شهید محمد بروجردی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | شهید محمد بروجردی | + | [[پرونده:Borujerdi.jpg|230px|بندانگشتی|شهید محمد بروجردی]] |
− | + | سردار سرلشکر پاسدار '''شهید محمد بروجردی''' (۱۳۶۲-۱۳۳۳ ش) از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب و از فعالان و فرماندهان دوران انقلاب و دفاع مقدس بود. وی سال ۱۳۶۲، در جاده مهاباد به نقده، بر اثر انفجار مین به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید. | |
− | سردار | ||
− | |||
− | == | + | ==زندگینامه== |
− | + | محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ شمسی در منطقه دره گرگ از توابع بروجرد چشم به جهان گشود. محمد، محبت پدر را بیش از ۵ سال درک نکرد و درد یتیمی بر قلبش نشست. او که دروس ابتدایی را همزمان با کار در کارگاه تشک دوزی به اتمام رسانده بود، پس از اتمام تحصیلات راهنمایی به فعالیت های فرهنگی علاقمند شد و با دسترسی به رساله [[امام خمینی]](ره) در صف مقلدین امام قرار گرفت. | |
− | |||
− | + | محمد در سن ۱۷ سالگی با دختر خاله خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های حسین و سمیه می باشند. | |
− | با | ||
− | + | او در سال ۱۳۵۰ در مدرسه مجتهدی در [[تهران]] شروع به تحصیل کرده و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. مدتی بعد به عشق دیدار امام(ره) از پادگان گریخت تا به [[نجف]] مشرف شود، اما در مرز دستگیر شده و ۶ ماه تحت شکنجه های سخت رژیم منحوس پهلوی قرار گرفت. | |
− | |||
− | |||
− | == | + | ==فعالیتهای سیاسی == |
+ | محمد بروجردی پس از گذراندن دوران سربازی در سال ۱۳۵۴ با حجت الاسلام شاه آبادی و ... ارتباط نزدیکی برقرار نمود و پس از همکاری های فرهنگی تبلیغی در سازمان فجر اسلام، آنان به این نتیجه رسیدند که به مبارزات مسلحانه بپردازند و سپس راهی [[سوریه]] شدند. در سال ۱۳۵۵ محمد در سوریه با آیت الله صدر و [[شهید مصطفی چمران|دکتر چمران]] ملاقات کرده و دوره های آموزش نظامی را گذراند. محمد پس از بازگشت، «گروه توحیدی صف» را پایه گذاری نمود و در سمت رهبری این گروه قرار گرفت. فعالیتهای گروه شامل کلاسهای سیاسی، مذهبی و نظامی بود. همچنین حرکتهای مبارزاتی علیه شاه خائن، از فعالیتهای دیگری بود که کم کم شکل گرفت. | ||
+ | یکی از ویژگیهای گروه توحید صف این بود که اعضای آن از جنوبی ترین نقطه های تهران و از متن مردم رنج دیده و پابرهنه بودند. ساده، بی غل و غش، دور از رفاه طلبی و تکبر بودند و به همین سبب مردم، روحانیت و قشرهای ستم کشیده و دردمند، از آنان حمایت می کردند. | ||
− | + | بروجردی در سال ۱۳۵۶ برای زیارت [[امام خمینی|حضرت امام]](ره) به نجف رفت و پس از کسب اجازه شرعی، مبارزات مسلحانه خود را علیه رژیم پهلوی پس از نوزدهم دی ماه آغاز نمود و تا طلوع فجر انقلاب ادامه داد. | |
− | + | از جمله فعالیتهای نظامی آن دوره می توان به انفجار رستوران خوان سالار (عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش، شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد. | |
− | |||
− | با | + | پیوند گروه «توحیدی صف» با شش گروه دیگر، منجر به تشکیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. اعضای این گروه هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی، فعالیتهای گسترده ای برای سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی انجام دادند. |
− | + | بالاخره انتظار به پایان رسید انقلاب پیروز و امام(ره) به [[ایران]] بازگشت. محمد که مسئولیت حفاظت از امام(ره) را برعهده داشت، به همراه دیگر دوستانش در گروه توحیدی «صف» ایفای نقش نمودند. | |
− | + | پس از پیروزی انقلاب ابتدا مسئولیت زندان های اوین را عهده دار گشت و سپس به همراه چند نفر از دوستان دیگر، سپاه را پایه گذاری نمود. بروجردی پس از صدور فرمان امام(ره) در مرداد ماه ۱۳۵۸ عازم «پاوه» شد. او که خود را منجی مردم مظلوم کُرد می دانست «مسیح کردستان» لقب گرفت. وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکهتاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوریهای محمد بروجردی و یارانش آزاد شد. | |
− | + | ==در دوران دفاع مقدس== | |
− | + | شهید محمد بروجردی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه سرپل ذهاب رفت و در مهر ماه ۱۳۵۹ از ناحیه دست مجروح گشت. پس از چندی به قصر شیرین رفت و در همان مکان مجدداً از ناحیه دست مجروح شد. محمد پس از منطقه ای شدن سپاه، فرماندهی سپاه غرب را برعهده گرفت. | |
− | + | تشکیل گردان های جندالله (شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه)، تأسیس پیشمرگان کرد (نیروهای مردمی کرد)، تشکیل تیپ ویژه شهدا و مسئولیت این تیپ تا تشکیل قرارگاه حمزه سید الشهدا که خود نیز در سمت فرماندهی قرارگاه قرار داشت، از جمله اقدامات وسیع بروجردی در کردستان بود. | |
− | + | او که در بعضی از عملیات ها از جمله مطلع الفجر و فتح المبین شرکت داشت در پائیز ۱۳۶۱ بر اثر سقوط هلی کوپتر پایش شکسته بود پس از بهبودی مجدداً به منطقه آمد تا در بازسازی بقیه مناطق شرکت داشته باشد. | |
− | |||
− | + | شهید بروجردی سرانجام در اول خرداد ماه سال ۱۳۶۲ در مسیر جاده مهاباد-نقده بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به درجه رفیع [[شهادت در راه خدا|شهادت]] نائل گردید. | |
+ | پیکر پاک سردار ۲۹ ساله ایران اسلامی در قبرستان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. | ||
− | == | + | ==وصیتنامه شهید== |
− | + | بسمه تعالی؛ | |
− | + | این وصیتنامه را در حالی مینویسم که فردایش عازم سنندج هستم؛ با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمیدادم، ولی نمیدانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شدهام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مینویسم. | |
− | + | با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شدهام و به همین خاطر نسبت به خانوادهام رسیدگی نکردهام، بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی میکردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت میخواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشتهاند و نتوانستم این حق را ادا کنم، ولی این اطمینان را به خانوادهام میدهم که هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فکر نکنند که نسبت به آنها بیتفاوت بودهام، ولی مسئولیتهایم سنگینتر بود. | |
+ | |||
+ | در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را میشناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس میکنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی میکند ... | ||
+ | |||
+ | و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشتهاند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن میرود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش میشویم و دیگر این که با تجربهای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند. وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است. | ||
+ | |||
+ | ==منابع== | ||
+ | |||
+ | * سایت صبح | ||
+ | * سایت نوید شاهد | ||
+ | * سایت تبیان | ||
+ | * خبرگزاری دفاع مقدس | ||
+ | |||
+ | [[رده:شهدای هشت سال دفاع مقدس|بروجردی، محمد]] | ||
+ | [[رده:سرداران شهید سپاه پاسداران]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۱
سردار سرلشکر پاسدار شهید محمد بروجردی (۱۳۶۲-۱۳۳۳ ش) از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب و از فعالان و فرماندهان دوران انقلاب و دفاع مقدس بود. وی سال ۱۳۶۲، در جاده مهاباد به نقده، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.
زندگینامه
محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ شمسی در منطقه دره گرگ از توابع بروجرد چشم به جهان گشود. محمد، محبت پدر را بیش از ۵ سال درک نکرد و درد یتیمی بر قلبش نشست. او که دروس ابتدایی را همزمان با کار در کارگاه تشک دوزی به اتمام رسانده بود، پس از اتمام تحصیلات راهنمایی به فعالیت های فرهنگی علاقمند شد و با دسترسی به رساله امام خمینی(ره) در صف مقلدین امام قرار گرفت.
محمد در سن ۱۷ سالگی با دختر خاله خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های حسین و سمیه می باشند.
او در سال ۱۳۵۰ در مدرسه مجتهدی در تهران شروع به تحصیل کرده و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. مدتی بعد به عشق دیدار امام(ره) از پادگان گریخت تا به نجف مشرف شود، اما در مرز دستگیر شده و ۶ ماه تحت شکنجه های سخت رژیم منحوس پهلوی قرار گرفت.
فعالیتهای سیاسی
محمد بروجردی پس از گذراندن دوران سربازی در سال ۱۳۵۴ با حجت الاسلام شاه آبادی و ... ارتباط نزدیکی برقرار نمود و پس از همکاری های فرهنگی تبلیغی در سازمان فجر اسلام، آنان به این نتیجه رسیدند که به مبارزات مسلحانه بپردازند و سپس راهی سوریه شدند. در سال ۱۳۵۵ محمد در سوریه با آیت الله صدر و دکتر چمران ملاقات کرده و دوره های آموزش نظامی را گذراند. محمد پس از بازگشت، «گروه توحیدی صف» را پایه گذاری نمود و در سمت رهبری این گروه قرار گرفت. فعالیتهای گروه شامل کلاسهای سیاسی، مذهبی و نظامی بود. همچنین حرکتهای مبارزاتی علیه شاه خائن، از فعالیتهای دیگری بود که کم کم شکل گرفت. یکی از ویژگیهای گروه توحید صف این بود که اعضای آن از جنوبی ترین نقطه های تهران و از متن مردم رنج دیده و پابرهنه بودند. ساده، بی غل و غش، دور از رفاه طلبی و تکبر بودند و به همین سبب مردم، روحانیت و قشرهای ستم کشیده و دردمند، از آنان حمایت می کردند.
بروجردی در سال ۱۳۵۶ برای زیارت حضرت امام(ره) به نجف رفت و پس از کسب اجازه شرعی، مبارزات مسلحانه خود را علیه رژیم پهلوی پس از نوزدهم دی ماه آغاز نمود و تا طلوع فجر انقلاب ادامه داد.
از جمله فعالیتهای نظامی آن دوره می توان به انفجار رستوران خوان سالار (عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش، شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد.
پیوند گروه «توحیدی صف» با شش گروه دیگر، منجر به تشکیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. اعضای این گروه هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی، فعالیتهای گسترده ای برای سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی انجام دادند.
بالاخره انتظار به پایان رسید انقلاب پیروز و امام(ره) به ایران بازگشت. محمد که مسئولیت حفاظت از امام(ره) را برعهده داشت، به همراه دیگر دوستانش در گروه توحیدی «صف» ایفای نقش نمودند.
پس از پیروزی انقلاب ابتدا مسئولیت زندان های اوین را عهده دار گشت و سپس به همراه چند نفر از دوستان دیگر، سپاه را پایه گذاری نمود. بروجردی پس از صدور فرمان امام(ره) در مرداد ماه ۱۳۵۸ عازم «پاوه» شد. او که خود را منجی مردم مظلوم کُرد می دانست «مسیح کردستان» لقب گرفت. وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکهتاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوریهای محمد بروجردی و یارانش آزاد شد.
در دوران دفاع مقدس
شهید محمد بروجردی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه سرپل ذهاب رفت و در مهر ماه ۱۳۵۹ از ناحیه دست مجروح گشت. پس از چندی به قصر شیرین رفت و در همان مکان مجدداً از ناحیه دست مجروح شد. محمد پس از منطقه ای شدن سپاه، فرماندهی سپاه غرب را برعهده گرفت.
تشکیل گردان های جندالله (شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه)، تأسیس پیشمرگان کرد (نیروهای مردمی کرد)، تشکیل تیپ ویژه شهدا و مسئولیت این تیپ تا تشکیل قرارگاه حمزه سید الشهدا که خود نیز در سمت فرماندهی قرارگاه قرار داشت، از جمله اقدامات وسیع بروجردی در کردستان بود.
او که در بعضی از عملیات ها از جمله مطلع الفجر و فتح المبین شرکت داشت در پائیز ۱۳۶۱ بر اثر سقوط هلی کوپتر پایش شکسته بود پس از بهبودی مجدداً به منطقه آمد تا در بازسازی بقیه مناطق شرکت داشته باشد.
شهید بروجردی سرانجام در اول خرداد ماه سال ۱۳۶۲ در مسیر جاده مهاباد-نقده بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به درجه رفیع شهادت نائل گردید. پیکر پاک سردار ۲۹ ساله ایران اسلامی در قبرستان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید
بسمه تعالی؛
این وصیتنامه را در حالی مینویسم که فردایش عازم سنندج هستم؛ با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمیدادم، ولی نمیدانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شدهام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مینویسم.
با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شدهام و به همین خاطر نسبت به خانوادهام رسیدگی نکردهام، بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی میکردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت میخواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشتهاند و نتوانستم این حق را ادا کنم، ولی این اطمینان را به خانوادهام میدهم که هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فکر نکنند که نسبت به آنها بیتفاوت بودهام، ولی مسئولیتهایم سنگینتر بود.
در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را میشناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس میکنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی میکند ...
و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشتهاند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن میرود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش میشویم و دیگر این که با تجربهای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند. وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است.
منابع
- سایت صبح
- سایت نوید شاهد
- سایت تبیان
- خبرگزاری دفاع مقدس