امامزاده شاه سید علی قم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ سيدعلى علیه السلام را به امامزاده سید على علیه السلام منتقل کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۸

سيد على عليه السلام

امامزاده سيد على كه مزار شريفش در اراضى خارج دروازه ري (بلوار 15 خرداد) و در قسمت شمال شرقى شهر قم واقع و داراى بقعه زيبا و گنبدى شلجمى شكل از كاشى و صحنى نسبتا وسيع كه به هفت واسطه از احفاد جناب محمد حنفيه و نسب وى ذيلا درج خواهد شد مى‌باشد.

به هر صورت مشهد امامزاده سيد على بيش از ساير مشاهد مشابه در قم مورد توجه عمومى و محل نذور و مزار همگانى و مركز اجتماع و اعتكاف ارباب حاجات به ويژه دردمندان است و كمتر زماني است كه يك يا چند نفر در آن جا معتكف نباشند.

ناگفته نماند كه در السنه و افواه عامه مردم به غلط شهرت يافته كه امامزاده سيد على از فرزندان ابوالفضل العباس بن اميرالمؤمنين عليه السلام مى‌باشد كه اين اشتهار خالى از حقيقت و غيرمقرون به صحت مى‌باشد چه كه در هيچ يك از كتب انساب و تواريخ عمومى و خصوصي ديده نشد است كه از اعقاب آن حضرت كسى به اين شهر آمده باشد، گرچه در نسب نامه وي در لوحى كاشى مرقدش بدين گونه نوشته شده: السيد على بن ابراهيم بن جعفر بن عباس بن امام المتقين اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام كه اين شهرت غيرمتكى به دليل و مأخذ و ناشى از يك اشتباه ساده بوده و آن اشتباه اين است كه در بين احفاد شاهزاد سيد علي چنانچه خواهد آمد امامزاده‌اى وجود دارد كه نام او ابوالفضل العباس و پدر او حسين بن على مى‌باشد و همين عباس بن حسين بن على هم در جوار پدر خود در قبرستان محمديه مدفون است و به جاى اين كه گفته شود ابوالفضل العباس از فرزندان امامزاده سيد على است بر عكس گفته شده امامزاده سيد على از احفاد ابوالفضل العباس است و حتى لوح مزار اين امامزاده هم كه نسب او را بدين طريق تعيين نموده‌اند، ثبت كردند كه كاملا اشتباه و بى‌مأخذ مى‌باشد.[۱]

مدفون در بقعه امامزاده سيد على كيست؟

همان‌ طوري كه در مبحث بالا گفته شد، احتمال نمى‌رود مدفون در آن بقعه سيد على بن ابراهيم بن جعفر بن عباس بن امام اميرالمؤمنين عليه السلام باشد، زيرا در تاريخ قديم قم ورود چنين شخصى با اين نسب ذكر نشده و مضافا بايد اظهار كرد، ابوالفضل العباس را فرزندى به نام جعفر[۲] نبوده و در بين پسران وى تنها عبيدالله بن عباس داراى اعقاب بوده است و از عبيدالله هم فقط از نسل پسرش حسن اعقابى باقى مانده است، بنابراين اشتباه فوق كه بيان گرديد، در نسب اين امامزاده تقويت پيدا مى‌كند، گرچه نظر ابتدائى مرحوم علامه نسابه عباس فيض هم در كتاب (گنجينه‌ آثار قم)[۳] چنين بود كه مدفون در اين بقعه جناب امامزاده (علي ابن ابراهيم بن ابى جعفر حسن بن عبيدالله بن ابى الفضل العباس بن امام اميرالمؤمنين عليه السلام) مي‌باشد، و وى در كتاب مزبور اضافه مى‌كند كه على بن ابراهيم از اسخياى بنى‌هاشم و به جلالت قدر و عظمت منزلت متصف بوده است و او را نوزده پسر به وجود آمده كه از جمله آن عبيدالله بن على است كه وى سيد جليل القدر، فاضل، شجاع و باتقوى بود و اكثر اوقات را به سياحت مي‌گذارنيد و كتاب جعفريات را كه در چند مجلد و متضمن دوره كاملى از فقه شيعه است تصنيف كرده و در سال 312 هـ.ق رحلت كرده است.

بايد در جواب مرحوم عباس فيض گفت: اولا، همان طوري كه اكثر مورخين و علماء انساب نوشته‌اند، براى عبيدالله بن ابى الفضل العباس بن امام اميرالمؤمنين عليه السلام دو پسر معقب ذكر نموده‌اند، كه يكى به نام عبدالله و ديگرى به نام حسن[۴] مى‌باشد، منتهى عبدالله مكنى به ابوجعفر و حسن به ابومحمد الاصغر كه امير نواحى ينبع بوده و بعدها به عنوان ملك الملوك مكه و مدينه و تمام حجاز معين گرديد.

پس اين كه مرحوم فيض حسن را مكنى به ابى جعفر دانسته اشتباه مى‌باشد، بلكه برادرى وي عبدالله بن اين اسم تكنى شده بود و حسن طبق قول جميع علماء انساب به ابى محمد الاصغر معروف و مشهور بود.[۵]

ثانيا: نشو و نماى على بن ابراهيم، به اتفاق علماء انساب[۶] در بغداد بوده، و در سنه 264 هـ.ق هم وفات يافته است، لذا اگر نامبرده به ايران و منطقه قم هجرت نموده باشد، ناچارا مى‌بايستى ذكرى از آن در كتب تاريخ و انساب مي‌شد، وانگهى اگر احتمال داده شود كه غفلتى از طرف مورخين صورت گرفته و نامبرده به اين شهر "قم" وارد گشته و رحلتش هم در همان تاريخ مذكور بوده، يقينا تربت و مزارش مطاف اهالى و مؤلف كتاب تاريخ قديم قم هم كه در سنه 378 هـ.ق نوشته، ذكري از آن در كتابش مى‌آورده است، لذا عدم ذكر علماء انساب و مورخين از هجرت على بن ابراهيم بن قم، و اشاره ننمودن مؤلف تاريخ قديم قم از هجرت و نام وي، اقوى دليل بر مدفون بودن شخصيت ديگرى در اين بقعه متبركه دارد.

مضافا بر اين كه مؤلف كتاب "سراج الانساب"[۷] در خصوص اعقاب حضرت عباس بن اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌فرمايد: "و نسل عباس بن اميرالمؤمنين عليه السلام به غايت اندك است، در عراق عجم و خراسان كسى از ايشان نديدم، غالبا در شيراز و طبرستان بوده‌اند، و بيشتر نسل عباس عليه السلام در حجاز و مغرب‌اند".

ثانيا: خود علامه فيض در كتاب ديگرش[۸] ثابت نموده كه مدفون در اين بقعه يكى از احفاد محمد حنيفه بن امام علی عليه السلام مى‌باشد پس چطور مى‌توان دو عقيده در مدفن يك شخص داشت يا اين كه مدفون بودن اين امامزاده را يعنى على بن ابراهيم و امامزاده على بن احمد كه ذكرش خواهد آمد را با هم در همان بقعه بدانيم، كه حتى الآن كسى قائل نشده، خصوصاً با دليلى كه بر عدم هجرت و نامى از على بن ابراهيم در كتاب تاريخ قم موجود است، مى‌توان استدلال نمود كه مدفون در اين بقعه يكى از احفاد محمد حنفيه مى‌باشد.

اما چنان كه مرحوم فيض هم قائل شده، در كتاب تاريخ قم مسطور است، اول كسى كه از فرزندان محمد حنفيه ابن اميرالمؤمنين عليه السلام از نصييبين به رى آمد، جناب احمد بن محمد بن على بن عبدالله بن جعفر بن عبدالله بن جعفر بن محمد حنيفه بن على بن ابى طالب عليه السلام است كه فرزندش على بن احمد هم (منظور همين امامزاده سيد علي است) با وى همراه و در آن وقت طفل بود و احمد او را رد رى به رشد و كمال رسانيد و بزرگش نمود.[۹]

و نيز مسطور است كه از احمد در رى ابوعبدالله حسين و ابوزيد محمد بن وجود آمده، پس از آن احمد بن محمد با فرزند خود على از رى به قم هجرت كرده و فرزند او على در قم توقف نمود ولى پدرش احمد ديگر باره به رى بازگشت و در همان‌ جا وفات يافت و ابوعبدالله حسين از رى به قزوين هجرت كرد و در آن جا متوقف گشت و اعقابش در همان جا مي‌باشند كه در ميان ايشان رؤسا و اربابان علم و فضل معروف بوده و به منصه ظهور درآمدند، اما ابوزيد محمد در همان رى اقامت داشت و در آن جا وى را سه پسر به نام ابوالقاسم عزيزى و ابراهيم و احمد به وجود آمدند.[۱۰]

"و اما على بن احمد (امامزاده سيد على بن احمد) كه با پدر خود به قم آمده بود در همين شهر توطن نموده، و از زنان متعددى او را هفت پسر به اسامي، محمد، حسين، احمد، حسن، طاهر، حمزه مكنى به ابوالقاسم و اسماعيل بوجود آمدند كه پنج دختر هم كه متأسفانه اسامى آن‌ها قيد نشده از او بازمانده بودند".

اما محمد بن شاه سيد على بن احمد را در قم فرزندى به نام ابوحمزه بوجود آمد، كه پس از آن به رى رفت و در آنجا از زن جعفريه دخترى آورد و ابوحمزه بلا عقب درگذشت و ابوالقاسم حمزه بن على هم بدون فرزند وفات يافت. حسين بن على را دو پسر به نام ابوطالب محسن عزيزى و ابوالفضل عباس و يك دختر به وجود آمدند كه ابوطالب از قم به رى هجرت كرد و در آن جا از دختر عم خود (محمد بن علي) دو پسر به نام محمد و على و يك دختر آورده و ابوالفضل العباس بن حسين بن امامزاده سيد على هم در قم وفات نمود و از براى او فرزندى ذكر نشده است.

و در كتاب عمده الطالب[۱۱] از ابونصر بخاري نقل مى‌نمايد كه سادات محمديه كه در شهر قزوين رؤسا و در قم علماء و در رى بزرگ و سرور بودند همه از احفاد همين امامزاده، سيد على مى‌باشند. پس بايد به طور جزم اعلان نمود كه مدفون در اين بقعه امامزاده‌اى از نسل محمد بن حنفيه بن امام علي عليه السلام مي‌باشد، و به دليل اين كه ورود وى در كتاب تاريخ قديم قم تأييد شده و صاحب كتاب منتقله‌ الطالبيه(500) هم مدفون بودن چنين شخصيتى را در كتابش تصريح نموده است.

توصيف گنبد و بارگاه امامزاده سيد علي

بقعه و گنبد امامزاده سيد على از بناهاى جناب آقاى حاج محمد آقازاده مى‌باشد كه از تجار بلندهمت و خير شهر قم بوده كه فرش‌هاى گرانبهاى دارالسياده را هم وقف و تقديم آستانه نموده است، به هر حال بقعه از داخل به صورت هشت ضلعى مختلف الاضلاع و به دهانه 7 و ارتفاع 9 متر است و در جهت جنوبى بقعه ايوانى است به دهانه تقريبى 5 متر و عرض و ارتفاع 7 متر خالى از كاشي‌كارى و در جانب ايوان دو كفشكن وجود دارد و جلو ايوان صحن نسبتا بزرگى به شكل مربع نيمه كامل كه در صحن امامزاده هم اشجارى به چشمى مي‌خورد.

بر فراز بقعه گنبدى است شلجمى سراپا آراسته به كاشي‌هاى گره‌سازى الوان به ارتفاع 7 و قطر 7 متر داراى عنقى استوانه اى به ارتفاع 40/2 متر مزين به كاشي‌كارى معقلى با چند كمربند دندانه آجرى كه پيش داده شده و در مقرنس آجرى بر روى يكديگر كه نيز پيش آمدگى دارند و در داخل هر حوضچه مقرنس چند پارچه كاشى كوچك كلوكى فيروزه رنگ و يا مشكى بكار برده شده است و بالاى آن‌ها كتيبه است به عرض 45% سانتی‌متر از كاشي‌هاى خشتي به خط ثلثى سفيد در زمينه لاجوردى كه روى آن آيه مباركه نور «الله نور السموات والارض مثل نوره كمشكاه» تا «هوالعزيز الحكيم»، صدق الله العظيم فى سته 1342 حرره حسين ارسطو خوانده مى‌شود.

و تارك گنبد آن شلجمى و آراسته به كاشي‌هاى گرهى كه روى آن در بالاى چند نام جلاله و در وسط چند اسم محمد و در پائين در محاذات آن‌ها چند نام على به طور متعاكس از كاشي‌هاى الوان تجلى يافته است. در مدخل بقعه زير ايوان توصيف شده يك زوج درب منبت‌كارى بود كه اين اشعار در چهارچوب و اطراف آن به خط نستعليق منبت شده بود:


يا على آن بنده مضطر منم × بر در اكرام تو افقر منم

هشتم ذی الحجه 1334 استاد محمد بن ابوالحسن.

هر كس به على روى تولى نكند × در باغ جنان به حشر مأوى نكند.

بالله بجز على و اولاد على × دردى ز كسى، كسى مداوا نكند.

اولاد على كه اصل ايمان شده‌اند × دردا كه قتيل تيغ عدوان شده‌اند.

مجموع چو آفتاب و ماه و انجم × در جمله آفاق پريشان شده‌اند.

اين بارگاه كيست كه با عرش همسر است × شهزاده‌ى كه دفن بود اندرين مكان

عباس جد اوست و براهيم باب وي × هر كس كه گشت زائر قبرش ز روى صدق

باشد ولى حضرت معبود ذى الجلال × گمنام زن تو دست توسل بدامنش

خواهد هر آن كه حاجت از اين شبل مرتضي × دارالشفاست مركز درمان دردها

اين بارگاه قدس ز فرزند حيدر است × نامش على و زاده ساقى كوثر است

نور دو چشم فاطمه، خاتون محشر است × جايش بهشت و تحت لواى پيمبر است

اين سيد جليل كه محبوب داور است × كو شافعت به نزد خداوند اكبر است

بي شك بدان كه حاجتش از وى ميسر است.

پانویس

  1. از اين بناء آثار ارزنده ديگرى در گنبدهاى تاريخى اين شهر به يادگار باقى مانده كه يكى از آن‌ها بقعه خواجه اصيل الدين در سال 761 و ديگرى در بقعه خديجه خاتون در پنج فرسنگى قم به سال 770 و سومى همين بقعه در سال 774 و آخرى در بقعه امامزاده احمد بن قاسم به سال 780 مى‌باشد كه پس از 7 قرن مانند آئينه رخشانند و توصيف هر كدام در بخش جداگانه خواهد آمد.
  2. نقل از انجم فروزان، صفحه 145.
  3. انساب فخرى، صفحه 169، الشجره المباركه، صفحه 184، سراج الأنساب، صفحه 175، انساب فخرى، صفحه 231، عمده الطالب، صفحه 323، تهذيب الأنساب، صفحه 275.
  4. گنجينه آثار قم، جلد 2، صفحه 626.
  5. در كتاب انساب مجدى صفحه 231، نوشته شده كه مادر وى ام‌ولد بوده و در سن 67 سالگي وفات يافته است.
  6. رجوع گردد به كتاب‌هاى انساب مجدى، صفحه 231، الشجره المباركه، صفحه 184، سراج الانساب، صفحه 175، انساب فخرى، صفحه 169 خط آخر، عمده الطالب، صفحه 395.
  7. انساب فخرى، صفحه 170، انساب مجدى، صفحه 233.
  8. سراج الانساب، صفحه 175.
  9. انجم فروزان، صفحه 144.
  10. نقل از منتقله الطالبيه، صفحه 257 و 258 و تاريخ قم، صفحه 234.
  11. تاريخ قم، صفحه 235 و 236.