امام ‌باقر]] علیه‌السلام نیز نقل شده ‌است.<ref> البرهان، ج‌ 5‌، ص‌ 363.</ref>
  
# ذيل آيات 152 تا 155 [[سوره آل عمران]]/3 كه مربوط به جنگ اُحد است «ولَقَد صَدقكُمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ...» از جهاد و دفاع ابودجانه ياد شده و آمده كه در غزوه احد، پيامبر صلى الله عليه و آله شمشيرى را بدست گرفت و فرمود: كيست كه حق اين شمشير را ادا كند؟ ابودجانه پرسيد: حق آن چيست؟ حضرت پاسخ گفت: آن‌قدر با آن بجنگى تا كج شود.
+
# ذیل آیات 152 تا 155 [[سوره آل عمران]]/3 كه مربوط به جنگ اُحد است «ولَقَد صَدقكُمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ...» از جهاد و دفاع ابودجانه یاد شده و آمده كه در غزوه احد، پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیرى را بدست گرفت و فرمود: كیست كه حق این شمشیر را ادا كند؟ ابودجانه پرسید: حق آن چیست؟ حضرت پاسخ گفت: آن‌قدر با آن بجنگى تا كج شود.
  
ابودجانه داوطلب شد و شمشير را از وى گرفت. او كه مردى شجاع بود و هنگام جنگ عصابه‌اى (دستمالى) سرخ بر سر مى‌بست به وسط ميدان رفت. با غرور گام برمى‌داشت و رجز مى‌خواند.
+
ابودجانه داوطلب شد و شمشیر را از وى گرفت. او كه مردى شجاع بود و هنگام جنگ عصابه‌اى (دستمالى) سرخ بر سر مى‌بست به وسط میدان رفت. با غرور گام برمى‌داشت و رجز مى‌خواند.
  
پيامبر فرمود: خداوند اين ‌گونه راه رفتن را به جز در مانند چنين جایگاهى دشمن دارد.<ref> سيره ‌ابن هشام، ج‌ 3، ص‌ 66 و 67‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ مجمع‌البيان، ج‌ 2، ص‌ 826‌.</ref> وى با اين‌كه به هند همسر ابوسفيان در حالى كه مشركان را به جنگ تحريك مى‌كرد دست يافت. از كشتن او صرفنظر كرد و گفت: شمشير [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گرامى‌تر از آن است كه بر فرق زنى فرود آيد.<ref> سيره ابن هشام، ج 3، ص‌ 69‌؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 63‌؛ البداية والنهايه، ج‌ 4، ص‌ 14.</ref>
+
پیامبر فرمود: خداوند این ‌گونه راه رفتن را به جز در مانند چنین جایگاهى دشمن دارد.<ref> سیره ‌ابن هشام، ج‌ 3، ص‌ 66 و 67‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 826‌.</ref> وى با این‌كه به هند همسر ابوسفیان در حالى كه مشركان را به جنگ تحریك مى‌كرد دست یافت. از كشتن او صرفنظر كرد و گفت: شمشیر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گرامى‌تر از آن است كه بر فرق زنى فرود آید.<ref> سیره ابن هشام، ج 3، ص‌ 69‌؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 63‌؛ البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 14.</ref>
  
گفته‌اند: در همين جنگ پس از آن‌كه دشمن دوباره حمله كرد و ‌مسلمانان با فرار پيامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و خود را بر روى او خم و تيرهاى فراوانى بر پشتش اصابت كرد<ref> سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص ‌82‌؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 66‌؛ الكامل، ج‌ 2، ص ‌155.</ref> و عبدالله ‌بن ‌حميد اسدى را كه با ابى ‌بن ‌خلف جمحى هم پيمان شده بودند تا پيامبر را به قتل برسانند، كُشت.<ref> الكامل، ج‌ 2، ص‌ 155.</ref>
+
گفته‌اند: در همین جنگ پس از آن‌كه دشمن دوباره حمله كرد و ‌مسلمانان با فرار پیامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و خود را بر روى او خم و تیرهاى فراوانى بر پشتش اصابت كرد<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص ‌82‌؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 66‌؛ الكامل، ج‌ 2، ص ‌155.</ref> و عبدالله ‌بن ‌حمید اسدى را كه با ابى ‌بن ‌خلف جمحى هم پیمان شده بودند تا پیامبر را به قتل برسانند، كُشت.<ref> الكامل، ج‌ 2، ص‌ 155.</ref>
  
بر اساس روايتى از [[امام صادق]] عليه‌السلام با آن‌كه پيامبر در روز اُحُد بيعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پيامبر را رها نكرد.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 20، ص‌ 70.</ref> از رواياتى استفاده مى‌شود كه ابودجانه در آن روز (اُحُد) با پيامبر بيعت كرد كه تا سر حد [[مرگ]] بجنگد.<ref> همان، ص‌ 107 و 108.</ref>
+
بر اساس روایتى از [[امام صادق]] علیه‌السلام با آن‌كه پیامبر در روز اُحُد بیعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پیامبر را رها نكرد.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 20، ص‌ 70.</ref> از روایاتى استفاده مى‌شود كه ابودجانه در آن روز (اُحُد) با پیامبر بیعت كرد كه تا سر حد [[مرگ]] بجنگد.<ref> همان، ص‌ 107 و 108.</ref>
  
[[علامه طباطبايى]] نيز پس از نقل رواياتى درباره ثابت قدمان در اُحُد مى‌گويد: راويان در زمينه ثابت قدمان جز درباره على و ابودجانه انصارى يك نظر ندارند.<ref> الميزان، ج‌ 4، ص‌ 69‌.</ref>
+
[[علامه طباطبایى]] نیز پس از نقل روایاتى درباره ثابت قدمان در اُحُد مى‌گوید: راویان در زمینه ثابت قدمان جز درباره على و ابودجانه انصارى یك نظر ندارند.<ref> المیزان، ج‌ 4، ص‌ 69‌.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۳۹

سمّاك ‌بن ‌خَرَشه (سمّاك ‌بن اوس بن ‌خرشه) بن ‌لوذان بن ‌عبدود بن ثعلبه خزرجى انصارى صحابى باوفاى پیامبر صلى الله علیه و آله.

ابودجانه از قبیله خزرج و طایفه بنى‌ساعده بود.[۱] در پیمان مؤاخات، پیامبر صلى الله علیه و آله او را برادر عتبة ‌بن غزوان قرار داد.[۲] وى در جنگ اُحد حضور داشت و ثبات قدم و دفاعش از رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن روز، مشهور است.[۳]

در غزوه خیبر نیز شركت ‌داشته و حارثِ یهودى از شجاعان دشمن و چند تن دیگر را كشته است.[۴] به نقلى دیگر وى در آن نبرد به فرماندهى امام على علیه‌السلام تعدادى از جنگجویان و قهرمانان دشمن را كشته و سرهایشان را نزد رسول خدا آورده است؛[۵] سپس در پیشاپیشِ مسلمانان به قلعه‌هاى خیبر حمله برده[۶] در جنگ حنین و با كمك امام على علیه‌السلام چند نفر از پرچم‌داران دشمن را به قتل رسانده و به نقلى در غزوه تبوك، پیامبر پرچم خزرجیان را به او سپرده است.[۷]

گویا از همین رو است كه ابن شهر آشوب وى را در شمار صحابه جنگجو و مشهور به جهاد آورده ‌است[۸] و بنا به نقلى در حجة ‌الوداع پیامبر صلى الله علیه و آله او را در مدینه به جاى خود گمارد.[۹] بر اساس روایتى پیامبر به حضرت على دستور داد كه براى دفع جن و سحر براى ابودجانه حرزى بنویسد.[۱۰]

وى در سال یازدهم هجرى همراه لشكرى بود كه براى سركوبى مسیلمه كذابِ مدعى نبوت به سرزمین یمامه اعزام شدند. ابودجانه خود را با تاكتیكى خاص به درون باغى كه مسیلمه و طرفدارانش در آن سنگر گرفته بودند، رساند؛ پس از او براء بن ‌مالك با همان روش وارد باغ شد. در ‌را باز كرد و مسلمانان وارد باغ شدند.[۱۱]

ابودجانه به ‌طور مستقیم در قتل مسیلمه شركت داشت[۱۲] و گفته‌اند كه در همین نبرد به شهادت رسید. ابن ‌كثیر این ‌نقل را درست‌تر مى‌داند ولى نقلى را هم كه تا خلافت امام على علیه‌السلام زنده بوده و در جنگ صفین شركت داشته، آورده است.[۱۳] بر پایه گزارشى وى در این جنگ به شهادت رسیده است.[۱۴]

بر اساس نقل دیگرى، عُمَر وى را پس از جنگ با ایران مأمور گردآورى خمس سرزمین‌هاى فتح شده كرده است؛[۱۵] اما ابن حجر عسقلانى به نقل از الفتوح و دیگران سماك ‌بن خَرَشه انصارى را كه در جنگ قادسیه و نیز در جنگ صفین در ركاب حضرت على بوده، غیر ابودجانه دانسته است.[۱۶]

سیوطى[۱۷] به نقل از جابر آورده است كه روزى اصحاب در مسجد و در حضور پیامبر از بهشت سخن مى‌گفتند. حضرت فرمود: اى ابادجانه! آیا مى‌دانى هر كس كه ما را دوست بدارد و به محبت ما آزموده شود، خداوند تعالى او را در بهشت با ما ساكن خواهد كرد؟ سپس آیه «إِنّ المُتّقینَ فى جَنّت وَ نَهَر × فِى مَقعَدِ صِدق عِندَ مَلِیك مُقْتَدِر؛ پرهیزكاران به یقین در باغ‌ها و نهرهاى بهشتى در جایگاه صدق، نزد خداوند مالك مقتدر جاى دارند».(سوره قمر/54‌، 54 و 55) را تلاوت فرمود.

ابودجانه در شأن نزول:

  1. «یأیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا إنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسرُ وَالاَْنْصَابُ وَالأزْلمُ رِجْسٌ مِنْ عَمل الشَّیطن فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بت‌ها و أزلام (=نوعى بخت‌آزمایى) پلید و از عمل شیطان است. از آن‌ها دورى كنید تا رستگار شوید».(سوره مائده/5‌، 90)

گفته‌اند: عده‌اى از اصحاب از جمله ابودجانه در منزل سعد بن ابى وقاص اجتماع كرده و پس از تناول غذا شرابى حاضر كردند تا بنوشند كه آیه نازل شد و حرمت قطعى خمر را اعلام كرد.[۱۸]

  1. از ابن عباس نقل شده كه آیه «إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ‌الّذین یُقتِلُونَ فى سَبیلِه صَفّاً كَأَنّهم بُنین مَرْصُوص؛ خداوند، كسانى را دوست دارد كه در راه او پیكار مى‌كنند؛ گویى بنایى آهنینند».(سوره صف/61‌، 4)

در شأن امام على علیه‌السلام و ابودجانه انصارى و عده دیگرى از صحابه نازل شده به همین مضمون روایتى از امام ‌باقر علیه‌السلام نیز نقل شده ‌است.[۱۹]

  1. ذیل آیات 152 تا 155 سوره آل عمران/3 كه مربوط به جنگ اُحد است «ولَقَد صَدقكُمُ اللّهُ وعدَهُ إِذ تَحُسّونهم بِإِذنِهِ...» از جهاد و دفاع ابودجانه یاد شده و آمده كه در غزوه احد، پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیرى را بدست گرفت و فرمود: كیست كه حق این شمشیر را ادا كند؟ ابودجانه پرسید: حق آن چیست؟ حضرت پاسخ گفت: آن‌قدر با آن بجنگى تا كج شود.

ابودجانه داوطلب شد و شمشیر را از وى گرفت. او كه مردى شجاع بود و هنگام جنگ عصابه‌اى (دستمالى) سرخ بر سر مى‌بست به وسط میدان رفت. با غرور گام برمى‌داشت و رجز مى‌خواند.

پیامبر فرمود: خداوند این ‌گونه راه رفتن را به جز در مانند چنین جایگاهى دشمن دارد.[۲۰] وى با این‌كه به هند همسر ابوسفیان در حالى كه مشركان را به جنگ تحریك مى‌كرد دست یافت. از كشتن او صرفنظر كرد و گفت: شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله گرامى‌تر از آن است كه بر فرق زنى فرود آید.[۲۱]

گفته‌اند: در همین جنگ پس از آن‌كه دشمن دوباره حمله كرد و ‌مسلمانان با فرار پیامبر را تنها گذاشتند، ابودجانه خودش را سپر حضرت قرار داد و خود را بر روى او خم و تیرهاى فراوانى بر پشتش اصابت كرد[۲۲] و عبدالله ‌بن ‌حمید اسدى را كه با ابى ‌بن ‌خلف جمحى هم پیمان شده بودند تا پیامبر را به قتل برسانند، كُشت.[۲۳]

بر اساس روایتى از امام صادق علیه‌السلام با آن‌كه پیامبر در روز اُحُد بیعتش را از ابودجانه برداشت، او دفاع از پیامبر را رها نكرد.[۲۴] از روایاتى استفاده مى‌شود كه ابودجانه در آن روز (اُحُد) با پیامبر بیعت كرد كه تا سر حد مرگ بجنگد.[۲۵]

علامه طباطبایى نیز پس از نقل روایاتى درباره ثابت قدمان در اُحُد مى‌گوید: راویان در زمینه ثابت قدمان جز درباره على و ابودجانه انصارى یك نظر ندارند.[۲۶]

پانویس

  1. اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 92، البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.
  2. اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص‌ 93؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 1، ص‌ 243.
  3. سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 66‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص ‌64‌.
  4. المغازى، ج‌ 2، ص‌ 654 و 710.
  5. مناقب، ج‌ 1، ص‌ 248.
  6. البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 160.
  7. المغازى، ج ‌3، ص‌ 902 و 996.
  8. مناقب، ج‌ 2، ص‌ 78 و 79.
  9. سیره ابن ‌هشام، ج‌ 4، ص ‌601‌.
  10. بحارالانوار، ج 91، ص 220.
  11. البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 252؛ ریحانة الادب، ج‌ 7، ص‌ 96.
  12. الطبقات، ج 3، ص 420؛ یعقوبى، ج 2، ص 130؛ اسدالغابه، ج‌ 6‌، ص 93.
  13. البدایة والنهایه، ج‌ 6‌، ص‌ 252.
  14. ریحانة‌الادب، ج‌ 7، ص ‌96.
  15. البدایة والنهایه، ج‌ 7، ص‌ 98.
  16. الاصابه، ج‌ 3، ص‌ 146 و 147.
  17. الدرّالمنثور، ج‌ 7، ص‌ 688‌.
  18. مناقب، ج‌ 2، ص‌ 203 و 204؛ البرهان، ج‌ 2، ص‌ 360.
  19. البرهان، ج‌ 5‌، ص‌ 363.
  20. سیره ‌ابن هشام، ج‌ 3، ص‌ 66 و 67‌؛ الطبقات، ج‌ 3، ص‌ 420؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 826‌.
  21. سیره ابن هشام، ج 3، ص‌ 69‌؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 63‌؛ البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 14.
  22. سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص ‌82‌؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 66‌؛ الكامل، ج‌ 2، ص ‌155.
  23. الكامل، ج‌ 2، ص‌ 155.
  24. بحارالانوار، ج‌ 20، ص‌ 70.
  25. همان، ص‌ 107 و 108.
  26. المیزان، ج‌ 4، ص‌ 69‌.

منابع

محمد خراسانى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 655-657.