لعان
«لِعان» یا «مُلاعنه»، در اصطلاح فقهی عبارت است از لَعن و نفرین کردن زن و شوهر نسبت به یکدیگر، برای اثبات ادعای خود راجع به زنا یا انکار فرزند که با الفاظ و شرایط مخصوص نزد حاکم صورت میپذیرد. حکم لعان و نحوه انجام آن به صراحت در قرآن کریم آمده است.
محتویات
مفهومشناسی
«لعان» مصدر باب مفاعله (مُلاعَنَه) از ریشه «لَعن» و در لغت به معنی دورکردن و راندن از خیر و نفرین آمده است؛[۱] و در اصطلاح دینی به معنای راندن از روی غضب است که از ناحیهی خدا در آخرت به معنای عذاب و در دنیا به معنای انقطاع از رحمت بوده و از ناحیهی انسان یعنی نفرین دیگری است.[۲]
«لعان» به عنوان مباهله، میان دو نفر و بیشتر نیز بکار میرود؛[۳] که در اصطلاح فقهی عبارت است از لعن (نفرین) کردن زن و شوهر با الفاظ خاص نسبت به یکدیگر برای اثبات ادعای خود راجع به زنا یا انکار فرزند که با الفاظ و شرایط مخصوص نزد حاکم صورت میپذیرد.[۴]
لِعان یک راهکار شرعی است که در شرایط خاص برای حل منازعات خانوادگی ناشی از اتهام زنا یا نفی ولد، با تشریفات و آثار حقوقی ویژه در فقه اسلامی پیشبینی شده است.
لعان در نگاه قرآن
برخی از احکام و شیوههای «لعان» در آیات اولیهی سوره نور بیان شده است.[۵] در شأن نزول این آیات گفتهاند: هنگامی که رسول اکرم صلی الله علیه وآله از جنگ تبوک بازگشت، "عویمر بن ساعده" نزد آن حضرت آمد و گفت: همسرم با "شریک بن سمحاء" زنا کرده و حامله شده!، رسولالله از وی روی برگرداند. "عویمر" سخن خود را تا چهار مرتبه تکرار کرد! حضرت به خانه رفت و آیات اول سوره نور نازل شد و آن دو زوج نزد رسولالله ملاعنه کردند.[۶]
قرآن کریم "لعان" را برای افرادی مطرح کرده که در صورت نسبت دادن "زنا" و بارداری نامشروع از ناحیهی مردان به همسرانشان، بتوانند با این شیوه ادعای خود را اثبات کرده و حد قذف[۷] را از خود بردارند.[۸]
این حکم مختص به اسلام بوده و دلیلی وجود ندارد که عمل لعان در جاهلیت صورت گرفته باشد و یا مردی همسر خود را به زنا متهم نماید، بنابراین لعان و احکام مربوط به آن در اسلام تشریع شد.[۹]
حکم شهادت برای مردان در قرآن
اگر فردی زن پاکدامنی را متهم به کار ناشایست کرد، باید چهار شاهد برای مدعای خود بیاورد؛ در غیر این صورت، حد قذف بر وی جاری شده و هشتاد تازیانه میخورد.[۱۰] حال اگر مردی همسر خود را به عمل ناشایست متهم کرد و هیچ شاهدی نداشت، حکم مذکور در مورد او جاری نمیشود؛ زیرا قرآن کریم در این مورد میفرماید: «وَالَّذِینَ یرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یکُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ...»؛[۱۱] و کسانی که همسران خود را (به عمل منافی عفت) متهم میکنند و گواهانی جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد... .
این آیه تخصیص برای دو آیه قبل بوده[۱۲] که تصریح کرده: «و کسانی که زنان پاکدامن را متهم میکنند، سپس چهار شاهد (بر مدعای خود) نمیآورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید».[۱۳] این نوع تهمت در فقه تحت عنوان "قذف" مطرح شده و فتوای فقهاء بر تحریم این عمل نیز بر اساس همین آیات و روایاتی است که در این زمینه وارد شده است.[۱۴]
چون خداوند متعال در این مورد، بین زن و شوهر و دیگر افراد جامعه، تفاوت قائل شده و برای همسران در صورت عدم وجود شاهد بر مدعای خود، حقی به عنوان "لعان" جهت اثبات ادعای خود قرار داده است. اما علت این که خداوند متعال حکمی جداگانه برای زن و شوهر بیان کرد و این حکم تخصیص خورد، شاید به این علت باشد که زن و شوهر برای حفظ آبروی خود و خانواده، به راحتی همدیگر را متهم به این گونه اعمال نمیکنند و طلبیدن شاهد برای شهادت این کار نیز با حفظ آبروی آنها منافات دارد. از طرف دیگر غیرت مرد اجازه نمیدهد همسرش را با کسی ببیند و عکسالعملی نشان ندهد؛ بنابراین "لعان" به عنوان مناسبترین راهکار بیان شده و شهادت شوهر به تنهایی نزد قاضی - با حفظ شرایط - مورد قبول است.[۱۵]
شیوهی لعان شوهر:
در مسئلهی لعان، شوهر برای اثبات مدعای خود و نیز به خاطر دفع حد قذف، باید چهار مرتبه شهادت بدهد که از راستگویان است و در مرحله پنجم برای خود طلب لعنت نماید:[۱۶] «وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیهِ إِنْ کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ»؛[۱۷] (و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد، اگر از دروغگویان باشد).
با توجه به نص آیه و شأن نزول آن، شوهر زن برای اثبات مدعای خود باید چهار مرتبه بگوید: «خداوند را شاهد میگیرم در آنچه به همسرم نسبت دادم از راستگویان هستم»؛ و در مرحلهی پنجم لازم است بگوید: «لعنت خدای بر من اگر در آنچه به همسرم نسبت دادم، از دروغگویان باشم». مرد با گفتن این پنج جمله، مدعای خود را به اثبات میرساند.[۱۸]
حق شهادت برای زنان در قرآن
از آنجا که خداوند نمیخواهد زن در مقابل لعان و عمل مرد، محکوم شود؛ زیرا ممکن است مرد به دروغ ادعا کند و شهادت دهد، این حق شهادت و لعان را برای زن نیز قرار داده تا اتهام وارده را از طرف شوهر با گفتن الفاظی از خود دفع نماید:[۱۹] «وَیدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ»؛[۲۰] آن زن نیز میتواند کیفر (زنا) را از خود دور کند، به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد (در این نسبتی که به او میدهد) از دروغگویان است.
مراد از "درء" دفع کردن چیزی را گویند[۲۱] و این که در روایت میفرماید: «اِدرَؤُا الحُدوُدَ مااستَطَعتُم»[۲۲] یعنی «تا جایی که توانایی دارید، حدود را از خود دفع کنید»، اشاره به همین مطلب دارد و عذابی که در آیهی شریفه ذکر شده، همان حدی است که برای زنا بیان شد. بنابراین مراد از «وَیدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ» همان دفع حدّ "زنا" بوده؛ زیرا زن فقط به وسیلهی گفتن این پنج شهادت میتواند خود را از اجرای حدّ "زنا" نجات دهد.[۲۳]
شیوهی لعان زن:
زن بعد از این که چهار مرتبه شهادت داد به دروغ بودن گفتار مرد، در مرحلهی پنجم در صورت صداقت مرد در ادعا و شهادت، باید غضب الهی را برای خود طلب کند: «وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیهَا إِنْ کَانَ مِنَ الصَّادِقِینَ»؛[۲۴] (و بار پنجم بگوید که غضب خدا بر او باد، اگر آن مرد از راستگویان باشد).
شهادت زن به این شیوه است که چهار مرتبه باید بگوید: «خدا را شاهد میگیرم، شوهرم راجع به آنچه به من نسبت داد، از دروغگویان است»؛ سپس در مرتبهی پنجم بگوید: «غضب خدای بر من اگر شوهرم در آنچه به من نسبت داد، از راستگویان باشد».[۲۵]
نکتهای که در آیات قابل تأمل است این که مرد در مرتبهی پنجم برای خود طلب "لعنت" کرد، اما زن در مرتبهی پنجم برای خود طلب "غضب" نمود؛ دلیلش اینست که "غضب" به مراتب بالاتر از "لَعن" بوده و مستلزم کیفر و مجازات است؛ برخلاف "لعن" که تنها به معنای طلب دوری از رحمت الهی برای فرد میباشد.[۲۶]
احکام لعان در اسلام
آیات شریفه قرآن اصل مسأله را طرح کرده، اما اشارهای به احکام "لعان" ننموده و مسئله را مسکوت رها کرده است؛ لذا بر اساس تصریح برخی آیات، برای شناخت و تفصیل این احکام باید به پیامبر و اهل بیت ایشان سلامالله علیهم مراجعه شود.[۲۷]
از امام صادق علیه السلام روایت شده: لعان در صورتی واقع میشود که حتماً دخول صورت گرفته باشد.[۲۸] در روایت بعدی هست که "لعان" باید با زبان گفته شود و افرادی که لال هستند، لعان ندارد.[۲۹] البته لعان مخصوص افراد حُرّ (آزاد) نیست، بلکه در روایت وارد شده که لِعان میان حُرّ و مملوک، عبد و کنیز، مسلمان و یهودی و نصرانی واقع میشود.[۳۰] و خیلی از احکام دیگر که در باب لعان از اهل بیت عصمت وارده شده اما در مجال این مقاله نمیگنجد.[۳۱]
شاید علت این که این احکام در آیات بیان نشده، این باشد که قرآن کریم به جهت استمرار علاقه میان زوجین، از نتائج و احکام لعان بحثی به میان نیاورده و تنها برای حل این مشکل که ممکن است میان زوجین پیش بیاید، سخن به میان آورده است؛ چون بنابر تصریح روایات وارده از اهل بیت عصمت با انجام "لعان" زن و شوهر به همدیگر حرام ابد میشوند و حتی با عقد جدید نمیتوانند رجوع کنند؛ همانگونه که مشهور میان فقهاء مسلمین همین بوده، با این که برخی قائلند: اگر شوهر اعتراف به کذب خود کند و حد بر وی جاری شود، با عقد مجدد زن و شوهر به هم محرم میشوند که تفصیل این مسائل باید در فقه پیگیری شود.[۳۲]
پانویس
- پرش به بالا ↑ جوهری، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم، ج۶، ص۲۱۹۶؛ ابن منظور، لسان العرب، قم، ادب، ۱۴۰۵ق، چاپ اول، ج۱۳، ص۳۸۷.
- پرش به بالا ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۷۴۱.
- پرش به بالا ↑ ابن منظور، محمد؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۳۸۸.
- پرش به بالا ↑ شهید ثانی، الروضة البهیمة فی شرح اللمعة الدمشقیة، تحقیق محمد کلانتر، بیروت، داراحیاءالتراث العربِی، ۱۴۰۳ق، چاپ دوم، ج۶، ص۱۸۱؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی، ۱۳۷۵ش، چاپ سوم، ج۴، ص۱۲۵.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۶-۹.
- پرش به بالا ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، تحقیق طیب موسوی، قم، دارالکتاب، ۱۳۶۷ش، چاپ چهارم، ج۲، ص۹۸؛ فیض کاشانی، تفسیر صافی، تهران، صدر، ۱۴۱۵ق، چاپ دوم، ج۳، ص۴۲۰.
- پرش به بالا ↑ قذف نسبت دادن عمل زنا یا لواط به کسی را گویند. خوئی، ابوالقاسم؛ مبانی تکملة المنهاج، قم، علمیه، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۲۵۲.
- پرش به بالا ↑ محقق حلی، المختصرالنافع، طهران، الدراسات الاسلامیة فی موسسة البعثة، ۱۴۱۰ق، چاپ سوم، ص۲۱۱؛ الروضة البهیمة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۶، ص۱۸۱ و مجمع البحرین، ج۴، ص۱۲۵.
- پرش به بالا ↑ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۸م، چاپ دوم، ج۵، ص۵۶۰.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۴.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۶.
- پرش به بالا ↑ ابن عاشور، محمدطاهر؛ التحریر والتنویر، بیروت، موسسة التاریخ، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۱۸، ص۱۳۰.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۴.
- پرش به بالا ↑ نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام، تحقیق محمود قوچانی، طهران، المکتبة الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش، ج۳۴، ص۶؛ ابن قدامه، عبدالرحمن؛ الشرح الکبیر، بیروت، دارالکتب العربی، بیتا، ج۱۰، ص۲۱۰.
- پرش به بالا ↑ التحریر والتنویر، ج۱۸، ص۱۳۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱ش، ج۱۴، ص۳۸۳؛ سید محمدحسین فضلالله، من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج۱۶، ص۲۴۱.
- پرش به بالا ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۸۰.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۷.
- پرش به بالا ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۹۸، تفسیر صافی، ج۳، ص۴۲۱ و تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۰.
- پرش به بالا ↑ تفسیر من وحی القرآن، ج۱۶، ص۲۴۳.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۸.
- پرش به بالا ↑ جوهری، اسماعیل؛ الصحاح، ج۱، ص۴۸.
- پرش به بالا ↑ بیهقی، احمد؛ السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج۹، ص۱۲۳.
- پرش به بالا ↑ علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۲ق، چاپ پنجم، ج۱۵، ص۸۲ و تفسیر من وحی القرآن، ج۱۶، ص۲۴۳.
- پرش به بالا ↑ سوره نور/۹.
- پرش به بالا ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۹۸؛ تفسیر صافی، ج۳، ص۴۲۱؛ تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۰؛ تفسیر من وحی القرآن، ج۱۶، ص۲۴۰.
- پرش به بالا ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۳۸۴.
- پرش به بالا ↑ سوره حشر/۷، سوره نحل/۴۴ و...
- پرش به بالا ↑ کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۶، ص۱۶۲.
- پرش به بالا ↑ نعمان مغربی، محمد؛ دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی، قاهره، دارالمعارف، بیتا، ج۲، ص۲۸۳.
- پرش به بالا ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۶۴.
- پرش به بالا ↑ همان، ص۱۶۲-۱۶۷، شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، اسلامی، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۵۳۵؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۲۱، ص۵۱.
- پرش به بالا ↑ تفسیر من وحی القرآن، ج۱۶، ص۲۴۴.
منابع
- "لعان"، ابراهیم صالحی حاجیآبادی، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۳۰ شهریور ۱۳۹۲.
- فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهمالسلام)، ج۷، ص۳۵۲.