خسرو پرویز: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{{تقویم|روز= 10 جمادی الاول|سال= سال 9 هجری قمری}}
+
«خسروپرویز» فرزند هرمز ساسانی، بیست و سومین پادشاه سلسله ساسانیان بود که از سال ۵۹۱ تا ۶۲۶ میلادی بر تخت سلطنت در [[ایران]] تکیه زد. وی در عصر خویش، جنگ‌های خونینی با بهرام چوبین و پس از وی با سپاهیان امپراتوری روم شرقی به راه انداخت.
خسروپرويز فرزند هرمز، فرزند انوشيروان، فرزند قباد ساساني بيست و سومين پادشاه سلسله ساسانيان بود كه از سال 591 تا 626 ميلادي بر تخت سلطنت ايران تكيه زد و تركتازي‌هاي زيادي نمود. وي در عصر خويش، جنگ‌هاي خونيني با بهرام چوبين و پس از وي با سپاهيان امپراتوري روم شرقي به راه انداخت.
 
  
در عصر وي پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله به نبوت برانگيخته شد و پس از هجرت آن حضرت از [[مكه]] معظمه به [[مدينه]] منوره و تشكيل حكومت اسلامي، نامه‌اي از سوي پيامبر صلی الله علیه و آله براي او ارسال گرديد ولي وي به نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله جسارت و نامه‌رسان را با تحقير برگردانيد و همين امر سبب گرديد كه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله وی را نفرين كند.
+
تمایل خسرو به افزودن بر قلمرو امپراتوری و نبردهای ۲۵‌ سالۀ وی با بیزانس عملاً هزینۀ سنگینی را بر توده‌های مردم تحمیل کرد و نیز باعث شد تا قوای نظامی ایران کاملاً تحلیل رود.<ref>پیرنیا، ایران قدیم، ۱۹۱.</ref> گیرشمن معتقد است که وی ملت را زیر بار مالیات خرد کرد. نه مراعات اقویا می‌کرد نه ضعفا؛ و چون مردی بدگمان بود، حتى صمیمی‌ترین خدمتکاران خود را به دیار نیستی فرستاد.<ref>ایران از آغاز تا اسلام، ص ۳۶۸- ۳۶۹.</ref> پیرنیا او را ضعیف‌النفس، خودپسند، ستمکار، شهوت‌ران و حق‌ناشناس توصیف می‌کند و معتقد است که وی ایران را با سرعتی حیرت‌آور به سمت انقراض برده است.<ref>پیرنیا، ایران قدیم، ۱۹۱.</ref>
  
خسروپرويز نامه‌اي به عامل خويش در [[يمن]] نوشت و وي را فرمان داد كه دو تن از فرماندهان زبده خويش را به [[حجاز]] فرستاده و محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را دستگير نمايند.
+
در عصر خسرو، [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله به [[نبوت]] برانگیخته شد و پس از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت]] آن حضرت از [[مکه]]  به [[مدینه]] و تشکیل حکومت اسلامی، در سال شش هجری نامه‌ای از سوی آن حضرت برای او ارسال گردید.
  
حاكم يمن بنا به دستور خسروپرويز دو تن از فرماندهان خويش را به مدينه اعزام و فرمان دستگيري پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله را به آنان صادر كرد. هنگامي كه آن دو بر پيامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند، پيامبر صلی الله علیه و آله به آنان فرمود كه ديگر نيازي به اين كارها نيست زيرا در شب گذشته شيرويه فرزند خسروپرويز پدرش را كشت و خود بر جاي وي به تخت سلطنت تكيه زد.
+
متن نامه پیامبر اسلام به خسروپرویز، بر اساس برخی منابع چنین است: «... وَ کَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى کِسْرَى عَظِیمِ فَارِسَ سَلَامٌ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏ وَ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَدْعُوکَ بِدَاعِیَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنِّی أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَى النَّاسِ کَافَّهً لِأُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرِینَ فَأَسْلِمْ تَسْلَمْ فَإِنْ أَبَیْتَ فَإِنَّ إِثْمَ الْمَجُوسِ عَلَیْکَ»؛<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰ ،ص ۳۸۹.</ref> به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان؛ از محمد(ص) فرستاده خدا به خسرو، بزرگ ایران. سلام بر کسی که راهنمایی را پیروی کند و به خدا و رسول او ایمان آورد و گواهی دهد که معبودی جز خدای یگانه و بی شریک نیست، و این که محمد(ص) بنده و فرستاده او به همه مردم است و من تو را به خداوند فرا می‌خوانم، زیرا من فرستاده خداوند به سوی مردم‌ام تا هر که را زنده باشد، بیم دهم و حق بر کافران تثبیت شود؛ پس اسلام آور تا سالم بمانی و اگر سر باز زدی، همانا گناه [[مجوس]] بر توست.
  
همان طوري كه پيامبر صلی الله علیه و آله از عالم غيب خبر داده بود، قباد معروف به شيرويه با همدستي دولتمردان و فرماندهان عالي‌رتبه ساساني، پدرش خسروپرويز را از سلطنت خلع و در دهم [[جمادی الاول]] سال هفتم و يا نهم قمري، وي را به هلاكت رسانيد و به سلطنت بلندمدت وي (از 591 تا 626 ميلادي) خاتمه داد و خود بر تخت سلطنت تكيه زد.<ref> نك: جاهليت و اسلام (علامه يحيي نوري)، ص 27 و ص 212؛ [[تاريخ ابن خلدون]]، ج1، ص 201؛ السيرة النبوية، ج 1، ص 48.</ref>
+
ولی خسروپرویز به نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله جسارت کرد و نامه‌رسان را با تحقیر برگردانید و همین امر سبب گردید که [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله وی را نفرین کند. خسرو سپس نامه‌ای به عامل خویش در [[یمن]] نوشت و وی را فرمان داد که دو تن از فرماندهان زبده خویش را به [[حجاز]] فرستاده و [[پیامبر اسلام|محمد بن عبدالله]] (صلی الله علیه و آله) را دستگیر نمایند!
  
 +
حاکم یمن بنا به دستور خسروپرویز دو تن از فرماندهان خویش را به [[مدینه]] اعزام و فرمان دستگیری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به آنان صادر کرد. هنگامی که آن دو بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند، پیامبر به آنان فرمود که دیگر نیازی به این کارها نیست، زیرا در شب گذشته فرزند خسروپرویز (شیرویه) پدرش را کشت و خود بر جای وی به تخت سلطنت تکیه زد.
 +
 +
همان طوری که پیامبر صلی الله علیه و آله از عالم غیب خبر داده بود، قباد معروف به شیرویه با همدستی دولتمردان و فرماندهان عالی‌رتبه ساسانی، پدرش خسروپرویز را از سلطنت خلع و در دهم [[جمادی الاول]] سال هفتم و یا نهم قمری، وی را به هلاکت رسانید و به سلطنت بلندمدت وی (از ۵۹۱ تا ۶۲۶ میلادی) خاتمه داد و خود بر تخت سلطنت تکیه زد.<ref> جاهلیت و اسلام (علامه یحیی نوری)، ص ۲۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص ۲۰۱؛ السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۸.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
* سید تقى واردى، روزشمار تاریخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الاول.
سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الاول
+
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240749/%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2 "خسروپرویز"، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۲۲]، محمد نوید بازرگان.
  
 
[[رده:وقایع ماه جمادی الاول]]
 
[[رده:وقایع ماه جمادی الاول]]
 
[[رده:سال ۹ هجری قمری]]
 
[[رده:سال ۹ هجری قمری]]

نسخهٔ ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۳

«خسروپرویز» فرزند هرمز ساسانی، بیست و سومین پادشاه سلسله ساسانیان بود که از سال ۵۹۱ تا ۶۲۶ میلادی بر تخت سلطنت در ایران تکیه زد. وی در عصر خویش، جنگ‌های خونینی با بهرام چوبین و پس از وی با سپاهیان امپراتوری روم شرقی به راه انداخت.

تمایل خسرو به افزودن بر قلمرو امپراتوری و نبردهای ۲۵‌ سالۀ وی با بیزانس عملاً هزینۀ سنگینی را بر توده‌های مردم تحمیل کرد و نیز باعث شد تا قوای نظامی ایران کاملاً تحلیل رود.[۱] گیرشمن معتقد است که وی ملت را زیر بار مالیات خرد کرد. نه مراعات اقویا می‌کرد نه ضعفا؛ و چون مردی بدگمان بود، حتى صمیمی‌ترین خدمتکاران خود را به دیار نیستی فرستاد.[۲] پیرنیا او را ضعیف‌النفس، خودپسند، ستمکار، شهوت‌ران و حق‌ناشناس توصیف می‌کند و معتقد است که وی ایران را با سرعتی حیرت‌آور به سمت انقراض برده است.[۳]

در عصر خسرو، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نبوت برانگیخته شد و پس از هجرت آن حضرت از مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، در سال شش هجری نامه‌ای از سوی آن حضرت برای او ارسال گردید.

متن نامه پیامبر اسلام به خسروپرویز، بر اساس برخی منابع چنین است: «... وَ کَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى کِسْرَى عَظِیمِ فَارِسَ سَلَامٌ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏ وَ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَدْعُوکَ بِدَاعِیَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنِّی أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَى النَّاسِ کَافَّهً لِأُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرِینَ فَأَسْلِمْ تَسْلَمْ فَإِنْ أَبَیْتَ فَإِنَّ إِثْمَ الْمَجُوسِ عَلَیْکَ»؛[۴] به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان؛ از محمد(ص) فرستاده خدا به خسرو، بزرگ ایران. سلام بر کسی که راهنمایی را پیروی کند و به خدا و رسول او ایمان آورد و گواهی دهد که معبودی جز خدای یگانه و بی شریک نیست، و این که محمد(ص) بنده و فرستاده او به همه مردم است و من تو را به خداوند فرا می‌خوانم، زیرا من فرستاده خداوند به سوی مردم‌ام تا هر که را زنده باشد، بیم دهم و حق بر کافران تثبیت شود؛ پس اسلام آور تا سالم بمانی و اگر سر باز زدی، همانا گناه مجوس بر توست.

ولی خسروپرویز به نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله جسارت کرد و نامه‌رسان را با تحقیر برگردانید و همین امر سبب گردید که رسول خدا صلی الله علیه و آله وی را نفرین کند. خسرو سپس نامه‌ای به عامل خویش در یمن نوشت و وی را فرمان داد که دو تن از فرماندهان زبده خویش را به حجاز فرستاده و محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) را دستگیر نمایند!

حاکم یمن بنا به دستور خسروپرویز دو تن از فرماندهان خویش را به مدینه اعزام و فرمان دستگیری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به آنان صادر کرد. هنگامی که آن دو بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند، پیامبر به آنان فرمود که دیگر نیازی به این کارها نیست، زیرا در شب گذشته فرزند خسروپرویز (شیرویه) پدرش را کشت و خود بر جای وی به تخت سلطنت تکیه زد.

همان طوری که پیامبر صلی الله علیه و آله از عالم غیب خبر داده بود، قباد معروف به شیرویه با همدستی دولتمردان و فرماندهان عالی‌رتبه ساسانی، پدرش خسروپرویز را از سلطنت خلع و در دهم جمادی الاول سال هفتم و یا نهم قمری، وی را به هلاکت رسانید و به سلطنت بلندمدت وی (از ۵۹۱ تا ۶۲۶ میلادی) خاتمه داد و خود بر تخت سلطنت تکیه زد.[۵]

پانویس

  1. پیرنیا، ایران قدیم، ۱۹۱.
  2. ایران از آغاز تا اسلام، ص ۳۶۸- ۳۶۹.
  3. پیرنیا، ایران قدیم، ۱۹۱.
  4. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۰ ،ص ۳۸۹.
  5. جاهلیت و اسلام (علامه یحیی نوری)، ص ۲۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص ۲۰۱؛ السیرة النبویة، ج ۱، ص ۴۸.

منابع