واقعه فخ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: حسین بن علی علیه السلام، بنی عباس، واقع...' ایجاد کرد)
 
سطر ۸: سطر ۸:
 
'''نویسنده:''' هيئت تحريريه موسسه در راه [[حق]]
 
'''نویسنده:''' هيئت تحريريه موسسه در راه [[حق]]
  
حسين بن على از [[علويان]] [[مدينه]]، چون از حكومت [[عباسيان]] و ستم بسيار ايشان به ستوه آمد، به رضايت(1) [[امام كاظم]] عليه السلام، عليه هادى قيام كرد و با گروهى حدود سيصد نفر از مدينه به سوى [[مكه]] به راه افتاد. سپاهيان هادى در محلى به نام فخ، او را محاصره و او و سپاهيانش را [[شهيد]] كردند و همانند فاجعه‌اى كه در [[كربلا]] رخ داد، در مورد اينان نيز پيش آمد: سر همه شهدا را بريدند و به مدينه آوردند و در مجلسى كه گروهى از فرزندان [[امام على]] عليه السلام و از جمله حضرت امام كاظم عليه السلام حضور داشتند، سرها را به تماشا گذاردند.
+
حسين بن على از [[علويان]] [[مدينه]]، چون از حكومت [[عباسيان]] و ستم بسيار ايشان به ستوه آمد، به رضايت<ref>[[مقاتل الطالبيين]] ص 447.</ref> [[امام كاظم]] عليه السلام، عليه هادى قيام كرد و با گروهى حدود سيصد نفر از مدينه به سوى [[مكه]] به راه افتاد. سپاهيان هادى در محلى به نام فخ، او را محاصره و او و سپاهيانش را [[شهيد]] كردند و همانند فاجعه‌اى كه در [[كربلا]] رخ داد، در مورد اينان نيز پيش آمد: سر همه شهدا را بريدند و به مدينه آوردند و در مجلسى كه گروهى از فرزندان [[امام على]] عليه السلام و از جمله حضرت امام كاظم عليه السلام حضور داشتند، سرها را به تماشا گذاردند.
  
هيچ كس هيچ نگفت جز امام كاظم عليه السلام چون سر حسين بن على رهبر [[قيام فخ]] را ديدند فرمودند: انالله و انااليه راجعون، مضى والله مسلما صالحا صواما قواما آمرا بالمعروف و ناهيا عن المنكر ما كان فى اهل بيته مثله؛ از خداونديم و به سوى او بازمى ‌گرديم، سوگند به خدا كه به [[شهادت]] رسيد در حالي كه مسلمان و درستكار بود و بسيار [[روزه]] مى ‌گرفت و بسيار شب زنده ‌دار بود و [[امر به معروف و نهى از منكر]] مى ‌كرد، در خاندان وى، چون او وجود نداشت.
+
هيچ كس هيچ نگفت جز امام كاظم عليه السلام چون سر حسين بن على رهبر [[قيام فخ]] را ديدند فرمودند: انالله و انااليه راجعون، مضى والله مسلما صالحا صواما قواما آمرا بالمعروف و ناهيا عن المنكر ما كان فى اهل بيته مثله؛ از خداونديم و به سوى او بازمى ‌گرديم، سوگند به خدا كه به [[شهادت]] رسيد در حالي كه مسلمان و درستكار بود و بسيار [[روزه]] مى ‌گرفت و بسيار شب زنده ‌دار بود و [[امر به معروف و نهى از منكر]] مى ‌كرد، در خاندان وى، چون او وجود نداشت.<ref>  مقاتل الطالبيين چاپ مصر ص 453. </ref>
  
هادى، گذشته از اخلاق سياسى، از جهت خصلت ‌هاى فردى نيز مردى منحط، شراب خواره و خوش گذران بود. يك بار به [[يوسف صيقل]] به خاطر چند بيت شعر كه با آوايى خوش خوانده بود، به اندازه بار يك شتر درهم و دينار داد.(3)
+
هادى، گذشته از اخلاق سياسى، از جهت خصلت ‌هاى فردى نيز مردى منحط، شراب خواره و خوش گذران بود. يك بار به [[يوسف صيقل]] به خاطر چند بيت شعر كه با آوايى خوش خوانده بود، به اندازه بار يك شتر درهم و دينار داد.<ref>[[تاريخ طبرى]] ج 10 ص 592 چاپ ليدن.</ref>
  
[[ابن داب نامى]]، مى ‌گويد: روزى نزد هادى رفتم، چشمانش از اثر شراب خوارى و بيدارى، سرخ شده بود. از من قصه ‌اى در مورد شراب خواست، برايش به شعر گفتم. شعرها را يادداشت كرد و 40 هزار درهم به من داد.(4)
+
[[ابن داب نامى]]، مى ‌گويد: روزى نزد هادى رفتم، چشمانش از اثر شراب خوارى و بيدارى، سرخ شده بود. از من قصه ‌اى در مورد شراب خواست، برايش به شعر گفتم. شعرها را يادداشت كرد و 40 هزار درهم به من داد.<ref>تاريخ طبرى ج 10 ص 593 چاپ ليدن.</ref>
  
[[اسحاق موصلى]] موسيقي ‌‌دان معروف عرب، مى ‌گويد: اگر هادى زنده مى ‌ماند ما ديوار خانه‌هايمان را با طلا بالا مى‌ برديم.(5) بالاخره هادى در سال 170 درگذشت و هارون شاه اسلام شد!(6) و در اين زمان حضرت امام موسى كاظم عليه السلام 42 ساله بودند.
+
[[اسحاق موصلى]] موسيقي ‌‌دان معروف عرب، مى ‌گويد: اگر هادى زنده مى ‌ماند ما ديوار خانه‌هايمان را با طلا بالا مى‌ برديم.<ref> [[حياة الامام]] ج 1 ص 458. </ref> بالاخره هادى در سال 170 درگذشت و هارون شاه اسلام شد!<ref>[[تاريخ يعقوبى]] ج 2 ص 407 چاپ بيروت.</ref> و در اين زمان حضرت امام موسى كاظم عليه السلام 42 ساله بودند.
  
دوران [[هارون]]، اوج اقتدار و قلدرى و چپاول و كامروايى [[عباسيان]] بود. هارون در پايان مراسم بيعت، [[يحيى برمكى]] - از ايرانيانى كه به وزيرى پادشاه رفته بودند - را به وزارت خويش برگزيد و به او اختيار تام و مطلق در اداره همه امور و عزل و نصب هر كس، داده بود و به رسم آن زمان؛ به عنوان پشتوانه‌اى براي اختيارات، انگشتر خويش را به او داد.(7) و خود به حيف و ميل [[بيت المال]] در شرب و زن بارگى و خريد جواهرات و لهو و لعب مشغول شد.
+
دوران [[هارون]]، اوج اقتدار و قلدرى و چپاول و كامروايى [[عباسيان]] بود. هارون در پايان مراسم بيعت، [[يحيى برمكى]] - از ايرانيانى كه به وزيرى پادشاه رفته بودند - را به وزارت خويش برگزيد و به او اختيار تام و مطلق در اداره همه امور و عزل و نصب هر كس، داده بود و به رسم آن زمان؛ به عنوان پشتوانه‌اى براي اختيارات، انگشتر خويش را به او داد.<ref>[[طبرى]] ج 10 ص 603.</ref> و خود به حيف و ميل [[بيت المال]] در شرب و زن بارگى و خريد جواهرات و لهو و لعب مشغول شد.
  
درآمد بيت المال در آن زمان كه گوسفند دو يا چهار ساله را به يك درهم مى ‌فروختند، پانصد ميليون و دويست و چهل هزار درهم بود.(8) و او دست به خرج اين درآمد گشود: به شاعرى به نام اشجع در ازاء مديحه ‌اى، يك ميليون درهم داد.(9) به [[ابوالعتاهيه]] شاعر و ابراهيم موصلى موسيقي دان به خاطر چند بيت شعر و قدرى ساز و آواز، هر يك صدهزار درهم و صد دست لباس داد.(10)
+
درآمد بيت المال در آن زمان كه گوسفند دو يا چهار ساله را به يك درهم مى ‌فروختند، پانصد ميليون و دويست و چهل هزار درهم بود.<ref>حياة الامام ج 2 ص 29.</ref> و او دست به خرج اين درآمد گشود: به شاعرى به نام اشجع در ازاء مديحه ‌اى، يك ميليون درهم داد.<ref>حياة الامام ج 2 ص 39.</ref> به [[ابوالعتاهيه]] شاعر و ابراهيم موصلى موسيقي دان به خاطر چند بيت شعر و قدرى ساز و آواز، هر يك صدهزار درهم و صد دست لباس داد.<ref> حياة الامام ج 2 ص 32.</ref>
  
در قصر هارون گروه زيادى از زنان خوش آواز و سازنواز فراهم آمده بودند و انواع و اقسام سازهاى موسيقى آن عصر، در آن جا وجود داشت.(11) هارون به جواهرات علاقه ‌ايى بى مانند داشت، يك بار براى خريد يك انگشتر صد هزار دينار پرداخت.(12)
+
در قصر هارون گروه زيادى از زنان خوش آواز و سازنواز فراهم آمده بودند و انواع و اقسام سازهاى موسيقى آن عصر، در آن جا وجود داشت.<ref>حياة الامام ج 2 ص 62.</ref> هارون به جواهرات علاقه ‌ايى بى مانند داشت، يك بار براى خريد يك انگشتر صد هزار دينار پرداخت.<ref>[[الامامة والسياسة]] ج 2.</ref>
  
هر روز ده هزار درهم خرج آشپزخانه ‌اش بود و گاه تا سى رنگ غذا برايش درست مى ‌كردند.(13) يك روز هارون غذايى از گوشت شتر طلبيد، چون آوردند، [[جعفر برمكى]] گفت: خليفه مى ‌دانند كه اين غذا كه برايشان آورده‌اند چقدر خرج برداشته است؟ هارون گفت: سه درهم... هادى، گذشته از اخلاق سياسى، از جهت خصلت ‌هاى فردى نيز مردى منحط، شراب خواره و خوش گذران بود. يك بار به يوسف صيقل به خاطر چند بيت شعر كه با آوايى خوش خوانده بود، به اندازه بار يك شتر درهم و دينار داد. ابن داب نامى، مى ‌گويد، روزى نزد هادى رفتم، چشمانش از اثر شراب خوارى و بيدارى، سرخ شده بود. از من قصه ‌اى در مورد شراب خواست، برايش به شعر گفتم. شعرها را يادداشت كرد و 40 هزار درهم به من داد.
+
هر روز ده هزار درهم خرج آشپزخانه ‌اش بود و گاه تا سى رنگ غذا برايش درست مى ‌كردند.<ref>حياة الامام ج 2 ص 39.</ref> يك روز هارون غذايى از گوشت شتر طلبيد، چون آوردند، [[جعفر برمكى]] گفت: خليفه مى ‌دانند كه اين غذا كه برايشان آورده‌اند چقدر خرج برداشته است؟ هارون گفت: سه درهم... هادى، گذشته از اخلاق سياسى، از جهت خصلت ‌هاى فردى نيز مردى منحط، شراب خواره و خوش گذران بود. يك بار به يوسف صيقل به خاطر چند بيت شعر كه با آوايى خوش خوانده بود، به اندازه بار يك شتر درهم و دينار داد. ابن داب نامى، مى ‌گويد، روزى نزد هادى رفتم، چشمانش از اثر شراب خوارى و بيدارى، سرخ شده بود. از من قصه ‌اى در مورد شراب خواست، برايش به شعر گفتم. شعرها را يادداشت كرد و 40 هزار درهم به من داد.
  
اسحاق موصلى موسيقی دان معروف عرب، مى ‌گويد: اگر هادى زنده مى ‌ماند ما ديوار خانه ‌هايمان را با طلا بالا مى ‌برديم. برمكي گفت: نه به خدا، چهار هزار درهم تاكنون خرج برداشته، زيرا مدت ‌ها است كه هر روز شترى مى ‌كشند تا اگر خليفه ميل به گوشت شتر فرمودند. آماده باشد!(14)
+
اسحاق موصلى موسيقی دان معروف عرب، مى ‌گويد: اگر هادى زنده مى ‌ماند ما ديوار خانه ‌هايمان را با طلا بالا مى ‌برديم. برمكي گفت: نه به خدا، چهار هزار درهم تاكنون خرج برداشته، زيرا مدت ‌ها است كه هر روز شترى مى ‌كشند تا اگر خليفه ميل به گوشت شتر فرمودند. آماده باشد!<ref> حياة الامام ج 2 ص 40. </ref>
  
هارون قمار هم مى ‌كرد و باده نيز بسيار مى ‌نوشيد حتى گاه با همه حاضران در مجلس.(15) با وجود اين، از سر عوام فريبى به برخى از مظاهر اسلامى هم تظاهر مى ‌كرد: حج مى گزارد و گاه به برخى از وعاظ مى ‌گفت: او را موعظه كنند و مى ‌گريست...!
+
هارون قمار هم مى ‌كرد و باده نيز بسيار مى ‌نوشيد حتى گاه با همه حاضران در مجلس.<ref>حياة الامام ج 2 - ص 70.</ref> با وجود اين، از سر عوام فريبى به برخى از مظاهر اسلامى هم تظاهر مى ‌كرد: حج مى گزارد و گاه به برخى از وعاظ مى ‌گفت: او را موعظه كنند و مى ‌گريست...!
  
پي ‌نوشت‌
+
==پانویس==
 
+
<references/>
(1). [[مقاتل الطالبيين]] ص 447.
 
 
 
(2). مقاتل الطالبيين چاپ مصر ص 453.
 
 
 
(3). [[تاريخ طبرى]] ج 10 ص 592 چاپ ليدن.
 
 
 
(4). تاريخ طبرى ج 10 ص 593 چاپ ليدن.
 
 
 
(5). [[حياة الامام]] ج 1 ص 458.
 
 
 
(6). [[تاريخ يعقوبى]] ج 2 ص 407 چاپ بيروت.
 
 
 
(7). [[طبرى]] ج 10 ص 603.
 
 
 
(8). حياة الامام ج 2 ص 29.
 
 
 
(9). حياة الامام ج 2 ص 39.
 
 
 
(10). حياة الامام ج 2 ص 32.
 
 
 
(11). حياة الامام ج 2 ص 62.
 
 
 
(12). [[الامامة والسياسة]] ج 2.
 
 
 
(13). حياة الامام ج 2 ص 39.
 
 
 
(14). حياة الامام ج 2 ص 40.
 
 
 
(15). حياة الامام ج 2 - ص 70.
 

نسخهٔ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۸

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: پيشواى هفتم حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام‌

نویسنده: هيئت تحريريه موسسه در راه حق

حسين بن على از علويان مدينه، چون از حكومت عباسيان و ستم بسيار ايشان به ستوه آمد، به رضايت[۱] امام كاظم عليه السلام، عليه هادى قيام كرد و با گروهى حدود سيصد نفر از مدينه به سوى مكه به راه افتاد. سپاهيان هادى در محلى به نام فخ، او را محاصره و او و سپاهيانش را شهيد كردند و همانند فاجعه‌اى كه در كربلا رخ داد، در مورد اينان نيز پيش آمد: سر همه شهدا را بريدند و به مدينه آوردند و در مجلسى كه گروهى از فرزندان امام على عليه السلام و از جمله حضرت امام كاظم عليه السلام حضور داشتند، سرها را به تماشا گذاردند.

هيچ كس هيچ نگفت جز امام كاظم عليه السلام چون سر حسين بن على رهبر قيام فخ را ديدند فرمودند: انالله و انااليه راجعون، مضى والله مسلما صالحا صواما قواما آمرا بالمعروف و ناهيا عن المنكر ما كان فى اهل بيته مثله؛ از خداونديم و به سوى او بازمى ‌گرديم، سوگند به خدا كه به شهادت رسيد در حالي كه مسلمان و درستكار بود و بسيار روزه مى ‌گرفت و بسيار شب زنده ‌دار بود و امر به معروف و نهى از منكر مى ‌كرد، در خاندان وى، چون او وجود نداشت.[۲]

هادى، گذشته از اخلاق سياسى، از جهت خصلت ‌هاى فردى نيز مردى منحط، شراب خواره و خوش گذران بود. يك بار به يوسف صيقل به خاطر چند بيت شعر كه با آوايى خوش خوانده بود، به اندازه بار يك شتر درهم و دينار داد.[۳]

ابن داب نامى، مى ‌گويد: روزى نزد هادى رفتم، چشمانش از اثر شراب خوارى و بيدارى، سرخ شده بود. از من قصه ‌اى در مورد شراب خواست، برايش به شعر گفتم. شعرها را يادداشت كرد و 40 هزار درهم به من داد.[۴]

اسحاق موصلى موسيقي ‌‌دان معروف عرب، مى ‌گويد: اگر هادى زنده مى ‌ماند ما ديوار خانه‌هايمان را با طلا بالا مى‌ برديم.[۵] بالاخره هادى در سال 170 درگذشت و هارون شاه اسلام شد![۶] و در اين زمان حضرت امام موسى كاظم عليه السلام 42 ساله بودند.

دوران هارون، اوج اقتدار و قلدرى و چپاول و كامروايى عباسيان بود. هارون در پايان مراسم بيعت، يحيى برمكى - از ايرانيانى كه به وزيرى پادشاه رفته بودند - را به وزارت خويش برگزيد و به او اختيار تام و مطلق در اداره همه امور و عزل و نصب هر كس، داده بود و به رسم آن زمان؛ به عنوان پشتوانه‌اى براي اختيارات، انگشتر خويش را به او داد.[۷] و خود به حيف و ميل بيت المال در شرب و زن بارگى و خريد جواهرات و لهو و لعب مشغول شد.

درآمد بيت المال در آن زمان كه گوسفند دو يا چهار ساله را به يك درهم مى ‌فروختند، پانصد ميليون و دويست و چهل هزار درهم بود.[۸] و او دست به خرج اين درآمد گشود: به شاعرى به نام اشجع در ازاء مديحه ‌اى، يك ميليون درهم داد.[۹] به ابوالعتاهيه شاعر و ابراهيم موصلى موسيقي دان به خاطر چند بيت شعر و قدرى ساز و آواز، هر يك صدهزار درهم و صد دست لباس داد.[۱۰]

در قصر هارون گروه زيادى از زنان خوش آواز و سازنواز فراهم آمده بودند و انواع و اقسام سازهاى موسيقى آن عصر، در آن جا وجود داشت.[۱۱] هارون به جواهرات علاقه ‌ايى بى مانند داشت، يك بار براى خريد يك انگشتر صد هزار دينار پرداخت.[۱۲]

هر روز ده هزار درهم خرج آشپزخانه ‌اش بود و گاه تا سى رنگ غذا برايش درست مى ‌كردند.[۱۳] يك روز هارون غذايى از گوشت شتر طلبيد، چون آوردند، جعفر برمكى گفت: خليفه مى ‌دانند كه اين غذا كه برايشان آورده‌اند چقدر خرج برداشته است؟ هارون گفت: سه درهم... هادى، گذشته از اخلاق سياسى، از جهت خصلت ‌هاى فردى نيز مردى منحط، شراب خواره و خوش گذران بود. يك بار به يوسف صيقل به خاطر چند بيت شعر كه با آوايى خوش خوانده بود، به اندازه بار يك شتر درهم و دينار داد. ابن داب نامى، مى ‌گويد، روزى نزد هادى رفتم، چشمانش از اثر شراب خوارى و بيدارى، سرخ شده بود. از من قصه ‌اى در مورد شراب خواست، برايش به شعر گفتم. شعرها را يادداشت كرد و 40 هزار درهم به من داد.

اسحاق موصلى موسيقی دان معروف عرب، مى ‌گويد: اگر هادى زنده مى ‌ماند ما ديوار خانه ‌هايمان را با طلا بالا مى ‌برديم. برمكي گفت: نه به خدا، چهار هزار درهم تاكنون خرج برداشته، زيرا مدت ‌ها است كه هر روز شترى مى ‌كشند تا اگر خليفه ميل به گوشت شتر فرمودند. آماده باشد![۱۴]

هارون قمار هم مى ‌كرد و باده نيز بسيار مى ‌نوشيد حتى گاه با همه حاضران در مجلس.[۱۵] با وجود اين، از سر عوام فريبى به برخى از مظاهر اسلامى هم تظاهر مى ‌كرد: حج مى گزارد و گاه به برخى از وعاظ مى ‌گفت: او را موعظه كنند و مى ‌گريست...!

پانویس

  1. مقاتل الطالبيين ص 447.
  2. مقاتل الطالبيين چاپ مصر ص 453.
  3. تاريخ طبرى ج 10 ص 592 چاپ ليدن.
  4. تاريخ طبرى ج 10 ص 593 چاپ ليدن.
  5. حياة الامام ج 1 ص 458.
  6. تاريخ يعقوبى ج 2 ص 407 چاپ بيروت.
  7. طبرى ج 10 ص 603.
  8. حياة الامام ج 2 ص 29.
  9. حياة الامام ج 2 ص 39.
  10. حياة الامام ج 2 ص 32.
  11. حياة الامام ج 2 ص 62.
  12. الامامة والسياسة ج 2.
  13. حياة الامام ج 2 ص 39.
  14. حياة الامام ج 2 ص 40.
  15. حياة الامام ج 2 - ص 70.