نفخ در صور: تفاوت بین نسخهها
(افزودن رده و تکمیل محتوا به کمک منبع جدید) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | لفظ صور ده بار در [[قرآن]] مجيد آمده و همه درباره [[قیامت|قيامت]] است.<ref>قاموس قرآن، ج4، ص163.</ref> از [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی اله علیه و آله در مورد صور سوال شد، فرمودند: شاخی از نور است که [[اسرافیل]] به دهان می گیرد و یک طرف آن تنگ و طرف دیگر آن گشاد است و صورتی نورانی دارد.<ref>به نقل از: اسفار، جلد9، صفحه274.</ref> | |
− | + | اصلی ترین آیه ای که بحث نفخ صور در آن ذکر شده، آیه 68 [[سوره زمر]] است: {{متن قرآن|«وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ»}}. | |
− | + | غالباً مفسرین این آیه را اینگونه تبیین نموده اند که: با نفخه اول که در آیه ذکر شده تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، مىميرند مگر كسانى كه خدا بخواهد و سپس بار ديگر در صور دميده مىشود، ناگهان همگى بپا مىخيزند و در انتظار حساب و جزا و سرنوشت خويشند.<ref>[[تفسیر نمونه|تفسير نمونه]]، ج19، ص535.</ref> | |
− | + | اما [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر قرآن|تفسیر]] این آیه می گوید: «ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مىگيرد، يكبار براى اين كه همه جانداران با هم بميرند و يك بار هم براى اين كه همه مردگان زنده شوند و اين معنا از روايات وارده از ائمه [[اهل بيت]] علیهم السلام و بعضى از روايات وارده از طرق [[اهل سنت]] از [[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله برمىآيد، هر چند كه بعضى ديگر از روايات اهل سنت خالى از ابهام نيست و همين جهت باعث شده كه بعضى از علماى اهل سنت، اين نظريه را اختيار كنند كه: نفخه صور در سه نوبت صورت مىگيرد: اول براى ميراندن. دوم براى زنده كردن و بعث و سوم براى فزع و صعقه و بعضى ديگر بگويند كه: "چهار نفخه است" وليكن اثبات اين معنا از ظواهر آيات بسيار مشكل است. | |
− | |||
− | و | ||
− | + | و شايد همين انحصار نفخ صور در دو نفخه "اماته" و "احيا"، باعث شده كه كلمه "صعق" را در نفخه اول به مردن خلايق تفسير كنند با اين كه معروف از معناى اين كلمه غش كردن است. صاحب صحاح مىگويد: وقتى گفته مىشود: "صعق الرجل صعقا و تصعقا" معنايش اين است كه غش كرد و "اصعقه غيره"، يعنى ديگرى او را به غش درآورد. آنگاه مىگويد: "صعقه" در آيه {{متن قرآن|«فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ»}} به معناى مردن است و جمله {{متن قرآن|«إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ»}} استثنايى است از اهل آسمانها و زمين. | |
− | + | و اما اين كه اين استثناءشدگان چه كسانى هستند، بعضى گفته اند: [[جبرئيل]] و [[ميكائيل]] و [[اسرافیل|اسرافيل]] و [[عزرائیل|عزرائيل]] اند، كه پيشوايان [[فرشتگان|فرشتگانند]]، چون اين نامبردگان در هنگام نفخ صور نمىميرند، بلكه بعد از آن مىميرند. | |
− | اين | ||
− | + | بعضى ديگر گفته اند: آن چهار نفر با حاملان عرشند. بعضى هم گفته اند: آن نامبردگان با رضوان و حور و مالك و زبانيهاند. بعضى ديگر - كه سخنشان از همه سخنان سخيفتر و بىپايهتر است - گفتهاند: منظور از جمله "مَنْ شاءَ اللَّهُ"، خود خداى سبحان است. | |
+ | |||
+ | و خواننده عزيز توجه دارد كه هيچيك از اين اقوال به دليلى از لفظ آيات كه بتوان بدان استناد جست مستند نيستند. | ||
+ | |||
+ | بله اگر براى خدا خلقى تصور شود كه در وراى آسمانها و زمين بوده باشند، آن وقت ممكن است بگوييم استثناى مزبور به طور منقطع آنان را استثنا كرده. | ||
+ | |||
+ | و يا بگوييم مرگ عبارت است از جدايى روح از جسد و اين تنها در جانداران داراى جسد تصور دارد و اما ارواح نمىميرند، و منظور از استثنا ايشانند و در اين صورت استثناى مزبور منقطع نيست، بلكه متصل است چون ارواح هم در بين {{متن قرآن|«مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ»}} هستند. مؤيد اين وجه بعضى از رواياتى است كه از [[ائمه اطهار|ائمه]] اهل بيت علیهم السلام رسيده».<ref>ترجمه [[المیزان فی تفسیر القرآن|الميزان]]، ج17، ص443.</ref> | ||
+ | |||
+ | طاهرزاده دو نفخه صور را اینگونه توضیح میدهد: ایجاد حیات در نشئه ای عالی ملازم موت در نشئه ای سافل است و با نفخه اول جسدها میمیرند و روحها زنده می گردد و با نفخه دوم ارواح به قیام حق قائم میگردد به ذات خود.<ref>معرفت النفس والحشر، اصغر طاهرزاده، جلد2، صفحه62.</ref> | ||
+ | |||
+ | متكلّمين [[شیعه|شيعه]] معتقدند كه پس از نفخه اوّل، ارواح و اجسام به كلى از ميان نمىروند بلكه اجزاى جسمانى از هم مىگسلند و با نفخه دوم، دوباره پيوند مىخورند و زنده مىشوند.<ref>[[بحارالأنوار|بحارالانوار]]، 6/336؛ [[حق اليقين|حقّ اليقين]]، 2/97؛ كشف المراد، 402.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
− | == منابع == | + | ==منابع== |
− | *فرهنگ | + | |
+ | *[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، صص 447-448. | ||
+ | *[[تفسیر نمونه]]، مکارم شیرازی و همکاران. | ||
+ | *[[المیزان فی تفسیر القرآن|تفسیر المیزان]]، علامه طباطبائی. | ||
+ | *معرفت النفس والحشر، اصغر طاهرزاده. | ||
+ | *[[قاموس قرآن قرشی|قاموس قرآن]]، سید علی اکبر قرشی. | ||
[[رده:واژگان قرآنی]] | [[رده:واژگان قرآنی]] | ||
[[رده:قیامت]] | [[رده:قیامت]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۵:۳۱
لفظ صور ده بار در قرآن مجيد آمده و همه درباره قيامت است.[۱] از پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله در مورد صور سوال شد، فرمودند: شاخی از نور است که اسرافیل به دهان می گیرد و یک طرف آن تنگ و طرف دیگر آن گشاد است و صورتی نورانی دارد.[۲]
اصلی ترین آیه ای که بحث نفخ صور در آن ذکر شده، آیه 68 سوره زمر است: «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ».
غالباً مفسرین این آیه را اینگونه تبیین نموده اند که: با نفخه اول که در آیه ذکر شده تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، مىميرند مگر كسانى كه خدا بخواهد و سپس بار ديگر در صور دميده مىشود، ناگهان همگى بپا مىخيزند و در انتظار حساب و جزا و سرنوشت خويشند.[۳]
اما علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می گوید: «ظاهر آنچه در كلام خداى تعالى در معناى نفخ صور آمده اين است كه اين نفخه دو بار صورت مىگيرد، يكبار براى اين كه همه جانداران با هم بميرند و يك بار هم براى اين كه همه مردگان زنده شوند و اين معنا از روايات وارده از ائمه اهل بيت علیهم السلام و بعضى از روايات وارده از طرق اهل سنت از رسول خدا صلی الله علیه و آله برمىآيد، هر چند كه بعضى ديگر از روايات اهل سنت خالى از ابهام نيست و همين جهت باعث شده كه بعضى از علماى اهل سنت، اين نظريه را اختيار كنند كه: نفخه صور در سه نوبت صورت مىگيرد: اول براى ميراندن. دوم براى زنده كردن و بعث و سوم براى فزع و صعقه و بعضى ديگر بگويند كه: "چهار نفخه است" وليكن اثبات اين معنا از ظواهر آيات بسيار مشكل است.
و شايد همين انحصار نفخ صور در دو نفخه "اماته" و "احيا"، باعث شده كه كلمه "صعق" را در نفخه اول به مردن خلايق تفسير كنند با اين كه معروف از معناى اين كلمه غش كردن است. صاحب صحاح مىگويد: وقتى گفته مىشود: "صعق الرجل صعقا و تصعقا" معنايش اين است كه غش كرد و "اصعقه غيره"، يعنى ديگرى او را به غش درآورد. آنگاه مىگويد: "صعقه" در آيه «فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ» به معناى مردن است و جمله «إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ» استثنايى است از اهل آسمانها و زمين.
و اما اين كه اين استثناءشدگان چه كسانى هستند، بعضى گفته اند: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل اند، كه پيشوايان فرشتگانند، چون اين نامبردگان در هنگام نفخ صور نمىميرند، بلكه بعد از آن مىميرند.
بعضى ديگر گفته اند: آن چهار نفر با حاملان عرشند. بعضى هم گفته اند: آن نامبردگان با رضوان و حور و مالك و زبانيهاند. بعضى ديگر - كه سخنشان از همه سخنان سخيفتر و بىپايهتر است - گفتهاند: منظور از جمله "مَنْ شاءَ اللَّهُ"، خود خداى سبحان است.
و خواننده عزيز توجه دارد كه هيچيك از اين اقوال به دليلى از لفظ آيات كه بتوان بدان استناد جست مستند نيستند.
بله اگر براى خدا خلقى تصور شود كه در وراى آسمانها و زمين بوده باشند، آن وقت ممكن است بگوييم استثناى مزبور به طور منقطع آنان را استثنا كرده.
و يا بگوييم مرگ عبارت است از جدايى روح از جسد و اين تنها در جانداران داراى جسد تصور دارد و اما ارواح نمىميرند، و منظور از استثنا ايشانند و در اين صورت استثناى مزبور منقطع نيست، بلكه متصل است چون ارواح هم در بين «مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ» هستند. مؤيد اين وجه بعضى از رواياتى است كه از ائمه اهل بيت علیهم السلام رسيده».[۴]
طاهرزاده دو نفخه صور را اینگونه توضیح میدهد: ایجاد حیات در نشئه ای عالی ملازم موت در نشئه ای سافل است و با نفخه اول جسدها میمیرند و روحها زنده می گردد و با نفخه دوم ارواح به قیام حق قائم میگردد به ذات خود.[۵]
متكلّمين شيعه معتقدند كه پس از نفخه اوّل، ارواح و اجسام به كلى از ميان نمىروند بلكه اجزاى جسمانى از هم مىگسلند و با نفخه دوم، دوباره پيوند مىخورند و زنده مىشوند.[۶]
پانویس
- ↑ قاموس قرآن، ج4، ص163.
- ↑ به نقل از: اسفار، جلد9، صفحه274.
- ↑ تفسير نمونه، ج19، ص535.
- ↑ ترجمه الميزان، ج17، ص443.
- ↑ معرفت النفس والحشر، اصغر طاهرزاده، جلد2، صفحه62.
- ↑ بحارالانوار، 6/336؛ حقّ اليقين، 2/97؛ كشف المراد، 402.
منابع
- فرهنگ شیعه، صص 447-448.
- تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران.
- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی.
- معرفت النفس والحشر، اصغر طاهرزاده.
- قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی.