شهید محمد بروجردی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۵ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
شهید محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ در روستای دره گرگ از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش علیرضا، کشاورز بود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند. در سال ۱۳۵۰ با فاطمه بی‌غم ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر شد. فرمانده سپاه کردستان بود. اول خردادماه ۱۳۶۲، در جاده مهاباد به نقده بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. مزار او در قطعه ۲۴ بهشت زهرا تهران قرار دارد.
+
[[پرونده:Borujerdi.jpg|230px|بندانگشتی|شهید محمد بروجردی]]
  
==زندگینامه==
+
سردار سرلشکر پاسدار '''شهید محمد بروجردی''' (۱۳۶۲-۱۳۳۳ ش) از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب و از فعالان و فرماندهان دوران انقلاب و دفاع مقدس بود. وی سال ۱۳۶۲، در جاده مهاباد به نقده، بر اثر انفجار مین به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.
سردار سرلشكر پاسدار محمد بروجردي در سال 1333 شمسي در منطقه دره گرگ از توابع بروجرد چشم به جهان هستي گشود. نام فاميلش "پور دره گرگي" بود اما گويا مأمور ثبت احوال اين نام را در شناسنامه پدرش به اشتباه "پدر دره گرگي" درج كرده بود و اين خانواده نيز به اين نام شهرت يافتند. هر چند كه حالا همه مردم ايران آنان را با نام دردانة ادب و شجاعت و مبارزه و جهاد و شهادت در خانواده شان يعني "شهيد محمد بروجردي" مي شناسند
 
محمد،ِ محبت پدر را بیش از 5 سال درک نکرد و درد یتیمی بر قلبش نشست. او که دروس ابتدایی را همزمان با کار در کارگاه تشک دوزی به اتمام رسانده بود، پس از اتمام تحصیلات راهنمایی به فعالیت های فرهنگی علاقمند شد و با دسترسی به رساله امام(ره) در صف مقلدین آن حضرت قرار گرفت. محمد در سن 17 سالگی با دختر خاله خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های حسین و سمیه می باشند. در سال 1350 در مدرسه مجتهدی در تهران شروع به تحصیل کرده و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. مدتی بعد به عشق دیدار امام(ره) از پادگان گریخت تا به نجف مشرف شود اما در مرز دستگیر شده و 6 ماه تحت شکنجه های سخت رژیم منحوس پهلوی قرار گرفت.
 
  
==فعالیتهای سیاسی شهید در دوران انقلاب ==
+
==زندگی‌نامه==
پس از گذراندن دوران سربازی در سال 1354 با حجت الاسلام شاه آبادی و ... ارتباط نزدیکی برقرار نمود و پس از همکاری های فرهنگی تبلیغی در سازمان فجر اسلام آنان به این نتیجه رسیدند که به مبارزات مسلحانه بپردازند و سپس راهی سوریه شدند. در سال 1355 محمد در سوریه با آیت الله صدر و دکتر چمران ملاقات کرده و دوره های آموزش نظامی را گذراند. محمد پس از بازگشت، گروه توحیدی «صف» را پایه گذاری نمود و در سمت رهبری این گروه قرار گرفت. بروجردی در سال 1356 برای زیارت حضرت امام(ره) به نجف رفت و پس از کسب اجازه شرعی، مبارزات مسلحانه خود را علیه رژیم پهلوی پس از پس از نوزدهم دی ماه آغاز نمود و تا طلوع فجر انقلاب ادامه داد
+
محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ شمسی در منطقه دره گرگ از توابع بروجرد چشم به جهان گشود. محمد، محبت پدر را بیش از ۵ سال درک نکرد و درد یتیمی بر قلبش نشست. او که دروس ابتدایی را همزمان با کار در کارگاه تشک دوزی به اتمام رسانده بود، پس از اتمام تحصیلات راهنمایی به فعالیت های فرهنگی علاقمند شد و با دسترسی به رساله [[امام خمینی]](ره) در صف مقلدین امام قرار گرفت.  
بالاخره انتظار به پایان رسید انقلاب پیروز و امام(ره) به ایران بازگشت. محمد که مسئولیت حفاظت از امام(ره) را برعهده داشت به همراه دیگر دوستانش در گروه توحیدی صف ایفای نقش نمودند. او در جریان تصرف رادیو تلویزیون از ناحیه پا مجروح شد. پس از پیروزی انقلاب ابتدا مسئولیت زندان های اوین را عهده دار گشت و سپس به همراه پنج نفر از دوستان دیگر، سپاه را پایه گذاری نمود. بروجردی پس از صدور فرمان امام(ره) در مرداد ماه 1358 عازم «پاوه» شد. «مسیح کردستان» (از القاب ايشان) که خود را منجی مردم مظلوم کرد می دانست
 
  
== دوران دفاع مقدس ==
+
محمد در سن ۱۷ سالگی با دختر خاله خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های حسین و سمیه می باشند.  
با شروع جنگ تحمیلی به منطقه سرپل ذهاب رفت و در مهر ماه 1359 از ناحیه دست مجروح گشت. پس از چندی به قصر شیرین رفت و در همان مکان مجدداً از ناحیه دست مجروح شد. محمد پس از منطقه ای شدن سپاه، فرماندهی سپاه غرب را برعهده گرفت. تشکیل گردان های جندالله(شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه)، تأسیس پیشمرگان کرد(نیروهای مردمی کرد)، تشکیل تیپ ویژه شهدا و مسئولیت این تیپ تا تشکیل قرارگاه حمزه سید الشهدا که خود نیز در سمت فرماندهي قرارگاه قرار داشت، ازجمله اقدامات وسیع بروجردی در کردستان بود. او که در بعضي از عمليات ها از جمله مطلع الفجر و فتح المبين شرکت داشت در پائیز 1361 بر اثر سقوط هلی کوپتر پایش شکسته بود پس از بهبودی مجدداً به منطقه آمد تا در بازسازی بقیه مناطق شرکت داشته باشد.  
 
  
== نحوه شهادت ==
+
او در سال ۱۳۵۰ در مدرسه مجتهدی در [[تهران]] شروع به تحصیل کرده و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. مدتی بعد به عشق دیدار امام(ره) از پادگان گریخت تا به [[نجف]] مشرف شود، اما در مرز دستگیر شده و ۶ ماه تحت شکنجه های سخت رژیم منحوس پهلوی قرار گرفت.
مسیح کردستان سرانجام در اول خرداد ماه سال 1362 در مسیر جاده مهاباد-نقده بر اثر انفجار مین آیه های مقدس عشق را تلاوت نمود و تبسمی که بر لبانش نقش بسته بود، «فزت و رب الکعبه» مولایش را در ذهن همگان زنده کرد.  
 
پيکر پاک سردار 29 ساله ايران اسلامي را در بهشت زهرا(س)_ قطعه 24 _ ردیف 75 شماره 24 تهران به خاک سپردند.
 
  
==وصینامه ==
+
==فعالیت‌های سیاسی ==
 +
محمد بروجردی پس از گذراندن دوران سربازی در سال ۱۳۵۴ با حجت الاسلام شاه آبادی و ... ارتباط نزدیکی برقرار نمود و پس از همکاری های فرهنگی تبلیغی در سازمان فجر اسلام، آنان به این نتیجه رسیدند که به مبارزات مسلحانه بپردازند و سپس راهی [[سوریه]] شدند. در سال ۱۳۵۵ محمد در سوریه با آیت الله صدر و [[شهید مصطفی چمران|دکتر چمران]] ملاقات کرده و دوره های آموزش نظامی را گذراند. محمد پس از بازگشت، «گروه توحیدی صف» را پایه گذاری نمود و در سمت رهبری این گروه قرار گرفت. فعالیتهای گروه شامل کلاسهای سیاسی، مذهبی و نظامی بود. همچنین حرکتهای مبارزاتی علیه شاه خائن، از فعالیتهای دیگری بود که کم کم شکل گرفت.
 +
یکی از ویژگیهای گروه توحید صف این بود که اعضای آن از جنوبی ترین نقطه های تهران و از متن مردم رنج دیده و پابرهنه بودند. ساده، بی غل و غش، دور از رفاه طلبی و تکبر بودند و به همین سبب مردم، روحانیت و قشرهای ستم کشیده و دردمند، از آنان حمایت می کردند.
  
'''وصیتنامه اول'''
+
بروجردی در سال ۱۳۵۶ برای زیارت [[امام خمینی|حضرت امام]](ره) به نجف رفت و پس از کسب اجازه شرعی، مبارزات مسلحانه خود را علیه رژیم پهلوی پس از نوزدهم دی ماه آغاز نمود و تا طلوع فجر انقلاب ادامه داد.
  
بسمه تعالي
+
از جمله فعالیتهای نظامی آن دوره می توان به انفجار رستوران خوان سالار (عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش، شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد.
اين وصيتنامه را در حالي مي‌نويسم كه فردايش عازم سنندج هستم با توجه به اين كه چندين بار در عمليات شركت كرده بودم و ضرورت نوشتن وصيتنامه را حس كرده بودم ولي هم فرصت نداشتم و هم اهميت نمي‌دادم، ولي نمي‌دانم چرا حس كردم كه صرفا اگر ننويسم، گناهي مرتكب شده‌ام، لذا بدينوسيله وصيتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مي‌نويسم.
 
  
با توجه به اين كه حدودا شش سال است وارد مبارزات سياسي و نظامي شده‌ام و به همين خاطر نسبت به خانواده‌ام رسيدگي نكرده‌ام، بخصوص - همسر و فرزندانم و از همين وضع هميشه احساس ناراحتي مي‌كردم و هيچ وقت هم نتوانستم خود را قانع كنم كه مسئوليت‌ را رها كنم و بدينوسيله از همه آنها معذرت مي‌خواهم و طلب بخشش دارم از حقي كه به گردن من داشته‌اند و نتوانستم اين حق را ادا كنم ولي اين اطمينان را به خانواده‌ام مي‌دهم كه هرگز از ذهن من خارج نشده‌اند و فكر نكنند كه نسبت به آنها بي‌تفاوت بوده‌ام، ولي مسئوليتهاي سنگين‌تر بود.
+
پیوند گروه «توحیدی صف» با شش گروه دیگر، منجر به تشکیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. اعضای این گروه هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی، فعالیتهای گسترده ای برای سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی انجام دادند.
  
در خواستي كه از همسرم دارم، اين است كه فرزندانم را خوب تربيت كند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زيرا از دست من ناراحتيها ديده و هيچوقت اين فرصت پيش نيامد كه بتوانم به ايشان رسيدگي لازم را بكنم و از كليه برادران و خواهران كه من را مي‌شناسند درخواست دارم كه براي من از خدا طلب بخشش كنند، شايد به خاطر حرمت دعاي مومنين خداوند از تقصيراتم بگذردو احساس مي‌كنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگيني مي‌كند. بخصوص دعاي آن كساني كه پاسدارند و به جبهه مي‌روند و از كساني كه در جزئيات زندگي من بوده و با من برخورد داشته‌اند درخواست دارم برادراني كه از من بد ديده‌اند در گذرند و يا اگر كسي را سراغ دارند كه از من بد ديده نزدش بروند و از او رضايت بگيرند.  
+
بالاخره انتظار به پایان رسید انقلاب پیروز و امام(ره) به [[ایران]] بازگشت. محمد که مسئولیت حفاظت از امام(ره) را برعهده داشت، به همراه دیگر دوستانش در گروه توحیدی «صف» ایفای نقش نمودند.  
  
و ديگر اين كه مقاومت را فراموش نكنند كه خداوند تبارك و تعالي بار سنگين انقلاب اسلامي را بر دوش ملت مسلمان ايران گذاشته است و ما را در آزمايش عظيم قرار داده است. اين را شهيدان بسياري بخصوص در اين چند سال اخير به در و ديوار ايران نوشته‌اند و اگر مقاومتهاي آنها نباشد همانطور كه امام فرمودند، بيم آن مي‌رود كه زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسيدند و اين ما هستيم كه آزمايش مي‌شويم و ديگر اين كه با تجربه‌اي كه ما از صدر اسلام داريم، كه به خاطر عدم آگاهي مسلمين درس عبرت باشد، با دقت، كلمات اين روح خدا را كه خط او خط رسول خداست دقت كنند.
+
پس از پیروزی انقلاب ابتدا مسئولیت زندان های اوین را عهده دار گشت و سپس به همراه چند نفر از دوستان دیگر، سپاه را پایه گذاری نمود. بروجردی پس از صدور فرمان امام(ره) در مرداد ماه ۱۳۵۸ عازم «پاوه» شد. او که خود را منجی مردم مظلوم کُرد می دانست «مسیح کردستان» لقب گرفت. وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکه‌تاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوری‌های محمد بروجردی و یارانش آزاد شد.
  
وجود امام امروز براي معيار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنيا و آخرت است و من با تمام وجود اين اعتقاد را دارم كه شناخت و مبارزه با جريانهايي كه بين مسلمين سعي در به انحراف كشيدن انقلاب از خط اصيل و مكتبي آن را دارند به مراتب حساستر و سخت‌تر از مبارزه با رژيم صدام و آمريكاست. وصيتم به برادران اين است كه سعي كنند توده مردم كه عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادي و سياسي آماده كنند كه بتوانند كادرهاي صادق انقلاب را شناسايي كنند و عناصري كه جريانهاي انحرافي دارند، بشناسند كه شناخت مردم در تداوم انقلاب حياتي است .
+
==در دوران دفاع مقدس==
والسلام
+
شهید محمد بروجردی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه سرپل ذهاب رفت و در مهر ماه ۱۳۵۹ از ناحیه دست مجروح گشت. پس از چندی به قصر شیرین رفت و در همان مکان مجدداً از ناحیه دست مجروح شد. محمد پس از منطقه ای شدن سپاه، فرماندهی سپاه غرب را برعهده گرفت.
  
'''وصیتنامه دوم'''
+
تشکیل گردان های جندالله (شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه)، تأسیس پیشمرگان کرد (نیروهای مردمی کرد)، تشکیل تیپ ویژه شهدا و مسئولیت این تیپ تا تشکیل قرارگاه حمزه سید الشهدا که خود نیز در سمت فرماندهی قرارگاه قرار داشت، از جمله اقدامات وسیع بروجردی در کردستان بود. 
  
بسمه تعالي
+
او که در بعضی از عملیات ها از جمله مطلع الفجر و فتح المبین شرکت داشت در پائیز ۱۳۶۱ بر اثر سقوط هلی کوپتر پایش شکسته بود پس از بهبودی مجدداً به منطقه آمد تا در بازسازی بقیه مناطق شرکت داشته باشد.  
وصيت‌نامه اينجانب محمد بروجردي (پدر دره گرگي) پس از حمد خدا و طلب استغفار از او كه برگشت همه به سوي اوست و درود بر محمد و آل او و درود بر امام امت و درود بر همه شهيدان تاريخ، از همه برادراني كه در طول عمرم با آنها تماس داشته‌ام، طلب آمرزش مي‌كنم. هر كس كه اين وصيت‌نامه را مي‌خواند، براي من طلب آمرزش كند، زيرا من از اين دنيا ناگاه با بار خالي مي روم. و بعد از من همسرم سرپرستي خانواده را به عهده دارد و حقوق و مقدار ارثي كه دارم،‌به او مي‌رسد، به غير از مبلغي 7000 ريال (هفت صد تومان) كه بايد به مادرم بدهد و در صورت فوت همسرم برادر كوچكترم عبدالمحمد سرپرستي دو فرزندم را به عهده گيرد و از اينكه نتوانسته‌ام براي خانواده بطور كلي مثبت باشم، از همه پوزش مي‌طلبم و طلب آمرزش مي‌كنم، والسلام.
 
  
محمد بروجردي
+
شهید بروجردی سرانجام در اول خرداد ماه سال ۱۳۶۲ در مسیر جاده مهاباد-نقده بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به درجه رفیع [[شهادت در راه خدا|شهادت]] نائل گردید.
 +
پیکر پاک سردار ۲۹ ساله ایران اسلامی در قبرستان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
  
== منبع ==
+
==وصیت‌نامه شهید==
 +
 
 +
بسمه تعالی؛
 +
 
 +
این وصیتنامه را در حالی می‌نویسم که فردایش عازم سنندج هستم؛ با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی‌دادم، ولی نمی‌دانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شده‌ام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می‌نویسم.
 +
 
 +
با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده‌ام و به همین خاطر نسبت به خانواده‌ام رسیدگی نکرده‌ام، بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می‌کردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت‌ را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت می‌خواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته‌اند و نتوانستم این حق را ادا کنم، ولی این اطمینان را به خانواده‌ام می‌دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده‌اند و فکر نکنند که نسبت به آنها بی‌تفاوت بوده‌ام، ولی مسئولیتهایم سنگین‌تر بود.
 +
 
 +
در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را می‌شناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس می‌کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می‌کند ...
 +
 
 +
و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته‌اند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن می‌رود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش می‌شویم و دیگر این که با تجربه‌ای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند. وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سخت‌تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
 +
 
 +
==منابع==
 +
 
 +
* سایت صبح
 +
* سایت نوید شاهد
 +
* سایت تبیان
 +
* خبرگزاری دفاع مقدس
 +
 
 +
[[رده:شهدای هشت سال دفاع مقدس|بروجردی، محمد]]
 +
[[رده:سرداران شهید سپاه پاسداران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۱

شهید محمد بروجردی

سردار سرلشکر پاسدار شهید محمد بروجردی (۱۳۶۲-۱۳۳۳ ش) از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب و از فعالان و فرماندهان دوران انقلاب و دفاع مقدس بود. وی سال ۱۳۶۲، در جاده مهاباد به نقده، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.

زندگی‌نامه

محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ شمسی در منطقه دره گرگ از توابع بروجرد چشم به جهان گشود. محمد، محبت پدر را بیش از ۵ سال درک نکرد و درد یتیمی بر قلبش نشست. او که دروس ابتدایی را همزمان با کار در کارگاه تشک دوزی به اتمام رسانده بود، پس از اتمام تحصیلات راهنمایی به فعالیت های فرهنگی علاقمند شد و با دسترسی به رساله امام خمینی(ره) در صف مقلدین امام قرار گرفت.

محمد در سن ۱۷ سالگی با دختر خاله خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های حسین و سمیه می باشند.

او در سال ۱۳۵۰ در مدرسه مجتهدی در تهران شروع به تحصیل کرده و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. مدتی بعد به عشق دیدار امام(ره) از پادگان گریخت تا به نجف مشرف شود، اما در مرز دستگیر شده و ۶ ماه تحت شکنجه های سخت رژیم منحوس پهلوی قرار گرفت.

فعالیت‌های سیاسی

محمد بروجردی پس از گذراندن دوران سربازی در سال ۱۳۵۴ با حجت الاسلام شاه آبادی و ... ارتباط نزدیکی برقرار نمود و پس از همکاری های فرهنگی تبلیغی در سازمان فجر اسلام، آنان به این نتیجه رسیدند که به مبارزات مسلحانه بپردازند و سپس راهی سوریه شدند. در سال ۱۳۵۵ محمد در سوریه با آیت الله صدر و دکتر چمران ملاقات کرده و دوره های آموزش نظامی را گذراند. محمد پس از بازگشت، «گروه توحیدی صف» را پایه گذاری نمود و در سمت رهبری این گروه قرار گرفت. فعالیتهای گروه شامل کلاسهای سیاسی، مذهبی و نظامی بود. همچنین حرکتهای مبارزاتی علیه شاه خائن، از فعالیتهای دیگری بود که کم کم شکل گرفت. یکی از ویژگیهای گروه توحید صف این بود که اعضای آن از جنوبی ترین نقطه های تهران و از متن مردم رنج دیده و پابرهنه بودند. ساده، بی غل و غش، دور از رفاه طلبی و تکبر بودند و به همین سبب مردم، روحانیت و قشرهای ستم کشیده و دردمند، از آنان حمایت می کردند.

بروجردی در سال ۱۳۵۶ برای زیارت حضرت امام(ره) به نجف رفت و پس از کسب اجازه شرعی، مبارزات مسلحانه خود را علیه رژیم پهلوی پس از نوزدهم دی ماه آغاز نمود و تا طلوع فجر انقلاب ادامه داد.

از جمله فعالیتهای نظامی آن دوره می توان به انفجار رستوران خوان سالار (عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش، شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد.

پیوند گروه «توحیدی صف» با شش گروه دیگر، منجر به تشکیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. اعضای این گروه هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی، فعالیتهای گسترده ای برای سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی انجام دادند.

بالاخره انتظار به پایان رسید انقلاب پیروز و امام(ره) به ایران بازگشت. محمد که مسئولیت حفاظت از امام(ره) را برعهده داشت، به همراه دیگر دوستانش در گروه توحیدی «صف» ایفای نقش نمودند.

پس از پیروزی انقلاب ابتدا مسئولیت زندان های اوین را عهده دار گشت و سپس به همراه چند نفر از دوستان دیگر، سپاه را پایه گذاری نمود. بروجردی پس از صدور فرمان امام(ره) در مرداد ماه ۱۳۵۸ عازم «پاوه» شد. او که خود را منجی مردم مظلوم کُرد می دانست «مسیح کردستان» لقب گرفت. وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکه‌تاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوری‌های محمد بروجردی و یارانش آزاد شد.

در دوران دفاع مقدس

شهید محمد بروجردی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه سرپل ذهاب رفت و در مهر ماه ۱۳۵۹ از ناحیه دست مجروح گشت. پس از چندی به قصر شیرین رفت و در همان مکان مجدداً از ناحیه دست مجروح شد. محمد پس از منطقه ای شدن سپاه، فرماندهی سپاه غرب را برعهده گرفت.

تشکیل گردان های جندالله (شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه)، تأسیس پیشمرگان کرد (نیروهای مردمی کرد)، تشکیل تیپ ویژه شهدا و مسئولیت این تیپ تا تشکیل قرارگاه حمزه سید الشهدا که خود نیز در سمت فرماندهی قرارگاه قرار داشت، از جمله اقدامات وسیع بروجردی در کردستان بود.

او که در بعضی از عملیات ها از جمله مطلع الفجر و فتح المبین شرکت داشت در پائیز ۱۳۶۱ بر اثر سقوط هلی کوپتر پایش شکسته بود پس از بهبودی مجدداً به منطقه آمد تا در بازسازی بقیه مناطق شرکت داشته باشد.

شهید بروجردی سرانجام در اول خرداد ماه سال ۱۳۶۲ در مسیر جاده مهاباد-نقده بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به درجه رفیع شهادت نائل گردید. پیکر پاک سردار ۲۹ ساله ایران اسلامی در قبرستان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید

بسمه تعالی؛

این وصیتنامه را در حالی می‌نویسم که فردایش عازم سنندج هستم؛ با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی‌دادم، ولی نمی‌دانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شده‌ام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می‌نویسم.

با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده‌ام و به همین خاطر نسبت به خانواده‌ام رسیدگی نکرده‌ام، بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می‌کردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت‌ را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت می‌خواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته‌اند و نتوانستم این حق را ادا کنم، ولی این اطمینان را به خانواده‌ام می‌دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده‌اند و فکر نکنند که نسبت به آنها بی‌تفاوت بوده‌ام، ولی مسئولیتهایم سنگین‌تر بود.

در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را می‌شناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس می‌کنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی می‌کند ...

و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشته‌اند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن می‌رود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش می‌شویم و دیگر این که با تجربه‌ای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند. وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سخت‌تر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.

منابع

  • سایت صبح
  • سایت نوید شاهد
  • سایت تبیان
  • خبرگزاری دفاع مقدس