معماری اسلامی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۵۴: سطر ۵۴:
 
[[رده:فرهنگ و تمدن اسلام]]
 
[[رده:فرهنگ و تمدن اسلام]]
 
[[رده:معماری اسلامی]]
 
[[رده:معماری اسلامی]]
 +
[[رده:هنرهای اسلامی]]

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۰۸

از پايان سده اول هجرى فرمانروايان مسلمان، در نواحى فتح شده ساخت مسجدها و كاخ هاى باشكوه را آغاز كردند و كوشيدند تا آثار بزرگ‌تر و باشكوه‌ترى از بناهاى دوران پيش از اسلام به ‌وجود آورند. اما از اوايل سده دوم هجرى به بعد كه كم‌كم سنتى معين و مشخص در هنر اسلامى به ‌وجود آمد و رو به كمال گذارد، هنرمندان ناگزير، ويژگي هاى قومى و ملى را از بناهايى كه نياز به تجديد مى‌يافتند، مى‌گرفتند و همه را بر سنت هنر اسلامى منطبق مى‌ساختند.

معمارى اسلامى در هيئت و شكل سه نوع بناى عمده به ظهور رسيد: مساجد، مدارس و مقابر يا بقاع متبرك. «مسجد جامع دمشق» كه بين سال هاى 87 تا 96 ق به روزگار «وليد» بر جاى پرستشگاه‌ ژوپيتر (خداى خدايان روم) ساخته شد، در شمار كهن‌ترين بناهاى اسلامى است.

بناى ديگر آغاز عهد اسلامى، كاخ هشام‌ بن عبدالملك (حك: 125-105 ق) است كه «مشتّى‌» (سراى زمستانى) خوانده مى‌شد و در بيابانى در نزديكى اريحا برافراشته گشت. وجود شيرهاى بالدار و برخى ديگر از جانوران افسانه‌اى - كه از ويژگي هاى فلزكارى و پارچه‌بافى عهد ساسانى به ‌شمار مى‌آيد - نشانه‌اى آشكار از تأثير هنر ايرانى در آن كاخ باشكوه است.

مسجد جامع قرطبه با مناره‌هاى بلند و ستون هاى متعددش يكى ديگر از نمونه‌هاى زيباى هنر اسلامى در اسپانيا و در جهان اسلام است. اين مسجد امروز به كليسا بدل شده، اما هنوز قداست اسلامى‌اش بر نزهت مسيحى‌اش مى‌چربد.

براى عبدالرحمان سوم در نزديكى قرطبه در طول سيزده سال كاخى برافراشته گشت كه «مدينةالزهرا» خوانده شد و اگرچه امروزه رو به ويرانى گذاشته، اما بخش هايى از آن مرمت شده و محافظت مى‌شود.

وقتى سخن از هنر اسلامى در ميان است، ايران و ايرانى جايگاهى ويژه در رشد و اعتلاى آن دارد. از سده چهارم هجرى تا آغاز سده دهم هجرى كه قيام صوفيان صفوى آغاز شد، ايران مهد هنر و هنرآفرينى در جهان اسلام بود. در حقيقت تشكيل دولت سلجوقى در ايران و بين‌النهرين و آسياى صغير و قفقاز نقطه عطفى در بازگشت دوباره ايرانيان به فعاليت‌هاى هنرى شد.

در معمارى، نخستين بناى اصيلى كه بدست معماران ايرانى در اوايل سده چهارم هجرى ساخته شد، بناى آرامگاه شاه اسماعيل سامانى در بخارا بود كه سرمشق براى ساخت ديگر آرامگاه هاى باشكوه قرار گرفت. بناى آرامگاه ها كه در كنار مساجد و مدرسه‌ها نوع سومى از معمارى اسلامى به‌شمار مى‌رود، از حدود سال 390 ق تا پايان سده نهم هجرى رواج داشت. اين بناها در آغاز بيشتر ساده بود، مانند بناى آرامگاه قابوس وشمگير در گنبد قابوس (به سال 397 ق) كه بعدها نماى خارجى آن تزيين يافت. كم‌كم آرامگاه هايى ايجاد شد كه به نقش هاى مفصل كاشى معرق مزين شد و بيشتر به دوره تيموريان تعلق دارد، مانند مزار خواجه عبداللَه انصارى در نزديكى هرات كه به سال 832 ق بنا شده است.

در مسجدسازى، ايرانيان مسلمان ابتدا از همان شيوه مسجدسازى با ستون - كه در جهان عرب معمول بود - پيروى كردند؛ اما چندى نگذشت كه پايه‌هاى آجرى را جانشين ستون هاى سنگى ساختند و طاقهاى قوس‌دار گوناگونى را ابداع كردند كه با آجر بسته مى‌شد. شيوه خاص مسجدسازى ايرانى نيز با استفاده از ايوان و رواق، از خانه ايرانى به مسجد و از آن به بناى مدارس رسمى كه از نيمه دوم سده پنجم هجرى براى طالبان علوم ساخته مى‌شد، راه يافت.

سلجوقيان ايران، اصفهان را - كه از مدت ها پيش از ايشان كانون صنعت و هنر بود - پايتخت خود قرار دادند. هنوز بناى مسجد جامع سلجوقى اصفهان پابرجاست؛ اگرچه از كاخ شاهان آن سلسله و ميدان بزرگ مقابل آن خبرى نيست.

مسجد جامع اصفهان يا مسجدى كه به سال 530 ق در زواره ساخته شد و هنوز بر جاى مانده، بايد نخستين مسجد تاريخ‌دارى باشد كه در آن از معمارى چهار ايوانى استفاده شده است. در دوره‌ سلجوقى، آجر در زينت بخشيدن به بناها نقش اساسى داشت؛ در همين دوره كم‌كم حواشى نما و متن داخل آن را با كاشى زينت بخشيدند. اين طرح كلى بناى مسجد، مشتمل بر چهار ايوان به اضافه نمازخانه گنبددار، از عهد سلجوقيان به بعد در ساختن تمامى مساجد ايرانى به كار رفت.

زينت‌كارى با گچ و گچ‌برى از اواخر سده پنجم هجرى متداول شد كه گاهى همان نقش هاى حاصل از آجركارى تزئينى را تكرار مى‌كرد و گاهى نقوش گياهى و اسليمى‌هايى‌ به ‌وجود مى‌آورد كه با شكل اصلى بنا پيوندى نداشت. كاشى معرق هم در حوالى سال 494 ق به ظهور رسيد. در آغاز به رنگ‌هاى فيروزه‌اى و لاجوردى محدود بود، اما بعدها رنگ‌هاى سورمه‌اى، سفيد، سياه، ارغوانى و زرد هم بر آن افزوده شد.

غازان خان، هفتمين ايلخان مغول (حك: 703-694 ق) پايتخت خود، تبريز را به كانون دانش و هنر اسلامى مبدل ساخت. او كه رسماً مسلمان شده بود، در جنوب تبريز شهرى نو بنا كرد و در آنجا مدرسه‌هاى دينى و كتابخانه و بيمارستان و يك كاخ ساخت. وزيرش، رشيدالدين فضل‌اللَّه همدانى هم كه از فرهيختگان زمان خود بود، در جانب شرقى تبريز مجموعه‌اى به نام رَبع‌رشيدى، مشتمل بر بناهاى فرهنگى و خانه‌هاى متعدد براى طالبان علوم، نقاشان، خطاطان و مينياتورسازان بنا كرد.

در پايان سده پانزدهم ميلادى اندلس از دست مسلمانان خارج شد. با اين همه، آن مركز كوچك حكومت اسلامى، در سالهاى پايانى حياتش به هنرهاى بسيار زيبا آراسته بود. «قصر الحمراء» (كاخ سرخ) يكى از بناهاى باشكوه آن دوره است. هنگامى‌ كه محمد بن احمر، نخستين امير دودمان بنى‌نصر، به سال 634 ق/1236 م غرناطه را گشود، كاخ خود را بر روى بخشى از يك كوه بلند و پرصخره بنا كرد و از آن پس، هر يك از اميران آن دودمان بخش هايى را بر كاخ اصلى افزودند. از آن ميان، «محمد پنجم» در سده هشتم هجرى الحمراء را به صورت زيبايى درآورد كه امروز برجاى است.

تقريباً در همان زمان كه كاخ‌الحمراء ساخته مى‌شد، در قاهره «مدرسه سلطان حسن» بنا گرديد، البته با معمارى كاملًا متفاوت. آن سوى مدرسه سلطان حسن كه رو به قبله دارد، به آرامگاه سلطان متصل است و از بناى مكعب شكل‌يافته و گنبد آن اقتباسى از گنبدهاى بيزانسى است.

زيبايى كاخ هاى اسلامى در معماران مسيحى اسپانيا، اثرى شگرف داشت. شاهان مسيحى در شهرهاى گشوده شده اسپانيا، صنعتگران مسلمان را به ساختن بنا به شيوه اسلامى مى‌گماشتند و چون با خانه‌هاى حياطدار مسلمانان خو گرفتند، اين شيوه را به امريكا بردند.

در ايران عهد تيموريان نيز با وجود غارت و مردم‌كشى تيمور، هنر راه بالندگى را در پيش گرفت. فرزند تيمور، شاهرخ پايتخت را از سمرقند به هرات برد و به ترميم ويراني هايى كه به دست پدرش پديد آمده بود، پرداخت. همسر شاهرخ، گوهرشاد در كنار آرامگاه امام رضا عليه السلام، مسجدى به نام خودش بنا كرد. در روزگار فرمانروايى شاهرخ و ديگر شاهان پس از او، هنر موزاييك‌سازى با كاشي هاى ريز لعابى رنگين در بناهايى كه در مشهد و اصفهان ساخته شد، به اوج خود رسيد.

قلمرو فرمانروايى تركان عثمانى در آسياى صغير نيز يكى ديگر از مظاهر بروز هنرهاى اسلامى بود. تأثير «اياصوفيه» كه در آغاز كليسا بود و سپس مسجد شد، در روحيه آنان به درجه‌اى بود كه بازتابهايى از معمارى آن در بسيارى از مسجدهاى ساخته شده از پايان سده نهم هجرى به بعد، در شهر قسطنطنيه يا ديگر نقاط امپراتورى عثمانى، باقى و مشهود است. يكى از بزرگ‌ترين و باعظمت‌ترين آنها، «مسجد سلطان احمد اول» است كه به سال 1609 تا 1616 م ساخته شد، «مسجد سليمانيه» كه به فرمان «سلطان سليمان قانونى» و با معمارى و طراحى «سنان پاشا» ساخته شد، يكى ديگر از نمونه‌هاى معمارى اسلامى است.

سنان پاشا كه به سال 968 ق بناى مسجد سليمانيه را به پايان برد، مسجد ديگرى را به نام «رستم پاشا» برپا كرد. كاخى را كه سلطان‌ محمد فاتح ساختن آن را آغاز كرده بود، در عهد سليمان قانونى به اندازه شهرى كوچك بود كه چهار حياط بزرگ و چند دروازه داشت.

در ایران عصر صفوى ميان شاهان صفوى شاه عباس بزرگ از ديگران ممتاز بود. او پادشاهى هنردوست و هنرپرور بود و در حقيقت، اصفهان ساخته و پرداخته اوست. ميدان ها، مسجدها، كاخ ها، بازارها و باغ هايى كه او در اصفهانِ نو (در جنوب غربى اصفهان كهنه) برپا داشت، از اصفهان «نصف جهان» ساخت.

در زمان شاه عباس براى معمارى شهرى و عمومى، نقشه منطقى تهيه شد، بدين‌گونه كه ميدان بزرگى به نام ميدان «نقش جهان» ايجاد شد و سپس در وسط هر يك از چهار ضلع آن، بنايى بزرگ برپا گرديد؛ به گونه‌اى كه طرح كلى آن بازتابى از يك ساختمان چهار ايوانى بسيار بزرگ بود كه در معمارى ايرانى از دوره باستان به اين سو سابقه داشت. چهار بناى عمده آن عبارت بود از: مسجد شاه، مسجد شيخ‌ لطف‌اللَّه، سر در بازار قيصريه و عمارت عالى‌قاپو.

ميدان شاه در قلب شهر به درازاى بيش از پانصد متر، هم بازار بود و هم ميدان چوگان‌بازى و تيراندازى با كمان. اطراف ميدان را يك بناى دو طبقه مى‌پوشانيد. طبقه زيرين آن، دكانهايى بود كه فلزكاران، كنده‌كاران و پيشه‌وران در آن به آفرينش هاى هنرى خود مى‌پرداختند. در جانب شرقى ميدان، مسجد معروف و زيباى شيخ ‌لطف‌اللَّه ساخته شد (1012 ق/ 1603 م)؛ البته مسجد شاه اصفهان از مسجد شيخ ‌لطف‌اللَّه بزرگ‌تر است و حياطى در وسط دارد و شكوه آن چشم‌گير است.

در جانب غربى ميدان شاه، كاخ عالى‌قاپو در شش طبقه ساخته شده و در طبقه چهارم آن يك ايوان پرستون براى نشستن شاه و ديدن بازي ها و جشن ها فراهم آمده است. شاه ‌عباس در مركز شهر خيابانى عريض و دلگشا به نام چهارباغ با چندين رده درخت چنار احداث كرد كه پايان آن به سى و سه پل يا پل اللَّه ‌ورديخان مى‌پيوست.

شايد جَنْسِن حق دارد كه اوايل سده يازدهم هجرى/ نيمه اول سده هفدهم ميلادى را آخرين مرحله شكوفايى نبوغ اسلامى در جهان معمارى به ‌شمار آورده است؛ زيرا در آن برهه از زمان بود كه سه شاهكار هنرى در سه گوشه جهان اسلام رخ نمود: مجموعه بناهاى ميدان شاه اصفهان در ايران، بناى آرامگاه «ارجمند بانو بيگم» يا تاج محل در هند و مسجد سلطان احمد اول در عثمانى.

در هندوستان، اكبر (963-1014 ق) كه بزرگ‌ترين پادشاه گوركانى هند است، به معمارى دلبستگى فراوان داشت. او در آگره و «فتحپور سيكرى» گنبدها و قبّه‌ها و كاخها برآورد. مسجد بزرگ فتحپور آميخته‌اى از معمارى ايرانى و هندى بود. شهاب‌الدين فرزند جهانگير ملقب به «شاه جهان» (1037 - 1068 ق) نیز به معمارى علاقه زیادی داشت. به دستور وى بناى زيبا و مجلّل «تاج محل» به ‌عنوان آرامگاه همسرش، «ارجمند بانوبيگم» ساخته شد. سبك اين بنا متأثّر از معمارى ايرانى عهد تيمور است، اين آرامگاه را اگرچه شاه جهان براى همسرش ساخت، اما خود او نيز در كنار همسر خفت.

ايران عهد قاجاريه اگرچه مى‌كوشيد تا جايگاه هنرى عصر صفوى را براى خود محفوظ دارد، اما چندان موفق نبود.

منبع

  • فرهنگ و تمدن اسلامى، ص104 تا 111.