ابن رومی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{خوب}} | {{خوب}} | ||
− | '''«ابوالحسن على بن عباس بغدادى»''' مشهور به «ابن رومى» (م، 283 ق)، ادیب و شاعر برجسته [[تشیع|شیعه]] در قرن سوم هجرى است. برخی وى را شاعر خاص [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسكرى]] علیه السلام مى دانند، زيرا اشعار بسيارى در مدح آن حضرت سروده است | + | '''«ابوالحسن على بن عباس بغدادى»''' مشهور به «ابن رومى» (م، 283 ق)، ادیب و شاعر برجسته [[تشیع|شیعه]] در قرن سوم هجرى است. از ابن رومى اشعار زيبايى برجاى مانده كه تسلط او بر [[شعر]] و وسعت اطلاعاتش را نشان مىدهد. برخی وى را شاعر خاص [[امام حسن عسکری علیه السلام|امام حسن عسكرى]] علیه السلام مى دانند، زيرا اشعار بسيارى در مدح آن حضرت سروده است. |
− | == | + | == زندگینامه == |
− | + | ابن رومى روز چهارشنبه بعد از طلوع فجر، دوم ماه [[رجب]] سال 221 ق. در [[بغداد]] در محل معروف به «عقیقه» و «درب الختلیة» در خانه اى مقابل کاخ «عیسى بن جعفر منصور» بدنیا آمد ابن رومى غلام آزاده شده «عبدالله بن عیسى» بود. جاى تردید نیست که او رومى الاصل مى باشد و این مطلب را او خود یاد کرده و در چند جاى دیوانش روى آن تأکید مى کند. | |
− | + | نام جدش جریج یا جرجیس، بى شک اسمى یونانى است. پس به سخن کسى که گفته است به این دلیل او را ابن رومى گویند که در کودکى زیباروى بود، نباید وقعى نهاد. پدر ابن رومى با عده اى از دانشمندان و ادبا رابطه دوستى داشت، یکى از آنها: «محمد بن حبیب راویه» را باید نام برد که در لغت و علم انساب عرب، دستى داشت، شاعر ما به همین مناسبت با او رفت و آمد پیدا کرد. محمد بن حبیب بر اثر تیزهوشى و قریحه اش او را مورد توجه خاص خود قرار داد. | |
− | + | ما مى دانیم که مادر ابن رومى ایرانى بوده است چه خود اظهار کرده ایرانی ها دائى ها و رومی ها عموهاى من هستند. امینى گوید: مادرش «حسنة» دختر عبدالله سجزى است و سجز یکى از شهرهاى ایران در خراسان است پس او فارسى خالص مى باشد. | |
− | + | ابن رومى سه فرزند داشت که همه در کودکى در گذشتند و ابن رومى آنان را با اشعارى که از بلیغ ترین و جانگدازترین مرثیه هائى که پدرى در سوک پسرانش سروده، رثا گفته است. | |
− | + | [[عباس محمود عقاد]]، از نویسندگان متأخر، کتابى در شرح حال ابن رومى می نویسد: «ابن رومى در زندگى اش هشت نفر از خلفا را درک کرده و آنها عبارتند از: «واثق»، «متوکل»، «منتصر»، «مستعین»، «معتز»، «مهتدى»، «معتمد» و «معتضد» که بعد از ابن رومى از دنیا رفت. | |
− | + | «عمیدى» صاحب «ابانه» و «ابن رشیق» صاحب «العمده» او را ستوده اند. ابن رشیق گوید: از میان شعراى مولدین کسى که از همه اختراع و نوآورى بیشتر دارد طبق نظر اهل خبره ابوتمام و ابن رومى مى باشند. | |
− | + | ==فنون و جایگاه شعری ابن رومی== | |
+ | از میان فنون مختلف [[شعر]]، ابن رومى در مدح، هجا، توصیف و تغزل، ممتاز شناخته شده است، بطوری که دیگران از رسیدن به پایگاهش ناتوان مانده اند. او را در دوستى [[اهل البیت|خاندان پیغمبر]] صلى الله علیه و آله هدفهاى بلندى منظور است. اصولا ویژگى او بدان خاندان و مدیحه سرائى اش براى آنان و دفاع از آنان در برابر حملات مخالفان، از حقایق آشکار زندگى اوست. ابن صباغ مالکى (م، 855 ق) و شبلنجى او را از شعراى [[امام حسن عسکرى]] علیه السلام شمرده اند. | ||
− | + | همه اشعارش به ترتیب حروف تهجى مرتب نبوده است. على بن عبدالله بن مسیب و مثقال غلام ابن رومى آنها را در صد برگ روایت کردند. احمد بن ابى قسر کاتب و همچنین «خالد» کاتب هر کدام، صد برگ از شعرش را نوشته اند و آنگاه «صولى» در دویست برگ بر حسب حروف آن را مرتب ساخته است. «ابوالطیب وراق بن عبدوس» اشعار ابن رومى را از نسخه هاى موجود جمع آورى کرد، در حدود هزار [[بیت (شعر)|بیت]] شد و این رقم بیش از هر نسخه دیگرى است. چه آنها که بر طبق حروف تهجى مرتب شده بود یا آنها که نامرتب بوده است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | «ابوبکر محمد خالدى» و «ابوعثمان سعید خالدى» کتابى در اخبار شعر ابن رومى نگاشته اند. [[ابن سینا]] دیوان او را برگزیده و مشکلات اشعارش را شرح کرده است و گویند: ابن سینا گفته از تکالیف درسى استاد ادبیاتم یکى حفظ اشعار ابن رومى بود و من آن اشعار را با چند کتاب دیگر ظرف شش روز و نیم حفظ کردم. | |
− | + | نام ابن رومى و تجلیل و احترام او را در آثار مهمی مانند [[فهرست ابن ندیم (کتاب)|فهرست ابن ندیم]]، [[تاریخ بغداد]]، [[معجم الشعراء]]، [[امالی سید مرتضی|امالى سید مرتضى]]، [[مروج الذهب]]، عمدة ابن رشیق، [[معالم العلماء (کتاب)|معالم العلماء]] ابن شهر آشوب، [[وفیات الاعیا|وفیات الاعیان]]، مرآة الجنان یافعى، شذرات الذهب، [[کشف الظنون (کتاب)|کشف الظنون]]، [[روضات الجنات]]، [[الاعلام (کتاب)|الاعلام]] زرکلى، الشیعة و فنون الاسلام مى توان یافت. | |
− | + | ==آثار تألیف شده در مورد ابن رومی== | |
− | + | بسیارى از کسان که عنایت خود را به جمع آورى آثار ابن رومى و نوشتن اخبار و داستانهایش مبذول کرده اند از این جمله اند: | |
− | محمد بن | + | #ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله بن عمار متوفى 319 ابن مسیب گوید: وقتى ابن رومى از دنیا رفت ابوالعباس کتابى در فضائل و اشعار ممتاز او ترتیب داده مى نشست و آن را بر مردم املاء مى کرد تا بنویسند. |
− | + | #«ابوعثمان ناجم» کتابى مخصوص در شرح حال ابن رومى دارد. | |
− | + | #«ابوالحسن على بن عباس نوبختى» متوفى 327 اخبار زندگى ابن رومى را در کتابى مستقل جمع آورى کرده است. | |
− | + | # | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==ابن رومی و شعرای معاصر== | ==ابن رومی و شعرای معاصر== | ||
سطر ۹۷: | سطر ۴۴: | ||
اما "بحتری" و "ابوعثمان ناجم" محقق است که ابن رومی آن هر دو را بخوبی می شناخته و با آنها بسر برده است. ابن رومی بحتری را در خانه ناجم شناخت و با ناجم دوست بود که این دوستی تا روز مرگش ادامه داشت. | اما "بحتری" و "ابوعثمان ناجم" محقق است که ابن رومی آن هر دو را بخوبی می شناخته و با آنها بسر برده است. ابن رومی بحتری را در خانه ناجم شناخت و با ناجم دوست بود که این دوستی تا روز مرگش ادامه داشت. | ||
− | امینی گوید: ابن رومی قصیده ای درباره بحتری و قدرت ادبی و شعریش سروده که ابیاتی از آن در " ثمار القلوب " ثعالبی صفحه 200 و 342 یافت می شود. | + | امینی گوید: ابن رومی قصیده ای درباره بحتری و قدرت ادبی و شعریش سروده که ابیاتی از آن در "ثمار القلوب " ثعالبی صفحه 200 و 342 یافت می شود. |
و اما "علی بن جهم" متوفی 249 میان او و ابن رومی فاصله زیادی از اختلاف مسلک در دین و شعر، هر دو وجود دارد. | و اما "علی بن جهم" متوفی 249 میان او و ابن رومی فاصله زیادی از اختلاف مسلک در دین و شعر، هر دو وجود دارد. | ||
سطر ۱۱۸: | سطر ۶۵: | ||
{{بیت|ردت علیه الشمس بعد غروبها| بیضاء تلمع و قدة و تاججا}} | {{بیت|ردت علیه الشمس بعد غروبها| بیضاء تلمع و قدة و تاججا}} | ||
− | ترجمه: «هند، من عاشق نیستم و کسى مانند من عقیده به عشق زنان ندارد و زیربار گناه نمی رود. ولى عشقى از وصى پیغمبر در سینه من سایه افکنده که تا عمق دلم رسوخ کرده است. او چراغى فروزان است و هر کس از عذاب نجات یابد از برکت اوست. من اگر به او عشق نورزم، دیگر کسى را براى نجات از گناهانم روز قیامت نمى یابم. به من بگوئید آیا راه راست او را از روى نادانى رها کنم و دنبال راه کج و معوج بروم؟ من او را مانند شمشى از طلاى ناب مى بینم و دیگران را در چشم ناقدى بصیر، قلب و ناسره مى نگرم. در هر فضیلتى آشکارا و باعظمت، مقام او را تا درجه خورشید بالا و تا درجه ماهى کامل، در شبى تاریک میدانم. | + | ترجمه: «هند، من عاشق نیستم و کسى مانند من عقیده به عشق زنان ندارد و زیربار گناه نمی رود. ولى عشقى از وصى پیغمبر در سینه من سایه افکنده که تا عمق دلم رسوخ کرده است. او چراغى فروزان است و هر کس از عذاب نجات یابد از برکت اوست. من اگر به او عشق نورزم، دیگر کسى را براى نجات از گناهانم روز قیامت نمى یابم. به من بگوئید آیا راه راست او را از روى نادانى رها کنم و دنبال راه کج و معوج بروم؟ من او را مانند شمشى از طلاى ناب مى بینم و دیگران را در چشم ناقدى بصیر، قلب و ناسره مى نگرم. در هر فضیلتى آشکارا و باعظمت، مقام او را تا درجه خورشید بالا و تا درجه ماهى کامل، در شبى تاریک میدانم. پیغمبر روز غدیر سخنى به او گفت که براى شنوندگان هیچگونه ابهامى نداشت: کسی که من مولاى اویم این على درست مثل من مولاى اوست و بدین افتخار او تاج (ولایت) گرفت. بار دیگر وقتى تاج افتخار بدست آورد که بخاطر (فاطمه) بتول پیشنهاد ازدواج داوطلبان را رد کرده از آن او را پذیرفت. و براى او روزی که از جسر نهروان لشگر خود را عبور می داد، عجائبى رخ داد: خورشید بعد از غروب بر او بازگشت در حالی که به شدت می درخشید و لهیب شعله هایش بالا گرفته بود». |
− | |||
− | پیغمبر روز غدیر سخنى به او گفت که براى شنوندگان هیچگونه ابهامى نداشت: کسی که من مولاى اویم این على درست مثل من مولاى اوست و بدین افتخار او تاج (ولایت) گرفت. بار دیگر وقتى تاج افتخار بدست آورد که بخاطر (فاطمه) بتول پیشنهاد ازدواج داوطلبان را رد کرده از آن او را پذیرفت. و براى او روزی که از جسر نهروان لشگر خود را عبور می داد، عجائبى رخ داد: خورشید بعد از غروب بر او بازگشت در حالی که به شدت می درخشید و لهیب شعله هایش بالا گرفته بود». | ||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۳۰ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۱۶
«ابوالحسن على بن عباس بغدادى» مشهور به «ابن رومى» (م، 283 ق)، ادیب و شاعر برجسته شیعه در قرن سوم هجرى است. از ابن رومى اشعار زيبايى برجاى مانده كه تسلط او بر شعر و وسعت اطلاعاتش را نشان مىدهد. برخی وى را شاعر خاص امام حسن عسكرى علیه السلام مى دانند، زيرا اشعار بسيارى در مدح آن حضرت سروده است.
محتویات
زندگینامه
ابن رومى روز چهارشنبه بعد از طلوع فجر، دوم ماه رجب سال 221 ق. در بغداد در محل معروف به «عقیقه» و «درب الختلیة» در خانه اى مقابل کاخ «عیسى بن جعفر منصور» بدنیا آمد ابن رومى غلام آزاده شده «عبدالله بن عیسى» بود. جاى تردید نیست که او رومى الاصل مى باشد و این مطلب را او خود یاد کرده و در چند جاى دیوانش روى آن تأکید مى کند.
نام جدش جریج یا جرجیس، بى شک اسمى یونانى است. پس به سخن کسى که گفته است به این دلیل او را ابن رومى گویند که در کودکى زیباروى بود، نباید وقعى نهاد. پدر ابن رومى با عده اى از دانشمندان و ادبا رابطه دوستى داشت، یکى از آنها: «محمد بن حبیب راویه» را باید نام برد که در لغت و علم انساب عرب، دستى داشت، شاعر ما به همین مناسبت با او رفت و آمد پیدا کرد. محمد بن حبیب بر اثر تیزهوشى و قریحه اش او را مورد توجه خاص خود قرار داد.
ما مى دانیم که مادر ابن رومى ایرانى بوده است چه خود اظهار کرده ایرانی ها دائى ها و رومی ها عموهاى من هستند. امینى گوید: مادرش «حسنة» دختر عبدالله سجزى است و سجز یکى از شهرهاى ایران در خراسان است پس او فارسى خالص مى باشد.
ابن رومى سه فرزند داشت که همه در کودکى در گذشتند و ابن رومى آنان را با اشعارى که از بلیغ ترین و جانگدازترین مرثیه هائى که پدرى در سوک پسرانش سروده، رثا گفته است.
عباس محمود عقاد، از نویسندگان متأخر، کتابى در شرح حال ابن رومى می نویسد: «ابن رومى در زندگى اش هشت نفر از خلفا را درک کرده و آنها عبارتند از: «واثق»، «متوکل»، «منتصر»، «مستعین»، «معتز»، «مهتدى»، «معتمد» و «معتضد» که بعد از ابن رومى از دنیا رفت.
«عمیدى» صاحب «ابانه» و «ابن رشیق» صاحب «العمده» او را ستوده اند. ابن رشیق گوید: از میان شعراى مولدین کسى که از همه اختراع و نوآورى بیشتر دارد طبق نظر اهل خبره ابوتمام و ابن رومى مى باشند.
فنون و جایگاه شعری ابن رومی
از میان فنون مختلف شعر، ابن رومى در مدح، هجا، توصیف و تغزل، ممتاز شناخته شده است، بطوری که دیگران از رسیدن به پایگاهش ناتوان مانده اند. او را در دوستى خاندان پیغمبر صلى الله علیه و آله هدفهاى بلندى منظور است. اصولا ویژگى او بدان خاندان و مدیحه سرائى اش براى آنان و دفاع از آنان در برابر حملات مخالفان، از حقایق آشکار زندگى اوست. ابن صباغ مالکى (م، 855 ق) و شبلنجى او را از شعراى امام حسن عسکرى علیه السلام شمرده اند.
همه اشعارش به ترتیب حروف تهجى مرتب نبوده است. على بن عبدالله بن مسیب و مثقال غلام ابن رومى آنها را در صد برگ روایت کردند. احمد بن ابى قسر کاتب و همچنین «خالد» کاتب هر کدام، صد برگ از شعرش را نوشته اند و آنگاه «صولى» در دویست برگ بر حسب حروف آن را مرتب ساخته است. «ابوالطیب وراق بن عبدوس» اشعار ابن رومى را از نسخه هاى موجود جمع آورى کرد، در حدود هزار بیت شد و این رقم بیش از هر نسخه دیگرى است. چه آنها که بر طبق حروف تهجى مرتب شده بود یا آنها که نامرتب بوده است.
«ابوبکر محمد خالدى» و «ابوعثمان سعید خالدى» کتابى در اخبار شعر ابن رومى نگاشته اند. ابن سینا دیوان او را برگزیده و مشکلات اشعارش را شرح کرده است و گویند: ابن سینا گفته از تکالیف درسى استاد ادبیاتم یکى حفظ اشعار ابن رومى بود و من آن اشعار را با چند کتاب دیگر ظرف شش روز و نیم حفظ کردم.
نام ابن رومى و تجلیل و احترام او را در آثار مهمی مانند فهرست ابن ندیم، تاریخ بغداد، معجم الشعراء، امالى سید مرتضى، مروج الذهب، عمدة ابن رشیق، معالم العلماء ابن شهر آشوب، وفیات الاعیان، مرآة الجنان یافعى، شذرات الذهب، کشف الظنون، روضات الجنات، الاعلام زرکلى، الشیعة و فنون الاسلام مى توان یافت.
آثار تألیف شده در مورد ابن رومی
بسیارى از کسان که عنایت خود را به جمع آورى آثار ابن رومى و نوشتن اخبار و داستانهایش مبذول کرده اند از این جمله اند:
- ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالله بن عمار متوفى 319 ابن مسیب گوید: وقتى ابن رومى از دنیا رفت ابوالعباس کتابى در فضائل و اشعار ممتاز او ترتیب داده مى نشست و آن را بر مردم املاء مى کرد تا بنویسند.
- «ابوعثمان ناجم» کتابى مخصوص در شرح حال ابن رومى دارد.
- «ابوالحسن على بن عباس نوبختى» متوفى 327 اخبار زندگى ابن رومى را در کتابى مستقل جمع آورى کرده است.
ابن رومی و شعرای معاصر
ابن رومی در محیط خود با شعرای بسیاری معاصر بود که از همه آنها مشهورتر "حسین بن ضحاک"، دعبل خزاعی، بحتری، علی بن جهم، ابن معتز و ابوعثمان ناجم می باشند.
از این عده و غیر از اینها از معاصران او چه کسانی که او را شناختند و چه کسانی که او را نشناختند، هیچکدام اثر سازنده ای جز دوکس، روی او نداشتند که بیشتر از همه دو نفر یعنی حسین بن ضحاک و دعبل خزاعی می باشند. اما از آنجا که دعبل در تشیعش به آل علی غلو می کرد اینها روح جوانمرد ابن رومی را به دعبل جذب می کرد و صحبت و دوستی او را نزدش محبوب می ساخت.
امینی گوید: بین ابن رومی با شاعر نوآور ابن حاجب محمد بن احمد رابطه دوستی و مودت برقرار بود و میان آن دو لطائفی رد و بدل می گردید.
اما "بحتری" و "ابوعثمان ناجم" محقق است که ابن رومی آن هر دو را بخوبی می شناخته و با آنها بسر برده است. ابن رومی بحتری را در خانه ناجم شناخت و با ناجم دوست بود که این دوستی تا روز مرگش ادامه داشت.
امینی گوید: ابن رومی قصیده ای درباره بحتری و قدرت ادبی و شعریش سروده که ابیاتی از آن در "ثمار القلوب " ثعالبی صفحه 200 و 342 یافت می شود.
و اما "علی بن جهم" متوفی 249 میان او و ابن رومی فاصله زیادی از اختلاف مسلک در دین و شعر، هر دو وجود دارد.
اشعار ابن رومی در مدح اهل بیت
زیبائى و ظرافت اشعار طلائى اش به ویژه ابیاتی که در مدح آل رسول سروده است رونق بخش بلاغت عربى است از آن جمله شعر زیر است که در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام سروده:
یا هند لم أعشق و مثلى لا یرى عشق النساء دیانة و تحرجا
لکن حبى للوصی مخیم فى الصدر یسرح فی الفؤاد تولجا
فهو السراج المستنیر و من به سبب النجاة من العذاب لمن نجا
و إذا ترکت له المحبه لم أجد یوم القیامة من ذنوبى مخرجا
قل لى ءاترک مستقیم طریقه جهلا و اتبع الطریق الاعوجا
و اراه کالتبر المصفى جوهرا و أرى سواه لناقدیه مبهرجا
و محله من کل فضل بین عال محل الشمس أو بدر الدجا
قال النبى له مقالا لم یکن یوم الغدیر لسامعیه ممجمجا
من کنت مولاه فذا مولى له مثلى و اصبح بالفخار متوجا
و کذاک إذ منع البتول جماعة خطبوا و اکرمه بها اذ زوجا
و له عجائب یوم سار بجیشه یبغى لقصر النهروان المخرجا
ردت علیه الشمس بعد غروبها بیضاء تلمع و قدة و تاججا
ترجمه: «هند، من عاشق نیستم و کسى مانند من عقیده به عشق زنان ندارد و زیربار گناه نمی رود. ولى عشقى از وصى پیغمبر در سینه من سایه افکنده که تا عمق دلم رسوخ کرده است. او چراغى فروزان است و هر کس از عذاب نجات یابد از برکت اوست. من اگر به او عشق نورزم، دیگر کسى را براى نجات از گناهانم روز قیامت نمى یابم. به من بگوئید آیا راه راست او را از روى نادانى رها کنم و دنبال راه کج و معوج بروم؟ من او را مانند شمشى از طلاى ناب مى بینم و دیگران را در چشم ناقدى بصیر، قلب و ناسره مى نگرم. در هر فضیلتى آشکارا و باعظمت، مقام او را تا درجه خورشید بالا و تا درجه ماهى کامل، در شبى تاریک میدانم. پیغمبر روز غدیر سخنى به او گفت که براى شنوندگان هیچگونه ابهامى نداشت: کسی که من مولاى اویم این على درست مثل من مولاى اوست و بدین افتخار او تاج (ولایت) گرفت. بار دیگر وقتى تاج افتخار بدست آورد که بخاطر (فاطمه) بتول پیشنهاد ازدواج داوطلبان را رد کرده از آن او را پذیرفت. و براى او روزی که از جسر نهروان لشگر خود را عبور می داد، عجائبى رخ داد: خورشید بعد از غروب بر او بازگشت در حالی که به شدت می درخشید و لهیب شعله هایش بالا گرفته بود».
منابع
- شعراء اهل البیت، تاریخ بازیابی: 9/7/1392.
- دایرة المعارف طهور، تاریخ بازیابی: 9/7/1392.
- ابن رومی و شعرای معاصر، مؤسسه احرار اندیشه، تاریخ بازیابی: 9/7/1392.