قاعده سوق المسلمین: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴۰: سطر ۴۰:
  
 
   
 
   
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=28170  پژوهشکده باقرالعلوم] بازیابی 31 فروردین 1394
+
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=28170  پژوهشکده باقرالعلوم] حسن رضائی ، بازیابی 31 فروردین 1394

نسخهٔ ‏۲۰ آوریل ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۰۸

گاهی در بازار مسلمین کالاها و وسائلی به فروش می رسد که در پاکی و نجاست آنها شک حاصل می شود مضمون این قاعده آن است که همین که در بازار مسلمانان به فروش می رسد قرینه ای است که پاک است و مسائل شرعی آن رعایت شده است و لازم نیست در این خصوص تحقیق نمود .

بیان قاعده

مراد از جمعيت سوق مسلمين اين است كه اگر گوشت، پوست و ساير اجزاي حيواني در بازار مسلمان خریداري شود، حكم طهارت را دارد و بايد آنرا در حكم گوشت حيوان ذبح شده‌اي قرار داد و لازم نيست از ذبح شرعی آن حيوان سوال کرد[۱] در اجراي اين قاعده در بازار مسلمانان سه شرط معتبر است:

الف: بازار مسلمانان باشد. ظاهر از ادله و روايات اين است كه بازاري چنين حجيتي را دارد كه اكثر اهالي آن مسلمان باشند، ولو اين بازار در سرزمين كفار باشد[۲] واگر در كشور اسلامي، اكثر ا‌هلي يك بازار، غير مسلمان باشند اين قاعده اجرا نمي‌شود.

ب:از دست مسلمان يا شخصي كه ظاهرش به مسلمانان شباهت دارد (و محكوم به مسلمان بودن باشد) خریداري كند[۳] البته دو دسته از علماء، با اين شرط مخالفت كرده‌اند. عده‌اي معتقدند فقط بازاري حجيت دارد كه فروشنده آن جنس، مسلمان بودنش نزد خریدار احراز شده باشد[۴]

و در مقابل عده‌اي مي‌گويند كه بازار مسلمانان اماره و نشانه تدکیه و ذبح شرعي است و لازم نيست از دست مسلمان گرفته باشد[۵] پس از خرید از دست مسلمان (ولو به حسب ظاهر)، براساس اصالت صحت فعل مسلمان مي‌توان تعبداٌ حكم كرد كه اين حيوان، ذبح شرعي شده است. البته احراز مسلمان بودن، تنها شيعه نيست و ساير قبايل اسلامي را هم شامل مي‌شود به اين دليل كه در زمان صدور اين روايات، در بازار مرسوم و معهود، اكثر افراد غير شيعي بوده‌اند. و رواياتي‌[۶] هم دلالت بر عدم شرطيت تشيع در اجراي اين حكم دارد[۷] ج: علم به عدم تذكيه نداشته باشيم: در صورتي اين قاعده اجرا مي‌شود كه علم به عدم تذكيه شرعي (ولو تذكيه معتبر نزد اهل سنت) نداشته باشيم در اين صورت مطلقاً اين قاعده حجت است چه با علم به مسبوقيت كافر بر اين مال، و چه با علم به بي‌مبالاتي فروشنده مسلمان در امر حلال و حرام،[۸] البته در مقابل عده‌اي معتقدند اين قاعده در صورتي حجت است كه هم علم به عدم تذكيه نداشته باشيم، هم علم به مسبوقيت كافر نداشته باشيم و هم علم به بي‌مبالاتي او در طهارت و حلال و حرام[۹]

مستندات قاعده

1-سيره متشرعه

از صدر اسلام، مسلمانان، ائمه (ع)،[۱۰] اصحاب و وكلاي ايشان، از بازار مسلمانان خرید مي‌نمودند بدون اينكه از نحوه ذبح آن حيوان خریداري شده، سوال نمايند و با توجه به اين سيره مستمر مي‌توان ادعاي قطع نمود كه اين سيره، مورد امضا و تاييد شارع است[۱۱]

2- روایات

روايات متعددي كه دلالت بر حجيت سوق مسلمانان دارد[۱۲] و در برخي از آنان تعليل آمده كه اگر چنين كلامي وجود نمي‌داشت، بازار مسلمانان و امر خريد و فروش معطل مي‌ماند[۱۳] كه اين قطعاً امري است كه شارع از آن بيزار است و با توجه به اين روايات كه در جوامع روايي آمده است، هيچ شك و شبهه‌اي در صحت اين حكم باقي نمي‌ماند[۱۴] فضيل، محمد بن مسلم وزراره در صحیحه ای از امام باقر(ع) در مورد خرید گوشت از بازار مسلمانان سوال پرسيدند و حضرت در جواب فرمودند: «كُل إذا كان ذلك في سوق المسلمين ولاتسأل عنه» (اگر از بازار مسلمين خریداري شده، آنرا بخور و از طهارت آن سوال نپرس[۱۵]

3-اجماع فقها;[۱۶]

البته با توجه به روايات و سيره متشرعه، اجماع را نمي‌توان دليل مستقلي به شمار آورد. و قطعاً اين اجماع، مدركي است. رابطه اين قاعده با استصحاب عدم تذكيه، رابطۀ حاكم و محكوم است يعني قاعدۀ سوق مسلمانان چه اماره باشد و چه اصل شرعي، بر استصحاب مقدم است. وگرنه موجب لغويت آن مي‌شود چون در تمامي موارد اين قاعده، استصحاب عدم تذكيه هم جاري است و عدم اجراي سوق مسلمانان موجب لغويت جعل اين حكم مي‌شود[۱۷]

پانویس

  1. سيد بجنوردي؛ قواعد الفقهية؛ قم، نشر اسلامي، 1419 ق، اول، ج 4، ص 150.
  2. شهيد ثاني، زين الدين بن علي، مسالك الافهام ، قم، موسسه معارف اسلامي، 1413 ق، اول، ج 1، ص 285.
  3. مقدس اردبيلي، احمد؛ مجمع الفاتره، البردن، قم، نشر اسلامي، 1414 ق، ج 11، ص 269.
  4. طباطبائي حكيم، سيد محسن، مستمسك العروة الوثقي، نجف، نشر آداب، 1390 ق، چهارم، ج 1، ص 328.
  5. نراقي، مولي احمد بن محمد؛ مستند الشيعه، قم، آل‌ البيت لاحياء التراث، 1417 ق، اول، ج 1، ص 351.
  6. شيخ طوسي، محمد بن حسن؛ تهذيب الاحكام، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1352 ق، ج 2، ص 371، ح 1544.
  7. سبزواري، محمد باقر؛ ذخيرةالمعاد، قم، آل‌البيت للاحياءالتراث،بي‌تا، ج 1، ص 175.
  8. ميرزاي قمي؛ مناهج اللكلام، قم ، نشر اسلامي، 1420 ق، اول، ص 136.
  9. نائيني، محمد حسين غروي؛ رسالة الصلوة في المشكوك، قم، آل‌البيت (ع)، 1418 ق، اول، ص 178 و 179.
  10. وسائل الشيعه، حرعاملي، محمد بن حسن؛ وسائل الشيعه، قم، آل‌البيت (ع)، 1409 ق، اول، ج 2، ص 1072، ح 6.
  11. محمد بن اصفهاني، فاضل هندي؛ كشف اللثام عن قواعد اللكلام، قم، نشر اسلامي، 1423 ق، اول، ج 9، ص 238.
  12. تهذيب اللكلام، ج 6 ص 261، ج 9 ص 72، ج 2 ص 234، ج 2 ص 368 و--.
  13. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1388 ق، سوم، ج 7، ص 387.
  14. محقق بحراني، شيخ يوسف؛ حدائق الناضرة، قم، نشر اسلامي، بي‌تا، ج 5، ص 64.
  15. تهذيب اللكلام ج 9، ص 72، ج 306 و 307.
  16. سيد بجنوردي، القواعد الفقهيه، قم، نشرالهادي، 1419 ق، اول، ج 4، ص 156.
  17. همان.


منبع

پژوهشکده باقرالعلوم حسن رضائی ، بازیابی 31 فروردین 1394