آيت الله کمپانی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: قرداد ترکمانچای، شیخ محمدحسین غروی اصف...' ایجاد کرد)
 
(برچسب: تغییر هدف تغییرمسیر)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
#REDIRECT [[محمدحسین غروی اصفهانی]]
 
 
 
 
 
 
 
 
'''منبع:''' تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 2، صفحه 580
 
 
 
'''نویسنده:''' محمد صحتي سردرودي
 
 
 
==آیت الله غروی اصفهانی==
 
 
 
'''اشاره'''
 
 
 
دیار نخجوان و آذربایجان از دیرباز سرزمینی مسلمان نشین و عالم خیز بوده است و ما تاریخ قفقاز و نخجوان را بیشتر با [[شخصیت ها]]ی سرشناس و درخشان آن می‎شناسیم. خاندان محقق غروی از آن خانواده‎های متدینی بودند كه نسل در نسل در آن ناحیه سكونت داشتند و همیشه میان مردم جایگاه ممتازی را دارا بودند. از اجداد و نیاكان محقق، تنها نام نیكی در تاریخ مانده است كه به ترتیب و اجمال نام برده می‎شوند: پدرش «حاج محمدحسن» ‌كه تاجری درستكار و دیندار بود فرزند «علی‌اكبر» و نواده «حاج محمد حاتم نخجوانی» است.<ref> حاشیه محقق اصفهانی بر مكاسب، مقدمه، ص اول، به قلم علامه شیخ محمدرضا مظفر، چاپ قدیم رحلی، سنگی.</ref>
 
 
 
پس از آن كه در سال 1243 ق. قرارداد تركمانچای با دست های خیانت پیشه قاجاریان امضا شد و در نتیجه شوم آن، بخشی از سرزمین پاك ایران (قفقاز و نخجوان و قسمتی از آذربایجان) از پیكر پاك ایران عزیز جدا گشت، مسلمانان آن سوی رود ارس دچار بلاهای بزرگ و درد رنج های سنگینی گشتند و در زیر فوج فاجعه‎ها و در حصار حادثه‎ها خرد شدند. گروهی مردند، گروهی ساختند و سوختند و گروهی دیگر هجرت را برگزیده، از خانه و كاشانه چشم پوشیده، تنها جان به سلامت بردند. حاج محمداسماعیل نخجوانی (پدربزرگ محقق غروی) از این گروه اخیر بود كه به همراه خانواده‎اش به شهر قهرمان خیز تبریز كوچید.
 
 
 
اما در تبریز هم اوضاع را مساعد ندید و پس از چند صباحی به شهر اصفهان روی آورد. سالیانی را در آن شهر سپری ساخت تا آن جا كه خود و فرزندانش به «اصفهانی» شهرت یافتند. ولی دیری نپایید كه خاندان نخجوانی از اصفهان هم كوچ كردند تا بالاخره به شهر زیارتی و مذهبی [[كاظمین]] پناه بردند و همانجا را برای خود وطن اختیار كردند و در آن جا حاج محمدحسن اصفهانی (پدر غروی اصفهانی) برای خود اسم و رسمی یافت.
 
 
 
حاج محمدحسن دیگر آن مرد غریب نبود كه روزی پس از روزگاری آوارگی روی به شهر كاظمین آورد. اكنون همه او را مردی محترم، پرخیر و باكفایت می‎شناختند. بگذریم از این كه او در میان مردم و تاجران سرشناس [[عراق]] به نیكمردی و كارسازی پرآوازه بود و در حوزه بزرگ آن روز [[نجف]] هم تاجری صاحب نام و آبرومند بود و همگان وی را با شهرت «معین التجار» گرامی می‎شمردند.<ref> علماء معاصرین، واعظ خیابانی تبریزی، ص 190، چاپ تبریز، 1366 ق.</ref>
 
 
 
'''مولود كاظمین'''
 
 
 
شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی، عالم و حکیم دوره اخیر عالم تشیع است. در 2 [[محرم]]  1296 ه.ق در [[کاظمین]] دیده به جهان گشود. اقبال خوش معین التجار، بیش از همه آن گاه به اوج رسید كه از لطف خدا، او صاحب پسری سالم و كامل گشت. روز دوم محرم سال 1296 ق. آسمان كاظمین هم مانند دیگر شهرهای مسلمان نشین، بوی [[كربلا]] و عطر عشق و [[عاشورا]] می‎داد. همزمانی این تولد مبارك با ماه حماسه‎های همیشه جاوید حسینی، سبب شد كه كودك كاظمین و مولود محرم «محمدحسین» نامیده شود.
 
 
 
'''حدیث اشتیاق'''
 
 
 
حاج محمدحسن معین التجار تنها همان یك پسر را داشت و دلخوش بود كه وی می‎تواند پس از مرگش راه او را در جهان تجارت دنبال كند. اما پسرش محمدحسین در سر سودایی دیگر و فكری فراتر از فكر پدر داشت. جوان پر جنب ‌و ‌جوش كاظمین تنها آرزویش این كه پدرش اجازه دهد تا راه كمال طلبی و دانشجویی پیش گیرد. محمدحسین هرگاه فرصت را مناسب می‎دید، آرزوی خود را با پدر در میان می‎نهاد و با اصرار از او می‎خواست كه رضایت دهد تا وارد حوزه‌ [[معارف اسلامی]] شود. اما پدر كه پسری جز او نداشت، راضی به این كار نمی‎شد.
 
 
 
اما هر چه زمان پیشتر می‎رفت اشتیاق محمدحسین به تحصیل علوم اسلامی بیشتر می‎شد و پدر خود را بیشتر از پیش پیرتر احساس می‎كرد و با جدیت از پسر می‎خواست كه فن تجارت را یاد گیرد و فكر طلبه شدن را از سر بیرون كند. چیزی كه این مشكل را از سر راه جوان كمال جوی كاظمین برداشت تنها یك توسل به حضرت باب الحوائج [[امام كاظم]] علیه السلام بود.
 
 
 
او خود می‎گوید: «آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتی كه عصرها در صحن مطهر [[كاظمین]] برپا می‎شد شركت جسته بودم. [[نماز]] تمام شده بود اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من در حالی كه زانوی غم در بغل گرفته بودم، با فاصله اندكی پدرم را می‎پاییدم كه دیدم با یكی از تجار [[بغداد]] گرم صحبت است. همچنان كه نشسته بودم داشتم در آتش اشتیاق می‎سوختم. چشمم در گنبد زیبای [[امام كاظم]] علیه السلام بود كه... عنان از كف هر صاحب دلی می‎ربود. در این حال از دلم گذشت كه ای باب الحوائج، ای موسی بن جعفر، تو عبدصالح و از بندگان برگزیده خدایی و در پیش حضرت [[حق]] آبروداری، تو را چه می‎شد اگر از خدا می‎خواستی دل پدرم را به من نزدیكتر می‎كرد تا با تصمیم من كه چیزی جز تحصیل علم و كمال در مكتب شما نیست - راضی می‎شد... در همین اندیشه‎ها بودم كه دیدم پدرم صدایم می‎كند: محمدحسین! محمدحسین، پسرم! اگر هنوز هم آرزومندی كه به حوزه بروی تا دروس اسلامی بخوانی برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمی‎شوم... اگر دلت می‎خواهد به [[نجف]] اشرف بروی، برو!<ref> ما این روایت تاریخی را از استاد بزرگوار علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی قدس سره شنیدم و ایشان از فرزند آیت الله غروی اصفهانی، شیخ محمد غروی و او هم از پدرش آیت الله غروز نقل می‎كردند كه پدرم از این توسل كه نقشی بسیار حیاتی در زندگانی ایشان داشت، بارهای به مناسبت های مختلفی سخن به میان می‎آورد و خود را همیشه مدیون این لطف حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می‎دانست.</ref>
 
 
 
از آن روز زندگانی محقق غروی آغازی دیگر داشت كه خشنودی پدر را نیز همراه داشت با خیالی آسوده راه نجف اشرف در پیش گرفت تا [[روح]] تشنه‎اش را از چشمه‎های جوشان [[علم]] و [[حكمت]] و [[عرفان]] علوی سیراب سازد.
 
 
 
'''استادان و سرچشم‎های نور'''
 
 
 
كودك كاظمین هنوز در فصل بهاران زندگی بود. تازه در باغ خرم حیات، نونهالی سرسبز بود كه توانست هنر ظریف خط و خوشنویسی را آن هم در انواع گوناگون آن یاد گیرد. از آن جا كه آن روزها همچون روزگاران گذشته، صنعت خط از هنرهای بدیع و چشمگیر بود، مهارت محمدحسین، آن هم در دوران كودكی وی را در میان آشنایان زبانزد ساخت. پدر هم كه به استعداد درخشان فرزندش پی برده بود، با تمام توان وسایل تحصیل و ترقی او را در [[حوزه علمیه‌]] [[نجف]] فراهم ساخت تا این استعداد زلال و جوشان هر چه بهتر و بیشتر شكوفا گردد.
 
 
 
محمدحسین در دهه‌ دوم زندگی (در سال 1314 یا 1315 ق) بود كه پا به حوزه‌ بزرگ نجف نهاد و چیزی نگذشت كه مراحل كمال را در دروس مقدماتی یكی پس از دیگری پشت سر گذاشت و بزودی در حلقه درس بزرگترین اساتید حوزه آن روز شركت جست. استادان او در مرحله سطح و خارج، به ترتیب كه در تاریخ و كتاب های تراجم نوشته‎اند، عبارتند از:
 
 
 
'''<I>1. شیخ حسن تویسركانی (متوفای 1320 ق):</I>'''
 
 
 
محمدحسین غروی، پیش از همه، پله‎های نخست ترقی و تعالی را به پیروی از او پیمود، درس تلاش و [[تقوا]] را از او یاد گرفت و بیست و چهار بهار از عمرش می‎گذشت كه استادش تویسركانی رحلت كرد.
 
 
 
'''<I>2. آیت الله سید محمد طباطبایی فشاركی (1253-1316 ق):</I>'''
 
 
 
محقق غروی نتوانست بیش از دو سال از محضر پرفیض این استاد خلیق و بزرگوار بهره‎مند گردد. آیت الله فشاركی تا سال 1312 ق. در [[سامرا]] سكونت داشت.
 
 
 
'''<I>3. حاج آقا رضا همدانی (1250-1322 ق):</I>'''
 
 
 
حضور در درس و بحث آیت الله همدانی كه بیشتر با اثر بزرگش كتاب «مصباح الفقیه» شناخته می‎شود، چندان طولی نكشید و محقق غروی بیست و ششمین سال از زندگانی را سپری می‎ساخت كه این استاد بزرگوارش هم به دیار باقی شتافت.
 
 
 
'''<I>4. آیت الله آخوند خراسانی (1255-1329 ق):</I>'''
 
 
 
آقا محمدحسین جوانی بیست ساله بود كه به حوزه درس آخوند خراسانی راه یافت و تا آخر عمر آخوند كه سیزده سال پس از آن به درازا كشید به طور مرتب در حلقه درس اصول آخوند شركت جست و در همین سال ها بود كه بیشترین بخش از شرحش بر كفایة ا‌لاصول را نگاشت. او از شاگردان طراز اول آخوند بود و تا ایشان زنده بود به احترام او از تدریس مستقل و متشكل اجتناب می‎كرد و روزی كه آخوند درگذشت آقا محمدحسین مردی بزرگ سرشناس شده بود و در حالی كه تنها سی و سه سال از عمرش می‎گذشت پس از وفات آخوند در جای وی نشست و از مدرسان بنام و پرآوازه نجف گشت. محقق غروی در نزد این چهار استاد بزرگوارش بیشتر علم [[فقه]] و [[اصول]] خواند.
 
 
 
اما استادان وی در [[حكمت]] و [[فلسفه]] عبارتند از:
 
 
 
'''<I>5. حكیم محمدباقر اصطهباناتی شیرازی (متوفای 1326 ق):</I>'''
 
 
 
حكیم اصطهباناتی تنها تا سال 1319 ق. در [[نجف]] بود و آقا محمدحسین در حدود چهار یا پنج سال از محضر این استاد فرزانه، استفاده كرده است.<ref> درباره زندگینامه استادان علامه غروی به ترتیب نگاه كنید به: نقباءالبشر، ج 1، ص 212 و 365؛ الرسائل الفشاركیه، ص 5-11، چاپ جامعه مدرسین قم، علماء معاصرین، ص 75؛ دائره العمارف تشیع، ج 2، ص 215 و سیمای [[سامرا]]، سینای سه موسی از نگارنده این سطور.</ref>
 
 
 
'''<I>6. شیخ احمد شیرازی (متوفای 1332 ق):</I>'''
 
 
 
با عنایت به تاریخ وفات وی می‎توان گفت كه محقق غروی بیشترین بهره را از این استاد حكیم می‎توانست ببرد ولی عجیب این است كه حتی بیشتر كسانی كه زندگانی علامه غروی را نوشته‎اند از این استاد نام نبرده‎اند!<ref> مسلسلات، آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ج 2، ص 363، چاپ اول، 1416 ق، از انتشارات كتابخانه آیت الله مرعشی، تنها در اینجاست كه از این استاد علامه غروی نام برده شده است.</ref>
 
 
 
'''روایت یاران'''
 
 
 
داستان دوستان حكایتی بس دلكش و آموزنده است و كارساز بودنش در شناخت [[شخصیت ها]] چنان پراهمیت است كه سعدی می‎گوید:
 
 
 
تو اول بگو با كیان زیستی × من آن كه بگویم كه تو كیستی.
 
 
 
اما از یاران علامه غروی چیزی ننگاشته‎اند تنها از چند شخصیت یادی شده است كه نام می‎بریم:
 
 
 
* 1. بزرگ عارف معاصر آیت الله میرزا جواد آقا ملكی تبریزی.
 
 
 
* 2. میرزا علی‌اصغر ملكی تبریزی.
 
 
 
* 3. میرزا حبیب ملكی تبریزی.
 
 
 
میرزا علی اصغر و میرزا حبیب دو برادر و پسرعموهای میرزا جواد آقا ملكی تبریزی بودند. آیت الله غروی با هر سه بزرگوار رفت و آمد داشت اما بیش از همه با میرزا علی‌اصغر مأنوس بود<ref> به نقل از آیت الله سید هادی خسروشاهی در مصاحبه نگارنده با وی.</ref>... رفاقت و مصاحبت با عارف و اصل میرزا جواد آقا ملكی هم از دیرباز برقرار بود. علامه غروی و میرزا جواد آقا هر دو از شاگردان حاج آقا رضا همدانی بودند و تا سال 1320 ق. كه میرزا جواد آقا از [[نجف]] به ایران بازگشت با هم مأنوس بودند. پس از آن نیز توسط نامه از حال همدیگر باخبر می‎شدند.<ref> یكی از نامه‎های پربار كه توسط میرزا جواد آقا ملكی تبریزی نگاشته شده است در مجله حوزه، شماره 4، ص 65، (اردیبهشت 1363) چاپ شده است.</ref>
 
 
 
* 4. فقیه اصولی میرزا محمدحسین نائینی (1277-1355 ق)؛ میرزای نایینی و غروی اصفهانی ارتباط تنگاتنگی با هم داشتند و در مواقع دشوار یار و یاور یكدیگر بودند.
 
 
 
* 5. آیت الله سید احمد كربلا تهرانی (م 1332 ق).
 
 
 
'''مشایخ'''
 
 
 
بزرگان بسیاری برای علامه غروی اجازه‌نامه روایتی نوشته‎اند كه برای نمونه دانشمندان و اندیشوران زیرا را می‎توان نام برد:
 
 
 
* 1. بزرگ محدث معاصر حاج میرزا حسین نوری طبرسی، گردآوردنده مجموعه روایتی شیعه، مستدرك الوسائل.<ref> زندگینامه این محدث متقی در كتاب مستقلی نوشته‎ایم و با نام «[[محدث نوری]]، رویات نور» انتشار یافته است.</ref>
 
 
 
* 2. آیت الله سید حسن صدرالدین موسوی معروف به صدر كاظمی نویسنده ‌كتاب تأسیس الشیعه و...<ref> متن اجازه نامه‎ای كه آیت الله صدركاظمی نوشته‎اند دارای مطالب سودمند و مهمی است كه در شش صفحه و در آخر كتاب «غروی اصفهانی غدیر اندیشه» كه این مقاله تلخیص آن است، آورده شده است.</ref>
 
 
 
* 3. میرزا محمدباقر اصطهباناتی شیرازی.
 
 
 
* 4. شیخ احمد شیرازی مشهور به «شانه ساز».
 
 
 
* 5. شیخ الشریعه اصفهانی.<ref> مسلسلات، آیت الله مرعشی نجفی، ج 2، ص 363.</ref>
 
 
 
'''در آسمان آثار و ابتكار'''
 
 
 
مهمترین امتیازی كه در آثار نابغه [[نجف]] دیده می‎شود استدلالی و ابتكاری بودن آن هاست كه حكایت از ژرف‎نگری و دقت‌نظر او می‎كند و همین است كه او را یكی از استوانه‎های [[علم اصول]] و حكیم ژرف‎اندیش و عارف پارسا و زاهد شب زنده‎دار، مشهور و پرآوازه كرده است و این همه را آثار او به زبان رسا حكایت‌گرند. حال بخشی از آثار ماندگار او را در این جا می‎آوریم:
 
 
 
'''<I>الف) علم اصول:</I>'''
 
 
 
* 1. الاجتهاد والتقلید والعداله؛
 
 
 
* 2. الاصول علی النهج الحدیث؛
 
 
 
* 3. الطلب والاراده عندالامیه والمعتزله والاشاعره؛
 
 
 
این سه كتاب در یك مجلد بزرگ با نام «بحوث فی الاصول» چاپ شده است.
 
 
 
* 4. چندین رساله در مباحث مختلف اصولی.
 
 
 
* 5. حاشیه بر رساله قطع [[شیخ مرتضی انصاری]].
 
 
 
* 6. نهایه ‌الدرایه فی شرح الكفایه، در چهار جلد.
 
 
 
در مورد این كتاب كه بزرگترین اثر علامه غروی در علم اصول است تجلیل و تعظیم بسیار شده است. به راستی كه این شرح، نهایت درایت را داراست و اگر برتر از كتاب كفایه نباشد كمتر از آن نیست.
 
 
 
'''<I>ب) علم فقه:</I>'''
 
 
 
* 7. كتاب الاجاره؛
 
 
 
* 8. صلاة الجماعه؛
 
 
 
* 9. صلاة المسافر؛
 
 
 
این سه كتاب هم به تازگی در یك مجلد با نام «بحوث فی الفقه» انتشار یافته است.
 
 
 
* 10. حاشیه‌ كتاب المكاسب؛ حاشیه بر مكاسب شیخ انصاری، معروفترین اثر فقهی علامه غروی است كه پس از گذشت دو سال از وفاتش در دو جلد بزرگ به قطع رحلی انتشار یافت.
 
 
 
* 11. حاشیه بر كتاب الطهاره شیخ اعظم انصاری؛
 
 
 
* 12. چندین رساله فقهی؛
 
 
 
* 13. سه منظومه درباره [[‌اعتكاف]]، [[روزه]] و [[نماز جماعت]]؛
 
 
 
* 14. الوسیله توضیح المسائل به زبان عربی؛
 
 
 
* 15. ذخیره العباد. توضیح المسائل فارسی.
 
 
 
'''<I>ج) فلسفه و حكمت:</I>'''
 
 
 
* 16. تحفه ‌الحكیم. منظومه‎ای است به سبك منظومه حكیم سبزواری در حكمت متعالیه. تحفه حكیم از همان روزهای نخستین انتشارش مورد توجه اهل فن بوده و بعضی از حكما و نویسندگان به شرح آن دست زده‎اند.
 
 
 
* 17. رساله فی اثبات المعاد الجسمانی؛
 
 
 
* 18. حاشیه بر اسفار [[ملاصدرا]]؛
 
 
 
* 19. مكاتبات فلسفی و عرفانی.
 
 
 
مجموعه‎ای است از 14 نامه در شرح و تحلیل دو بیت شعر از عطار نیشابوری آن جا كه می‎گوید:
 
 
 
دائماً او پادشاه مطلق است × در كمال عزّ خود مستغرق است
 
 
 
او بسر ناید ز خود آن جا كه اوست × كی رسد عقل وجود آن جا كه اوست.
 
 
 
نیمی از نامه‎ها از حكیم غروی اصفهانی و نیمی دیگر از عارف معروف سید احمد كربلایی است كه دیدگاه یكدیگر را به نقد و بررسی نشسته‎اند. حاصل آن مناظرات علمی این اثر جاوید گشته است.
 
 
 
* 20. تفسیر [[قرآن]] این تفسیر كه گویا نیمه تمام مانده تاكنون چاپ نشده است.
 
 
 
* 21. الانوار القدسیّه مجموعه دل انگیزی از اشعار عربی آیت الله غروی است.
 
 
 
* 22. دیوان مفتقر این كتاب كه شعرهای فارسی حكیم غروی را در خود گردآورده است با نام نامناسبی كه هیچ برازنده ایشان نیست دهها بار چاپ شده و انتشار یافته است و این اشتباه از آن جا ناشی شده است كه پدر شاعر حكیم و عارف حوزه نجف حاج محمدحسن اصفهانی معروف به معین التجار، كمپانی یعنی شركت راه ‎آهن [[بغداد]] - [[كاظمین]] را به عهده داشت و او بود كه برای نخسین بار بانی این كار خیر گشت. از این جا و تنها به همین علت است كه دیوان اشعار فرزندش با نام «دیوان كمپانی» و نام آن حكیم الهی به نام «آیت ‌الله كمپانی!» معروف گشت. ولی چنان كه شماری نقل كرده‎اند او از این اسم ناراضی بود و از شنیدن این كلمه بیگانه به سختی ناراحت می‎شد.
 
 
 
* 23. دیوان غزلیات یا مجموعه‌ عارفانه‎ها.<ref> در مورد آثار علامه غروی مراجعه شود به: حاشیه علامه غروی بر مكاسب، مقدمه، به قلم علامه مظفر؛ بحوث فی الاصول، غروی اصفهانی، چاپ دوم، قم، جامعه‌ مدرسین، 1416 ق؛ نور علم، ش 4، از دوره چهارم(40) ص 53 و ش 5 از دوره ششم(22) ص 213؛ نهایه الدرایه فی شرح الكفایه، غروی اصفهانی، مقدمه، مجله الموسم، ش 16، ص 241-257، چاپ هلند، 1414 ق و...</ref>
 
 
 
'''شاگردان'''
 
 
 
مكتب [[علامه نوری]] را چه در [[علم اصول]] و [[فقه]] و چه در [[حكمت]] و [[فلسفه]] باید از مكتب های بسیار پربركت [[شیعه]] به حساب آورد. بر طبق تحقیقی حدود یكصد و پنجاه بزرگوار افتخار شاگردی در مكتب علامه غروی را داشته‎اند. عجیب این كه در میان شاگردان، از مرجع تقلید و فقیه و فیلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفكر و نویسنده و عارف و واعظ و... را می‎توان دید كه همگی به نوعی به شاگردی غروی اصفهانی مباهات می‎كرده‎اند. اكنون ما تنها از بعضی از آنان نام می‎بریم،<ref> در اصل كتاب غروی اصفهانی از یكصد و ده شاگرد حكیم غروی نام برده‎ایم.</ref> حضرات آیات:
 
 
 
* سید محمد حجت كوه‌كمری (1310-1372 ق)؛
 
 
 
* سید حسین طباطبایی بروجردی (1292-1380 ق)؛
 
 
 
* سید محمدهادی میلانی (1313-1395 ق)؛
 
 
 
* سید ابوالقاسم خویی (1317-1413 ق)؛
 
 
 
* سید عبدالاعلی سبزواری (1328-1414 ق)؛
 
 
 
* سید محمدكاظم موسوی حسینی (1322-1405 ق)؛
 
 
 
* شیخ سلمان خاقانی (1331-1408 ق)؛
 
 
 
* شیخ محمدتقی بهجت فومنی رشتی (متولد 1332 ق)؛
 
 
 
* سید محمدباقر طباطبایی سلطانی بروجردی (متولد 1332 ق)؛
 
 
 
* شیخ ابوالفضل خوانساری (متولد 1334 ق)؛
 
 
 
* سید علی بهشتی بابلی (متولد 1324 ق)؛
 
 
 
* میرزا غلامحسین جعفری همدانی (1324-1416)؛
 
 
 
* شیخ علی خوزانی اصفهانی معروف به «آیت الله مشكات»؛
 
 
 
* حاج شیخ علی محمد بروجردی (1315-1395 ق)؛
 
 
 
* شیخ عبداللطیف سمامی حائری (1330-1400 ق)؛
 
 
 
* شیخ ابوالحسن شیرازی؛
 
 
 
* آقا میرزا كاظم دینوری تبریزی (1320-1416 ق)؛
 
 
 
* سید مهدی اشكوری نجفی (متولد 1336 ق)؛
 
 
 
* شیخ احمد اهری (1305-1388 ق)؛
 
 
 
* علامه سید محمدحسین طباطبایی (1321-1402 ق)؛<ref> كیهان اندیشه، دوره پنجم، ش 26، ص 10، به نقل از استاد آیت الله حسن زاده آملی، نگاه حوزه؛ ش 9-8، س 34، (ویژه‌نامه وحدت حوزه و دانشگاه).</ref>
 
 
 
* سید محمدحسن الهی طباطبائی؛<ref> كیهان اندیشه، دوره پنجم، ش 26، ص 7-8 (مهر و آبان 1368).</ref>
 
 
 
* علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزی (1320-1390 ق)؛
 
 
 
* محمدعلی اردوبادی (1312-1380 ق)؛
 
 
 
* شیخ محمدرضا مظفر (1322-1384 ق)؛
 
 
 
* شیخ محمدحسین مظفر (1312-1381 ق)؛
 
 
 
* میرزا شیخ نجم‌‎الدین جعفر عسكری (1313-1395 ق)؛
 
 
 
* سید عبدالحسین طیب (1312-1412 ق)؛
 
 
 
* سید محمد حسینی همدانی (1322-1417 ق)؛
 
 
 
* شیخ محمدحسین اعلمی (1320-1393 ق)؛
 
 
 
* سید میرزا محمود موسوی زنجانی (1309-1374 ق)؛
 
 
 
* سید امیر محمد كاظمی قزوینی (1335-1414 ث)؛
 
 
 
* شیخ محمدجواد یثری (1330-1415 ق)،
 
 
 
* سید محمدتقی آل بحرالعلوم (1318-1393 ق)؛
 
 
 
* شیخ عبدالرحیم سامت قزوینی (متولد 1281 ش)؛
 
 
 
* شیخ محمود شریعت مهدوی (متولد 1335 ق)؛
 
 
 
* شیخ محمدرضا غراوی (1303-1385 ق)؛
 
 
 
* سید نورالدین میلانی حائری (متولد 1336 ق)؛
 
 
 
* سید صدرالدین شوشتری جزایری (1313-1385 ق)؛
 
 
 
* سید محمد شبر (متولد 1330 ق)؛
 
 
 
* محمدطاهر آل شیخ راضی (1322-1400 ق)؛
 
 
 
* شیخ كاتب طریحی (1303-1390 ق)؛
 
 
 
* محمد طه كرمی هویزی (1317-1388 ق)؛
 
 
 
* شیخ محمدامین زین العابدین بصری (متولد 1333 ق)؛
 
 
 
* شیخ عبدالمهدی مطر (1318-پس از 1390 ق)؛
 
 
 
* حاج شیخ حسین انواری همدانی؛
 
 
 
* توسلی شیرازی؛
 
 
 
* سید سجاد علوی گرگانی (1322-1407 ق)؛
 
 
 
* حاج سید علی مولانا تبریزی (1320-1392 ق)؛
 
 
 
* حاج شیخ نصرالله شبستری (متولد 1330 ق) و...
 
 
 
'''شاگردان برگزیده عرفان'''
 
 
 
حكیم غروی اصفهانی، مدت زمانی طولانی حوزه درس عرفانی خصوصی داشتند كه در خانه خود برگزار می‎كرد. بزرگمردانی كه در این حلقه‌ حال و اشراق، گرد هم می‎آمدند، عبارت بودند از:
 
 
 
* 1. علامه سید محمدحسین طباطبایی تبریزی؛
 
 
 
* 2. آیت الله سید محمدهادی میلانی؛
 
 
 
* 3. آیت الله سید ابوالقاسم خویی؛
 
 
 
* 4. آیت الله میرزا یوسف ایروانی؛
 
 
 
* 5. آیت الله امام زنجانی؛
 
 
 
* 6. آیت الله اعتماد رشتی.<ref> گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 236؛ عرفان اسلامی، شیخ حسین انصاریان، ج 5، ص 166.</ref>
 
 
 
'''وفات'''
 
 
 
پنجم ماه [[ذی الحجه]] سال 1361 ق. روز دوشنبه بود كه از فراز بارگاه قدس مولا [[امام علی]] علیه السلام خبر وفات بزرگ استاد [[نجف]] به گوش همگان رسید. این خبر چنان نابهنگام بود كه فضلا و دانشوران حوزوی را دچار تحیر غمبار كرد. بزرگ ادیب شیعی، علامه اردوبادی، سوگ سروده‎ای را كه در در گرامی داشت استادش گفته بود و رد زبان همگان ساخت مردم به ویژه شاگردان و یاران و نزدیكان استاد كه سخت از این فاجعه اندوهبار، آزرده و آشفته بودند بیتی از آن سوگواره دلسوز را به هم می‎خواندند و ناله می‎كردند.
 
 
 
ادیب اردوبادی در آن بیت گفته بود: آری تشییع پیكر نابغه نجف و خادم صادق [[امام حسین]] علیه السلام با نام و یاد حسین علیه السلام برگزار شد و در آستان قدس علوی، زیر ایوان طلای مولا جنب مناره شمالی در مقبره كوچكی در كنار مقبره [[علامه حلی]] به خاك سپرده شد.<ref> نوار مصاحبه با استاد علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی قدس سره.</ref>
 
 
 
عاكفان حرمت [[قبله]] اهل كرمند × واقف از نكته سربسته لوح و قلمند
 
 
 
خاكساران تو ماه فلك ملك حدوث × جان نثاران تو شاه ملكوت قدمند
 
 
 
«مفتقر» دست تو و دامن آنان كه همه × خضر جانند و مسیحا نفس و روح دمند
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۸