نقش قبیله اسلم در گرفتن بیعت برای ابوبکر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی 'بی شک نقش قبیله اسلم در گرفتن بیعت برای ابوبکر قابل کتمان نیست به گونه ای که [...' ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
بی شک نقش قبیله اسلم در گرفتن بیعت برای [[ ابوبکر ]] قابل کتمان نیست به گونه ای که [[ عمر بن خطاب ]] می گوید: « ما هو إلّا أن رأیت أسلم ، فأیقنت بالنصر» یعنی « زمانی که قبیله اسلم را دیدم ، یقین پیدا کردم که پیروزی ما قطعی است . » <ref> تاریخ الطبرى : ج 2 ، ص 458 ، الشافى فی الامامة : ج 3 ، ص 190 ، سفینة النجاة سرابی تنکابنى : ص 68  </ref>
+
بی شک نقش قبیله اسلم در گرفتن بیعت برای [[ ابوبکر ]] قابل کتمان نیست، به گونه ای که [[ عمر بن خطاب ]] می گوید: «ما هو إلّا أن رأیت أسلم، فأیقنت بالنصر». یعنی «زمانی که قبیله اسلم را دیدم ، یقین پیدا کردم که پیروزی ما قطعی است».<ref> تاریخ الطبرى : ج 2 ، ص 458 ، الشافى فی الامامة : ج 3 ، ص 190 ، سفینة النجاة سرابی تنکابنى : ص 68  </ref>
  
نقش قبیله اسلم از نگاه ابن ابی الحدید معتزلی :
+
'''نقش قبیله اسلم از نگاه ابن ابی الحدید معتزلی:'''
  
«واذاً قائل آخر یقول : قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل ومعه عمر وأبو عبیدة وجماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه وقدّموه فمدّوا یده فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبى» یعنی از براء بن عازب یکى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ، نقل کرده که پس از سقیفه ، عمر و ابو عبیده ، گروه ( چماق به دست ) را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس مى‌رسیدند وى را کتک مى‌زدند و به زور دست او را گرفته ، بعنوان بیعت ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روى دست ابوبکر مى‌کشیدند .<ref> شرح نهج البلاغ ابن أبی الحدید : ج 1 ، ص 219 . طبع دار الکتب العلمیّة به تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم . </ref>
+
[[ابن ابی الحدید|ابن ابی الحدید معتزلی]] گوید: «و اذاً قائل آخر یقول: قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل و معه عمر و أبو عبیدة و جماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه و قدّموه فمدّوا یده فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبى».  
  
به روایت طبری :
+
یعنی از براء بن عازب یکى از [[صحابی|اصحاب]] [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و سلم ، نقل شده که پس از [[واقعه سقیفه بنی ساعده|سقیفه]] ، أبوبکر و عمر و ابو عبیده جراح و گروهی چماق به دست را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس مى‌رسیدند وى را کتک مى‌زدند و به زور دست او را گرفته ، بعنوان [[بیعت]] ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روى دست ابوبکر مى‌کشیدند.<ref> شرح نهج البلاغ ابن أبی الحدید : ج 1 ، ص 219 . طبع دار الکتب العلمیّة به تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم . </ref>
  
قبیله اسلم همگى در مدینه گردآمدند تا با ابوبکر بیعت کنند،آنقدر جمعیت زیاد بود که حتى بازارها نیز گنجایش ایشان را نداشت.
+
'''به روایت طبری:'''
عمر گفت: قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم. <ref> الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 3، ص 222، دارالمعارف </ref>
 
  
به روایت شیخ مفید :
+
[[محمد بن جریر طبری]] گوید: قبیله اسلم همگى در [[مدینه]] گرد آمدند تا با ابوبکر بیعت کنند، آنقدر جمعیت زیاد بود که حتى بازارها نیز گنجایش ایشان را نداشت.
 +
عمر گفت: قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم.<ref> الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، [[تاریخ طبری|تاریخ الطبری]]، ج 3، ص 222، دارالمعارف. </ref>
  
« در آن زمان، صحرانشينانِ عرب براي خريد خوار وبار، به صورت قبيله اي، به شهر مي آمدند؛ چون صحرا نا امن بود و اگر تعداد کمي از آنان مي آمدند، بارشان را مي گرفتند و خودشان را مي کشتند. لذا افراد قبيله، همه با هم، براي خريد خواروبار حرکت مي کردند. مردان قبيله اسلم از صحرا به مدينه آمده بودند تا آذوقه تهيه کنند. در آن زمان که وارد مدينه شدند، بيعت با ابوبکر در سقيفه انجام شده بود. عمر و بقيه به آنان گفتند: بياييد کمک کنيد براي خليفه پيامبر بيعت بگيريم، آن وقت ما هم خوار وبار رايگان به شما مي دهيم. آنها خوشحال شدند. اول خودشان ريختند و بيعت کردند، و بعد دار و دسته ابوبکر شدند؛ دامن هاي عربي خود را به کمر زدند و کوچه هاي مدينه را پُر کردند. به هر جا مي رسيدند، در بازار، کوچه، و...، هرکس را که مي ديدند براي بيعت با ابوبکر مي آوردند. بدين ترتيب، ابوبکر به کمک قبيله اسلم خليفه شد . » <ref> الجمل ،شیخ مفید ، ص 43 ؛ زبیر بن بکار در کتاب موفقیات خود ، به روایت ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج 2 ، ص 40 ، قم : مکتبه آیت الله مرعشی، 1404 قمری ، آورده است که : فبایعت – بنی اسلم - فقوی بهم جانب ابی بکر . در الکامل ابن اثیر ، ج 2 ص 331 ، بیروت : دار صادر ، 1965 میلادی ، آمده است : و جاء ت اسلم فبایعت فقوی جانب ابوبکر بهم و بایع الناس بعد. </ref>
+
'''به روایت شیخ مفید:'''
 +
 
 +
«در آن زمان، صحرانشينانِ عرب براي خريد خوار وبار، به صورت قبيله اي، به شهر مي آمدند؛ چون صحرا نا امن بود و اگر تعداد کمي از آنان مي آمدند، بارشان را مي گرفتند و خودشان را مي کشتند. لذا افراد قبيله، همه با هم، براي خريد خواروبار حرکت مي کردند. مردان قبيله اسلم از صحرا به مدينه آمده بودند تا آذوقه تهيه کنند. در آن زمان که وارد مدينه شدند، بيعت با ابوبکر در سقيفه انجام شده بود. عمر و بقيه به آنان گفتند: بياييد کمک کنيد براي خليفه پيامبر بيعت بگيريم، آن وقت ما هم خوار وبار رايگان به شما مي دهيم. آنها خوشحال شدند. اول خودشان ريختند و بيعت کردند، و بعد دار و دسته ابوبکر شدند؛ دامن هاي عربي خود را به کمر زدند و کوچه هاي مدينه را پُر کردند. به هر جا مي رسيدند، در بازار، کوچه، و...، هرکس را که مي ديدند براي بيعت با ابوبکر مي آوردند. بدين ترتيب، ابوبکر به کمک قبيله اسلم خليفه شد.»<ref> [[الجمل]]، [[شیخ مفید]] ، ص 43 ؛ زبیر بن بکار در کتاب موفقیات خود ، به روایت ابن ابی الحدید در شرح [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]] آورده است که : فبایعت – بنی اسلم - فقوی بهم جانب ابی بکر (ج 2 ، ص 40 ، قم : مکتبه آیت الله مرعشی، 1404 قمری). در الکامل [[عزالدین ابن اثیر|ابن اثیر]] آمده است : و جاءت اسلم فبایعت فقوی جانب ابوبکر بهم و بایع الناس بعد (ج 2 ص 331 ، بیروت : دار صادر ، 1965 میلادی). </ref>
 +
 
 +
==منابع==
 +
<references />
 +
 
 +
[[رده:خلفای نخستین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۰۴

بی شک نقش قبیله اسلم در گرفتن بیعت برای ابوبکر قابل کتمان نیست، به گونه ای که عمر بن خطاب می گوید: «ما هو إلّا أن رأیت أسلم، فأیقنت بالنصر». یعنی «زمانی که قبیله اسلم را دیدم ، یقین پیدا کردم که پیروزی ما قطعی است».[۱]

نقش قبیله اسلم از نگاه ابن ابی الحدید معتزلی:

ابن ابی الحدید معتزلی گوید: «و اذاً قائل آخر یقول: قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل و معه عمر و أبو عبیدة و جماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه و قدّموه فمدّوا یده فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبى».

یعنی از براء بن عازب یکى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ، نقل شده که پس از سقیفه ، أبوبکر و عمر و ابو عبیده جراح و گروهی چماق به دست را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس مى‌رسیدند وى را کتک مى‌زدند و به زور دست او را گرفته ، بعنوان بیعت ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روى دست ابوبکر مى‌کشیدند.[۲]

به روایت طبری:

محمد بن جریر طبری گوید: قبیله اسلم همگى در مدینه گرد آمدند تا با ابوبکر بیعت کنند، آنقدر جمعیت زیاد بود که حتى بازارها نیز گنجایش ایشان را نداشت. عمر گفت: قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم.[۳]

به روایت شیخ مفید:

«در آن زمان، صحرانشينانِ عرب براي خريد خوار وبار، به صورت قبيله اي، به شهر مي آمدند؛ چون صحرا نا امن بود و اگر تعداد کمي از آنان مي آمدند، بارشان را مي گرفتند و خودشان را مي کشتند. لذا افراد قبيله، همه با هم، براي خريد خواروبار حرکت مي کردند. مردان قبيله اسلم از صحرا به مدينه آمده بودند تا آذوقه تهيه کنند. در آن زمان که وارد مدينه شدند، بيعت با ابوبکر در سقيفه انجام شده بود. عمر و بقيه به آنان گفتند: بياييد کمک کنيد براي خليفه پيامبر بيعت بگيريم، آن وقت ما هم خوار وبار رايگان به شما مي دهيم. آنها خوشحال شدند. اول خودشان ريختند و بيعت کردند، و بعد دار و دسته ابوبکر شدند؛ دامن هاي عربي خود را به کمر زدند و کوچه هاي مدينه را پُر کردند. به هر جا مي رسيدند، در بازار، کوچه، و...، هرکس را که مي ديدند براي بيعت با ابوبکر مي آوردند. بدين ترتيب، ابوبکر به کمک قبيله اسلم خليفه شد.»[۴]

منابع

  1. تاریخ الطبرى : ج 2 ، ص 458 ، الشافى فی الامامة : ج 3 ، ص 190 ، سفینة النجاة سرابی تنکابنى : ص 68
  2. شرح نهج البلاغ ابن أبی الحدید : ج 1 ، ص 219 . طبع دار الکتب العلمیّة به تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم .
  3. الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 3، ص 222، دارالمعارف.
  4. الجمل، شیخ مفید ، ص 43 ؛ زبیر بن بکار در کتاب موفقیات خود ، به روایت ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است که : فبایعت – بنی اسلم - فقوی بهم جانب ابی بکر (ج 2 ، ص 40 ، قم : مکتبه آیت الله مرعشی، 1404 قمری). در الکامل ابن اثیر آمده است : و جاءت اسلم فبایعت فقوی جانب ابوبکر بهم و بایع الناس بعد (ج 2 ص 331 ، بیروت : دار صادر ، 1965 میلادی).