دیوار مسجد مدینه و تانژانت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(الگو:نیازمند ویرایش فنی)
(ویرایش)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
'''منبع :''' انسان و قران
+
مسائل [[ریاضی|ریاضى]] «ظلّ» که از آن به «مماس» و «تانژانت» تعبیر مى کنند، از [[مسجد النبی (ص)|مسجد مدینه]] بیرون آمد و بدست [[ابوالوفاء بوزجانی|ابوالوفاء بوزجانى]] رسید و از وى به همه جهان منتشر گشت. یعنى عمل [[پیامبر اسلام|پیغمبر خاتم]] صلى الله علیه و آله در بناى دیوار مسجد [[مدینه]] الگوى رهنمون استنباط و اختراع ظل شده است.
  
'''نویسنده :''' علامه حسن زاده آملی حفظه الله
+
و بر این دأب و منوال، رسول اکرم صلى الله علیه و آله اوقات ظهرین را بر مبناى امارت طبیعى، از روى سایه دیوار [[مسجد]] مدینه به طرز بدیعى معین فرموده است که هم براى عامه مردم در تعیین اوقات ظهرین دستورى سهل التناول بوده باشد؛ و هم براى مثل ابوالوفا بوزجانى، ریاضى دان بزرگ اسلام، الگوى استنباط شکل ظلى گردد و هم ملاک تقدیر ظل به اقدام و اصابع... در کتب فن، براى تعیین وقت ظهر حقیقى، طرق عدیده ذکر شده است و ما در کتاب دروس معرفت وقت و [[قبله]] چند طریق را با اقامه براهین هندسى ذکر کرده ایم.
  
مسائل رياضى ظل كه از آن به مماس و تانژانت تعبير مىكنند، از مسجد مدينه بيرون آمدو بدست ابوالوفاء بوزجانى رسيد و از وى به همه جهان منتشر گشت. يعنىعمل پيغمبر خاتم صلّى الله عليه وآله در بناى ديوار مسجد مدينه الگوى رهنمون استنباط و اختراع ظل شده است.
+
اکنون سخن ما این است:
  
و بر اين داب و منوال، رسول اكرم صلّى الله عليه وآله اوقات ظهرين را بر مبناى امارت طبيعى، از روى سايه ديوار مسجد مدينه به طرز بديعى معين فرموده است كه هم براى عامه مردم در تعيين اوقات ظهرين دستورى سهل التناول بوده باشد؛ و هم براى مثل ابوالوفا بوزجانى، رياضى دان بزرگ اسلام، الگوى استنباط شكل ظلى گردد، و هم ملاك تقدير ظل به اقدام و اصابع
+
هرگاه خط زوال را که آن را خط نصف النهار نیز گویند، در افقى به یکى از طرق تحصیل آن بدست آورده باشیم چون شاخصى پهن مثلا تخته فلزى، بر روى آن خط و در امتداد آن به استقامت نصب کنیم تا در سطح دایره نصف النهار یعنى در محاذات آن قرار گیرد، ظل آن تخته فلز از وقت طلوع شمس تا هنگام رسیدنش به این دایره در فوق الارض، به جانب مغرب بود و چون شمس به این دایره رسید، نه صفحه جانب غربى آن تخته فلز را ظل بود و نه صفحه جانب شرقى آن را بلکه خط ظلى از او بر نفس خط زوال، اعنى خط نصف النهار منطبق است یعنى ظل شاخص که همان تخته فلز است، بر روى خط زوال قرار مى گیرد.
  
.... در كتب فن، براى تعيين وقت ظهر حقيقى، طرق عديده ذكر شده است و ما در كتاب دروس معرفت وقت و قبله چند طريق را، با اقامه براهين هندسى، ذكر كرده ايم.
+
و چون شمس از دایره نصف النهار زایل گردد یعنى مایل گردد، صفحه جانب شرقى آن سایه افکند؛ پس هنگام انعدام ظل از صفحه جانب غربى شاخصى آنچنان، اول ظهر حقیقى بود؛ و اگر بر آن خط دیوارى بنا کنند، حکم دو صفحه شرقى و غربى دیوار مانند همان دو صفحه شاخص نامبرده است که در این عمل خود دیوار شاخص خواهد بود.
  
اكنون سخن ما اين است:
+
بناى دیوار [[مسجد النبی (ص)|مسجد پیغمبر]] به دستور آن حضرت بود که دیوار طرف غرب را درست محاذى دایره نصف النهار بنیان نهاد و بلندى دیوار را به اندازه قامت انسان مقرر داشت و به بیانى که گفته ایم، هر دیوار که چنین باشد یعنى بر خط زوال که در سطح دایره نصف النهار است بنا نهاده شود، در همه فصول سال چون ظل صفحه جانب غربى آن به طرف جانب شرقى آن برگردد و ان شئت قلت در آن هنگام که هیچیک از دو جانب غربى و شرقى آن را ظل نبود، علامت فرارسیدن ظهر در آن وقت است. امروز هم در رصدخانه هاى فرهنگستان مانند گرینویچ و پاریس دیوارى به آن طرز مى سازند و گویند بهترین وسیله تعیین ظهر حقیقى آن است. پس تعیین ظهر در مسجد پیغمبر بهترین طریقه بود که امروز علماى اروپا به کار مى برند.
  
هرگاه خط زوال را، كه آن را خط نصف النهار نيز گويند، در افقى به يكى از طرق تحصيل آن به دست آورده باشيم چون شاخصى پهن مثلا تخته فلزى، بر روى آن خط و در امتداد آن باستقامت نصب كنيم تا در سطح دايره نصف النهار، يعنى در محاذات آن، قرار گيرد، ظل آن تخته فلز، از وقت طلوع شمس تا هنگام رسيدنش به اين دايره در فوق الارض، به جانب مغرب بود؛ و چون شمس به اين دايره رسيد، نه صفحه جانب غربى آن تخته فلز را ظل بود و نه صفحه جانب شرقى آن را، بلكه خط ظلى از او بر نفس خط زوال، اعنى خط نصف النهار، منطبق است يعنى ظل شاخص، كه همان تخته فلز است، بر روى خط زوال قرار مىگيرد. و چون شمس از دايره نصف النهار زايل گردد يعنى مايل گردد، صفحه جانب شرقى آن سايه افكند؛ پس هنگام انعدام ظل از صفحه جانب غربى شاخصى آنچنان، اول ظهر حقيقى بود؛ و اگر بر آن خط ديوارى بنا كنند، حكم دو صفحه شرقى و غربى ديوار مانند همان دو صفحه شاخص نامبرده است كه در اين عمل خود ديوار شاخص خواهد بود.
+
و آخر وقت ظهر را وقتى مقرر داشت که سایه برگشته برابر ارتفاع دیوار شود؛ و در این وقت ارتفاع خورشید از افق چهل و پنج درجه (۴۵) است؛ و در اول تابستان در شهر [[مدینه|مدینه]]، آفتاب در نصف النهار فوق الراس و ارتفاع آن نود درجه (۹۰) است. این وقت که آخرین وقت فضیلت بهتر است، درست وسط حقیقى میان ظهر و غروب است. حضرت [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] آن را اصل قرار داد و اوقات دیگر را در مدینه و بلاد دیگر بر این اصل متفرع فرمود و براى همه یک حکم فرمود که چون فیى یعنى سایه به قامت شاخص شود، آخر وقت ظهر است در همه جا و همه وقت. و آخر وقت عصر را وقتى معین فرمود که سایه دو برابر شاخص شود و آن وقتى است که ارتفاع خورشید از افق قریب به بیست و شش درجه (۲۶) است، پس مقدار ارتفاع خورشید را نصف کرد و نصف آن را وقت فضیلت ظهر قرار داد و نصف باقى را هم تقریباً نصف کرد و آن را وقت فضیلت عصر قرار داد.
  
بناى ديوار مسجد پيغمبر به دستور آن حضرت بود، كه ديوار طرف غرب را درست محاذى دايره نصف النهار بنيان نهاد و بلندى ديوار را به اندازه قامت انسان مقرر داشت. و به بيانى كه گفته ايم، هر ديوار كه چنين باشد، يعنى بر خط زوال كه در سطح دايره نصف النهار است بنا نهاده شود در همه فصول سال چون ظل صفحه جانب غربى آن به طرف جانب شرقى آن برگردد، و ان شئت قلت در آن هنگام كه هيچيك از دو جانب غربى و شرقى آن را ظل نبود، علامت فرا رسيدن ظهر در آن وقت است. امروز هم در رصدخانه هاى فرهنگستان مانند گرينويچ و پاريس ديوارى به آن طرز مىسازند و گويند بهترين وسيله تعيين ظهر حقيقى آن است.
+
و رسم اهل حساب است که خالص و کامل هر چیز را اصل و مبدا قرار مى دهند؛ مثلا در اندازه گرفتن نور، نور ماه را واحد قرار دادند در شب چهاردم که ثابت است نه شبهاى دیگر و براى واحد وزن آب خالص مقطر اختیار کردند. حضرت پیغمبر هم بلندترین روزها را در شهرى که خورشید اول ظهر به غایت ارتفاع مى رسید، یعنى نود درجه (۹۰)، مبدا قرار داد و روزهاى دیگر و شهرهاى دیگر ضابطه ندارد.
  
پس تعيين ظهر در مسجد پيغمبر بهترين طريقه بود كه امروز علماى اروپا به كار مىبرند.
+
و از اینها دانسته شد که اگر در بلاد ما هم دیوارى به سمت نصف النهار بسازند، سایه در اول ظهر از آن معدوم مى شود در همه فصول. ولى اگر شاخص به صفت مدکور نباشد - مثلا مخروطى منتصب بر سطح زمین باشد - در این صورت هر چند در هنگام رسیدن شمس به دایره نصف النهار شاخص هم در سطح آن دایره است، ولیکن انعدام ظل آن فقط اختصاص دارد به آفاقى که شمس در وقت وصول به دایره نصف النهار به سمت راس آنها برسد، وگرنه هیچگاه و در هیچ افقى ظل شاخص مخروط در هنگام وصول شمس به دایره نصف النهار منعدم نمى شود بلکه به غایت قصر منتهى مى گردد و دوباره به تزاید مى گراید. لذا این ظل بعد از نقص را فئى مى نامند که به معنى رجوع است.
  
و آخر وقت ظهر را وقتى مقرر داشت كه سايه برگشته برابر ارتفاع ديوار شود؛ و در اين وقت، ارتفاع خورشيد از افق چهل و پنج درجه (45) است؛ و در اول تابستان، در شهر مدينه، آفتاب در نصف النهار فوق الراس و ارتفاع آن نود درجه (90) است. اين وقت كه آخرين وقت فضيلت بهتر است، درست وسط حقيقى ميان ظهر و غروب است. حضرت پيغمبر آن را اصل قرار داد، و اوقات ديگر را در مدينه و بلاد ديگر بر اين اصل متفرع فرمود، و براى همه يك حكم فرمود كه چون فيى يعنى سايه به قامت شاخص شود، آخر وقت ظهر است در همه جا و همه وقت. و آخر وقت عصر را وقتى معين فرمود كه سايه دو برابر شاخص شود، و آن وقتى است كه ارتفاع خورشيد از افق قريب به بيست و شش درجه (26) است، پس مقدار ارتفاع خورشيد را نصف كرد و نصف آن را وقت فضيلت ظهر قرار داد و نصف باقى را هم تقريبا نصف كرد و آن را وقت فضيلت عصر قرار داد.
+
[[ابوریحان بیرونی|ابوریحان بیرونى]]، در رساله «افراد المقال فى امر الظلال» در ترغیب و تحریص بر مراقبت ظل براى اقامه [[نماز|صلات]]، کلامى شریف از [[ابودرداء انصاری|ابودرداء]] روایت کرده است که روى عن ابى الدرداء انه قال: ان شئتم لاقسمن لکم ان احب عبادالله الى الله الذین یرعون الشمس والقمر والنجوم و الا ظله لذکر الله. و پس از نقل کلام ابودرداء، در بیان اظله که در ذیل گفتارش آمده، گوید: یعنى الفئى فانه بفضل التفکر فى خلق السموات و الارض واستعماله فى التوحید و فى اوقات العباده.
  
و رسم اهل حساب است كه خالص و كامل هر چيز را اصل و مبدا قرار مىدهند؛ مثلا در اندازه گرفتن نور، نور ماه را واحد قرار دادند در شب چهاردم كه ثابت است نه شبهاى ديگر، و براى واحد وزن آب خالص مقطر اختيار كردند.
+
اما آن که گفته ایم عمل [[پیامبر اسلام|رسول الله]] در بناى دیوار، براى تعیین اوقات ظهرین از روى سایه آن دیوار، ابوالوفاء را به استنباط شکل ظلى رهنمون شده است، در بیان آن گوییم:
  
حضرت پيغمبر هم بلندترين روزها را در شهرى كه خورشيد اول ظهر به غايت ارتفاع مىرسيد، يعنى نود درجه (90)، مبدا قرار داد و روزهاى ديگر و شهرهاى ديگر ضابطه ندارد.
+
علم مثلثات متداول امروز مبتنى بر جیب و ظل است. جیب را سینوس sinus و ظل را تانژانت Tanqente گویند که اساس آن از علماى [[اسلام]] است، یعنى جیب و ظل را اینان اختراع کرده اند. پیش از اسلام، یونانیان براى حل مسائل نجومى که احتیاج شدید به مثلثات دارد، شکل دیگر معروف به شکل طاع را بکار مى بردند که هم در مسطحات بکار مى آید و هم در کره؛ و کتاب عمده اى که در آن نوشته شده کتاب اکرمانالاءوس است.
  
و از اينها دانسته شد كه اگر در بلاد ما هم ديوارى به سمت نصف النهار بسازند، سايه در اول ظهر از آن معدوم مىشود در همه فصول. ولى اگر شاخص به صفت مدكور نباشد - مثلا مخروطى منتصب بر سطح زمين باشد - در اين صورت، هر چند در هنگام رسيدن شمس به دايره نصف النهار شاخص هم در سطح آن دايره است، وليكن انعدام ظل آن فقط اختصاص دارد به آفاقى كه شمس در وقت وصول به دايره نصف النهار به سمت راس آنها برسد، وگرنه هيچگاه و در هيچ افقى ظل شاخص مخروط در هنگام وصول شمس به دايره نصف النهار منعدم نمى شود بلكه به غايت قصر منتهى مىگردد و دوباره به تزايد مىگرايد. لذا اين ظل بعد از نقص را فئى مىنامند كه به معنى رجوع است.
+
راقم ([[علامه حسن زاده آملی]])، آن را یک دوره تدریس کرده است و با چند نسخه مخطوط تصحیح و یک دوره شرح نموده است. مانالاءوس از ریاضیدانان نامور یونان است که قبل از میلاد [[حضرت عیسی علیه السلام|مسیح]] علیه السلام مى زیست. چون عمل به این شکل در مسائل نجومى مشکل بود، به تفصیلى که در دروس معرفت وقت و [[قبله]] بیان نموده ایم، متأخرین دو شکل مغنى و ظلى استنباط و اختراع کرده اند که هر دو مغنى از قطاع اند. هر فرمول که در آن سینوس بکار مى رود شکل مغنى و فروع آن است؛ و هر فرمول که در آن تانژانت بکار مى رود شکل ظلى و فروع آن است و در حقیقت، علم مثلثات را ابونصر بن عراق و [[ابوالوفاء بوزجانی|ابوالوفاء بوزجانى]] بنیان نهاده اند.
  
ابوريحان بيرونى، در رساله افراد المقال فى امر الظلال  در ترغيب و تحريص بر مراقبت ظل براى اقامه صلات، كلامى شريف از ابودرداء روايت كرده است كه روى عن ابى الدرداء انه قال: ان شئتم لا قسمن لكم ان احب عباد الله الى الله الذين يرعون الشمس و القمر و النجوم و الا ظله لذكر الله. و پس از نقل كلام ابودرداء، در بيان اظله كه در ذيل گفتارش آمده، گويد: يعنى الفئى فانه بفضل التفكر فى خلق السموات و الارض و استعماله فى التوحيد و فى اوقات العباده.
+
شکل ظلى، یعنى نسبت میان ظل و زاویه را ابوالوفاء بوزجانى از [[احکام شرعی|حکم شرعى]] و دستور [[پیامبر اسلام|پیغمبر]] صلى الله علیه وآله درباره اوقات [[نماز ظهر]] و عصر استنباط کرد؛ و چنان که تقدیم داشته ایم، چون آن حضرت در [[مدینه]] بناى مسجد فرمود، دیوار طرف غرب را درست مطابق خط نصف النهار از شمال به جنوب بنیان نهاد و بلندى دیوار را به اندازه قامت انسان مقرر داشت. دیوار مسجد مدینه هنگام ظهر سایه نداشت؛ چون زوال مى شد، سایه از طرف شرقى دیوار در پایه آن ظاهر مى شد. آن حضرت پدید آمدن سایه را علامت وقت نماز قرار داد که چون مردم در مسجد سایه هاى دیوار ملاحظه کردند نماز ظهر به جاى آوردند. و هرگاه ساعتى چند از زوال بگذرد، سایه بتدریج بیشتر مى شود تا به اندازه بلندى دیوار گردد، یعنى به قدر قامت انسان که به اندازه هفت پاست.
  
اما آنكه گفته ايم عمل رسول الله در بناى ديوار، براى تعيين اوقات ظهرين از روى سايه آن ديوار، ابوالوفاء را به استنباط شكل ظلى رهنمون شده است، در بيان آن گوييم:
+
از پایه دیوار تا هفت پا اندازه مى کردند، چون سایه به آن اندازه مى رسید هنگام [[نماز عصر]] بود؛ چون پیغمبر صلّى الله علیه و آله دستور فرمود هرگاه سایه به اندازه قامت دیوار شود نماز عصر کنند.
  
علم مثلثات متداول امروز مبتنى بر جيب و ظل است. جيب را سينوس sinus و ظل را تانژانت Tanqente گويند كه اساس آن از علماى اسلام است، يعنى جيب و ظل را اينان اختراع كرده اند. پيش از اسلام، يونانيان براى حل مسائل نجومى، كه احتياج شديد به مثلثات دارد، شكل ديگر معروف به شكل طاع را به كار مىبردند كه هم در مسطحات به كار مىآيد و هم در كره؛ و كتاب عمده اى كه در آن نوشته شده است كتاب اكرمانالاءوس است. راقم آن را يك دوره تدريس كرده است و با چند نسخه مخطوط تصحيح و يك دوره شرح نموده است. مانالاءوس از رياضيدانان نامور يونان است كه قبل از ميلاد مسيح عليه السلام مىزيست. چون عمل به اين شكل در مسائل نجومى مشكل بود، به تفصيلى كه در دروس معرفت وقت و قبله بيان نموده ايم، متاخرين دو شكل مغنى و ظلى استنباط و اختراع كرده اند كه هر دو مغنى از قطاع اند. هر فرمول كه در آن سينوس به كار مىرود شكل مغنى و فروع آن است؛ و هر فرمول كه در آن تانژانت به كار مىرود شكل ظلى و فروع آن است. و در حقيقت، علم مثلثات را ابو نصر بن عراق و ابوالوفاء بوزجانى بنيان نهاده اند.
+
ابوالوفاء متنبه شد که پیغمبر صلّى الله علیه و آله به حساب وسط و معدل، زمان مابین ظهر و غروب آفتاب را به دو نصف بخش کرده است: یک نیمه آن از ظهر است تا وقتى که سایه به اندازه شاخص شود، و نیمه دیگر از آن وقت که سایه به اندازه شاخص شود تا غروب و آن را به نماز عصر تخصیص داد. و نیز دریافت که هرگاه سایه شاخص به اندازه شاخص شود فاصله از ظهر تا غروب، نصف شده است. عین دستور پیغمبر صلّى الله علیه و آله را در ارتباط میان ظل و زاویه به کار برد.
  
شكل ظلى، يعنى نسبت ميان ظل و زاويه، را ابوالوفاء بوزجانى از حكم شرعى و دستور پيغمبر صلّى الله عليه وآله درباره اوقات نماز ظهر و عصر استنباط كرد؛ و چنانكه تقديم داشته ايم، چون آن حضرت در مدينه بناى مسجد فرمود، ديوار طرف غرب را درست مطابق خط نصف النهار از شمال به جنوب بنيان نهاد و بلندى ديوار را به اندازه قامت انسان مقرر داشت. ديوار مسجد مدينه هنگام ظهر سايه نداشت؛ چون زوال مىشد، سايه از طرف شرقى ديوار در پايه آن ظاهر مىشد. آن حضرت پديد آمدن سايه را علامت وقت نماز قرار داد كه چون مردم در مسجد سايه هاى ديوار ملاحظه كردند نماز ظهر به جاى آوردند. و هرگاه ساعتى چند از زوال بگذرد، سايه بتدريج بيشتر مىشود تا به اندازه بلندى ديوار گردد، يعنى به قدر قامت انسان كه به اندازه هفت پاست.
+
قامت شاخص که بلندى دیوار مسجد رسول صلّى الله علیه و آله است، در حقیقت شعاع دایره، مثلثاتى است که خطوط مثلثاتى را به قیاس به آن مى سنجند و امروز آن را یک واحد فرض مى کنند و در کتب اسلامى شعاع را شصت درجه مى گرفتند.
  
از پايه ديوار تا هفت پا اندازه مىكردند، چون سايه به آن اندازه مىرسيد هنگام نماز عصر بود، چون پيغمبر صلّى الله عليه وآله دستور فرمود هرگاه سايه به اندازه قامت ديوار شود نماز عصر كنند.
+
هرگاه سایه مساوى قامت شود، یعنى طول ظل به اندازه شعاع دایره گردد دلیل آن است که زاویه و قوس مقابل آن چهل و پنج درجه (۴۵) شده است؛ و چهل و پنج درجه نصف قوس نود درجه (۹۰) است که از افق مغرب، یعنى جاى غروب آفتاب تا وسط آسمان تصور مى شود.
  
ابوالوفاء متنبه شد كه پيغمبر صلّى الله عليه وآله به حساب وسط و معدل، زمان مابين ظهر و غروب آفتاب را به دو نصف بخش كرده است: يك نيمه آن از ظهر است تا وقتى كه سايه به اندازه شاخص شود، و نيمه ديگر از آن وقت كه سايه به اندازه شاخص شود تا غروب، و آن را به نماز عصر تخصيص داد. و نيز دريافت كه هرگاه سايه شاخص به اندازه شاخص شود فاصله از ظهر تا غروب، نصف شده است. عين دستور پيغمبر صلّى الله عليه وآله را در ارتباط ميان ظل و زاويه به كار برد.
+
بعضى تعجب مى کنند از این که خط مماس مثلثاتى را مسلمانان ظل نامیدند، چون سرّ آن را نمى دانند و از آنچه گفتیم علت آن آشکار گشت که اصلا ظل بود که علماى [[ریاضی|ریاضى]] را متنبه به فایده این خط کرد و همان نام اصلى را بر آن نهادند و بکار بردند و اروپائیان از آن به مماس تعبیر مى کنند، چون ظل براى آنها مفهوم مناسبى ندارد و ریشه پیدایش آن را نمى دانند.
  
قامت شاخص، كه بلندى ديوار مسجد رسول صلّى الله عليه وآله است، در حقيقت، شعاع دايره، مثلثاتى است كه خطوط مثلثاتى را به قياس به آن مىسنجند، و امروز آن را يك واحد فرض مىكنند، و در كتب اسلامى شعاع را شصت درجه مىگرفتند.
+
بارى از مسجد پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله و سایه دیوار آن، یعنى تانژانت که مساوى شعاع کره گردد، خواص ظل استنباط کردند و جداولى براى ظل و جیب مرتب ساختند تا مقدار زوایا را در مقابل هر جیب و ظل بدانند.
  
هرگاه سايه مساوى قامت شود، يعنى طول ظل به اندازه شعاع دايره گردد دليل آن است كه زاويه و قوس مقابل آن چهل و پنج درجه (45) شده است؛ و چهل و پنج درجه نصف قوس نود درجه (90) است كه از افق مغرب، يعنى جاى غروب آفتاب، تا وسط آسمان تصور مىشود.
+
جداول مثلثاتى که اسلامیان بکار مى بردند از قوس و زاویه صفر درجه تا نود درجه، دقیقه به دقیقه با مقدار حقیقى جیب و ظل ترتیب یافته بوده اند و هنوز آن جداول در زیجات سابق بکار مى آیند، تا زمانى که لگاریتم اختراع شد اروپائیان آن جداول را با لگاریتم مرتب ساختند و اکنون در دست مردم متداول است.
  
بعضى تعجب مىكنند از اين كه خط مماس مثلثاتى را مسلمانان ظل ناميدند، چون سر آن را نمى دانند؛ و از آنچه گفتيم علت آن آشكار گشت كه اصلا ظل بود كه علماى رياضى را متنبه به فايده اين خط كرد و همان نام اصلى را بر آن نهادند و به كار بردند؛ و اروپائيان از آن به مماس تعبير مىكنند، چون ظل براى آنها مفهوم مناسبى ندارد و ريشه پيدايش آن را نمى دانند.
+
پس معلوم شده است که ظل از [[مسجد النبی (ص)|مسجد مدینه]] بیرون آمد و به دست ابوالوفاء رسید و از وى به همه جهان منتشر گشت. اروپائیان ابوالوفاء را به همین شکل ظلى مى شناسند.
  
بارى از مسجد پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله و سايه ديوار آن، يعنى تانژانت كه مساوى شعاع كره گردد، خواص ظل استنباط كردند و جداولى براى ظل و جيب مرتب ساختند تا مقدار زوايا را در مقابل هر جيب و ظل بدانند.
+
و از آنچه معروض داشته ایم علت تقسمیم ظل به اقدام نیز معلوم شده است؛ یعنى این که در کتب ریاضى نجومى اجزاى مقیاس را به هفت قسم یا به شش قسم و نیم تقسیم مى کنند و آن اقسام را اقدام مى گویند و ظل آن را ظل اقدام، علت آن این است که هرگاه کسى بخواهد معلوم کند که ظل هر شى مثل آن شده است یا نه، ظل قامت خود را معتبر دارد و طول شخص معتدل القامه شش قدم و نیم تا هفت قدم است و دانستى که حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله بلندى دیوار مسجد را براى تعیین اوقات به اندازه قامت انسان مقرر داشت.
  
جداول مثلثاتى كه اسلاميان به كار مىبردند از قوس و زاويه صفر درجه تا نود درجه، دقيقه به دقيقه با مقدار حقيقى جيب و ظل ترتيب يافته بوده اند و هنوز آن جداول در زيجات سابق به كار مىآيند، تا زمانى كه لگاريتم اختراع شد اروپائيان آن جداول را با لگاريتم مرتب ساختند، و اكنون در دست مردم متداول است.
+
از تبدیل ظل به مماس اولا و از تغییر دادن غربی ها کلمه ظل را به واژه تانژانت لغت فرانسه ثانیا، موجب شده است که ظل و مسائل آن را از غرب بدانند؛ و حال آن که معلوم شده است که اصل مسائل ریاضى ظل از [[مسجد النبی (ص)|مسجد مدینه]] بیرون آمد و بدست ابوالوفاء رسید و از وى به همه جهان منتشر گشت؛ یعنى عمل [[پیامبر اسلام|پیغمبر خاتم]] صلّى الله علیه و آله در بناى مسجد [[مدینه]] الگوى رهنمون استنباط و اختراع ظل شده است.
  
پس معلوم شده است كه ظل از مسجد مدينه بيرون آمد و به دست ابوالوفاء رسيد و از وى به همه جهان منتشر گشت اروپائيان ابوالوفاء را به همين شكل ظلى مىشناسند.
+
==منابع==
  
و از آنچه معروض داشته ايم علت تقسميم ظل به اقدام نيز معلوم شده است؛ يعنى اينكه در كتب رياضى نجومى اجزاى مقياس را به هفت قسم يا به شش قسم و نيم تقسيم مىكنند و آن اقسام را اقدام مىگويند و ظل آن را ظل اقدام، علت آن اين است كه هرگاه كسى بخواهد معلوم كند كه ظل هر شى مثل آن شده است يا نه، ظل قامت خود را معتبر دارد، و طول شخص معتدل القامه شش قدم و نيم تا هفت قدم است، و دانستى كه حضرت پيغمبر صلّى الله عليه وآله بلندى ديوار مسجد را براى تعيين اوقات به اندازه قامت انسان مقرر داشت.
+
* [[علامه حسن زاده آملی]]، انسان و قرآن.
  
از تبديل ظل به مماس اولا، و از تغيير دادن غربيها كلمه ظل را به واژه تانژانت لغت فرانسه ثانيا، موجب شده است كه ظل و مسائل آن را از غرب بدانند؛ و حال آنكه معلوم شده است كه اصل مسائل رياضى ظل از مسجد مدينه بيرون آمد و به دست ابوالوفاء رسيد و از وى به همه جهان منتشر گشت؛ يعنى عمل پيغمبر خاتم صلّى الله عليه وآله در بناى مسجد مدينه الگوى رهنمون استنباط و اختراع ظل شده است.
+
[[رده:نقش مسلمانان در ریاضیات]]
 
 
[[رده:نقش مسلمانان در دانش بشری]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۸

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


مسائل ریاضى «ظلّ» که از آن به «مماس» و «تانژانت» تعبیر مى کنند، از مسجد مدینه بیرون آمد و بدست ابوالوفاء بوزجانى رسید و از وى به همه جهان منتشر گشت. یعنى عمل پیغمبر خاتم صلى الله علیه و آله در بناى دیوار مسجد مدینه الگوى رهنمون استنباط و اختراع ظل شده است.

و بر این دأب و منوال، رسول اکرم صلى الله علیه و آله اوقات ظهرین را بر مبناى امارت طبیعى، از روى سایه دیوار مسجد مدینه به طرز بدیعى معین فرموده است که هم براى عامه مردم در تعیین اوقات ظهرین دستورى سهل التناول بوده باشد؛ و هم براى مثل ابوالوفا بوزجانى، ریاضى دان بزرگ اسلام، الگوى استنباط شکل ظلى گردد و هم ملاک تقدیر ظل به اقدام و اصابع... در کتب فن، براى تعیین وقت ظهر حقیقى، طرق عدیده ذکر شده است و ما در کتاب دروس معرفت وقت و قبله چند طریق را با اقامه براهین هندسى ذکر کرده ایم.

اکنون سخن ما این است:

هرگاه خط زوال را که آن را خط نصف النهار نیز گویند، در افقى به یکى از طرق تحصیل آن بدست آورده باشیم چون شاخصى پهن مثلا تخته فلزى، بر روى آن خط و در امتداد آن به استقامت نصب کنیم تا در سطح دایره نصف النهار یعنى در محاذات آن قرار گیرد، ظل آن تخته فلز از وقت طلوع شمس تا هنگام رسیدنش به این دایره در فوق الارض، به جانب مغرب بود و چون شمس به این دایره رسید، نه صفحه جانب غربى آن تخته فلز را ظل بود و نه صفحه جانب شرقى آن را بلکه خط ظلى از او بر نفس خط زوال، اعنى خط نصف النهار منطبق است یعنى ظل شاخص که همان تخته فلز است، بر روى خط زوال قرار مى گیرد.

و چون شمس از دایره نصف النهار زایل گردد یعنى مایل گردد، صفحه جانب شرقى آن سایه افکند؛ پس هنگام انعدام ظل از صفحه جانب غربى شاخصى آنچنان، اول ظهر حقیقى بود؛ و اگر بر آن خط دیوارى بنا کنند، حکم دو صفحه شرقى و غربى دیوار مانند همان دو صفحه شاخص نامبرده است که در این عمل خود دیوار شاخص خواهد بود.

بناى دیوار مسجد پیغمبر به دستور آن حضرت بود که دیوار طرف غرب را درست محاذى دایره نصف النهار بنیان نهاد و بلندى دیوار را به اندازه قامت انسان مقرر داشت و به بیانى که گفته ایم، هر دیوار که چنین باشد یعنى بر خط زوال که در سطح دایره نصف النهار است بنا نهاده شود، در همه فصول سال چون ظل صفحه جانب غربى آن به طرف جانب شرقى آن برگردد و ان شئت قلت در آن هنگام که هیچیک از دو جانب غربى و شرقى آن را ظل نبود، علامت فرارسیدن ظهر در آن وقت است. امروز هم در رصدخانه هاى فرهنگستان مانند گرینویچ و پاریس دیوارى به آن طرز مى سازند و گویند بهترین وسیله تعیین ظهر حقیقى آن است. پس تعیین ظهر در مسجد پیغمبر بهترین طریقه بود که امروز علماى اروپا به کار مى برند.

و آخر وقت ظهر را وقتى مقرر داشت که سایه برگشته برابر ارتفاع دیوار شود؛ و در این وقت ارتفاع خورشید از افق چهل و پنج درجه (۴۵) است؛ و در اول تابستان در شهر مدینه، آفتاب در نصف النهار فوق الراس و ارتفاع آن نود درجه (۹۰) است. این وقت که آخرین وقت فضیلت بهتر است، درست وسط حقیقى میان ظهر و غروب است. حضرت پیغمبر آن را اصل قرار داد و اوقات دیگر را در مدینه و بلاد دیگر بر این اصل متفرع فرمود و براى همه یک حکم فرمود که چون فیى یعنى سایه به قامت شاخص شود، آخر وقت ظهر است در همه جا و همه وقت. و آخر وقت عصر را وقتى معین فرمود که سایه دو برابر شاخص شود و آن وقتى است که ارتفاع خورشید از افق قریب به بیست و شش درجه (۲۶) است، پس مقدار ارتفاع خورشید را نصف کرد و نصف آن را وقت فضیلت ظهر قرار داد و نصف باقى را هم تقریباً نصف کرد و آن را وقت فضیلت عصر قرار داد.

و رسم اهل حساب است که خالص و کامل هر چیز را اصل و مبدا قرار مى دهند؛ مثلا در اندازه گرفتن نور، نور ماه را واحد قرار دادند در شب چهاردم که ثابت است نه شبهاى دیگر و براى واحد وزن آب خالص مقطر اختیار کردند. حضرت پیغمبر هم بلندترین روزها را در شهرى که خورشید اول ظهر به غایت ارتفاع مى رسید، یعنى نود درجه (۹۰)، مبدا قرار داد و روزهاى دیگر و شهرهاى دیگر ضابطه ندارد.

و از اینها دانسته شد که اگر در بلاد ما هم دیوارى به سمت نصف النهار بسازند، سایه در اول ظهر از آن معدوم مى شود در همه فصول. ولى اگر شاخص به صفت مدکور نباشد - مثلا مخروطى منتصب بر سطح زمین باشد - در این صورت هر چند در هنگام رسیدن شمس به دایره نصف النهار شاخص هم در سطح آن دایره است، ولیکن انعدام ظل آن فقط اختصاص دارد به آفاقى که شمس در وقت وصول به دایره نصف النهار به سمت راس آنها برسد، وگرنه هیچگاه و در هیچ افقى ظل شاخص مخروط در هنگام وصول شمس به دایره نصف النهار منعدم نمى شود بلکه به غایت قصر منتهى مى گردد و دوباره به تزاید مى گراید. لذا این ظل بعد از نقص را فئى مى نامند که به معنى رجوع است.

ابوریحان بیرونى، در رساله «افراد المقال فى امر الظلال» در ترغیب و تحریص بر مراقبت ظل براى اقامه صلات، کلامى شریف از ابودرداء روایت کرده است که روى عن ابى الدرداء انه قال: ان شئتم لاقسمن لکم ان احب عبادالله الى الله الذین یرعون الشمس والقمر والنجوم و الا ظله لذکر الله. و پس از نقل کلام ابودرداء، در بیان اظله که در ذیل گفتارش آمده، گوید: یعنى الفئى فانه بفضل التفکر فى خلق السموات و الارض واستعماله فى التوحید و فى اوقات العباده.

اما آن که گفته ایم عمل رسول الله در بناى دیوار، براى تعیین اوقات ظهرین از روى سایه آن دیوار، ابوالوفاء را به استنباط شکل ظلى رهنمون شده است، در بیان آن گوییم:

علم مثلثات متداول امروز مبتنى بر جیب و ظل است. جیب را سینوس sinus و ظل را تانژانت Tanqente گویند که اساس آن از علماى اسلام است، یعنى جیب و ظل را اینان اختراع کرده اند. پیش از اسلام، یونانیان براى حل مسائل نجومى که احتیاج شدید به مثلثات دارد، شکل دیگر معروف به شکل طاع را بکار مى بردند که هم در مسطحات بکار مى آید و هم در کره؛ و کتاب عمده اى که در آن نوشته شده کتاب اکرمانالاءوس است.

راقم (علامه حسن زاده آملی)، آن را یک دوره تدریس کرده است و با چند نسخه مخطوط تصحیح و یک دوره شرح نموده است. مانالاءوس از ریاضیدانان نامور یونان است که قبل از میلاد مسیح علیه السلام مى زیست. چون عمل به این شکل در مسائل نجومى مشکل بود، به تفصیلى که در دروس معرفت وقت و قبله بیان نموده ایم، متأخرین دو شکل مغنى و ظلى استنباط و اختراع کرده اند که هر دو مغنى از قطاع اند. هر فرمول که در آن سینوس بکار مى رود شکل مغنى و فروع آن است؛ و هر فرمول که در آن تانژانت بکار مى رود شکل ظلى و فروع آن است و در حقیقت، علم مثلثات را ابونصر بن عراق و ابوالوفاء بوزجانى بنیان نهاده اند.

شکل ظلى، یعنى نسبت میان ظل و زاویه را ابوالوفاء بوزجانى از حکم شرعى و دستور پیغمبر صلى الله علیه وآله درباره اوقات نماز ظهر و عصر استنباط کرد؛ و چنان که تقدیم داشته ایم، چون آن حضرت در مدینه بناى مسجد فرمود، دیوار طرف غرب را درست مطابق خط نصف النهار از شمال به جنوب بنیان نهاد و بلندى دیوار را به اندازه قامت انسان مقرر داشت. دیوار مسجد مدینه هنگام ظهر سایه نداشت؛ چون زوال مى شد، سایه از طرف شرقى دیوار در پایه آن ظاهر مى شد. آن حضرت پدید آمدن سایه را علامت وقت نماز قرار داد که چون مردم در مسجد سایه هاى دیوار ملاحظه کردند نماز ظهر به جاى آوردند. و هرگاه ساعتى چند از زوال بگذرد، سایه بتدریج بیشتر مى شود تا به اندازه بلندى دیوار گردد، یعنى به قدر قامت انسان که به اندازه هفت پاست.

از پایه دیوار تا هفت پا اندازه مى کردند، چون سایه به آن اندازه مى رسید هنگام نماز عصر بود؛ چون پیغمبر صلّى الله علیه و آله دستور فرمود هرگاه سایه به اندازه قامت دیوار شود نماز عصر کنند.

ابوالوفاء متنبه شد که پیغمبر صلّى الله علیه و آله به حساب وسط و معدل، زمان مابین ظهر و غروب آفتاب را به دو نصف بخش کرده است: یک نیمه آن از ظهر است تا وقتى که سایه به اندازه شاخص شود، و نیمه دیگر از آن وقت که سایه به اندازه شاخص شود تا غروب و آن را به نماز عصر تخصیص داد. و نیز دریافت که هرگاه سایه شاخص به اندازه شاخص شود فاصله از ظهر تا غروب، نصف شده است. عین دستور پیغمبر صلّى الله علیه و آله را در ارتباط میان ظل و زاویه به کار برد.

قامت شاخص که بلندى دیوار مسجد رسول صلّى الله علیه و آله است، در حقیقت شعاع دایره، مثلثاتى است که خطوط مثلثاتى را به قیاس به آن مى سنجند و امروز آن را یک واحد فرض مى کنند و در کتب اسلامى شعاع را شصت درجه مى گرفتند.

هرگاه سایه مساوى قامت شود، یعنى طول ظل به اندازه شعاع دایره گردد دلیل آن است که زاویه و قوس مقابل آن چهل و پنج درجه (۴۵) شده است؛ و چهل و پنج درجه نصف قوس نود درجه (۹۰) است که از افق مغرب، یعنى جاى غروب آفتاب تا وسط آسمان تصور مى شود.

بعضى تعجب مى کنند از این که خط مماس مثلثاتى را مسلمانان ظل نامیدند، چون سرّ آن را نمى دانند و از آنچه گفتیم علت آن آشکار گشت که اصلا ظل بود که علماى ریاضى را متنبه به فایده این خط کرد و همان نام اصلى را بر آن نهادند و بکار بردند و اروپائیان از آن به مماس تعبیر مى کنند، چون ظل براى آنها مفهوم مناسبى ندارد و ریشه پیدایش آن را نمى دانند.

بارى از مسجد پیغمبر اکرم صلّى الله علیه وآله و سایه دیوار آن، یعنى تانژانت که مساوى شعاع کره گردد، خواص ظل استنباط کردند و جداولى براى ظل و جیب مرتب ساختند تا مقدار زوایا را در مقابل هر جیب و ظل بدانند.

جداول مثلثاتى که اسلامیان بکار مى بردند از قوس و زاویه صفر درجه تا نود درجه، دقیقه به دقیقه با مقدار حقیقى جیب و ظل ترتیب یافته بوده اند و هنوز آن جداول در زیجات سابق بکار مى آیند، تا زمانى که لگاریتم اختراع شد اروپائیان آن جداول را با لگاریتم مرتب ساختند و اکنون در دست مردم متداول است.

پس معلوم شده است که ظل از مسجد مدینه بیرون آمد و به دست ابوالوفاء رسید و از وى به همه جهان منتشر گشت. اروپائیان ابوالوفاء را به همین شکل ظلى مى شناسند.

و از آنچه معروض داشته ایم علت تقسمیم ظل به اقدام نیز معلوم شده است؛ یعنى این که در کتب ریاضى نجومى اجزاى مقیاس را به هفت قسم یا به شش قسم و نیم تقسیم مى کنند و آن اقسام را اقدام مى گویند و ظل آن را ظل اقدام، علت آن این است که هرگاه کسى بخواهد معلوم کند که ظل هر شى مثل آن شده است یا نه، ظل قامت خود را معتبر دارد و طول شخص معتدل القامه شش قدم و نیم تا هفت قدم است و دانستى که حضرت پیغمبر صلى الله علیه و آله بلندى دیوار مسجد را براى تعیین اوقات به اندازه قامت انسان مقرر داشت.

از تبدیل ظل به مماس اولا و از تغییر دادن غربی ها کلمه ظل را به واژه تانژانت لغت فرانسه ثانیا، موجب شده است که ظل و مسائل آن را از غرب بدانند؛ و حال آن که معلوم شده است که اصل مسائل ریاضى ظل از مسجد مدینه بیرون آمد و بدست ابوالوفاء رسید و از وى به همه جهان منتشر گشت؛ یعنى عمل پیغمبر خاتم صلّى الله علیه و آله در بناى مسجد مدینه الگوى رهنمون استنباط و اختراع ظل شده است.

منابع