ملا قربانعلی زنجانی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
{{منبع الکترونیکی معتبر}} | {{منبع الکترونیکی معتبر}} | ||
− | |||
− | در | + | ملا قربانعلي زنجاني معروف به حجتالاسلام مرجع تقليد قدرتمند و پرنفوذ عصر مشروطه در حدود سال 1246ق در يکي از روستاهاي زنجان به نام ارغين چشم به جهان گشود. پدرش کشاورزي معتقد و شيفته اهل بيت عصمت عليهم السلام موسوم به علي عسکر بود و مادرش سارا (نرگس) نام داشت. |
− | در | + | در اوايل کودکي از زادگاهش به زنجان آمد و پس از طي تحصيلات مقدماتي، در مدرسه نصرالله خان به تحصيل علوم ديني پرداخت و مقدمات علوم اسلامي را نزد اساتيد آن ديار از جمله آخوند ملاعلي قارپوزآبادي فراگرفت. |
− | + | در سال 1266ق که با شروع فتنه بابيان در زنجان و وقوع آشوب در شهر، مجال درس و بحث از عالمان ديني گرفته شده بود ملا قربانعلي زنجاني براي ادامه تحصيل و شرکت در درس خارج عازم عتبات شد.<ref>علي ابوالحسني، سلطنت علم و دولت فقر: سيري در زندگاني...، ج1، [بيجا، بينا]، 1374، ص19-42.</ref> اما چون راه [[عراق]] بسته بود ابتدا مدتي را در بروجرد گذراند و سپس راهي [[نجف]] اشرف شد و در آن شهر از محضر عالمان بزرگي چون صاحب جواهر، شيخ مرتضي انصاري، شيخ راضي نجفي و حاج سيد حسين کوهکمري کسب فيض نمود. | |
− | + | ايشان در غربت ساليان درازي را در نهايت تنگدستي سپري نمود و با پشتکار فراوان به درجه اجتهاد نائل گشت و با درگذشت استاد ارجمندش شيخ مرتضي انصاري در سال 1281ق به زنجان بازگشت و دنباله کار استاد خود آخوند قارپوزآبادي را در تأسيس و تکميل حوزه علميه زنجان بدست گرفت و به تربيت شاگردان و ترويج و اجراي قوانين اسلام پرداخت.<ref>ابراهيم موسوي زنجاني، تاريخ زنجان: علما و دانشمندان، تهران: کتابفروشي مصطفوي، 1352، ص 66-67.</ref> از حوزه علميه او در زنجان و از محضر پرفيضش نيز فقها و مراجع تقليد نامدار و دانشمندان بنامي همچون سيد يونس اردبيلي، شيخ عبدالکريم زنجاني نجفي و آخوند ملا فتحعلي زنجاني برخاسته هر کدام به سهم خويش در ترويج اسلام و روشنسازي افکار مسلمين کوشيدند. | |
− | + | از ويژگي هاي شخصيت حجتالاسلام دانش فراوان در [[احکام]] و مسائل شرعيه، محفوظات گسترده، قوه استقلال و فقاهت عميق بود. او بر فقه تسلط کامل داشت و شايد تنها مرجع تقليد آن دوران بود که هئيت استفتائيه نداشت و خود همه سؤالهاي شرعي و استفتائات را کتباً پاسخ ميداد. | |
− | + | ايشان علاوه بر [[فقه]] و اصول در عرفان و حکمت نيز اطلاعات وافري داشت. از ديگر ويژگي هايش دوري کامل او از دنيا و لذات آن بود. زهد و پارسايي و زندگي کاملاً ساده او و عدم علاقه به مالاندوزي ايشان همه مردم را شيفته خود ساخته بود. آن عالم بزرگوار در سراسر عمر تأهل اختيار نکرد. | |
− | رويارويي و نبرد دو انديشه مشروطه و مشروعه محدود به تهران نبود و در شهرهاي بزرگ ديگر نيز وجود داشت. در رشت آيتالله حاج ملا محمد خمامي | + | از جمله خصائص مهم آخوند زنجاني عزت نفس و مناعت طبع وي در قبال ارباب قدرت بود. احتشامالسلطنه يکي از حکام زنجان در روزگار ناصرالدينشاه در خاطرات خود مينويسد: «آخوند ملا قربانعلي زنجاني مردي وارسته، فقيه، عالم و مورد توجه عموم مردم بود و ابداً با هيچ حکومتي رفت و آمد نميکرد».<ref>خاطرات احتشامالسلطنه به کوشش محمدمهدي موسوي، [تهران]: زوار، 1367، ص86.</ref> حجتالاسلام در طول دوران زعامت ديني خود از عوامل حکومت قاجار نه حاکمي را پذيرفت و نه به حضور حاکمي رفت. او رجال ديواني قاجار را عادل نميدانست و با هيچ يک از پادشاهان قاجار ملاقات نکرد. |
+ | |||
+ | در حيات سياسي ايشان برخورد شديد با دو حاکم خودکامه عصر استبداد در زنجان مانند مهدي خان وزيرهمايون و سعدالسلطنه ديده ميشود. يکي ديگر از ويژگيهاي فکري، عقيدتي و سياسي آخوند ملا قربانعلي زنجاني خصلت مشروعهخواهي ايشان است. او يکي از فقيهان بزرگ عصر قاجار و مشروطيت است که در جريان نهضت مشروطهخواهي اصل قضيه را مشکوک ميپنداشت و آن را تحريکي از سوي دولتهاي استعماري روس و انگليس براي تأمين مقاصد خاص خودشان تلقي ميکرد.<ref>خاطرات احتشامالسلطنه به کوشش محمدمهدي موسوي، [تهران]: زوار، 1367، ص86.</ref> در انقلاب مشروطه حجتالاسلام شيخ فضلالله نوري، آقا سيد محمدکاظم يزدي و ميرزا حسن مجتهد تبريزي معتقد بودند که قانون اساسي و ديگر قوانين حقوقي و جزايي بايد مطابق با قوانين اسلام و شرع باشد به همين دليل پيشنهاد کردند عنوان حکومت، مشروطه مشروعه باشد و شيخ فضلالله نوري سردمدار نهضت مشروطه مشروعه يا مشروعهخواهي گرديد. | ||
+ | |||
+ | رويارويي و نبرد دو انديشه مشروطه و مشروعه محدود به [[تهران]] نبود و در شهرهاي بزرگ ديگر نيز وجود داشت. در رشت آيتالله حاج ملا محمد خمامي رشتي در زنجان آخوند ملا قربانعلي زنجاني و در تبريز ميرزا محمدحسن مجتهد تبريزي از حاميان مشروطه مشروعه بودند. با مخالفت هاي حجتالاسلام، انديشه مشروطهخواهي در زنجان رونق چنداني نيافت و از اين روي طرفداران مشروطيت بر آن شدند تا مردم زنجان را به نهضت مشروطهخواهي ملحق نمايند و بدين منظور از سوي محمدولي خان سپهدار تنکابني دو تن از مشروطهخواهان رشت که در قزوين استقرار يافته بودند وارد زنجان شدند و به تبليغ مشروطه در بين مردم پرداختند. | ||
کم کم آرامش شهر از بين رفت و مردم دچار اختلاف عقيده شدند. آخوند ملا قربانعلي زنجاني به عظيمزاده اردبيلي و علياکبر خان زنجاني دو مأمور اعزامي پيغام داد که براي برقراري مجدد آرامش شهر، زنجان را ترک نمايند ولي آنان به رغم اين توصيه دارالحکومه را تصرف کردند و زمام امور شهر را در دست گرفتند و آتش جنگ را شعلهور ساختند. | کم کم آرامش شهر از بين رفت و مردم دچار اختلاف عقيده شدند. آخوند ملا قربانعلي زنجاني به عظيمزاده اردبيلي و علياکبر خان زنجاني دو مأمور اعزامي پيغام داد که براي برقراري مجدد آرامش شهر، زنجان را ترک نمايند ولي آنان به رغم اين توصيه دارالحکومه را تصرف کردند و زمام امور شهر را در دست گرفتند و آتش جنگ را شعلهور ساختند. | ||
− | در پي اين اقدام مردم زنجان با رهنمودهاي حجتالاسلام موفق شدند دارالحکومه را از دست مشروطهخواهان خارج نمايند ولي بعد از مدت کوتاهي محمدعلي شاه از سلطنت خلع شد و مشروطهخواهان قدرت را در دست گرفتند. <ref> همان، | + | در پي اين اقدام مردم زنجان با رهنمودهاي حجتالاسلام موفق شدند دارالحکومه را از دست مشروطهخواهان خارج نمايند ولي بعد از مدت کوتاهي محمدعلي شاه از سلطنت خلع شد و مشروطهخواهان قدرت را در دست گرفتند. <ref>همان، ص175-177.</ref> آنان پس از برقراري حکومت به تصفيه حساب با مخالفان مشروطه پرداختند. طرفداران استبداد هر يک به گوشهاي پناه بردند ولي حاميان مشروطه مشروعه مانند شيخ فضلالله نوري و آخوند ملا قربانعلي زنجاني همچون کوه مقاوم و استوار پا برجاي ايستادند. |
+ | |||
+ | در سال 1327ق مشروطهخواهان قوايي را به سرکردگي سه تن از سرداران مشروطه به نامهاي سردار معتضد، سردار بهادر بختياري و يپرم خان ارمني جهت سرکوب مخالفان مشروطه به اردبيل و زنجان روانه ساختند. آنها اين بزرگوار را دستگير و به عتبات عاليات تبعيد نمودند. | ||
− | + | اين مجاهد نستوه و بزرگوار در سال 1328ق تنها و غريبانه در [[کاظمين]] دار فاني را وداع گفت و تا آخرين لحظه عمر براي تحقق حکومت مشروعه پايداري نمود. از تأليفات آخوند ملا قربانعلي زنجاني ميتوان به رساله سؤال و جواب، رساله مفصل توضيحالمسائل، حاشيه بر تبصره المتعلمين في احکامالدين و حاشيه بر مکاسب اشاره نمود. | |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> | ||
− | == منابع == | + | ==منابع== |
− | *ويدا | + | * ويدا معزينيا، ملا قربانعلي زنجاني، در دسترس در [http://www.iichs.org/index.asp?id=1007&doc_cat=7 موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران]، تاریخ بازیابی 8 آذرماه 1392. |
+ | |||
[[رده:مراجع تقلید]] | [[رده:مراجع تقلید]] | ||
[[رده:فقیهان]] | [[رده:فقیهان]] | ||
[[رده:مجتهدین]] | [[رده:مجتهدین]] |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۱۱
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
ملا قربانعلي زنجاني معروف به حجتالاسلام مرجع تقليد قدرتمند و پرنفوذ عصر مشروطه در حدود سال 1246ق در يکي از روستاهاي زنجان به نام ارغين چشم به جهان گشود. پدرش کشاورزي معتقد و شيفته اهل بيت عصمت عليهم السلام موسوم به علي عسکر بود و مادرش سارا (نرگس) نام داشت.
در اوايل کودکي از زادگاهش به زنجان آمد و پس از طي تحصيلات مقدماتي، در مدرسه نصرالله خان به تحصيل علوم ديني پرداخت و مقدمات علوم اسلامي را نزد اساتيد آن ديار از جمله آخوند ملاعلي قارپوزآبادي فراگرفت.
در سال 1266ق که با شروع فتنه بابيان در زنجان و وقوع آشوب در شهر، مجال درس و بحث از عالمان ديني گرفته شده بود ملا قربانعلي زنجاني براي ادامه تحصيل و شرکت در درس خارج عازم عتبات شد.[۱] اما چون راه عراق بسته بود ابتدا مدتي را در بروجرد گذراند و سپس راهي نجف اشرف شد و در آن شهر از محضر عالمان بزرگي چون صاحب جواهر، شيخ مرتضي انصاري، شيخ راضي نجفي و حاج سيد حسين کوهکمري کسب فيض نمود.
ايشان در غربت ساليان درازي را در نهايت تنگدستي سپري نمود و با پشتکار فراوان به درجه اجتهاد نائل گشت و با درگذشت استاد ارجمندش شيخ مرتضي انصاري در سال 1281ق به زنجان بازگشت و دنباله کار استاد خود آخوند قارپوزآبادي را در تأسيس و تکميل حوزه علميه زنجان بدست گرفت و به تربيت شاگردان و ترويج و اجراي قوانين اسلام پرداخت.[۲] از حوزه علميه او در زنجان و از محضر پرفيضش نيز فقها و مراجع تقليد نامدار و دانشمندان بنامي همچون سيد يونس اردبيلي، شيخ عبدالکريم زنجاني نجفي و آخوند ملا فتحعلي زنجاني برخاسته هر کدام به سهم خويش در ترويج اسلام و روشنسازي افکار مسلمين کوشيدند.
از ويژگي هاي شخصيت حجتالاسلام دانش فراوان در احکام و مسائل شرعيه، محفوظات گسترده، قوه استقلال و فقاهت عميق بود. او بر فقه تسلط کامل داشت و شايد تنها مرجع تقليد آن دوران بود که هئيت استفتائيه نداشت و خود همه سؤالهاي شرعي و استفتائات را کتباً پاسخ ميداد.
ايشان علاوه بر فقه و اصول در عرفان و حکمت نيز اطلاعات وافري داشت. از ديگر ويژگي هايش دوري کامل او از دنيا و لذات آن بود. زهد و پارسايي و زندگي کاملاً ساده او و عدم علاقه به مالاندوزي ايشان همه مردم را شيفته خود ساخته بود. آن عالم بزرگوار در سراسر عمر تأهل اختيار نکرد.
از جمله خصائص مهم آخوند زنجاني عزت نفس و مناعت طبع وي در قبال ارباب قدرت بود. احتشامالسلطنه يکي از حکام زنجان در روزگار ناصرالدينشاه در خاطرات خود مينويسد: «آخوند ملا قربانعلي زنجاني مردي وارسته، فقيه، عالم و مورد توجه عموم مردم بود و ابداً با هيچ حکومتي رفت و آمد نميکرد».[۳] حجتالاسلام در طول دوران زعامت ديني خود از عوامل حکومت قاجار نه حاکمي را پذيرفت و نه به حضور حاکمي رفت. او رجال ديواني قاجار را عادل نميدانست و با هيچ يک از پادشاهان قاجار ملاقات نکرد.
در حيات سياسي ايشان برخورد شديد با دو حاکم خودکامه عصر استبداد در زنجان مانند مهدي خان وزيرهمايون و سعدالسلطنه ديده ميشود. يکي ديگر از ويژگيهاي فکري، عقيدتي و سياسي آخوند ملا قربانعلي زنجاني خصلت مشروعهخواهي ايشان است. او يکي از فقيهان بزرگ عصر قاجار و مشروطيت است که در جريان نهضت مشروطهخواهي اصل قضيه را مشکوک ميپنداشت و آن را تحريکي از سوي دولتهاي استعماري روس و انگليس براي تأمين مقاصد خاص خودشان تلقي ميکرد.[۴] در انقلاب مشروطه حجتالاسلام شيخ فضلالله نوري، آقا سيد محمدکاظم يزدي و ميرزا حسن مجتهد تبريزي معتقد بودند که قانون اساسي و ديگر قوانين حقوقي و جزايي بايد مطابق با قوانين اسلام و شرع باشد به همين دليل پيشنهاد کردند عنوان حکومت، مشروطه مشروعه باشد و شيخ فضلالله نوري سردمدار نهضت مشروطه مشروعه يا مشروعهخواهي گرديد.
رويارويي و نبرد دو انديشه مشروطه و مشروعه محدود به تهران نبود و در شهرهاي بزرگ ديگر نيز وجود داشت. در رشت آيتالله حاج ملا محمد خمامي رشتي در زنجان آخوند ملا قربانعلي زنجاني و در تبريز ميرزا محمدحسن مجتهد تبريزي از حاميان مشروطه مشروعه بودند. با مخالفت هاي حجتالاسلام، انديشه مشروطهخواهي در زنجان رونق چنداني نيافت و از اين روي طرفداران مشروطيت بر آن شدند تا مردم زنجان را به نهضت مشروطهخواهي ملحق نمايند و بدين منظور از سوي محمدولي خان سپهدار تنکابني دو تن از مشروطهخواهان رشت که در قزوين استقرار يافته بودند وارد زنجان شدند و به تبليغ مشروطه در بين مردم پرداختند.
کم کم آرامش شهر از بين رفت و مردم دچار اختلاف عقيده شدند. آخوند ملا قربانعلي زنجاني به عظيمزاده اردبيلي و علياکبر خان زنجاني دو مأمور اعزامي پيغام داد که براي برقراري مجدد آرامش شهر، زنجان را ترک نمايند ولي آنان به رغم اين توصيه دارالحکومه را تصرف کردند و زمام امور شهر را در دست گرفتند و آتش جنگ را شعلهور ساختند.
در پي اين اقدام مردم زنجان با رهنمودهاي حجتالاسلام موفق شدند دارالحکومه را از دست مشروطهخواهان خارج نمايند ولي بعد از مدت کوتاهي محمدعلي شاه از سلطنت خلع شد و مشروطهخواهان قدرت را در دست گرفتند. [۵] آنان پس از برقراري حکومت به تصفيه حساب با مخالفان مشروطه پرداختند. طرفداران استبداد هر يک به گوشهاي پناه بردند ولي حاميان مشروطه مشروعه مانند شيخ فضلالله نوري و آخوند ملا قربانعلي زنجاني همچون کوه مقاوم و استوار پا برجاي ايستادند.
در سال 1327ق مشروطهخواهان قوايي را به سرکردگي سه تن از سرداران مشروطه به نامهاي سردار معتضد، سردار بهادر بختياري و يپرم خان ارمني جهت سرکوب مخالفان مشروطه به اردبيل و زنجان روانه ساختند. آنها اين بزرگوار را دستگير و به عتبات عاليات تبعيد نمودند.
اين مجاهد نستوه و بزرگوار در سال 1328ق تنها و غريبانه در کاظمين دار فاني را وداع گفت و تا آخرين لحظه عمر براي تحقق حکومت مشروعه پايداري نمود. از تأليفات آخوند ملا قربانعلي زنجاني ميتوان به رساله سؤال و جواب، رساله مفصل توضيحالمسائل، حاشيه بر تبصره المتعلمين في احکامالدين و حاشيه بر مکاسب اشاره نمود.
پانویس
- ↑ علي ابوالحسني، سلطنت علم و دولت فقر: سيري در زندگاني...، ج1، [بيجا، بينا]، 1374، ص19-42.
- ↑ ابراهيم موسوي زنجاني، تاريخ زنجان: علما و دانشمندان، تهران: کتابفروشي مصطفوي، 1352، ص 66-67.
- ↑ خاطرات احتشامالسلطنه به کوشش محمدمهدي موسوي، [تهران]: زوار، 1367، ص86.
- ↑ خاطرات احتشامالسلطنه به کوشش محمدمهدي موسوي، [تهران]: زوار، 1367، ص86.
- ↑ همان، ص175-177.
منابع
- ويدا معزينيا، ملا قربانعلي زنجاني، در دسترس در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تاریخ بازیابی 8 آذرماه 1392.