اصحاب رایات: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'زنان بدكاره داراى پرچم. به روزگار جاهليت و هم پس از ظهور اسلام در حجاز و به وي...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
 +
===اَصحاب رایات===
 +
 
زنان بدكاره داراى پرچم.
 
زنان بدكاره داراى پرچم.
  
به روزگار جاهليت و هم پس از ظهور اسلام در [[حجاز]] و به ويژه در [[مكه]] و [[مدينه]] شمار زيادى كنيزان و زنان بدكاره از مشركان و اهل‌كتاب بودند كه از راه فحشا براى خود يا اربابانشان كسب درآمد مى‌كردند.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 93‌ـ‌98؛ اسباب النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref>
+
به روزگار جاهلیت و هم پس از ظهور اسلام در [[حجاز]] و به ویژه در [[مكه]] و [[مدینه]] شمار زیادى كنیزان و زنان بدكاره از مشركان و اهل‌كتاب بودند كه از راه فحشا براى خود یا اربابانشان كسب درآمد مى‌كردند.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 93‌ـ‌98؛ اسباب النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref>
  
برخى از آنان براى شناسايى خود<ref> جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب‌النزول، ص‌ 263؛ التحرير والتنوير، ج‌ 18، ص‌ 222؛ بلوغ الأرب، ج‌ 2، ص‌ 4.</ref> و راهنمايى تازه واردان پرچمى سرخ رنگ<ref> المفصل، ج‌ 5، ص ‌139.</ref> بر سر‌در خانه خود كه «مواخير»<ref> جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ المفصل، ج‌ 5، ص‌ 135، 138‌ـ139.</ref> (جمع مي‌خوار به معناى فاحشه خانه) نام داشت، برمى‌افراشتند كه بدين جهت اصحاب يا صواحبِ رايات، متعالمات، معلنات،<ref> جامع‌البيان، مج 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ التبيان، ج‌ 7، ص‌ 407‌ـ‌408.</ref> متعالنات،<ref> اسباب النزول، ص‌ 263؛ السنن الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref> مستعلنات<ref> تفسير قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.</ref> و قَليقيات يا قلقيات<ref> جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.</ref> (از قلقى به معناى گردنبند آراسته به لؤلؤ كه اين زنان به گردن مى‌آويختند و يا از قلق به معناى رفت و آمد زياد)<ref> جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.</ref> نام گرفتند.
+
برخى از آنان براى شناسایى خود<ref> جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب‌النزول، ص‌ 263؛ التحریر والتنویر، ج‌ 18، ص‌ 222؛ بلوغ الأرب، ج‌ 2، ص‌ 4.</ref> و راهنمایى تازه واردان پرچمى سرخ رنگ<ref> المفصل، ج‌ 5، ص ‌139.</ref> بر سر‌در خانه خود كه «مواخیر»<ref> جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ المفصل، ج‌ 5، ص‌ 135، 138‌ـ139.</ref> (جمع می‌خوار به معناى فاحشه خانه) نام داشت، برمى‌افراشتند كه بدین جهت اصحاب یا صواحبِ رایات، متعالمات، معلنات،<ref> جامع‌البیان، مج 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ التبیان، ج‌ 7، ص‌ 407‌ـ‌408.</ref> متعالنات،<ref> اسباب النزول، ص‌ 263؛ السنن الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref> مستعلنات<ref> تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.</ref> و قَلیقیات یا قلقیات<ref> جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.</ref> (از قلقى به معناى گردنبند آراسته به لؤلؤ كه این زنان به گردن مى‌آویختند و یا از قلق به معناى رفت و آمد زیاد)<ref> جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.</ref> نام گرفتند.
  
برخى از اين پرچمداران، كنيزانى بودند كه توانگران مكه<ref> جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ اسباب النزول، ص 263.</ref> و مدينه<ref> الدرالمنثور، ج 6، ص 127؛ المفصل، ج 5، ص‌ 135.</ref> براى كسب درآمد بيشتر، آن‌ها را به زنا وامى‌داشتند و دخترانى را كه از اين راه زاده مى‌شدند، «ولائد»<ref> الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref> (جمع وليده) ناميده و به همين عمل مجبور مى‌كردند.
+
برخى از این پرچمداران، كنیزانى بودند كه توانگران مكه<ref> جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ اسباب النزول، ص 263.</ref> و مدینه<ref> الدرالمنثور، ج 6، ص 127؛ المفصل، ج 5، ص‌ 135.</ref> براى كسب درآمد بیشتر، آن‌ها را به زنا وامى‌داشتند و دخترانى را كه از این راه زاده مى‌شدند، «ولائد»<ref> الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref> (جمع ولیده) نامیده و به همین عمل مجبور مى‌كردند.
  
كنيزانى كه بدين كار وادار مى‌شدند بسيار بودند. نام شمارى از آنان بدين قرار است: ام‌مهزول، كنيز سائب ‌بن ‌ابى‌سائب مخزومى، ام‌عُليط يا غُليظ، كنيز صفوان ‌بن ‌اميه؛ حَنَّه قبطيَّه، كنيز عاص‌ بن ‌وائل؛ مُزْنه يا مريّه، كنيز مالك ‌بن ‌عميله؛ جَلاله يا حَلاله، كنيز سُهَيل ‌بن ‌عمرو؛ ام سُويد، كنيز عمرو بن ‌عثمان مخزومى؛ شَريفه يا سريفه؛ كنيز زمعة ‌بن ‌اسود؛ فرسه، قرينه يا قريبه، كنيز هشام ‌بن ‌ربيعه؛ فَرْتَنا، قرينه يا قريبا، كنيز هلال ‌بن ‌أنس.<ref> جامع‌البيان، مج ‌10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ التحريروالتنوير، ج‌ 18، ص‌ 223.</ref>
+
كنیزانى كه بدین كار وادار مى‌شدند بسیار بودند. نام شمارى از آنان بدین قرار است: ام‌مهزول، كنیز سائب ‌بن ‌ابى‌سائب مخزومى، ام‌عُلیط یا غُلیظ، كنیز صفوان ‌بن ‌امیه؛ حَنَّه قبطیَّه، كنیز عاص‌ بن ‌وائل؛ مُزْنه یا مریّه، كنیز مالك ‌بن ‌عمیله؛ جَلاله یا حَلاله، كنیز سُهَیل ‌بن ‌عمرو؛ ام سُوید، كنیز عمرو بن ‌عثمان مخزومى؛ شَریفه یا سریفه؛ كنیز زمعة ‌بن ‌اسود؛ فرسه، قرینه یا قریبه، كنیز هشام ‌بن ‌ربیعه؛ فَرْتَنا، قرینه یا قریبا، كنیز هلال ‌بن ‌أنس.<ref> جامع‌البیان، مج ‌10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ التحریروالتنویر، ج‌ 18، ص‌ 223.</ref>
  
در مكه زنان بدكاره غيركنيز هم بودند كه نام شمارى از پرچمداران آنان چنين است: ساره، حنتمه، رباب،<ref> تفسير قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.</ref> صفيه مادر طلحه، دوحه، حمامه مادر ابوسفيان، عقيله، مارية‌الهموم، ام‌عبدالله، ام‌غانم، ام‌ابى‌الجهم يا رميثاء، ماريه بنت ابى‌مارية، نابغه مادر عمرو ‌بن ‌عاص، ممتعه مادر بزرگ عبدالرحمن ‌بن ‌عوف، كريمه مادر ذر برادر طلحة ‌بن ‌عبيدالله<ref> مثالب العرب، ص‌ 77‌ـ‌86.</ref> و ‌عَناق.<ref> اسباب النزول، ص 65؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 251؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 6، ص‌ 484.</ref>
+
در مكه زنان بدكاره غیركنیز هم بودند كه نام شمارى از پرچمداران آنان چنین است: ساره، حنتمه، رباب،<ref> تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.</ref> صفیه مادر طلحه، دوحه، حمامه مادر ابوسفیان، عقیله، ماریة‌الهموم، ام‌عبدالله، ام‌غانم، ام‌ابى‌الجهم یا رمیثاء، ماریه بنت ابى‌ماریة، نابغه مادر عمرو ‌بن ‌عاص، ممتعه مادر بزرگ عبدالرحمن ‌بن ‌عوف، كریمه مادر ذر برادر طلحة ‌بن ‌عبیدالله<ref> مثالب العرب، ص‌ 77‌ـ‌86.</ref> و ‌عَناق.<ref> اسباب النزول، ص 65؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 251؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 6، ص‌ 484.</ref>
  
در مدينه نيز كنيزان، كنيززادگان (ولائد) و زنان بدكاره از اهل كتاب و مشركان بسيار بودند<ref> جامع‌البيان، مج 10، ج 18، ص‌ 94، 97؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 127.</ref> كه نام 5 تن از پرچمداران آنان بدست آمد: نُسيكه، اميه،<ref> الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref> مُسيكة، اميمة<ref> التحرير والتنوير، ج‌ 18، ص‌ 223؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 256.</ref> و معاذة.<ref> التحرير والتنوير، ج‌ 18 ص‌ 223؛ الاستيعاب، ج‌ 4، ص‌ 466؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 257‌ـ‌258.</ref>
+
در مدینه نیز كنیزان، كنیززادگان (ولائد) و زنان بدكاره از اهل كتاب و مشركان بسیار بودند<ref> جامع‌البیان، مج 10، ج 18، ص‌ 94، 97؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 127.</ref> كه نام 5 تن از پرچمداران آنان بدست آمد: نُسیكه، امیه،<ref> الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref> مُسیكة، امیمة<ref> التحریر والتنویر، ج‌ 18، ص‌ 223؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 256.</ref> و معاذة.<ref> التحریر والتنویر، ج‌ 18 ص‌ 223؛ الاستیعاب، ج‌ 4، ص‌ 466؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 257‌ـ‌258.</ref>
  
سه نفر اخير كه كنيزان عبدالله ‌بن ‌ابى بودند، بعدها اسلام آورده<ref> التحرير والتنوير، ج‌ 18، ص‌ 223.</ref> و از بدكارگى رهايى يافتند. بسيارى از اين زنان از همين راه ثروت هنگفتى بدست آورده ‌بودند.<ref> الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref>
+
سه نفر اخیر كه كنیزان عبدالله ‌بن ‌ابى بودند، بعدها اسلام آورده<ref> التحریر والتنویر، ج‌ 18، ص‌ 223.</ref> و از بدكارگى رهایى یافتند. بسیارى از این زنان از همین راه ثروت هنگفتى بدست آورده ‌بودند.<ref> الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref>
  
انتساب فرزندان زاده شده از اين راه به مردان به دو روش انجام مى‌شد:
+
انتساب فرزندان زاده شده از این راه به مردان به دو روش انجام مى‌شد:
  
# اگر شمار مردان بيش ‌از 10 تن بود كودك با نظر قيافه‌شناس به يكى از آنان نسبت داده مى‌شد.
+
# اگر شمار مردان بیش ‌از 10 تن بود كودك با نظر قیافه‌شناس به یكى از آنان نسبت داده مى‌شد.
  
# اگر شمار آنان كمتر از 10 تن بود، زن به دلخواه خود فرزند را به ‌يكى از آنان نسبت مى‌داد؛ چنان كه نابغه فرزند خود عمرو را با آن كه به ابوسفيان‌ بن‌ حرب شبيه ‌بود، به عاص ‌بن ‌وائل كه دست و دل بازتر بود، نسبت ‌داد.<ref> مثالب العرب، ص‌ 78‌ـ‌79.</ref>
+
# اگر شمار آنان كمتر از 10 تن بود، زن به دلخواه خود فرزند را به ‌یكى از آنان نسبت مى‌داد؛ چنان كه نابغه فرزند خود عمرو را با آن كه به ابوسفیان‌ بن‌ حرب شبیه ‌بود، به عاص ‌بن ‌وائل كه دست و دل بازتر بود، نسبت ‌داد.<ref> مثالب العرب، ص‌ 78‌ـ‌79.</ref>
  
'''اصحاب رايات در شأن نزول:'''
+
'''اصحاب رایات در شأن نزول:'''
  
به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به [[مدينه]]، شمارى از آنان در نهايت فقر و تنگدستى بودند و بدين ‌جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهايى از فقر با زنان ثروتمند بدنام همسر شوند و پس از بى‌نيازى آنان را رها سازند، از اين ‌رو از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه خواستند كه آيه 3 [[سوره نور]]/24 نازل شد و با بيان اين كه تنها مردان بدكاره با زنان زشت كار ازدواج مى‌كنند، آنان را از اين عمل بازداشت:<ref> جامع‌البيان، مج 10، ج 18، ص 94ـ95؛ اسباب‌النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref>
+
به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به [[مدینه]]، شمارى از آنان در نهایت فقر و تنگدستى بودند و بدین ‌جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهایى از فقر با زنان ثروتمند بدنام همسر شوند و پس از بى‌نیازى آنان را رها سازند، از این ‌رو از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه خواستند كه آیه 3 [[سوره نور]]/24 نازل شد و با بیان این كه تنها مردان بدكاره با زنان زشت كار ازدواج مى‌كنند، آنان را از این عمل بازداشت:<ref> جامع‌البیان، مج 10، ج 18، ص 94ـ95؛ اسباب‌النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.</ref>
  
«الزّانى لايَنكِحُ اِلاّ زانِيَةً اَو مُشرِكَةً والزّانِيَةُ لايَنكِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِكٌ و حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى المُؤمِنين». بنابر روايتى از سعيد ‌بن ‌مسيب آيه در شأن زنان زناكار [[مدينه]]<ref> جامع‌البيان، مج 10، ج 18، ص 94، 97؛ السنن‌الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385.</ref> و به نظر قمى<ref> تفسير قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.</ref> در شأن زنان مكه نازل شده است؛ اما بنا به رواياتى از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] عليهماالسلام<ref> الكافى، ج‌ 5، ص‌ 354‌ـ‌355.</ref> و نيز از ابن ‌عباس، مجاهد<ref> جامع‌البيان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96.</ref> و عكرمه<ref> اسباب النزول، ص‌ 263.</ref> در شأن زنان زناكار مشرك روزگار آغازين اسلام (اعم از مكه و مدينه) فرود آمده است.
+
«الزّانى لایَنكِحُ اِلاّ زانِیَةً اَو مُشرِكَةً والزّانِیَةُ لایَنكِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِكٌ و حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى المُؤمِنین». بنابر روایتى از سعید ‌بن ‌مسیب آیه در شأن زنان زناكار [[مدینه]]<ref> جامع‌البیان، مج 10، ج 18، ص 94، 97؛ السنن‌الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385.</ref> و به نظر قمى<ref> تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.</ref> در شأن زنان مكه نازل شده است؛ اما بنا به روایاتى از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهماالسلام<ref> الكافى، ج‌ 5، ص‌ 354‌ـ‌355.</ref> و نیز از ابن ‌عباس، مجاهد<ref> جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96.</ref> و عكرمه<ref> اسباب النزول، ص‌ 263.</ref> در شأن زنان زناكار مشرك روزگار آغازین اسلام (اعم از مكه و مدینه) فرود آمده است.
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۲۶

اَصحاب رایات

زنان بدكاره داراى پرچم.

به روزگار جاهلیت و هم پس از ظهور اسلام در حجاز و به ویژه در مكه و مدینه شمار زیادى كنیزان و زنان بدكاره از مشركان و اهل‌كتاب بودند كه از راه فحشا براى خود یا اربابانشان كسب درآمد مى‌كردند.[۱]

برخى از آنان براى شناسایى خود[۲] و راهنمایى تازه واردان پرچمى سرخ رنگ[۳] بر سر‌در خانه خود كه «مواخیر»[۴] (جمع می‌خوار به معناى فاحشه خانه) نام داشت، برمى‌افراشتند كه بدین جهت اصحاب یا صواحبِ رایات، متعالمات، معلنات،[۵] متعالنات،[۶] مستعلنات[۷] و قَلیقیات یا قلقیات[۸] (از قلقى به معناى گردنبند آراسته به لؤلؤ كه این زنان به گردن مى‌آویختند و یا از قلق به معناى رفت و آمد زیاد)[۹] نام گرفتند.

برخى از این پرچمداران، كنیزانى بودند كه توانگران مكه[۱۰] و مدینه[۱۱] براى كسب درآمد بیشتر، آن‌ها را به زنا وامى‌داشتند و دخترانى را كه از این راه زاده مى‌شدند، «ولائد»[۱۲] (جمع ولیده) نامیده و به همین عمل مجبور مى‌كردند.

كنیزانى كه بدین كار وادار مى‌شدند بسیار بودند. نام شمارى از آنان بدین قرار است: ام‌مهزول، كنیز سائب ‌بن ‌ابى‌سائب مخزومى، ام‌عُلیط یا غُلیظ، كنیز صفوان ‌بن ‌امیه؛ حَنَّه قبطیَّه، كنیز عاص‌ بن ‌وائل؛ مُزْنه یا مریّه، كنیز مالك ‌بن ‌عمیله؛ جَلاله یا حَلاله، كنیز سُهَیل ‌بن ‌عمرو؛ ام سُوید، كنیز عمرو بن ‌عثمان مخزومى؛ شَریفه یا سریفه؛ كنیز زمعة ‌بن ‌اسود؛ فرسه، قرینه یا قریبه، كنیز هشام ‌بن ‌ربیعه؛ فَرْتَنا، قرینه یا قریبا، كنیز هلال ‌بن ‌أنس.[۱۳]

در مكه زنان بدكاره غیركنیز هم بودند كه نام شمارى از پرچمداران آنان چنین است: ساره، حنتمه، رباب،[۱۴] صفیه مادر طلحه، دوحه، حمامه مادر ابوسفیان، عقیله، ماریة‌الهموم، ام‌عبدالله، ام‌غانم، ام‌ابى‌الجهم یا رمیثاء، ماریه بنت ابى‌ماریة، نابغه مادر عمرو ‌بن ‌عاص، ممتعه مادر بزرگ عبدالرحمن ‌بن ‌عوف، كریمه مادر ذر برادر طلحة ‌بن ‌عبیدالله[۱۵] و ‌عَناق.[۱۶]

در مدینه نیز كنیزان، كنیززادگان (ولائد) و زنان بدكاره از اهل كتاب و مشركان بسیار بودند[۱۷] كه نام 5 تن از پرچمداران آنان بدست آمد: نُسیكه، امیه،[۱۸] مُسیكة، امیمة[۱۹] و معاذة.[۲۰]

سه نفر اخیر كه كنیزان عبدالله ‌بن ‌ابى بودند، بعدها اسلام آورده[۲۱] و از بدكارگى رهایى یافتند. بسیارى از این زنان از همین راه ثروت هنگفتى بدست آورده ‌بودند.[۲۲]

انتساب فرزندان زاده شده از این راه به مردان به دو روش انجام مى‌شد:

  1. اگر شمار مردان بیش ‌از 10 تن بود كودك با نظر قیافه‌شناس به یكى از آنان نسبت داده مى‌شد.
  1. اگر شمار آنان كمتر از 10 تن بود، زن به دلخواه خود فرزند را به ‌یكى از آنان نسبت مى‌داد؛ چنان كه نابغه فرزند خود عمرو را با آن كه به ابوسفیان‌ بن‌ حرب شبیه ‌بود، به عاص ‌بن ‌وائل كه دست و دل بازتر بود، نسبت ‌داد.[۲۳]

اصحاب رایات در شأن نزول:

به نقلى پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، شمارى از آنان در نهایت فقر و تنگدستى بودند و بدین ‌جهت برخى بر آن شدند تا به رسم جاهلى و براى رهایى از فقر با زنان ثروتمند بدنام همسر شوند و پس از بى‌نیازى آنان را رها سازند، از این ‌رو از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه خواستند كه آیه 3 سوره نور/24 نازل شد و با بیان این كه تنها مردان بدكاره با زنان زشت كار ازدواج مى‌كنند، آنان را از این عمل بازداشت:[۲۴]

«الزّانى لایَنكِحُ اِلاّ زانِیَةً اَو مُشرِكَةً والزّانِیَةُ لایَنكِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِكٌ و حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى المُؤمِنین». بنابر روایتى از سعید ‌بن ‌مسیب آیه در شأن زنان زناكار مدینه[۲۵] و به نظر قمى[۲۶] در شأن زنان مكه نازل شده است؛ اما بنا به روایاتى از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام[۲۷] و نیز از ابن ‌عباس، مجاهد[۲۸] و عكرمه[۲۹] در شأن زنان زناكار مشرك روزگار آغازین اسلام (اعم از مكه و مدینه) فرود آمده است.

پانویس

  1. جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 93‌ـ‌98؛ اسباب النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  2. جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب‌النزول، ص‌ 263؛ التحریر والتنویر، ج‌ 18، ص‌ 222؛ بلوغ الأرب، ج‌ 2، ص‌ 4.
  3. المفصل، ج‌ 5، ص ‌139.
  4. جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ المفصل، ج‌ 5، ص‌ 135، 138‌ـ139.
  5. جامع‌البیان، مج 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ التبیان، ج‌ 7، ص‌ 407‌ـ‌408.
  6. اسباب النزول، ص‌ 263؛ السنن الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  7. تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.
  8. جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.
  9. جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 94.
  10. جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96؛ اسباب النزول، ص 263.
  11. الدرالمنثور، ج 6، ص 127؛ المفصل، ج 5، ص‌ 135.
  12. الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  13. جامع‌البیان، مج ‌10، ج‌ 18، ص‌ 96؛ اسباب النزول، ص‌ 263؛ التحریروالتنویر، ج‌ 18، ص‌ 223.
  14. تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.
  15. مثالب العرب، ص‌ 77‌ـ‌86.
  16. اسباب النزول، ص 65؛ مبهمات القرآن، ج 2، ص 251؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 6، ص‌ 484.
  17. جامع‌البیان، مج 10، ج 18، ص‌ 94، 97؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 127.
  18. الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  19. التحریر والتنویر، ج‌ 18، ص‌ 223؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 256.
  20. التحریر والتنویر، ج‌ 18 ص‌ 223؛ الاستیعاب، ج‌ 4، ص‌ 466؛ اسدالغابه، ج‌ 7، ص‌ 257‌ـ‌258.
  21. التحریر والتنویر، ج‌ 18، ص‌ 223.
  22. الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  23. مثالب العرب، ص‌ 78‌ـ‌79.
  24. جامع‌البیان، مج 10، ج 18، ص 94ـ95؛ اسباب‌النزول، ص 263؛ الدرالمنثور، ج‌ 6، ص‌ 127.
  25. جامع‌البیان، مج 10، ج 18، ص 94، 97؛ السنن‌الكبرى، ج‌ 10، ص‌ 385.
  26. تفسیر قمى، ج‌ 1، ص‌ 96.
  27. الكافى، ج‌ 5، ص‌ 354‌ـ‌355.
  28. جامع‌البیان، مج‌ 10، ج‌ 18، ص‌ 95‌ـ‌96.
  29. اسباب النزول، ص‌ 263.

منابع

محمد الله‌اكبرى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 399-401