مادر حضرت مریم: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | '''کلیدواژه: مادر حضرت مریم''' | ||
+ | |||
'''وجه تسميه''' | '''وجه تسميه''' | ||
سطر ۵: | سطر ۷: | ||
'''نسب مادر حضرت مریم''' | '''نسب مادر حضرت مریم''' | ||
− | نام مادر مريم حنه دختر فاقود پسر قبيل بود.<ref> ترجمه تاريخ طبرى، | + | نام مادر مريم حنه دختر فاقود پسر قبيل بود.<ref> ترجمه تاريخ طبرى، ج2، ص501.</ref> که زن عمران ابن ماثان كه خواهر ايشاع مادر يحيى ابن زكريا بوده است.<ref> ترجمه فيض الاسلام، ج1، ص109.</ref> |
'''مادر حضرت مریم در قرآن''' | '''مادر حضرت مریم در قرآن''' | ||
سطر ۱۱: | سطر ۱۳: | ||
در [[قرآن]] نامی از مادر مریم ذکر نشده است اما در آیات 35 الی 37 [[سوره آل عمران]] به او اشاره شده است. که در این آیات داستان [[تولد حضرت مریم]] و نذر مادرش را بیان می کند. | در [[قرآن]] نامی از مادر مریم ذکر نشده است اما در آیات 35 الی 37 [[سوره آل عمران]] به او اشاره شده است. که در این آیات داستان [[تولد حضرت مریم]] و نذر مادرش را بیان می کند. | ||
− | * «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ | + | * {{متن قرآن|«إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم»}}؛ ياد كن زمانى را كه زن عمران گفت: پروردگارا بدرستى كه من [[نذر]] كردم براى تو كه اين طفلى كه در شكم دارم محرر (خادم [[بيت المقدس]]) باشد پس از من قبول فرما محققا تو سميعى و عالمى به آن چه نذر كردم و قرارداد نمودم.<ref>[[سوره آل عمران]]، آيه 35.</ref> |
− | * «فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى | + | * {{متن قرآن|«فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ»}}؛ همين كه وضع حمل كرد گفت: پروردگارا من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده) و معلوم است كه براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از [[شيطان]] رجيم به تو پناه دادم.<ref> سوره آل عمران، آيه 36.</ref> |
حنه كه مادر حضرت مريم بود پير شده و از زايمان محروم بود. يك روز كه در زير درختى نشسته بود ديد پرنده اى بچه خود را غذا مي داد. حنه از خدا فرزند خواست و نذر كرد: اگر خدا به وى فرزندى دهد آن فرزند را خادم بيت المقدس نمايد. چندان طولى نكشيد كه به حضرت مريم حامله شد. | حنه كه مادر حضرت مريم بود پير شده و از زايمان محروم بود. يك روز كه در زير درختى نشسته بود ديد پرنده اى بچه خود را غذا مي داد. حنه از خدا فرزند خواست و نذر كرد: اگر خدا به وى فرزندى دهد آن فرزند را خادم بيت المقدس نمايد. چندان طولى نكشيد كه به حضرت مريم حامله شد. | ||
سطر ۲۱: | سطر ۲۳: | ||
[[حضرت زکریا]] عليه السلام فرمود: من براى كفالت اين دختر سزاوارترم. زيرا خاله مريم در خانه من است. ولى علماء و خادمين بيت المقدس قبول نكردند و به مناقشه پرداختند و گفتند: اگر بنا باشد مريم به حساب خاله اش نزد تو باشد بهتر اين است كه نزد مادرش باشد. چون عمران پدر [[حضرت مریم]] (كه ظاهرا در آن موقع از دنيا رفته بود) پيشوا و بزرگ آنان بود. لذا هر يك از ايشان راغب بود كه سرپرستى حضرت مريم را عهده دار گردد. چون قيل و قال آنان در اين باره بطول انجاميد لذا بنا نهادند قرعه بزنند. تا قرعه بنام هر كسى درآيد او عهده دار اين كفالت شود. | [[حضرت زکریا]] عليه السلام فرمود: من براى كفالت اين دختر سزاوارترم. زيرا خاله مريم در خانه من است. ولى علماء و خادمين بيت المقدس قبول نكردند و به مناقشه پرداختند و گفتند: اگر بنا باشد مريم به حساب خاله اش نزد تو باشد بهتر اين است كه نزد مادرش باشد. چون عمران پدر [[حضرت مریم]] (كه ظاهرا در آن موقع از دنيا رفته بود) پيشوا و بزرگ آنان بود. لذا هر يك از ايشان راغب بود كه سرپرستى حضرت مريم را عهده دار گردد. چون قيل و قال آنان در اين باره بطول انجاميد لذا بنا نهادند قرعه بزنند. تا قرعه بنام هر كسى درآيد او عهده دار اين كفالت شود. | ||
− | آنان كه - 29 - نفر بودند رفتند و هر كدام تيرى تراشيده نام خود را بر آن نقش نمودند و بر لب جوى آب آمدند. وقتى ايشان تيرهاى خود را در ميان آب انداختند كليه تيرها در آب فرورفتند، مگر تير حضرت زكريا كه بر روى آب ماند. هنگامى كه با اين منظره مواجه شدند دست از حضرت مريم برداشتند و او را به زكريا واگذار كردند.<ref> تفسير آسان، | + | آنان كه - 29 - نفر بودند رفتند و هر كدام تيرى تراشيده نام خود را بر آن نقش نمودند و بر لب جوى آب آمدند. وقتى ايشان تيرهاى خود را در ميان آب انداختند كليه تيرها در آب فرورفتند، مگر تير حضرت زكريا كه بر روى آب ماند. هنگامى كه با اين منظره مواجه شدند دست از حضرت مريم برداشتند و او را به زكريا واگذار كردند.<ref>تفسير آسان، ج2، ص264.</ref> |
'''مادر حضرت مریم در روايات''' | '''مادر حضرت مریم در روايات''' | ||
− | * [[امام باقر]] علیه السلام فرمودند: روزى [[حضرت عیسی]] به [[ابليس]] گفت: آيا شده است تا به حال از حيله هاى خود طرفى نبندى؟ [[شيطان]] گفت: بلى آن روز كه جده تو حنه همسر زكريا بعد از آن كه خداوند بدان ها عليرغم ميل باطنى ايشان دخترى بنام مريم را عنايت فرمود از شيطان رجيم و رانده شده به خداوند پناه بردند. رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى ... وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم.<ref> داستان [[پيامبران]] يا [[قصه هاى قرآن]] از آدم تا خاتم، ص 586.</ref> | + | * [[امام باقر]] علیه السلام فرمودند: روزى [[حضرت عیسی]] علیه السلام به [[ابليس]] گفت: آيا شده است تا به حال از حيله هاى خود طرفى نبندى؟ [[شيطان]] گفت: بلى آن روز كه جده تو حنه همسر زكريا بعد از آن كه خداوند بدان ها عليرغم ميل باطنى ايشان دخترى بنام مريم را عنايت فرمود از شيطان رجيم و رانده شده به خداوند پناه بردند. رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى ... وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم.<ref> داستان [[پيامبران]] يا [[قصه هاى قرآن]] از آدم تا خاتم، ص 586.</ref> |
− | * از [[ابوبصير]] از [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: خداوند تبارك و تعالى به عمران [[وحى]] كرد كه من به تو يك پسر درست و | + | * از [[ابوبصير]] از [[امام صادق]] علیه السلام فرمود: خداوند تبارك و تعالى به عمران [[وحى]] كرد كه من به تو يك پسر درست و بابركت مى دهم كه كور مادرزاد و پيس را درمان كند و مُرده را به اذن خدا زنده كند و او را رسول بر بنى اسرائيل سازم، عمران اين را به زن خود حنه كه مادر مريم بود بازگفت، پس چون آبستن شد پيش خود بار خود را پسرى مى دانست، و چون زائيدش گفت: پروردگارا به راستى من او را دختر زائيدم، نيست پسر بمانند دختر يعنى دختر [[رسول خدا]] نشود، كه خدا [[عزوجل]] مى فرمايد: ([[سوره آل عمران]]، 32) «و خدا داناتر بود بدان چه زائيده»، چون خدا تعالى عيسى را به مريم داد او همانى بود كه به عمران مژده داده بود و با او وعده كرده بود، چون بگوئيم در مردى از ماها چيزى هست و از آن چيز در فرزند يا فرزندان او هم باشد شما منكر آن نباشيد (و آن را [[دروغ]] نشماريد).<ref> [[اصول كافى]]/ترجمه كمره اى، ج3، ص591.</ref> |
− | * به سند صحيح منقول است كه از [[امام باقر]] عليه السلام پرسيدند: آيا عمران پيغمبر بود؟ فرمود: بلى، پيغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و «حنه» زن عمران و «حنانه» زن زكريا عليه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مريم بهم | + | * به سند صحيح منقول است كه از [[امام باقر]] عليه السلام پرسيدند: آيا عمران پيغمبر بود؟ فرمود: بلى، پيغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و «حنه» زن عمران و «حنانه» زن زكريا عليه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مريم بهم رسيد و از براى زكريا از حنانه يحيى بهم رسيد و از مريم عيسى بهم رسيد و عيسى پسر دختر خاله يحيى بود و يحيى پسر خاله مريم و خاله مادر به منزله خاله است پس به اين سبب عيسى و يحيى را خاله زاده يكديگر مى گفتند.<ref>[[حيوة القلوب]]، ج2، ص1064.</ref> |
− | * عياشى به سندهاى معتبراز امام | + | * عياشى به سندهاى معتبراز امام محمدباقر عليه السلام روايت كرده است كه: چون [[نذر]] كرد زن عمران كه آنچه در شكم اوست محرر گرداند و محرر آن بود كه براى [[مسجد]] و معبد خود قرار مى دادند كه هرگز از مسجد بيرون نيايد.<ref>حيوة القلوب، ج2، ص1061.</ref> |
==پانویس== | ==پانویس== | ||
سطر ۳۷: | سطر ۳۹: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | |||
* [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، سيد عبدالحجت بلاغى؛ [[قم]]: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق. | * [[حجة التفاسير و بلاغ الإكسير]]، سيد عبدالحجت بلاغى؛ [[قم]]: انتشارات [[حكمت]]، 1386 ق. | ||
* ترجمه تاريخ طبرى، ابوالقاسم پاينده؛ تهران: اساطير، چاپ پنجم، 1375 ش. | * ترجمه تاريخ طبرى، ابوالقاسم پاينده؛ تهران: اساطير، چاپ پنجم، 1375 ش. |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۲۳
کلیدواژه: مادر حضرت مریم
وجه تسميه
حنه (بفتح حاء و شد نون مفتوح) يعنى فضيلت يا با توفيق و آن اسم زنی است.[۱]
نسب مادر حضرت مریم
نام مادر مريم حنه دختر فاقود پسر قبيل بود.[۲] که زن عمران ابن ماثان كه خواهر ايشاع مادر يحيى ابن زكريا بوده است.[۳]
مادر حضرت مریم در قرآن
در قرآن نامی از مادر مریم ذکر نشده است اما در آیات 35 الی 37 سوره آل عمران به او اشاره شده است. که در این آیات داستان تولد حضرت مریم و نذر مادرش را بیان می کند.
- «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم»؛ ياد كن زمانى را كه زن عمران گفت: پروردگارا بدرستى كه من نذر كردم براى تو كه اين طفلى كه در شكم دارم محرر (خادم بيت المقدس) باشد پس از من قبول فرما محققا تو سميعى و عالمى به آن چه نذر كردم و قرارداد نمودم.[۴]
- «فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ»؛ همين كه وضع حمل كرد گفت: پروردگارا من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى دانست كه چه زاييده) و معلوم است كه براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از شيطان رجيم به تو پناه دادم.[۵]
حنه كه مادر حضرت مريم بود پير شده و از زايمان محروم بود. يك روز كه در زير درختى نشسته بود ديد پرنده اى بچه خود را غذا مي داد. حنه از خدا فرزند خواست و نذر كرد: اگر خدا به وى فرزندى دهد آن فرزند را خادم بيت المقدس نمايد. چندان طولى نكشيد كه به حضرت مريم حامله شد.
به شوهرش كه عمران بود گفت: آيا مي دانى من نذر كردم اين بچه اى كه در شكم دارم خادم بيت المقدس باشد؟ عمران گفت: تو نبايد اين نذر را بكنى. زيرا شايد دختر باشد و تو مسئول باشى!؟ هنوز مريم متولد نشده بود كه عمران از دنيا رفت. هنگامى كه: حنه (نام مادر حضرت مريم است) وضع حمل نمود مريم را در ميان پارچه اى پيچيد و آورد در ميان بيت المقدس نزد علمائى نهاد كه خادم بيت المقدس بودند مادر حضرت مريم به آنان گفت: اين نذر را تحويل بگيريد.
حضرت زکریا عليه السلام فرمود: من براى كفالت اين دختر سزاوارترم. زيرا خاله مريم در خانه من است. ولى علماء و خادمين بيت المقدس قبول نكردند و به مناقشه پرداختند و گفتند: اگر بنا باشد مريم به حساب خاله اش نزد تو باشد بهتر اين است كه نزد مادرش باشد. چون عمران پدر حضرت مریم (كه ظاهرا در آن موقع از دنيا رفته بود) پيشوا و بزرگ آنان بود. لذا هر يك از ايشان راغب بود كه سرپرستى حضرت مريم را عهده دار گردد. چون قيل و قال آنان در اين باره بطول انجاميد لذا بنا نهادند قرعه بزنند. تا قرعه بنام هر كسى درآيد او عهده دار اين كفالت شود.
آنان كه - 29 - نفر بودند رفتند و هر كدام تيرى تراشيده نام خود را بر آن نقش نمودند و بر لب جوى آب آمدند. وقتى ايشان تيرهاى خود را در ميان آب انداختند كليه تيرها در آب فرورفتند، مگر تير حضرت زكريا كه بر روى آب ماند. هنگامى كه با اين منظره مواجه شدند دست از حضرت مريم برداشتند و او را به زكريا واگذار كردند.[۶]
مادر حضرت مریم در روايات
- امام باقر علیه السلام فرمودند: روزى حضرت عیسی علیه السلام به ابليس گفت: آيا شده است تا به حال از حيله هاى خود طرفى نبندى؟ شيطان گفت: بلى آن روز كه جده تو حنه همسر زكريا بعد از آن كه خداوند بدان ها عليرغم ميل باطنى ايشان دخترى بنام مريم را عنايت فرمود از شيطان رجيم و رانده شده به خداوند پناه بردند. رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى ... وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم.[۷]
- از ابوبصير از امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تبارك و تعالى به عمران وحى كرد كه من به تو يك پسر درست و بابركت مى دهم كه كور مادرزاد و پيس را درمان كند و مُرده را به اذن خدا زنده كند و او را رسول بر بنى اسرائيل سازم، عمران اين را به زن خود حنه كه مادر مريم بود بازگفت، پس چون آبستن شد پيش خود بار خود را پسرى مى دانست، و چون زائيدش گفت: پروردگارا به راستى من او را دختر زائيدم، نيست پسر بمانند دختر يعنى دختر رسول خدا نشود، كه خدا عزوجل مى فرمايد: (سوره آل عمران، 32) «و خدا داناتر بود بدان چه زائيده»، چون خدا تعالى عيسى را به مريم داد او همانى بود كه به عمران مژده داده بود و با او وعده كرده بود، چون بگوئيم در مردى از ماها چيزى هست و از آن چيز در فرزند يا فرزندان او هم باشد شما منكر آن نباشيد (و آن را دروغ نشماريد).[۸]
- به سند صحيح منقول است كه از امام باقر عليه السلام پرسيدند: آيا عمران پيغمبر بود؟ فرمود: بلى، پيغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و «حنه» زن عمران و «حنانه» زن زكريا عليه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مريم بهم رسيد و از براى زكريا از حنانه يحيى بهم رسيد و از مريم عيسى بهم رسيد و عيسى پسر دختر خاله يحيى بود و يحيى پسر خاله مريم و خاله مادر به منزله خاله است پس به اين سبب عيسى و يحيى را خاله زاده يكديگر مى گفتند.[۹]
- عياشى به سندهاى معتبراز امام محمدباقر عليه السلام روايت كرده است كه: چون نذر كرد زن عمران كه آنچه در شكم اوست محرر گرداند و محرر آن بود كه براى مسجد و معبد خود قرار مى دادند كه هرگز از مسجد بيرون نيايد.[۱۰]
پانویس
- ↑ حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلددوم، تعليقه، ص: 541.
- ↑ ترجمه تاريخ طبرى، ج2، ص501.
- ↑ ترجمه فيض الاسلام، ج1، ص109.
- ↑ سوره آل عمران، آيه 35.
- ↑ سوره آل عمران، آيه 36.
- ↑ تفسير آسان، ج2، ص264.
- ↑ داستان پيامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم، ص 586.
- ↑ اصول كافى/ترجمه كمره اى، ج3، ص591.
- ↑ حيوة القلوب، ج2، ص1064.
- ↑ حيوة القلوب، ج2، ص1061.
منابع
- حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، سيد عبدالحجت بلاغى؛ قم: انتشارات حكمت، 1386 ق.
- ترجمه تاريخ طبرى، ابوالقاسم پاينده؛ تهران: اساطير، چاپ پنجم، 1375 ش.
- ترجمه فيض الاسلام، فيض الاسلام سيد على نقى؛ تهران: انتشارات فقيه، چاپ اول، 1378 ش.
- تفسير آسان، محمدجواد نجفى خمينى؛ تهران: انتشارات اسلاميه، چاپ اول، 1398 ق.
- داستان پیامبران يا قصه هاى قرآن از آدم تا خاتم؛ يوسف عزيزى، تهران: انتشارات هاد، چاپ اول، 1380 ش.
- اصول كافى/ترجمه كمره اى، محمدباقر كمره اى؛ قم: انتشارات اسوه، چاپ سوم، 1375 ش.
- حيوة القلوب، علامه مجلسى؛ قم: سرور، چاپ ششم، 1384 ش.