سوء ظن: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(نكوهش سوءظن و ستايش حسن ظن به خداوند)
(نكوهش سوءظن نسبت به مردم)
سطر ۴۹: سطر ۴۹:
 
[[رسول خدا]] صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: إنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ المُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عِرْضَهُ وَأَنْ يَظُنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ؛ خداوند خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و سوءظن به مسلمان را تحريم فرموده است. در مذمت سوءظن به مردم همين بس كه حضرت آن را در كنار كشتن و تجاوز به آبروی مؤمن بيان نموده است.
 
[[رسول خدا]] صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: إنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ المُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عِرْضَهُ وَأَنْ يَظُنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ؛ خداوند خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و سوءظن به مسلمان را تحريم فرموده است. در مذمت سوءظن به مردم همين بس كه حضرت آن را در كنار كشتن و تجاوز به آبروی مؤمن بيان نموده است.
  
اميرمؤمنان علی عليه السّلام فرمود: اطرحُوا سُوءَ الظّنّ بَيْنََكُمْ فَإِنّ اللّه عزّوَجَلّ نَهی عَنْ ذَلِكَ؛ نسبت به يكديگر سوءظن نداشته باشيد زيرا خدا از آن نهی كرده است. ([[مستدرك الوسائل]]، ج9، ص144)
+
اميرمؤمنان علی عليه السّلام فرمود:{{متن حدیث|اطرحُوا سُوءَ الظّنّ بَيْنََكُمْ فَإِنّ اللّه عزّوَجَلّ نَهی عَنْ ذَلِكَ}}
 +
؛ نسبت به يكديگر سوءظن نداشته باشيد زيرا خدا از آن نهی كرده است. [[مستدرك <ref>الوسائل]]، ج9، ص144</ref>
  
پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: إيّاكُمْ وَالظّنّ فإنّ الظّنّ أكْذَبُ الْحَدِيثِ؛ از سوءظن بپرهيزيد چرا كه آن دروغ ترين خبرها است.
+
پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: {{متن حدیث|إيّاكُمْ وَالظّنّ فإنّ الظّنّ أكْذَبُ الْحَدِيثِ}}؛ از سوءظن بپرهيزيد چرا كه آن دروغ ترين خبرها است.
  
 
==فرق سوءظن با خطورات ذهنی==
 
==فرق سوءظن با خطورات ذهنی==

نسخهٔ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۲۶


يكی از صفات رذيله و ناپسندی كه در انسان ها وجود دارد سوء ظن است. سوءظن يعنی اين كه انسان نسبت به ديگران گونه ای بدگمانی و بدبينی داشته باشد و به تعبيری به همه چيز با عينك بدبينی بنگرد بطوری كه گفتار و كردار ديگران را در اكثر موارد حمل بر جهت منفی كند مثلا اگر كسی به او ابراز محبت كند او با خود می گويد حتما اين شخص در صدد سودجويی و سوءاستفاده از من است و يا اگر كسی در نماز حال خشوع و خضوع داشته باشد به جای اين كه آن را دليل مقام معنوی او قلمداد كند آن حال معنوی او را بر رياكاری او حمل می كند و بدگمانی ها و بدبيني هايی از اين قبيل.

سوءظن در آيات قرآن

خداوند متعال در قرآن مجيد می فرمايد: «يا ايّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجتَنِبُوا كَثيرا مِن الظَّنِّ إنَّ بَعضَ الظَّنِّ إثْمٌ و َلاتَجَسَّسُوا وَ لايَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ و َاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ تَوّابٌ رَحِيم»؛ ای كسانی كه ايمان داريد، از بسياری گمانها بپرهيزيد كه بعضی گمانها گناه است و نيز هرگز (از حال درونی هم) تجسس نكنيد و غيبت يكديگر نكنيد آيا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد البته از خوردن آن نفرت و كراهت داريد ( پس بدانيد كه صورت واقعيه غيبت مؤمن چنين است) و از خدا پروا داشته باشيد كه خدا توبه پذير و مهربان است. [۱]

نكته: قرآن كريم با اين كه تنها بعضی از ظنون را گناه می داند ولی می فرمايد: اجتَنِبُوا كَثيرا مِنَ الظَّنِّ از بسياری از ظنون اجتناب كنيد مبادا گرفتار سوءظنّ حرام شويد.

و نيز فرموده است: «وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ»؛ اين گمان شما كه به خدای خود برديد شما را هلاك كرد. [۲]

و همچنين در جای ديگر فرموده است: «وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوء وَ كُنْتُمْ قَوْما بُورا»؛ و گمان بد برديد و گروهی هلاك زده شديد. [۳]

مراتب سوءظن در روايات

آنچه از روايات برمی آيد اين است كه سوءظن دارای دو مرتبه است:

  • سوءظن نسبت به خدا
  • سوءظن نسبت به مردم

نكوهش سوءظن و ستايش حسن ظن به خداوند

انسان بايد در طول زندگی به خداوند و رحمت او خوش بين و اميدوار باشد و به يقين بداند خداوند متعال از پدر و مادر نسبت به او مهربانتر است و با او به خوبی و احسن وجه مدارا خواهد نمود در روايات اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام اين مطلب مفصلا بيان شده است كه به ذكر چند روايت اكتفا می كنيم.

امام هشتم حضرت رضا عليه السلام می فرمايند: أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُول: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَإِنْ شَرّاً فَشَرّاً؛ گمانت را به خدا نيكو گردان چرا كه خداوند می فرمايد: من نزد گمان بنده ام هستم اگر او به من خوش بين باشد من با او به خوبی معامله می كنم و بالعكس اگر نسبت به من بدبين باشد من هم مطابق همان نيت با او معامله می كنم. [۴]

در روايت ديگری باز حضرت رضا عليه السلام می فرمايند: فَأَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام كَانَ يَقُولُ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللَّهِ كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَمَنْ رَضِيَ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ مِنْهُ الْيَسِيرَ مِنَ الْعَمَلِ؛ گمان خود را نبست به پروردگار نيكو گردان زيرا حضرت ابا عبدالله عليه السلام مكرر می فرمودند: كسی كه گمانش نسبت به خداوند نيكو باشد خداوند در نزد گمان آن بنده نسبت به خودش خواهد بود ـ با او مطابق همان گمان معامله خواهد نمود ـ و كسی كه به مقدار اندكی از روزی اكتفا نمايد خداوند متقابلا عمل كم او را قبول خواهد نمود. [۵]

و همچنين حضرت رسول صلی الله عليه و آله و سلم در يكی از منبرهای خويش فرمودند:

وَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِيَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيْرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَرَجَائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْكَفِّ عَنِ اغْتِيَابِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الَّذِي لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ لَايُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءٍ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقْصِيرٍ مِنْ رَجَائِهِ لَهُ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِيَابِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الَّذِي لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ لَايَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ كَرِيمٌ بِيَدِهِ الْخَيْرُ يَسْتَحْيِي أَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ يُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَيْه؛

قسم به كسی كه جز او خدايی نيست خير دنيا و آخرت به مؤمنی عطا نشد مگر بواسطه چهار چيز:

  • حسن ظن نسبت به خدا
  • اميدوار بودن به رحمت او
  • خوش اخلاقی
  • اجتناب از غيبت مؤمنين

و قسم به كسی كه جز او خدايی نيست خداوند هيچ مؤمنی را بعد از توبه و استغفار عذاب نمی كند مگر به واسطه چهار چيز:

  • سوءظن نسبت به خدا
  • نااميدی و ياس از رحمت بی كران او
  • بداخلاقی
  • غيبت مؤمنين

و قسم به خدايی كه جز او معبودی نيست هيچ مؤمنی به خدا حسن ظن نمی ورزد مگر اينكه خداوند در نزد آن حسن ظن است يعنی با او مطابق همان حسن ظن برخورد می نمايد چرا كه او كريمی است كه تمام خوبی ها به دست اوست و شرم دارد از اين كه بنده ای به او حسن ظن داشته باشد و او خلاف آن ظن با او معامله نمايد و اميدش را نا اميد گرداند پس به خداوند و رحمت او اميدوار و راغب باشيد. [۶]

نكوهش سوءظن نسبت به مردم

رسول خدا صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: إنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ المُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عِرْضَهُ وَأَنْ يَظُنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ؛ خداوند خون و مال و آبروی مسلمان را محترم شمرده و سوءظن به مسلمان را تحريم فرموده است. در مذمت سوءظن به مردم همين بس كه حضرت آن را در كنار كشتن و تجاوز به آبروی مؤمن بيان نموده است.

اميرمؤمنان علی عليه السّلام فرمود:اطرحُوا سُوءَ الظّنّ بَيْنََكُمْ فَإِنّ اللّه عزّوَجَلّ نَهی عَنْ ذَلِكَ ؛ نسبت به يكديگر سوءظن نداشته باشيد زيرا خدا از آن نهی كرده است. [[مستدرك [۷]

پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: إيّاكُمْ وَالظّنّ فإنّ الظّنّ أكْذَبُ الْحَدِيثِ؛ از سوءظن بپرهيزيد چرا كه آن دروغ ترين خبرها است.

فرق سوءظن با خطورات ذهنی

آنچه در آيات و أخبار از آن نهی شده ظن سوء است كه همان گمان نزديك به يقين است به گونه ای كه موجب تمايل نفس به قبول آن شود به اين معنی كه گمان بد را به دل راه دهد و به آن معتقد شود، لكن مجرّد گذشتن چيزی به خطور در ذهن، ظن مذموم و ناپسند نيست و وجه تمايز سوءظن از صرف خطور امری به ذهن، اين است كه به واسطه سوءظن تغييری در دل، احساس می شود. مثلا الفت و محبّت به نفرت و دشمنی تبديل می شود و يا رفتار و معاشرت نسبت به گذشته تفاوت می كند و دليل اين بيان گفتار پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و آله و سلّم است كه فرمود: ثَلاثٌ فِي الْمُؤْمِنِ لاتَسْتَحْسِنُ و َلَهُ مِنْهُنَّ مَخْرَجٌ، فَمَخْرَجَُهُ مِن سُؤءِ الظّنّ ألا يُحَقّقَهُ؛ سه چيز است كه برای مؤمن پسنديده نيست و راه فرار از آن ها برای او مهيا است ـ راه گريز از سوءظن اين است كه آن را به عمل درنياورد، يعنی در دل به گمان خود معتقد نشود و به معرض عمل درنياورد، نه در قلب و نه در جوارح. (بحارالانوار، ج72، ص201، باب 62)

ترتیب اثر دادن به سوء ظن

ترتيب اثر دادن به سوءظن به دو گونه است:

  1. ترتيب اثر قلبی كه علمای اخلاق از آن به عقد القلب تعبير كرده اند. ترتيب اثر قلبی آن است كه انسان گمان خود را كه در ابتدا يك تصور ساده و خاطره زود گذر بيش نيست در ذهن بسپارد، سپس آن را پرورش دهد و به صورت نوعی باور (عقد قلب) در آورد، بطوري كه امر بر خودش ‍ نيز مشتبه شود و گمانش را به جای يقين بگيرد و آثار علم و يقين بر آن بار كند. در چنين وضعی، انسان نسبت به دوستش بدگمان شده و حس اعتمادش سلب می گردد. اين حالت نوعی بيماری روحی و اخلاقی است كه در صورت شمول و عموميّت، اساس زندگی را متزلزل می كند و جامعه را به فساد و تباهی می كشد.
  2. ترتيب اثر عملی كه عملا به صورت تهمت و غيبت يا تضييع حقوق ديگران تحقق می پذيرد.

منشأ سوءظن

سوءظنّ و بد دلی از نتايج ضعف و پستی نفس و حاكی از خبث باطن انسان است، حضرت علی عليه السلام می فرمايند: سُوءُ الظَّنِّ بِمَنْ لايَخُونُ مِنَ اللُّؤمِ؛ از پستی انسان است كه به كسانی كه خيانت پيشه نيستند، بدگمان باشد. (غررالحكم، 263)

زيرا انسان ضعيف النفس هر فكر فاسدی را كه به خاطرش می گذرد و به ذهنش خطور می كند می پذيرد و به آن ترتيب اثر نيز می دهد مثلا شيطان او را وا می دارد كه از او غيبت كند يا در بزرگداشت و احترام او بی اعتنائی و سستی نمايد و در ادای حقوق او كوتاهی كند، يا به ديده حقارت به او بنگرد و خود را از او بهتر بداند و اگر كسی از طينت پاكی برخوردار باشد، با ظن و گمان، آبروی كسی را نمی برد و به صورت حدس و گمان و يا تنها به بهانه اين كه من شنيدم فلانی مرتكب فلان خلاف شده است، حيثيت و شخصيت او را لكه دار نمی كند.

و اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود: ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَی أَحْسَنِهِ حَتَّی يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَلَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً و َأَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا؛ كار برادر دينی خود را به بهترين وجه و محمل توجيه و حمل كن تا بقدری كه ظنّ غالب از بدی او برای تو پيدا شود، و از سخنی كه از دهان برادرت بيرون آيد تا وقتی كه می توانی محمل خوبی برای آن بيابی، گمان بد، مبر. (الكافی، ج2، ص362)

حكم شرعی سوءظن

از آيات و روايات بخوبی استفاده می شود كه سوءظنّ (در صورتی كه به مرحله عقد قلب و ترتيب اثر عملی برسد) حرام است و برای اين كه گمان های بد به مرحله باور و عقد القلب نرسد دستور اين است كه به تصورات و خاطرات بدی كه احيانا در ذهنتان خطور می كند اعتنا نكنيد.

سرّ اين كه در شرع از بد گمانی نهی شده اين است كه اسرار قلوب را جز علام الغيوب نمی داند و تنها اوست كه از باطن همه موجودات و نيت انسان ها آگاه است: يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأ عْيُنِ وَما تُخْفِی الصُّدورُ ـ او: خداوند از خيانت چشم ها و از آنچه در سينه ها پنهان است خبر دارد ـ و هيچ كس حقّ ندارد نسبت به ديگری اعتقاد و پيش داوری منفی داشته باشد مگر اين كه بدی او از راه های غير قابل انكار كه اصلا قابل توجيه نباشد ثابت شود امّا نسبت به چيزهايی كه برای او يقينی نيست و اصلا از او چيزی نديده و نشنيده و يا اين كه ديده و شنيده ولی قابل توجيه است بايد آن را وسوسه شيطان ـ كه دشمن قسم خورده بشريت است ـ تلقی كند و اصلا به آن گمان، اعتنايی نكند چرا كه اگر به چنين گمانی اعتنا كند در حقيقت به اين آيه شريفه عمل نكرده است كه می فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»(سوره حجرات/آیه6)؛ ای كسانی كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقی برای شما خبری آورد در باره آن تحقيق كنيد، مبادا نادانسته به گروهی از مردم آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.

بنابراين برای اهل ايمان جايز نيست كه شيطان لعين را در خبری كه به دل افكنده، چنانچه قابل توجيه و حمل بر صحت باشد، تصديق كنند، اگر چه بعضی قرائن فساد همراه آن باشد. مثلا اگر عالمی را در خانه امير ظالمی ببينی گمان مبر كه به طمع مال حرام آنجا رفته، زيرا محتمل است كه رفتنش برای دادرسی و كمك مظلومی باشد و دقيقا به همين جهت نيز بايد در گفتار افراد غير متعهدی كه درباره ديگران سخن می گويند تحقيق كرد، چه بسا او نسبت به آن شخص سوءظن دارد و آن را برای ما بازگو می كند و يا اين كه روی اغراض شخصی و خصومت های فردی می خواهد شخصيت او را ترور كند (كه اين ترور از ترور شخص بدتر است) و بدين وسيله از عظمت و ابّهت او در ميان اجتماع بكاهد.

مفاسد سوءظن در روايات

در اين جا مناسب است به پاره ای از احاديث اشاره كنيم تا بهتر معلوم شود كه سوءظن تا چه اندازه خطرناك است و چه زيان هايی (اجتماعی، فردی و معنوی) به بار می آورد و شايد با توجه به اين گونه مفاسد زيانبار، بيماري های خود را بشناسيم و هر چه زودتر در صدد بهبود و اصلاح آن برآييم. (انشاءاللّه تعالی)

الف: زيانهای فردی سوءظن

1 ـ گوشه گيری: يكی از زيان های فردی سوءظن اين است كه شخص بدگمان به دليل عدم اعتماد به مردم، هميشه در رنج و ناراحتی بسر می برد و به گمان بد خود ديگر كسی را نمی يابد كه با او معاشرت كند، چون افراد بدبين به خاطر ترسی كه از مردم دارند و آنان را مورد اعتماد خود نمی دانند، جز اين كه گوشه نشينی اختيار كرده و دور از اجتماع زندگی كنند و به طور كلی روابط خود را با مردم قطع نمايند، چاره ای ندارند زيرا از همه می ترسند. حضرت علی عليه السّلام فرمود: مَن لَم يَحْسِنْ ظَنّهُ اِسْتَوْحَشَ مِن كُلّ أَحَدٍ؛ كسی كه بدبين است از همه وحشت دارد. (غررالحكم، ص254)

2 ـ سوءظن غيبت قلبی است: زيان فردی ديگری كه سوءظن دارد اين است كه گمان بد، خود نوعی غيبت قلبی است. علمای اخلاق سوءظن را يكی از مصاديق غيبت قلب می دانند، به اين معنی كه اگر انسان در دل و ضمير خود نسبت به برادر مسلمانش بدبين شد در دل از او غيبت كرده است و از ديدگاه دين مقدس اسلام، گذشته از ممنوع بودن گناه، فكر گناه نيز ناپسند است چون فكر گناه سبب می شود كه انسان صفای روح خود را از دست بدهد.

امير مؤمنان حضرت علی عليه السّلام فرمود: مَن كَثُرَ فِكْرُهُ فِي المَعَاصِی دَعَتهُ إِلَيهَا؛ كسی كه زياد در باره گناهان فكر كند گناهان او را به سوی خود می كشند. (غررالحكم؛ 186)

سوءظن نيز اين گونه است، زيرا اگر كسی نسبت به برادران دينی خود بدگمان شد و به اين بدبينی ترتيب اثر داد ـ يعنی در دل آن را پی گيری كرد و پرورش داد ـ سوءظن او منتهی به غيبت قلبی می شود.

ب: زيانهای اجتماعی سوءظن:

  1. اختلال در امور اجتماع: مردم بايد در معاشرت خود نسبت به يكديگر حسن ظن داشـته باشند، كه اگر حسن ظن و اعتماد متقابل نباشد چرخ زندگی از كار می افتد و ادامه فعاليت و همكاری برای مردم دشوار می شود، زيرا در اجتماعی كه مردم به يكديگر اطمينان نداشته باشند نمی توانند روابط خوب و پايداری ميان خود برقرار سازند.
  2. گسستن رشته الفت در اجتماع: يكی از زيانبارترين نتايج سوءظن اين است كه رشته الفت و مودّت مردم را از هم می گسلد و بين آنان تفرقه و جدايی به وجود می آورد.

حضرت علی عليه السّلام فرمود: مَن غَلَبَ عَلَيهِ سُوءُ الظّنّ لَم يتْرَكْ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَليلٍ صُلْحًا؛ بر هر كس بدگمانی غلبه كند هر گونه صلح و صفا بين او و دوستانش از بين می رود. (غررالحكم، ص264)

ج: زيانهای معنوی سوءظن:

  • تباه شدن عبادت و ايمان: از مفاسد ديگری كه سوءظن دارد اين است كه سبب فساد و تباهی عبادت انسان می شود. از اين رو اميرمؤمنان عليه السّلام مردم را از عاقبت اين بلايی كه دامن گير افراد می شود بر حذر داشته و می فرمايد: إيَّاك أنْ تسِيء الظَّنَّ فإِنَّ سُوء الظَّنَّ يُفْسِدُ الْعِبادة و يُعظِّمُ الْوِزْر؛ از گمان بد دوری كنيد زيرا بدگمانی اثر عبادت را از بين می برد و گناه انسان را بزرگ می سازد. (غررالحكم، ص263)

و نيز فرمود: لااِيمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنّ؛ ايمان با سوءظن جمع نمی شود. (غررالحكم، ص264)

و نيز حضرت می فرمايند: آفَةُ الدِّينِ سُوءُ الظَّن؛ سوءظن آفت و مخرب دين است. (غررالحكم، ص263)

وَرُوِيَ أَنَّ دَاوُدَ عليه السلام قَالَ يَا رَبِّ مَا آمَنَ بِكَ مَنْ عَرَفَكَ وَلَمْ يُحْسِنِ الظَّنَّ بِك؛ روايت شده حضرت داود عليه السلام به خداوند عرضه می دارد خدايا: كسی كه تو را شناخت و به تو خوش ببن و خوش گمان نبود در حقيقت به تو ايمان نياورده است. (مستدرك، ج11، ص248)

  • سوءظن منشأ گناهان و صفات ناپسند ديگر: اميرمؤمنان عليه السّلام فرمود: سُوءُ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْأُمُورَ و َيُبْعِثُ عَلیَ الشّرُور؛ بدگمانی درباره مردم كارها را درهم می ريزد و بدي ها را برمی انگيزد و مردم را به بدي ها و زشتي ها وامی دارد. (غررالحكم، ص263)

خلاصه اين كه سوءظن مفاسد زيادی به دنبال دارد كه قرآن مجيد و ائمه معصومين عليهم السّلام از آن نهی كرده اند.

جایگاه سوء ظن و حسن ظن

نبايد فراموش كرد كه حسن ظن در شرايطی درست است كه در جامعه صلاح بر فساد غالب باشـد، ولی در اجتماعی كه اكثر افراد آن اهل فسادند ـ يعنی فساد بر صلاح غلبه داردـ خوش بينی و حمل بر صحّت بی مورد است.

در اين گونه جوامع بايد با عينك بدبينی نظر كرد و چنانچه بدون اتكا به محمل قابل قبول و معتبر، كارهای مردم را توجيه و تصحيح كنيم خود را فريب داده ايم.

در اين مورد از اميرمؤمنان و امام هادی عليهما السّلام بياناتی داريم كه می خوانيد: اميرالمؤمنين عليه السّلام فرموده است: إِذَا اسْتَوْلیَ الصَّلاَحُ عَلَی الزّمَانِ و َأَهلِِهِ ثُمّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظّنَّ بِرَجُلٍ لَم تظْهَرْ مِنْهُ حُوبَةٌ فَقَد ظَلَمَ، و َإِذَا اسْتَولیَ الفَسَادُ عَلیَ الزّماَنِ وَ أَهلِهِ فَأَحسَنَ رَجُلٌ الظّنَّ بِرَجُلٍٍ فََقَدْ غرَّرَ؛ هنگامی كه صلاح و نيكی زمانه و مردم آن را در بر گيرد در چنين شرايطی اگر كسی گمان بد به ديگری ببرد كه از او گناهی آشكار نشده است بی ترديد به او ستم كرده است، اما هنگامی كه فساد بر زمان و اهل آن فراگير شد هر كس به ديگری گمان خوب ببرد قطعا خود را فريب داده است. (نهج البلاغة، 489)

و از امام هادی عليه السّلام نيز آمده است: إِذَا كَانَ زَمانٌ اَلعَدلُ فيِهِ أَغلَبُ مِنَ الجَورِ فَحَرَامٌ أَن تَظنَّ بِأَحَدٍ سوُءً حَتّی يُعلَمَ ذَلِكَ مِنهُ وَإِذَا كَانَ زَمَانٌ الجَورُ فيِهِ أَغلَبُ مِنَ العَدلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يظنَّ بِأَحَدٍ خَيرًا حَتَّی يَبدُوا ذَلِكَ مِنْه؛ هنگامی كه عدالت بر جور و ستم غالب باشد حرام است به كسی سوءظن ببری مگر آن كه بدانی كه فلان كار زشت را انجام داده است، و زمانی كه جور و ستم بيش از عدل و داد باشد كسی حق ندارد به ديگری گمان خوب ببرد مگر در صورتی كه خوبی وی كاملا مشهود و آشكار باشد. (بحارالانوار، ج72، ص197)

البته بايد دانست كه در زمان غلبه فساد بر صلاح، گر چه خوش بينی، ساده انديشی است ولی بدگمانی نيز روا نمی باشد. به عبارت ديگر، در اين گونه شرايط هر چند نمی توان بدون دليل به مردم اعتماد كرد ولی به صرف ظن و گمان نيز نمی توان كسی را محكوم ساخت، كه فرمود: «إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا»؛ مظنّه و گمان به هيچ وجه جای حق و حقيقت را نمی گيرد. (سوره نجم، آيه 28)

پس، در اين گونه موارد بايد از هر دو جهت احتياط را از دست نداد: چه در مقام قضاوت و داوری و چه در مقام اعتماد به مردم و خلاصه بدون تحقيق و بررسی هيچ گونه اقدامی نبايد كرد.

اميرالمؤمنين عليه السّلام می فرمايد: لَيسَ مِنَ العَدلِ القَضَاءُ عَلیَ الثّقَةِ بِالظّنِّ؛ داوری كردن با استناد و اتكا به ظن و گمان از عدالت به دور است. (وسائل الشيعة، ج16، ص379)

نكات مربوط به سوءظن

  • نكته اول:

بی ترديد نمی توان مطلق گمان را بدون قيد و شرط، گناه و حرام دانست، زيرا خاطرات زودگذر و تصورات ذهنی در برخورد با حوادثی كه در اطراف انسان می گذرد امری قهری و طبيعی و خارج از دايره اختيار انسان است.

اين گونه خاطرات به هيچ وجه قابل اتصاف به حسن و قبح تكليفی و اخلاقی نيست و متعلق امر و نهی واقع نمی شود، مگر آن كه در پيدايش آن اراده شـخص دخيل باشـد و مقدماتش را با اراده و اختيار فراهم كند و يا آن كه به گمانش ترتيب اثر سوئی بدهد، مثلا با تجسّس در اسرار ديگران مقدمات پيدايش سوءظن را ايجاد كند و يا آن كه به صرف سوءظن، ديگران را متهم سازد.

در اين شرايط، سوءظن به دايره اختيار باز می گردد، زيرا با اختياری بودن مقدمات در صورت اول و اختياری بودن ترتيب اثر در صورت دوم، سوءظن يك پديده اختياری محسوب می شود و ديگر به عنوان يك پديده قهری و طبيعی به حساب نمی آيد. در علوم عقليه ثابت شده است كه: الامتناع بالاختيار لا ينافی الاختيار، يعنی بی اختياری اگر مستند به اختيار و اراده انسان شود با اختيار منافات ندارد. مثلا اگر كسی خود را از بلندی پرت كند و بميرد گناهكار و مجرم است.

هر چند كه اين شخص در وسط راه پشيمان شده باشد، اما چون در ابتدا به اراده خود، خويشتن را به زير افكنده عقلا او را فاعل مختار می شمارند و گناهكارش می دانند. و نيز اگر كسی يك عمل غير اختياری را با اراده و خواست خويش ادامه دهد گناهكار است هر چند در اصل مختار نبوده. مثلا اگر كسی بی اختيار نظرش به نامحرم بيفتد گناهكار نيست اما اگر به اين نگاه ادامه دهد گناهكار محسوب می شود، زيرا ادامه نگاه در اختيارش بوده است. از اين رو امام صادق عليه السّلام فرمود: قَالَ و َقَالَ عليه السلام أَوَّلُ نَظْرَةٍ لَكَ و َالثَّانِيَةُ عَلَيْكَ وَلَا لَكَ وَ الثَّالِثَةُ فِيهَا الْهَلَاكُ؛ نگاه اول به سود تو است و نگاه دوم به زيان تو است نه به سود تو و در نگاه سوم هلاك تو است. (وسائل الشيعة، ج20، ص194)

بنابر اين، از مقدّمات سوءظن مانند تجسس و گوش دادن به شايعات بايد پرهيز كرد و نيز در صورت بروز سوءظن بايستی آن را به فراموشی سپرد و از پی گيری و ترتيب اثر دوری جست.

  • نكته دوم:

كه ياد آوری آن مفيد به نظر می رسد آن است كه چون سوءظن از مهلكات است، نبايد خود را در معرض سوءظن قرار دهد چنان كه اميرمؤمنان عليه السّلام فرموده است: مَنْ عَرَّضَ نَفْسَهُ لِلتُّهَمَةِ فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ وَ...؛ كسی كه خود را در معرض تهمت قرار دهد ملامت نكند كسی را كه به او بدگمان شود. (كافی، ج8، ص152)

و روايت است كه پيغمبر صلّی اللّه عليه و آله و سلّم با همسر خود صفيّه دختر حيیّ بن اخطب در بيرون خانه سخن می گفت، مردی از انصار بر حضرت گذشـت. رسول خدا او را صدا زد و فرمود: ای فلان اين همسر من صفيّه است. وی عرض كرد: يا رسول اللّه مگر ما به تو جز گمان نيك می بريم؟ فرمود: شيطان همچون خون در آدمی جريان دارد، ترسيدم كه در تو نيز داخل شود.

راه علاج سوءظن

موراد زیر می تواند کمک شایانی به علاج سوء ظن بکند:

  • شخص در مورد مضرات و مفاسد سوءظن و محاسن حسن ظن كمی تأمل كند (درك مصالح و مفاسد).
  • انسان مواظب باشد هرگاه گمان بدی از مسلمانی به ذهن او خطور كرد نهايت تلاش خود را بكار گيرد تا به آن معتقد نشود.

پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: إِذَا ظَنَنتَ فَلاَ تُحَقِّقْ؛ هرگاه به كسی بدگمان شدی آن را تصديق مكن (يعنی به صرف گمان چيزی را باور مدار). (بحارالانوار، ج55، ص320)

  • بايد بكوشد تا ظن خود را كنار گذاشته و آن را دنبال نكند و در مورد آن شخص تشويشی را به دل راه ندهد و رفتار خود را با او تغيير ندهد، و همان گرامي داشت و اعتماد پيشين را نسبت به او كم نكند، بلكه در بزرگداشت و احترام او بيشتر بكوشد و حتی در حق او دعای خير كند، كه اين كار شيطان را مأيوس می كند و ديگر او در صدد ايجاد بدبينی در وجود تو برنمی آيد تا مبادا انسان برای دفع آن به دعا و گرامی داشت بيشتر بپردازد.
  • تا زمانی كه انسان از كسی كردار و رفتار بدی نديده است نبايد به او بدبين شود، زيرا شنيدن يا حدس و گمان معيار خوبی و بدی اشخاص نيست و بسياری از مطالبی كه انسان می شنود بی پايه و بی دليل است.

امام باقر عليه السّلام فرمود: سُئِلَ أَميِرُ المُؤْمَنيِِنَ عليه السّلام كَمْ بَيْنَ الحَقِّ وَ البَاطِلِ؟ فَقَالَ أَربَعُ أَصَابِعَ وَ وَضَعَ أَميِرُ المُؤمِنيِنَ عليه السّلام يَدَهُ عَلَی أُذُنِهِ وَعَيْنَيْهِ، فَقَالَ: مَا رَأَتْهُ عَيْناكَ فَهُوَ الحَقّ وَ مَا سَمِعَتْهُ اُذُناكَ فَأَكْثَرُهُ بَاطِلٌ؛ از اميرالمؤمنين عليه السّلام سؤال شد كه فاصله بين حق و باطل چه اندازه است؟ فرمود: چهار انگشت. آن گاه اميرمؤمنان عليه السّلام دست خود را بر گوش و دو چشم خويش گذاشت و فرمود: آن چه چشمهايت ببيند حق است و آن چه گوشت شنيده بيشترش نادرست و باطل است. (بحارالانوار، ج72، ص196)

  • حداقل به سوء ظن خود ترتيب اثر عملی ندهد. ترتیب اثر عملی چنین است که انسان گمان خود را به عنوان يك واقعيت مسلّم تلقی كرده و آثار واقع را بر آن بار كند. مثلا ظنّ خود را به صورت يك خبر قطعی بازگو نمايد و ديگران را به صرف گمان، متهم و محكوم سازد. بديهی است نتيجه اين گونه برخورد جز تهمت و غيبت و هتك آبرو و تضييع حقوق افراد و جامعه چيز ديگری نمی تواند باشد. چه بسيار آبروها و استعداد ها و لياقت ها كه در اثر يك سوءظن جزئی و بی اساس بر باد رفت و مردم را از نتايج اين سرمايه های اجتماعی و الهی، محروم ساخت.

منابع

گروهی از پژوهشگران، سوء ظن، سایت دانلود بوک، بخش با معصومین، بازیابی: 2 بهمن 1391.

  1. سوره حجرات،آیه12
  2. سوره فصلت،آیه 23
  3. سوره فتح، آیه 12
  4. وسائل الشيعة، ج15، ص229
  5. وسائل، 15، ص229
  6. وسائل، 15، ص230
  7. الوسائل]]، ج9، ص144