میرزا حسن لاهیجی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۰ توسط Majid kamali (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} حكيم ميرزا حسن لاهيجى شمع يقين يكى از عالمان متعبد و حكيمان ...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

حكيم ميرزا حسن لاهيجى

شمع يقين

يكى از عالمان متعبد و حكيمان متشرع عصر صفوى، ميرزا حسن لاهيجى گيلانى قمى فرزند ملا عبدالرزاق لاهيجى است. اين مقال به انديشه و آثار و شرح حال آن حكيم، اختصاص دارد و در چند بخش، تقديم مى گردد.

پدر

او خلف صالح حكيم عارف، متكلم محقق، مولى عبدالرزاق بن على بن حسين لاهيجى مشهور به فياض است. عبدالرزاق يكى از فلاسفه بزرگ شيعه و از متكلمين سرشناس اماميه مى باشد. زادگاه وى در لاهيجان از شهرهاى گيلان بوده و اقامت و وفاتش در قم صورت گرفته است.

فياض از شاگردان مبرّز حكيم مشهور صدر المتألهين ملا صدراى شيرازى و داماد آن جناب بوده است. او حكيمى متشرع و در فقه و اصول و فلسفه و كلام و عرفان، صاحب نظر بوده است. گوياترين شاهد اين مدعا، اشاراتى است كه خود آن بزرگوار در ديوان اشعارش به مناسبتى پيرامون تحصيلات خود مى نمايد؛ بدين عبارت:

بسى دانش آموختم زاوستاد

بسى نكته ها را گرفتم به ياد

بسى بوده ام با كتاب و دعا

بسى زهدور بودم و پارسا

بسى در بغل جزوه دان داشتم

اگر رنديى بد نهان داشتم

گهى در فروغ و گهى در اصول

شدم پنجه فرساى هر بُلفضول

چه شبها كه در حجره خوابم نبود

كه جا داشت نانم كه آبم نبود

زفقه و حديث و اصول و كلام

زتفسير و آداب و حكمت تمام

پى جمله يك عمر بشتافتم

زهر يك نصيب گران يافتم

گهى نيز در شعر پرداختم

زسحر بيان معجزى ساختم

تأليفات آن دانشمند گرانمايه پر از تحقيقات و ژرف نگريهاى فلسفى و كلامى است كه اهم آنها عبارتند از:

الف( شرح تجريد الاعتقاد خواجه نصير الدين طوسى، فياض دو شرح بر اين كتاب نگاشته، يكى مبسوط به نام «شوارق الالهام» و ديگرى مختصر به نام «مشارق الالهام»، شرح اول در دو جلد به چاپ رسيده ولى نسخه اى از شرح دوم تاكنون شناسايى نشده است.

ب( گوهر مرا، به فارسى، كه در آن يك دوره مسائل كلامى را بر مبناى مذهب شيعه اثنى عشريه، به صورت شيوا و روان و مختصر بيان كرده است. اين كتاب بارها به طبع رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.

ج( سرمايه ايمان، به فارسى، يك دوره كلام است ولى كوتاهتر از رساله سابق، اين كتاب نيز به چاپ رسيده است.

د( حاشيه بر حاشيه خفرى بر شرح تجريد الاعتقاد فاضل قوشچى.

ه( ديوان اشعار، او در اشعارش، «فياض» تخلص مى كرد و داراى طبعى رسا و موزون بود و قصايد و غزلياتى به مناسبتهاى مختلف سروده، ديوانش مكرر به طبع رسيده است.

فياض لاهيجى عاقبت در سال 1072قمرى در شهر قم دار فانى را وداع كرده و در جوار بارگاه ملكوتى حضرت معصومه(س)مدفون گرديد. او داماد بزرگ ملاصدرا بوده و سه فرزند داشته، بدين اسامى: ميرزا حسن (كه شرح حالش موضوع اين داستان است.)، ملا محمد باقر كه در سال 1083در هند بوده و اطلاع ديگرى از وى در دست نيست، ميرزا ابراهيم كه مؤلف كتاب القواعد الحكميه و الكلاميه است.

در بيست و سوم و بيست و چهارم تير ماه سال 1372ش، كنگره اى در بزرگداشت اين حكيم عالى مقام در زادگاه وى در لاهيجان برگزار شد.(1)

مادر

همان گونه كه ذكر گرديد، مادر ميرزا حسن، دختر ملاصدراى شيرازى است. اين زن فاضل و دانشمند، نامش «بدريه» بوده كه در 18ماه رمضان 1019چشم به جهان گشوده است.

وى ملقب به «ام كلثوم» بوده و از زنان عالم و فاضل عصر خود به شمار مى رفت. تحصيلاتش را نزد پدرش انجام داده و در حدود سال 1034به ازدواج فياض لاهيجى درآمد ونزد وى به تكميل تحصيلات پرداخت و در اغلب علوم استاد شد.

مى گويند كه وى با علما جلسات علمى برگزار و بافصاحت و بلاغت با آنها بحث مى كرد. وفات وى در سال 1090ق. صورت گرفته است. او خواهر «صدريه» و «زبيده» است.(2)

ميرزا حسن لاهيجى در نزد چنان پدرى و چنين مادرى پرورش يافت و مراتب رشد و كمال را پيمود.

تاريخ و محل تولد

تاريخ دقيق تولد وى در دست نيست. شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمال داده كه تولد وى در سال 1045صورت گرفته است. اما درباره محل تولد وى، چون پدرش عبدالرزاق ساكن قم بود و در همين شهر با دختر ملاصدرا ازدواج كرده، به گمان قريب به يقين، تولد ميرزا حسن در شهر قم اتفاق افتاده است. چنان كه صاحب رياض العلماء به اين مطلب اشاره كرده و تأكيد دارد.(3)

تحصيلات و استادان

ميرزا حسن، تحصيلات خود را نزد پدر آغاز و چندين سال از محضر وى استفاده كرد اما از ساير اساتيد وى در كتابهاى تذكره و شرح، چيزى ذكر نشده و از آثار وى نيز مطلبى در اين زمينه به دست نمى آيد.

اما اينكه قزوينى در «تتميم امل الآمل» عنوان نموده كه ميرزا حسن هنگام فوت پدرش در سال 1072ق. عارى از فضل و كمال بوده، و بعد از آن توسط شاگردان پدرش تربيت شد.(4)مطلبى است كه چندان علمى و تحقيقى به نظر نمى رسد. زيرا چند اثر علمى و تحقيقى از ميرزا حسن در دست است كه قبل از فوت پدرش (سال 1072) تأليف نموده است. مانند مجمع البحرين و حاشيه وافى فيض كاشانى و ديگر آثار، كه در بخش آثار بدانها اشاره خواهد شد.

البته اين را نيز نبايد ناديده گرفت كه ميرزا حسن لابد مدتهايى را بعد از پدر نزد شاگردان وى تلمّذ نموده و به ظن قوى نزد حكيم قاضى سعيد قمى و همچنين شوهر خاله خود، فيض كاشانى تحصيل نموده است.

قزوينى همچنين ذكر مى كند كه او مدتى براى تحصيل به عتبات عاليات (نجف اشرف و كربلا و سامرا) سفر نموده است. و در فقه و اصول در آن سرزمين نزد استادان عصر، شاگردى كرده است، اما تاريخ اين سفر و استادان وى در اين ديار معلوم نيست.(5)

شاگردان

ميرزا حسن لاهيجى پس از آنكه مدتى را در عتبات عاليات بسر برد و در نزد اساتيد بزرگ حوزه هاى علميه نجف و كربلا استفاده شايان نمود و به مراحل والايى از علم و حكمت دست يافت، آنگاه به شهر مقدس قم بازگشت و به مطالعه، تحقيق، تأليف و تصنيف كتب ارزشمند پرداخت و نيز با تكيه بر كرسى تدريس همانند پدر، در مدرسه معصوميه قم، شاگردان فاضلى را تربيت نمود. در اينجا تنها به ذكر چند تن از اين شاگردان كه در كتب تراجم نامى از آنها برده شد، بسنده مى گردد:

- 1مير عبدالرحمن فرزند سيد كمال الدين.

نصر آبادى در كتاب خود وى را از شاگردان ميرزا حسن لاهيجى به شمار آورده و نوشته است كه وى از سادات نجيب قم است. و هم اكنون نيز در نزد ميرزا حسن مشغول تحصيل علم است.(6)

- 2مرتضى فرزند روح الامين حسينى.

به احتمال قوى او از شاگردان ميرزا حسن لاهيجى است؛ چنان كه بر دو كتاب استادش به نامهاى: مصابيح الهدى و مفاتيح المنى حاشيه زده است و اين حواشى در سال 1115نگاشته شده است.(7)

- 3محمد فرزند صفى الدين سيد محمد حسينى.

وى رساله «مجمع البحرين فى تطبيق العالمين» ميرزا حسن لاهيجى را نسخه بردارى كرده و در آخر محرم 1104آن را به اتمام رسانده است و در نهايت از ميرزا حسن لاهيجى به عنوان استاد خويش نام برده و از وى تجليل نموده است.(8)

- 4ميرزا محمد تقى شريف رضوى قمى.

اين شخصيت، نوه پسرى ملاصدرا، صاحب اسفار اربعه و پسر دائى ميرزا حسن لاهيجى است كه در شهر قم نزد پسر عمه خويش، علم حكمت و حديث آموخته است و از ميرزا حسن، اجازه نقل روايت نيز دارد.

آثار علمى

ميرزا حسن مانند پدر خود در كلام، فلسفه، حديث و فقه و عرفان صاحب نظر بوده و در هر كدام از اين علوم آثار گرانقدرى از خود به يادگار گذاشته است. فهرست آثار لاهيجى به ترتيب موضوعى چنين است:

الف: كلام يا اصول دين. لاهيجى در اين موضوع چند اثر قابل توجه دارد كه عبارتند از:

- 1شمع يقين يا آينه دين: شامل اصول پنجگانه اعتقادى به صورت مفصل در پنج باب، كه باب امامت شرح و بسط بيشترى نسبت به ساير بابها دارد. اين اثر در سال 1303ش. در تهران به چاپ رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.(9) اين اثر مهمترين اثر كلامى و اعتقادى لاهيجى به شمار مى رود.

- 2اصول دين يا اصول خمسه: اين كتاب در حقيقت تلخيصى از شمع يقين مؤلف است و لاهيجى در آن، اصور پنج گانه اعتقادى را توضيح داده است.

- 3سرّ مخزون يا اثبات الرجعة: بحث مفصلى است پيرامون موضوع «رجعت» بر مبناى عقيده شيعه و با استناد به آيات و روايات آن را اثبات كرده است.

- 4دُرّ مكنون يا جواب الاعتراض: لاهيجى در اين اثر، اعتراض اهل سنت را بر شيعيان، مبنى بر اينكه: چرا حضرت على(ع)به جهت نداشتن انصار قيام نكرد لكن امام حسين(ع)با اينكه يار نداشت، قيام نمود؟ پاسخ داده است.(10)

- 5حاشيه بر شوارق الالهام پدرش: اين حواشى در هامش شوارق الالهام به چاپ رسيده است.

ب: فقه: لاهيجى در اين موضوع چند اثر نگاشته است. بدين اسامى:

- 6رسالة الزكية الزكاتية: در بيان احكام زكات و مسايل آن.

- 7هدية المسافر: در بيان احكام شخص مسافر از قبيل حكم سفر، نماز و روزه به صورت فتوايى و از اينجا معلوم مى شود كه او قوه اجتهاد و استنباط احكام فقهى را داشته است.(11)

- 8رسالة فى الغيبة: در موضوع غيبت و احكام و مسايل آن.

- 9تزكية الصحبة يا تأليف المحبة: ترجمه ايست از كتاب «كشف الريبة فى احكام الغيبة» شهيد ثانى با افزودگيهايى از خود لاهيجى.(12)

ج: دعا. لاهيجى سه اثر در دعا از خود بر جاى گذارده است. با يان عنوان:

- 10جمال الصالحين: در دعا و زيارت نظير زادالمعاد ملامحمد باقر مجلسى، شامل ديباچه اى و دوازده باب و هر باب در چند فصل، تماماً در صد و سى و دو فصل، لاهيجى اين اثر را در سال 1073ق. تأليف نموده و در ماده تاريخ تأليف آن، اين مصرع را سروده است:

«جمال الصالحين مجموعه شد آداب ايمان را»

اين اثر به طبع رسيده و نسخ خطى آن فراوان است.

- 11شرح صحيفه سجاديه، شرح مفصلى است بر صحيفه سجاديه در سه جلد بزرگ،(13) كه جلد سوم آن در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است.(14)

- 12تحفة المسافر: گزيده ايست از جمال الصالحين كه در آن دعاهايى كه به سفر و مسافرت مربوط است، درج نموده است.

د: فلسفه. لاهيجى چند اثر مهم در فلسفه از خود بر جاى نهاده، كه نمايانگر انديشه هاى فلسفى وى است.

- 13زواهر الحكم: در بيان مسائل فلسفه به صورت استدلالى در يك مقدمه در سه مقصد و سه باب هر كدام در چند مطلب، اين رساله در ضمن منتخباتى از آثار حكماى ايران جلد سوم به چاپ رسيده است.

- 14روايع الكلم و بدايع الحكم: در سه باب هر كدام در چند مقصد و هر مقصد در چند مشكوة. شاگرد لاهيجى، سيد مرتضى بن امير روح الامين حسينى مختارى، تعليقاتى بر اين اثر نگاشته است.(15)

- 15مصابيح الهدى و مفاتيح المنى: مسائل فلسفه را در يك مقدمه و سه باب با عناوين «مصباح - مصباح» به صورت استدلالى بيان نموده است.

- 16مصباح الدرايه: ميرزا حسن در كتاب مصابيح الهدى به اين كتاب حواله داده، لكن تاكنون نسخه اى از آن شناسايى نشده است.

- 17مجمع البحرين: رساله كوتاهى است در بيان مسائل فلسفه به طرز بديع و با عناوين ظريف. تأليف آن در سال 1070به پايان رسيده است.

- 18الشجرة المنهية: رساله كوتاهى است در اثبات واجب الوجود، سبك اين رساله شبيه مجمع البحرين و عناوين آن «حبة، فاكهة» است.

- 19ابطال التناسخ بثلاثة براهين: رساله مختصرى است كه مؤلف در آن با سه برهان، تناسخ را رد نموده است. شيخ آقا بزرگ گفته كه نسخه اى از اين رساله در ضمن كتابهاى شيخ جعفر سلطان العلماء موجود است.(16)

- 20حقيقة النفس يا رساله در تجرد نفس ناطقه: در ردّ گفتار كسانى كه تجرد نفس انسان را نفى مى كنند و ردّ ادله آنها و اثبات تجرد نفس.

ه: آشتى ميان فلسفه و كلام. ميرزا حسن در رفع اختلاف بين فلاسفه و متكلمين و ايجاد وحدت بين آنها، دو رساله در اين موضوع نگاشته است كه يكى به فارسى و ديگر به عربى با اين عناوين:

- 21آينه حكمت: به فارسى، در سه باب هر يك در چند فصل، عنوان بابها چنين است:

اول: تعريف و حقيقت حكمت و بيان فضيلت آن، در سه فصل.

دوم: در ذكر مسائلى كه بر سر آنها نزاع كنند، در ده فصل.

سوم: در ذكر بعضى اخبار و ذكر اقوال و احوال جمعى از علماء كه صريح يا مشعر است به فضل و مدح حكمت و حكما، در دو فصل.(17)

- 22الفة الفرقة: به عربى در دوازده فصل كه به منزله ترجمه عربى آينه حكمت است.(18)

ز: حديث.

- 23حاشية الوافى: ميرزا حسن، كتاب وافى فيض كاشانى را استنساخ نموده و حاشيه هايى بر آن نگاشته است، نسخه آن كه از كتاب الصوم تا كفاره يمين بوده در كتابخانه حسينيه شوشتريهاى نجف، موجود است.(19)

- 24فهرس ابواب قطعة من الوافى: فهرستى است كه لاهيجى بر ابواب كتاب وافى فيض كاشانى نگاشته است.(20)

آثار منسوب

علاوه بر اين آثار. رساله هاى ديگرى در فهارس به نام ميرزا حسن لاهيجى معرفى شده كه كتاب مستقلى نيستند بلكه اغلب يا نام ديگرى از همين رساله ها هستند يا قطعه اى از آنها مى باشند. اين رساله ها عبارتند از:

- 25تقيه: حزين لاهيجى در سوانح خود در ضمن تأليفات ميرزا حسن آن را نام برده ولى ما نسخه اى از آن را سراغ نداريم و گويا منظور وى همان كتاب «درّ مكنون» بوده كه در وجه تقيه حضرت على(ع)نگاشته است.(21)

- 26الخوف و الرجاء: به همان رساله اصول دين است كه در فهرست دانشگاه با اين نام معرفى شده است.(22)

- 27ربط الحكمة بالتصوف: شيخ آقا بزرگ در الذريعه 242/10ذكر نموده، ولى به اعتقاد نگارنده نام ديگرى از الفة الفرقة مؤلف است.

- 28سؤالات يورد لبطلان الحكمة و جوابات شافية اوردها اهل الحكمة: به فارسى، در فهرست دانشگاه(23) از آن ياد شده، ولى به نظر مى رسد كه بخشى از كتاب آينه حكمت باشد.

- 29قدم و حدوث عالم: در فهرست دانشكده الهيات(24) از آن ياد شده و شيخ آقا بزرگ نيز به نقل از آن در الذريعه(25)، آن را كتاب مستقلى براى ميرزا حسن معرفى كرده است، ولى اين بخش موجود در آن كتابخانه، فصل پنجم كتاب آينه حكمت است.

از نگاه بزرگان

شخصيتهاى برجسته تاريخ كه در كتابهاى خود به شرح حال ميرزا حسن لاهيجى پرداخته اند، از وى تجليل و تكريم كرده اند. در اين بخش براى اين كه جايگاه والاى اين عالم توانا در ميان علماى شيعه براى خوانندگان بيش از پيش روشن گردد، به ترجمه و تلخيص عبارتهاى چند تن از اين شخصيتها مرور مى شود:

محمد على حزين فرزند ابوطالب ( 1180 - 1103ق) معروف به «حزين لاهيجى» كه از همشهريان ميرزا حسن لاهيجى و از شخصيتهاى مشهور شعر و ادب به شمار مى آيد، چنان كه در كودكى همراه پدر به شهر قم آمده و از نزديك با ميرزا حسن لاهيجى ديدار كرده است. او در سفرنامه خود به اين خاطر اشاره داشته و از ميرزا حسن چنين توصيف مى كند:

«.. يكى از افاضل و اعلامى كه در اين سفر با وى ديدار شد، فاضل محقق ميرزا حسن فرزند مرحوم مولانا عبدالرزاق لاهيجى بود و اين سعادت در حالى نصيب ما شد كه وى دوران سالخوردگى و اواخر عمر خويش را در شهر دارالمؤمنين قم پشت سر مى گذاشت. او در علم و تقوا يكى از آيات بود. تأليفاتى دارد مانند: «شمع يقين» در عقايد، «جمال الصالحين» در اعمال و «رسالهئ تقيه» و...»(26)

مولى عبداللّه افندى كه از دانشمندان معاصر ميرزا حسن لاهيجى است، در كتاب ارزشمند خود از وى چنين ياد مى كند:

«مولى حسن فرزند عبدالرزاق فرزند على فرزند حسين كه اصلش لاهيجى است ولى در شهر قم تولد يافته و در اين شهر ساكن شده است، يكى از شخصيتهاى فاضل، عالم، حكيم، وصوفى دوران معاصر مى باشد. من در شهر قم از محضر پدرش تلمذ نموده ام.»(27)

سپس عبداللّه افندى به شمارش تأليفات وى پرداخته و تاريخ رحلت ميرزا حسن را بيان مى دارد.

عبدالخالق دماوندى فرزند محمود كه رساله موسوم به «آينه حكمت» ميرزا حسن لاهيجى را در سال 1070ق تحرير نموده است، در پايان علاوه بر توصيف كتاب كه آن را آيينه تمام نماى جهان هستى و حقيقت آن قلمداد نموده است، در توصيف مؤلف نيز چنين مى نويسد:

«... اين رساله به اشاره يك شخصيتى تأليف يافته است كه... قطب فلك سعادت، احاطه كننده اكوان فضايل... و سير كننده در فضاى لاهوتى است. او پناهگاه اهل دقت وتأمل، تكيه گاه اصحاب نقل و ارباب تعقل بوده و افضل اولين و آخرين در ميان حكماى اشراق مى باشد...»(28)

اين عبارت با توجه به تاريخ نگارش آن كه در ايام كمتر از سى سالگى ميرزا حسن لاهيجى نوشته شده است، به خوبى از ميزان فضل و شهرت علمى وى حكايت مى كند.

شيخ عبد النبى قزوينى از علماى برجسته قرن دوازدهم هجرى در يكى از آثار خود از اين شخصيت به طور مفصل ياد مى كند كه چكيده آن چنين است:

«... ميرزا حسن فرزند مولانا عبدالرزاق لاهيجى يكى از عالمان كم نظير زمانها و نادر دهرهاست. شخصيت فاضلى كه از قدرت قلمش در ارائه مطالب محكم، همه به تعجب افتاده و تسليم او شده اند. او در اعماق اقيانوسهاى علم و حكمت فرو رفته و از آنجا اشياء نافع به ارمغان آورده است... وقتى براى تعليم معارف جلوس مى كند، به خاطر طرح مسائل دقيق همه را نسبت به خود نرم و خاشع مى سازد... كلام دقيق و ظريف وى را نمى فهمد مگر كسى كه خداوند او را از جهالت و گمراهى نجات داده باشد. او فروع احكام و حكمت را از اعماق اصول اسلامى در مى آورد، همانند شيرى كه از پستانها دوشيده مى شود... اعتقاد من اين است كه وى از پدرش نيز افضل بود...»(29)

ميرزا محمد حسن زنورى خوئى در اثر ارزشمند خود، از اين شخصيت بزرگ نام برده و ميرزا حسن لاهيجى را با عناوينى مانند عالم، فاضل، محقق، مدقق، عارف، حكيم و متبحر مى ستايد.(30)

ميرزا محمد على مدرس تبريزى در كتاب خود، در ذيل شرح حال ملا عبدالرزاق لاهيجى چنين مى نويسد:

«... فياض پسرى داشت ميرزا حسن نام، فاضلى بوده صالح كه در سال يكهزار و يكصد و بيست و يكم هجرت در قم وفات و قبرش در سمت شرقى قبرستان بزرگ قم نزديك به شيخان مى باشد و اين نگارنده در ماه رجب هزار و سيصد و پنجاه و دوم هجرت، موقع تشرف بدان بلده طيّبه به سر قبر شريفش رفتم و اخيراً در موقع تسطيع طرق و شوارع، ملحق به جاده شده است...»(31)

مرورى بر فضاى حاكم

دوران زندگى ميراز حسن لاهيجى ( 1121 - 1045ق) با حكومت سه تن از پادشاهان صفوى به نامهاى: شاه عباس دوم (1077 - 1052) سليمان اول (1105 - 1077) و شاه سلطان حسين (1135 - 1105) مصادف شد. در اين ايام، كشور ايران آبستن رخدادهاى زيادى بود ولى آنچه كه در شرح حال ميرزا حسن لاهيجى اهميت دارد، وجود روحانيونى است كه تحت عنوان «شيخ الاسلام» در حكومت صفوى حضور نافذ و چشمگير داشتند و اينها در حقيقت نقش به سزايى را در اجراى احكام و امور مذهبى در سطح كشور ايفا مى كردند و به خاطر همين نفوذ و مقام علمى در ميان رجال سياسى و توده مردم، حكومت نيز در بسيارى از موارد مجبور مى شد از تصميمات آنان پيروى كرده و به توصيه هاى آنان توجه نمايد.

يكى از پرنفوذترين و مشهورترين آنها، مرحوم مولى محمد طاهر شيرازى قمى است. او چون مسلك ضد فلسفه و ضد عرفان داشت با علماى بزرگ و فيلسوفان عصر خود همچون: ملا محمد تقى مجلسى، ملا عبدالرزاق لاهيجى و ملا محسن فيض كاشانى به شدت درگير بود و رساله هايى را در نفى افكار و انديشه هاى عرفانى و فلسفى آنان نوشت.(32) اما با توجه به موقعيت والايى كه اين سه شخصيت بزرگ نيز در ميان مردم داشتند، مخالفت وى نتوانست چندان مؤثر واقع شود. پس از رحلت ملا محمد تقى مجلسى در سال 1070و عبدالرزاق در سال 1072عرصه بر فرزندان و در واقع پيروان فكرى آن دو، حسابى تنگ گرديد چنان كه علامه محمد باقر مجلسى مجبور شد در ظاهر با ملا محمد طاهر قمى كنار بيايد و ارتباط پدرش را با عرفان و فلسفه تكذيب نمايد. در اين ميان كه ميرزا حسن لاهيجى نيز جانشين افكار و انديشه هاى پدرش ملا عبدالرزاق به شمار مى رفت، به خاطر مخالفتهاى مستمر مخالفان حكمت، خود به خود در تنگنا قرار گرفت و در گوشه اى انزوا برگزيد.

او در زمان حيات پدر و با تكيه بر موقعيت اجتماعى وى چند رساله پيرامون فلسفه به رشته تأليف درآورد و كتابهايى مانند: مصباح الدرايه، مصابيح الهدى و روايع الكلم و زواهر الحكم را در همين باب نوشت و در دو كتاب ديگرش به نامهاى: آينه حكمت و الفة الفرقة هر چه در توان داشت تلاش كرد تا با منطق و اقامه استدلال و برهان به اشكالات مخالفين فلسفه و عرفان پاسخ گويد، اما پس از رحلت پدرش در اثر مخالفت شديد اين گروه، فرصت از دست وى خارج گشت و شرايط كاملاً دگرگون شد. از اين تاريخ ميرزا حسن لاهيجى از اهتمام به مسائل فلسفى دست برداشت و به سوى مسائل كلامى، اخلاقى، ادعيه و تأليف فقه روى آورد.

از برخى كتب تايخى استفاده مى شود كه گويا مخالفين وى، حكمم تكفير و اخراج او را از شهر قم صادر كردند و او نيز براى حفظ جان و دفاع از خويش با خود سلاح حمل مى كرد؛ چنان كه به همين مناسبت اشاره كرده اند كه وى در كار تيراندازى و نشانه گيرى هدف با تفنگ هم كمال شهرت و مهارت را داشت.(33) از بخشى نوشته هاى خود ميرزا حسن لاهيجى نيز چنين بر مى آيد كه وى در اين دوران در تنگناى شديد قرار داشته و تهمت و افتراهاى زيادى در حق وى شايع شده بود. او در آغاز كتاب «الفة الرفقة» چنين مى نگارد:

«... عجيب تر از همه، با اين كه من انزوا برگزيده ام و هيچ نام و نشانى در ميان مردم ندارم و از قدر و منزلت افتاده ام، باز يك عده صحبت از من مى كنند و يك حرفهايى را به من استناد مى دهند كه آن را با گوش خود از من نشنيده اند و يك چيزهايى را به من نسبت مى دهند كه با چشمانشان نديده اند... هر طور كه دلشان مى خواهد، مرا مى خوانند و افتراهايى را به من مى بندند كه هرگز من آن را به زبان نياوردم... پس اى خدايى كه پاك و منزه هستى! من در اين مصيبت به تو پناه مى برم و در اين امر به تو توكل مى كنم و تو را شاهد مى گيرم كه تو در شهادت كفايت مى كنى و...»(34)

ميراز حسن لاهيجى در فصل دوم از باب سوم از كتاب «آينه حكمت» خود به دفاع از حيثيت و حقانيت علماى فيلسوف و عارف، قد علم كرده و چنين مى نويسد:

«... هر كس را اندك معرفت به احوال علما باشد، داند كه علماى اسلام هميشه در علم حكمت مختلف بوده اند و در هر زمانى جمعى كثير از علماى معروف كه شك و قدح در دانش و ايمام ايشان نيست و تشيع ايشان كمتر از شك در روشنى آفتاب و ماه نيست، اهل حكمت و معروف به آن بوده اند، چون: خواجه نصيرالدين طوسى، علامه حلى، امير محمد باقر داماد و غير ايشان از علما - قدّس اللّه ارواحهم - كه تفصيل اسامى ايشان مؤدى به اطناب مى شود. اين جماعت و جماعت ديگر از متقدمين و متأخرين و معاصرين و متقاربين زمان ما كه همه معروف و مشهورند به فضل و ايمان و مدارست حكمت و رعايت آن، و از جمله علماى عظيم الشأن، سيد على بن طاووس(ره) در كتاب فرج المهموم كه در تحقيق علم نجوم نوشته، گفته كه: «ابرخس و بطلميوس و اكثر حكما انبيا بوده اند، اما چون نامهاى ايشان به زبان يونانى بوده، بر مردم مشتبه گشته و ايشان را نشناخته اند. و شيخ بهاء الملة و الدين در كتاب «حدائق الصالحين» بعد از نقل اين كلام، گفته كه «كلام سيّد استبعادى ندارد چه هر كس تأمل و تعمق در اين علم شريف كند، توانست كه اصول مطالب آن، مستفاد از انبياء(ع) است و حكم جزم به اين معنى كند به حيثيتى كه هيچ شك و ريب در آن نداشته باشد.»

مبارزه با ظلم و ظالم

آزاد منشى و سلحشورى همواره سيره اختصاصى فقها و علماى بزرگ جهان تشيع در طول تاريخ بوده است. ميرزا حسن لاهيجى نيز از جمله آن دانشمندانى است كه از اين ويژگى افتخارآميز بى بهره نمانده است. او در مقابل عملكردهاى خلاف و ظلم دست اندركاران حكومت صفوى هرگز سكوت روا نمى داشت و بلكه در فرصتهاى مناسب به اقشا و اصلاح آنان مى پرداخت. او در ضمن كتاب فقهى خود موسوم به «هدية المسافر» وقتى احكام مسافر را ذكر مى كند، به گونه ظريف در لابلاى بيان احكام به ظلم هاى جارى در جامعه آن دوران، اشاره كرده و چنين مى نويسد:

«و ايضاً بايد دانست كه هر سفرى كه مشتمل است بر ظلم و جور بر مسلمانان و گرفتن اموال ايشان (در مقابل) اعانت و مدد ايشان، همه داخل سفر باطل است و بسا باشد كه اين معنى متضمن گشتنها و نشستهاى حرام باشد و گاه باشد كه اين جماعت گمان كنند كه حفظ اهل اسلام و سرحدها و دفع دشمنان از ايشان مى كنند و از اين جهت سفرشان حق است و جواب اين شبهه اين است كه هر گاه دشمنى حركت كند يا بيم ضررى از ايشان باشد، نهايتش اين است كه به قدر آنچه در رفع آن دشمن و رفع ضرر، ضرورى باشد از جماعت مسلمين به قدر نسبت احوال ايشان توان گرفت.

اما اين همه اموال زياد كه صرف زينتها و تجملات و تنعمات بلكه صرف فسق و معاصى مى شود و به ضرب چوب و به انواع سياسات اكثر از فقرا و عجزة و بيوه زنان و يتيمان و امثال ايشان مى گيرند، معلوم است كه هيچكدام حق نيست و نسبت و دخلى در حفظ اسلام و مسلمين ندارد بلكه اكثر اينها بلكه همه اينها سبب خرابى بلاد و آبادانيها مى شود و به اين سبب بسيار مسلمين مضطر به جلاء وطن و گدايى مى شوند.

و همچنين نويسندگان كه اعانت اين كارها و ضبط دخل و خرج اين مالها مى كنند و همچنين وزراء و كلانتران و داروغگان و عمله و اعوان ايشان همه از اين قبيل اند و همچنين ارباب مناصب شرعى و وقفى همه مثل ايشانند اگر چه گمان كنند كه تحصيل معيشت مى كنند چنانچه دانسته شد.»

شعر و ادب لاهيجى

ميرزا حسن لاهيجى همانند اكثر دانشمندان عصر صفوى، توجه ويژه اى به زبان فارسى و فارسى نويسى داشت؛ چنان كه اغلب آثار مكتوب اين عالم پرتلاش كه به اين زبان تأليف يافته است، نشانگر اين واقعيت مى باشد. نوشته هاى فارسى اين شخصيت علمى بسيار روان و شيوا به رشته تحرير درآمده است. او در آثار فارسى خود سعى بيشتر داشت تا نوشته هايش براى همه مردم قابل فهم باشد، به همين سبب از معلق نويسى و آوردن اصلاحات و واژه هاى سنگين علمى و نامأنوس كه شيوه منشيان آن دوران بود، پرهيز داشت. اين موضوع مهم كه تا به حال كمتر هم مورد توجه محققان و پژوهشگران واقع شده، وى را از ساير انديشمندان اين عصر متمايز مى سازد و نثر اين شخصيت بزرگ را در جايگاه والايى قرار مى دهد.

ميرزا حسن همه آن موضوعاتى را كه با مردم ارتباط تنگاتنگ داشت مانند: فقه، اخلاق، عقايد، دعا و... به زبان فارسى نگاشته است و اين نشانه آن است كه اين شخصيت واقع نگر به هدايت و ارشاد مردم با زبان خودشان و به مشكلات اعتقادى و فقهى و... آنان توجه عميقى از خويش مبذول مى داشت. البته تأليفات عربى اين عالم بزرگ كه براى خواص و در رشته هاى خاص به طور تخصصى نوشته شده، در عين سنگينى و استحكام مطالب و محتواى آن، از يك نوع روانى و ساده نويسى شيوايى برخوردار است.

در مواردى از كتب و نسخ خطى، اشعارى با نام «حسن گيلانى» آمده است كه به احتمالى منظور همين دانشمند باشد. در اينجا به اين اشعار مرور مى كنيم:

- 1يكى از اين موارد، رباعى است كه در نسخه خطى شماره 12188مجلس شوراى اسلامى، درج شده است و به نام «حسن جيلانى» منسوب است:

ممكن بود كه هستى واجب فنا شود

وين ممتنع كه مهر تو از دل رها شود

در تنگناى عكس نقيض خيال تو

ترسم كه صورتم زهيولى جدا شود.

- 2در تذكره نصرآبادى، مؤلف كتاب، ضمن شرح حال «حسن گيلانى» اين اشعار را از وى چنين نقل كرده است:

نه در طلب سمور و نه اطلس باش

در ديده اعتبار خار و خس باش

خواهى كه سرى برون كنى از منزل

چون جاده، تو پامال كس و ناكس باش

از كثرت داغ توام، افلاكم

وز زور لگد كوب حوادث، خاكم

باران نشاط اگر ببارد، سنگم

ور آتش غم شعله كشد، خاشاكم

اثر شناس بزرگ قرن، آقا بزرگ تهرانى در يك مورد از كتابش اين اشعار را به طور صريح به ميرزا حسن لاهيجى و در مورد ديگر به شخصيتى به نام «ميراز حسن گيلانى ديلمانى» نسبت داده است.(35)

وفات

وفات ميرزا حسن بنا به نقل افندى در رياض العلماء در سال 1121ق. در قم صورت گرفته است و اين قول بعد از افندى در كتب تراجم نقل گرديده و اختلافى در اين مورد يا قول ديگرى نقل نشده است.

بدين ترتيب او 49سال بعد از پدر خود ملا عبدالرزاق لاهيجى و 31سال بعد از مادرش زندگى نموده است.

اما پيرامون مدت عمر وى چيزى نقل نشده است و طبق احتمالى كه شيخ آقا بزرگ در تولد وى داده (يعنى سال 1045) ميرزا حسن در هنگام مرگ قريب 76سال داشته است. و نقل حزين لاهيجى كه در اواخر عمر، وى را در قم ملاقات نموده، عمر زياد وى را تأييد مى كند. حزين مى نويسد:

«و از افاضل و اعلام كه در آن سفر ملاقات شده، فاضل محقق ميرزا حسن خلف مرحوم عبدالرزاق لاهيجى است. در دارالمؤمنين قم كه موطنش بود، در سن كهولت و اواخر حيات، سعادت خدمت ايشان يافته ام.»(36)

مدفن

ميرزا حسن لاهيجى كه تقريباً تمام عمر خود را در شهر قم گذرانيده، وفاتش نيز در اين شهر اتفاق افتاد و در همين شهر مدفون گرديد. قبر وى در قبرستان بزرگ اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(س)واقع بوده، كه در خيابان سازيهاى جديد در كنار خيابان ارم در تقاطع اين خيابان با خيابان چهارمردان در ضلع جنوب شرقى واقع گرديده است.

و اخيراً توسط حضرت آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى(ره) قبر وى تعمير و سنگ قبرى برايش تعبيه نموده اند. ولى متأسفانه در نوشته سنگ قبر دقت كافى نشده و اشتباهات فاحشى در آن روى داده است.

نوشته سنگ قبر وى چنين است:

هو الباقى. هذا مضجع العلامة الحكيم المتكلم المحدّث الفقيه الميرزا حسن الكاشفى ابن أسوة الحكماء المولى عبدالرزاق اللاهيجى صاحب الشوارق و أمّه بنت صدر المتألهين. توفّى سنة .1043

همانطور كه ملاحظه مى شود دو اشتباه واضح در اين نوشته وجود دارد.

اوّل آنكه: لقب ميرزا حسن در هيچ كتابى كاشفى ذكر نشده است. و فقط در اينجا بدون هيچ دليلى بعد از اسم وى لقب كاشفى ذكر شده است.

دوم اينكه: تاريخ وفات ميرزا حسن سال 1121مى باشد كه آن را افندى در رياض العلماء ذكر كرده است و متأسفانه در اينجا با 78سال اختلاف مى باشد. سال 1043ذكر شده كه دو سال قبل از تولد وى مى باشد.

اميدواريم كه در آينده قبر وى به نحو شايسته بازسازى و سنگ قبر او نيز اصلاح گردد.

پى نوشتها:

1 شرح حال مفصل فياض لاهيجى در مصادر زير قابل دسترسى است:

روضات الجنات . 196/4آتشكده آذر .846/2مجمع الفصاء .27/2ريحانة الادب .363/4تذكره نصرآبادى، .156تذكره رياض العارفين، ص .382برگزيده گوهر مراد، ص 12و . 13مقالات كنگره بزرگداشت حكيم ملا عبدالرزاق لاهيجى، مفاخر اسلام .24/7

2 مشاهير زنان ايرانى و پارسى گوى از آغاز تا مشروطه، محمد حسن رجبى، ص .28

3 رك: رياض العلماء. مولى عبداللّه افندى، ج 3ص .207

4 تتميم امل الآمل، ص .108

5 همان.

6 تذكره نصرآبادى، ص 365و همچنين رك: طبقات اعلام الشيعه، الكواكب المنتشره، آقا بزرگ تهرانى، ص 180و الذريعه الى تصانيف الشيعه، آقا بزرگ تهرانى، ج 9ص 686رقم .478

7 طبقات اعلام الشيعه، ص .179

8 فهرست كتابهاى خطى كتابخانه مجلس سنا، ج 1ص .144

9 براى آشنايى بيشتر با يان كتاب ارزشمند به مقاله «ميرزا حسن لاهيجى و شمع يقين او» منتشر در مجله وقف ميراث جاويدان، سال دوم (373ش)، شماره پنجم، ص 93 - 88و فهرست نسخه هاى خطى فارسى، منزى .967/2فهرست كتابخانه مرعشى 189/27و فهرست كتابخانه تربيت تبريز، ص 93و فهرست كتابهاى ادبى و عرفانى خطى كاخ گلستان، بدرى اتاباى، ص 513 - 511و الذريعه 233/14مراجعه شود.

10 اين سه اثر يعنى اثر رديف 2و 3و 4به تصحيح نگارنده، در ضمن وسايل فارسى حسن بن عبدالرزاق لاهيجى، در سال 1375منتشر شده است.

11 اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسى لاهيجى چاپ شده است.

12 اين اثر نيز در ضمن رسايل فارسى لاهيجى چاپ شده است.

13 الذريعه الى تصانيف الشيعه، .349/13

14فهرست نسخه هاى خطى آستان قدس رضوى. .324/15

15 الذريعه 153/4و .90/6نسخه هاى خطى موجود از روايع الكلم در مقدمه رسائل فارسى لاهيجى ص 29معرفى گرديد. در اينجا بايد متذكر شد كه نسخه ديگرى از آن در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران به شماره 883موجود است و در فهرست نسخ خطى آن كتابخانه ج 3ص 298معرفى شده است.

16 الذريعه .67/1

17 اين رساله در ضمن رسايل فارسى لاهيجى منتشر شده است.

18 نسخه هاى خطى اين رساله در مقدمه رسايل فارسى لاهيجى ص 25بعد از سطر چهاردهم معرفى شده ولى تيتر آن كه نام رساله بوده، در حروفچينى اشتباهاً حذف شده است.

19 الذريعه .229/6

20 همان 399/16رقم .1879

21 سوانح حزين، منتشره در اول ديوان حزين ص 16نجوم السماء ص 184الذريعه .404/4

22 فهرست نسخه هاى خطى دانشگاه تهران .1511/10

23 همان 675/16مجموعه شماره 7698برگهاى 81و .82

24 فهرست نسخ خطى كتابخانه دانشكده الهيات، ص .110

25 الذريعه، .51/17

26 تاريخ و سفرنامه حزين، ص 16چاپ شده در مقدمه ديوان حزين لاهيجى، تصحيح: بيژن ترقى، تهران، .1350

27 رياض العلماء، عبداللّه افندى، ج 3ص .207

28 فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران، ش 256ج، ص .193

29 تتميم امل الآمل، عبدالنبى قزوينى، ص .108

30 رياض الجنة، ميرزا محمد حسن زنورى خوئى، روضه رابعه، نسخه خطى شماره 7772كتابخانه حضرت آيت اللّه مرعشى نجفى؛

31 ريحانة الادب، ميرزا محمد على مدرس تبريزى، ج 4ص .363

32 روضات الجنات، خوانسارى، ج 4ص 143و دين و سياست در دوره صفوى، ص .267 - 241

33 رياض الجنة، نسخه خطى شماره 7772كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى، روضه رابعه.

34 با تصرّف و نقل به معنا.

35 رك: الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1ص 184و ج 9ص .242

36 سوانح حزين، ص .16

منبع

على صدرايى خويى, ستارگان حرم جلد 7