تاریخ تشیع: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{نوشته های اعضای دانشنامه}} <keywords content='کلید واژه: شیعه، تاریخچه شیعه، پیدایش شی...' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۳۹: | سطر ۳۹: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | [[Category:تاریخ اسلام]] |
نسخهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۷
این مقاله حاصل همکاری و مشارکت جمعی از اعضای دانشنامه اسلامی در نسخه پیشین دانشنامه است. به هنگامی که اطلاعات دانشنامه از نرم افزار پیشین به نرم افزارکنونی منتقل شد آخرین ویرایش آنجا به عنوان اولین نسخه در نرم افزار جدید ثبت شد.
چنانچه علاقه مندید نام کاربری که تدوین کننده این مقاله در نسخه پیشین بوده یا بیشترین مشارکت را در تهیه آن داشته است را بدانید به صفحه مشارکت کنندگان در نسخه پیشین مراجعه کنید |
- [تعریف شیعه|شیعه]
- [تاریخ و احوال ائمه علیهم السلام|تاریخ احوال ائمه علیهم السلام ]
منبع: این مقاله تلخیصی است از بخش نخست کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبائی رحمهالله با عنوان "كيفيت پيدايش و نشو و نماى شيعه".
تاریخ تشیع
شيعه كه در اصل لغت به معناى پيرو مىباشد به كسانى گفته مىشود كه جانشينى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را حق اختصاصى خانواده رسالت مىدانند و در معارف اسلام پيرو مكتب اهل بيت علیهمالسلام مىباشند.
اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی علیهالسلام نخست، از طرف پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم صورت گرفته است. این مطلب، در احادیث متعددی كه از آن حضرت روایت شده، مطرح شده است.[۱]
اما ابتدای تاریخ شيعه مربوط به پس از رحلت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است که عدهای از دوستان و هواداران حضرت علی عليهالسلام نظر به تعیین آن حضرت از سوی خدا به جانشینی پیامبر که در واقعه غدیر و مواقع دیگر توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام شده بود و خدمات گرانبهای آن حضرت به اسلام و فضائل مختص او به تعیین ابوبکر در واقعهای موسوم به بنیساعده معترض شدند.
مشاهده روش خلفای انتخابی و مغایرت آن با سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و شهرت علی علیهالسلام به عنوان یک مسلمان کامل در بین عموم مردم به همراه روایات مزبور در خصوص او که همچنان در اذهان صحابیان بود، موجب شد که پس از قتل خلیفه سوم در موج اعتراضات بدو، مردم مشتاقانه با علی علیهالسلام دست بیعت دهند و شیعه به آرزوی دیرین خود که احیای حق اهل بیت علیهمالسلام در خصوص دو مسئله خلافت و مرجعیت علمی بود، جامه عمل بپوشد.
حضرت علی علیهالسلام در دوران کوتاه خلافت خود همواره با توطئههای معاویه - والی شام در زمان خلیفه سوم که از قبول خلافت علی علیهالسلام سر باز زده بود - و ناخشنودان از شیوه عادلانه او در حکومت به سرکردگی طلحه و زبیر - دو تن از صحابیان پیامبر - و خوارج ظاهربین کجاندیش مواجه و در جنگ بود و در نهایت با توطئه باقیمانده خوارج به شهادت رسید. پس از آن امام حسن علیهالسلام به خلافت رسید اما دیری نپایید که به خاطر کمی یاران وفادار و پا در رکاب ناچار به قبول صلح با معاویه شد.
از این تاریخ به بعد شیعیان تنها میتوانستند از وجود ائمه اطهار علیهمالسلام از جهت علمی بهره ببرند که آن نیز با سختیها و فشار فراوان از طرف دستگاه حکومتی همراه بود. به طوری که در مدت خلافت بنىاميه (40-132) هر گونه امن و مصونيت از جان و مالشان برداشته شده بود. لیکن هر چه فشار ستم و بيدادگرى برايشان بيشتر مىشد در عقيده خود استوارتر مىگشتند و مخصوصاً از مظلوميت خود در پيشرفت عقيده بيشتر بهره مىبردند و از آن پس در اواسط قرن دوم یعنی زمان امام پنجم و ششم شیعه امام محمدباقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام كه خلفاى عباسى زمام حكومت اسلامى را بدست گرفتند، شيعه از فتورى كه در اين ميان پيدا شد، نفسى تازه كرد و این دو امام همام توانستند شاگردان بسیاری تربیت نموده، روایات بسیاری از خود در جهان شیعه در آن عصر و به تبع آن در دورههای بعدی منتشر سازند و اعتقادات و فقه شیعه را مدون نموده، علوم گوناگونی را پایهگذاری نمایند.
ولى با مهلت كمى باز عرصه براي شیعه تنگ شد و تا اواخر قرن سوم هجرى، روز به روز تنگتر مىشد تا در اوايل قرن چهارم با روى كار آمدن سلاطين با نفوذ آلبويه كه شيعه بودند، شيعه قدرتى كسب كرد و تا حدود زيادى آزادى عمل يافت و به مبارزه علنى پرداخت و تا آخر قرن پنجم جريان كار به همين ترتيب بود. در اوايل قرن ششم كه حمله مغول آغاز شد، در اثر گرفتاريهاى عمومى و هم در اثر ادامه يافتن جنگهاى صليبى حكومتهاى اسلامى چندان فشار به عالم تشيع وارد نمىساختند و مخصوصاً شيعه شدن جمعى از سلاطين مغول در ايران و حكومت سلاطين مرعشى در مازندران در قدرت و وسعت جمعيت شيعه كمك بسزايى نمود و در هر گوشه از ممالك اسلامى و خاصه در ايران، تراكم ميليونها نفر شيعه را محسوس ساخت و اين وضع تا اواخر قرن نهم هجرى ادامه داشت و از حدود افتتاح قرن دهم هجرى در اثر ظهور سلطنت صفويه در ايران پهناور آن روز، مذهب شيعه رسميت يافت و تاكنون كه اواخر قرن چهارده هجرى مىباشد به رسميت خود باقى است و به علاوه در همه نقاط جهان، دهها ميليون شيعه زندگى مىكنند.
انشعابات شیعه:
در تاریخ شیعه، فرقههایی زیادی پدید آمده است كه بسیاری از آنها منقرض شدهاند اما فرقههای اصلی شیعه كه هماكنون نیز موجودند، عبارتند از: شیعهی اثنیعشریه، شیعهی زندیه و شیعهی اسماعیلیه.
شيعه دوازده امامى و فرق آن با زيديه و اسماعيليه:
اكثريت شيعه كه اقليتهاى نامبرده از آن منشعب و جدا شدهاند «شيعه اماميه و دوازده امامى» ناميده مى شوند و چنانكه گفتيم در آغاز پيدايش به عنوان انتقاد و اعتراض در دو مسئله اساسى از مسائل اسلامى پيدا شدهاند بىآن كه در آيينى كه طبق تعليم پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در ميان مسلمين معاصر آن حضرت بود، سخنى داشته باشند و آن دو مسئله «حكومت اسلامى و مرجعيت علمى» بود كه شيعه آن را حق اختصاصى اهل بيت علیهمالسلام مىدانستند.
«شيعه» مىگفتند: خلافت اسلامى كه البته ولايت باطنى و پيشوائى معنوى لازم لاينفك آن است، از آن على و اولاد على عليهالسلام است كه به موجب تصريح خود پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و ساير ائمه اهل بيت، دوازده تن مىباشند و مىگفتند: تعليمات ظاهرى قرآن كه احكام و قوانين شريعت مىباشند و در عين حال كه به حيات معنوى كامل نيز مشتملند، داراى اصالت و اعتبارند و تا قيامت فسخ بردار نيستند و اين احكام و قوانين را از راه اهل بيت بايد بدست آورد و بس.
و از اينجا روشن مىشود كه: فرق كلى ميان شيعه دوازده امامى و شيعه زيدى اين است كه «شيعه زيدى» غالباً امامت را مختص به اهل بيت نمىداند و عدد ائمه را به دوازده منحصر نمىبيند و از فقه اهل بيت پيروى نمىكند برخلاف «شيعه دوازده امامى».
و فرق كلى ميان شيعه دوازده امامى و شيعه اسماعيلى نيز اين است كه اسماعيليه معتقدند كه امامت به دور «هفت» گردش مىكند و نبوت در حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم ختم نشده است و تغيير و تبديل در احكام شريعت بلكه ارتفاع اصل تكليف خاصه به قول باطنيه مانع ندارد! برخلاف شيعه دوازده امامى كه حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم را خاتم الانبياء مىدانند و براى وى دوازده وصى و جانشين قائلند و ظاهر شريعت را معتبر و غيرقابل نسخ مىبيند و براى قرآن كريم هم ظاهر و هم باطن اثبات مىكنند.
پانویس
- ↑ جابر مىگويد: نزد پيغمبر بوديم كه على از دور نمايان شد، پيغمبر فرمود: (سوگند به كسى كه جانم به دست اوست! اين شخص و شيعيانش در قيامت رستگار خواهند بود)، ابن عباس مىگويد وقتى آيه: «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ اُولئكَ هُمْ خَيْرُالْبَرِيَّةِ» نازل شد، پيغمبر به على فرمود: (مصدق اين آيه تو و شيعيانت مىباشيد كه در قيامت خشنود خواهيد بود و خدا هم از شما راضى است)، اين دو حديث و چندين حديث ديگر در تفسير الدرالمنثور، ج 6، ص 379 و غاية المرام، ص 326 نقل شده است.