لجاجت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تصحیح الگو)
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 +
{{خوب}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
 +
لجاجت در لغت، به معنای پافشاری در انجام کاری که مخالف میل طرف مقابل باشد،<ref>مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ ش، ج‌۱۰، ص ۱۶۷.</ref> و در اصطلاح به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که از انجام آن نهی شده، گفته می شود.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدارالشامیة، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ق، چاپ یکم، ص ۷۳۶.</ref> یکی از پلیدترین صفاتی که در [[قرآن]] از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد سرزنش قرار گرفته، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که منجر به تکذیب [[انبیاء]]، آیات الهی و حتی به قتل انبیای الهی می گردد.
  
 +
==تفاوت لجاجت با جهالت==
  
==لجاجت==
+
[[جهل|جهالت]]، ناشی از عوامل عارضی از جمله "طغیان هوای نفس" بوده؛ ولذا ممکن است با از بین رفتن این عوامل به سبب پیدا شدن مانع در برابر آنها یا در اثر حائل شدن زمان طولانی بین تصمیم و انجام گناه و... فرد متوجه زشتی اعمال سابق خود شده و از آن افکار و اعمال پشیمان گردد؛ در صورتی که لجاجت از روی عناد و تکبر بوده و از بد ذاتی ناشی می گردد؛ لذا با فروکش کردن هوس ها از بین نرفته و هیچگاه به شخص لجوج ندامت فورى دست نمى‌دهد؛ بلکه مادامی که شخص زنده است این حالت زشت نیز زنده خواهد ماند؛ مگر آن که خدا بخواهد او را هدایت کند.<ref>طباطبائی(علامه)، سید محمدحسین؛ ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ش، چاپ پنجم، ج‌۴، ص ۳۷۹.</ref>
لجاجت درلغت، به معنای پافشاری در انجام کاری که، مخالف میل طرف مقابل باشد،<ref> مصطفوی، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه ونشر کتاب، 1360 ش، ج‌10، ص 167.</ref> و در اصطلاح، به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که، از انجام آن نهی شده، گفته می شود. <ref> راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات في غريب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دار العلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، 1412ق، چاپ یکم، ص 736.</ref>
 
  
== تفاوت لجاجت با جهالت ==
+
ثمره ی تفاوت این دو صفت در عقوبت اعمالی است که از روی لجاجت یا جهالت انجام می گیرد؛ چون، گناهانی که از روی جهالت باشد به شرط [[توبه]] بخشیده می شود؛ در حالی که گناهانی که از روی لجاجت رشد یافته اند، قابل بخشش نیستند؛ چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: {{متن قرآن|«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یتُوبُونَ مِنْ قَرِیب‌...»}}<ref>[[سوره نساء]]/۱۷.</ref>
 +
پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى‌دهند سپس زود توبه مى‌کنند...
  
جهالت، ناشی از عوامل عارضی از جمله "طغیان هوای نفس" بوده؛ و لذا، ممکن است با از بین رفتن این عوامل به سبب پیدا شدن مانع در برابر آنها، یا در اثر حائل شدن زمان طولانی بین تصمیم و انجام گناه و...، فرد متوجه زشتی اعمال سابق خود شده و از آن افکار و اعمال پشیمان گردد؛ در صورتی که، لجاجت از روی عناد و تکبر بوده و از بد ذاتی، ناشی می گردد؛ لذا، با فروکش کردن هوسها از بين نرفته، و هيچگاه به شخص لجوج ندامت فورى دست نمى‌دهد؛ بلكه، ما دامی كه شخص زنده است اين حالت زشت نيز زنده خواهد ماند؛ مگر آنكه، خدا بخواهد او را هدايت كند.<ref> طباطبائی(علامه)، سیّد محمد حسین؛ ترجمه الميزان، سیّد محمد باقر موسوی همدانی، قم،دفترانتشارت اسلامی جامعۀ مدرسین، 1374ش، چاپ پنجم، ج‌4، ص 379.</ref>
+
پذیرش توبه در صورتى است که این عمل زشت ناشی از جهالت باشد نه از روی لجاجت.<ref>ترجمه المیزان، ج‌۴، ص ۳۷۸.</ref>
ثمره ی تفاوت این دو صفت، در عقوبت اعمالی است که از روی لجاجت یا جهالت انجام می گیرد؛ چون، گناهانی که از روی جهالت باشد، به شرط توبه، بخشیده  می شود؛ در حالی که، گناهانی که از روی لجاجت، رشد یافته اند، قابل بخشش نیستند؛ چنانچه، خداوند در قرآن می فرماید:
 
«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيب‌ ...»<ref> نساء/17.</ref>
 
«پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مى‌دهند، سپس زود توبه مى‌كنند ...»
 
 
پذیرش توبه در صورتى است كه این عمل زشت ناشی از جهالت باشد نه از روی لجاجت.<ref> ترجمه الميزان، ج‌4، ص 378.</ref>
 
  
== لجاجت در قرآن ==
+
==عوامل لجاجت==
  
یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد سرزنش قرار گرفته، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که، منجر به تکذیب انبیاء، آیات الهی و حتّی به قتل انبیای الهی می گردد. این صفت ناشی از عوامل خاصی بوده و آثار مخرب گوناگونی دارد؛ که، به ذکر مهمترین آنها می پردازیم:  
+
این صفت ناشی از عوامل خاصی بوده و آثار مخرب گوناگونی دارد؛ که به ذکر مهمترین آنها می پردازیم:
 
== عوامل لجاجت ==
 
  
'''1.تقلید کورکورانه:'''
+
'''۱. تقلید کورکورانه:'''
  
یکی از عواملی که برای لجاجت متصور است، تقلید بی چون و چرا از عقاید دیگران است؛ چرا که، گاهی با استناد به آن حکم عقل را سرکوب کرده و جلوی واضح ترین برهانها و معجزات ایستادگی می کنند، قرآن کریم به نکوهش اینگونه تقلید از سوی افراد پرداخته و آن را رد می کند:
+
یکی از عواملی که برای لجاجت متصور است، تقلید بی چون و چرا از عقاید دیگران است؛ چرا که گاهی با استناد به آن حکم عقل را سرکوب کرده و جلوی واضح ترین برهان ها و معجزات ایستادگی می کنند، قرآن کریم به نکوهش این گونه تقلید از سوی افراد پرداخته و آن را رد می کند: {{متن قرآن|«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‌ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیهِ آباءَنا أَوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لایعْلَمُونَ شَیئاً وَ لایهْتَدُونَ»}}<ref>[[سوره مائده]]/۱۰۴.</ref>
«وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‌ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»<ref> مائده/104.</ref>
+
و هنگامى که به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر بیایید! مى‌گویند: "آنچه از پدران خود یافته‌ایم، ما را بس است!" آیا اگر پدران آنها چیزى نمى‌دانستند و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مى‌کنند)؟!
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد! مى‌گويند: "آنچه از پدران خود يافته‌ايم، ما را بس است!"
 
آيا اگر پدران آنها چيزى نمى‌دانستند، و هدايت نيافته بودند
 
(باز از آنها پيروى مى‌كنند)؟!»
 
 
بر اساس این آیه، هنگامی که کفّار به سوی کتاب خدا و  رسول او دعوت می شدند، به دلیل تقلید بی قید و شرط از آداب نیاکان خود، در مقابل این دعوت ایستادگی کرده و از پذیرش آن خودداری می کردند.<ref> طيب، سيد عبد الحسين؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم، ج‌4، ص 484 و 485.</ref>
 
 
'''2.تکبّر و استکبار:'''
 
  
عامل دیگری که قرآن برای لجاجت متذکر شده، استکبار است. مستكبر به كسى گفته می شود که بخواهد با ترك پذيرفتن حق، خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند كه حق را بپذيرد. این حسِ خود برتربینی، به شخص اجازه نمی دهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همين جهت بدون هيچ دليل و حجتى از انقياد در برابر حق سر برمى‌تابد.<ref> ترجمه الميزان، ج‌12، ص 333 و 334.</ref>
+
بر اساس این آیه، هنگامی که کفار به سوی کتاب خدا و رسول او دعوت می شدند، به دلیل تقلید بی قید و شرط از آداب نیاکان خود، در مقابل این دعوت ایستادگی کرده و از پذیرش آن خودداری می کردند.<ref>طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ ش، چاپ دوم، ج‌۴، ص ۴۸۴ و ۴۸۵.</ref>
 
«فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ»<ref> نحل‌/22.</ref>
 
«امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند، دلهايشان (حق را) انكار مى‌كند و مستكبرند.»
 
  
== آثار لجاجت ==
+
'''۲. تکبّر و استکبار:'''
  
1.'''محرومیت از درک آیات الهی''':
+
عامل دیگری که [[قرآن]] برای لجاجت متذکر شده، استکبار است. مستکبر به کسى گفته می شود که بخواهد با ترک پذیرفتن حق خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند که حق را بپذیرد. این حسِ خود برتربینی به شخص اجازه نمی دهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همین جهت بدون هیچ دلیل و حجتى از انقیاد در برابر حق سر برمى‌تابد.<ref>ترجمه المیزان، ج‌۱۲، ص ۳۳۳ و ۳۳۴.</ref>
  
یکی از آثار لجاجت اینست که افراد لجوج از درک حقایق آیات الهی محرومند:
+
{{متن قرآن|«فَالَّذِینَ لایؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکبِرُونَ»}}<ref>[[سوره نحل]]‌/۲۲.</ref> اما کسانى که به آخرت ایمان نمى‌آورند، دلهایشان (حق را) انکار مى‌کند و مستکبرند.
 
«ِوَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً و... إِنَّ فِي ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون‌»<ref> أنعام‌/99.</ref>
 
«اوست خدايى كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتى را رويانيديم، و از آن نبات ساقه‌اى سبز و از آن دانه‌هايى بر يكديگر چيده‌... كه در آن، نشانه‌هايى (از عظمت خدا) براى افراد با ايمان است!»
 
 
در اين آيه‌ تدبير نظام روئيدنى‌ها، آیتی مخصوص به مردم با ايمان شمرده شده،‌ و تناسب این اختصاص روشن است؛ چون، این نوع تدبر و تفکر، احتیاج به تحصیل علم خاصی ندارد؛ بلکه، هر فهم عادى نيز، اگر دلش به نور ایمان منور شده و پلیدی عناد و لجاجت آن را آلوده نکرده باشد، مى‌تواند با آن فهم عوامیش، در آن نظر كرده و پى به صانع آن ببرد.<ref> ترجمه الميزان، ج‌7، ص 401.</ref>
 
 
2.'''انکار آیات الهی''':
 
  
اثر دیگر لجاجت، انکار کردن آیات الهی است، چرا که این صفت باعث مى‌شود كه علاوه بر محروم شدن از درک آیات الهی، دائما حالت انكار به خود گرفته و با بهانه جویی های گوناگون، از پذیرش حق سربتابند و گرنه آیات الهی براى آنها كه حقجو و متواضع در مقابل حقيقتند، آشكار است؛ این در حالی است که اهل ایمان به محض روبه رو شدن با آیات خداوند، به آیت بودن آن پی برده و آن را وسیله ی اتصال به محبوب خود قرار می دهند.<ref> تفسير نمونه، ج‌11، ص 192.</ref>
+
==آثار لجاجت==
 
«... فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلا ...»<ref> بقره/26.</ref>
 
«...آنان كه ايمان آورده‌اند، مى‌دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها كه راه كفر را پيموده‌اند، (اين موضوع را بهانه كرده) مى‌گويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!...»
 
                   
 
«فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ ...‌»<ref> نحل‌ /22.</ref>
 
«امّاكسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند،دلهايشان(حق را)انكار مى‌كند...»
 
 
3.'''غرق در گناهان''':
 
  
یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده؛ که، علت اصلی آن همان حق گریزی است؛ که، انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو می برد:
+
۱. '''محرومیت از درک آیات الهی''':
«وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ...»<ref> بقره/206.</ref>
 
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد!» (لجاجت آنان بيشتر مى‌شود)، وآنها را به گناه مى‌كشاند ...»
 
 
در حقيقت اين آیه به يكى از صفات زشت منافقان اشاره کرده؛ كه، آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هيچ حقيقتى، تسليم نمى‌شوند و همين لجاجت، آنها را به بدترين گناهان مى‌كشاند.<ref> تفسير نمونه، ج‌2، ص 75.</ref>
 
  
== یهود، مسیحیّت و لجاجت ==
+
یکی از آثار لجاجت اینست که افراد لجوج از درک حقایق آیات الهی محرومند: {{متن قرآن|«و هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کلِّ شَی‌ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکباً و... إِنَّ فِی ذلِکمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یؤْمِنُون‌»}}<ref>[[سوره انعام‌]]/۹۹.</ref>
 +
اوست خدایى که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتى را رویانیدیم و از آن نبات ساقه‌اى سبز و از آن دانه‌هایى بر یکدیگر چیده‌... که در آن، نشانه‌هایى (از عظمت خدا) براى افراد با ایمان است!
  
با اینکه قوم یهود، در ايمان آوردن و يا جزيه دادن مانند نصارا مختار بودند، اما از آنجا که خود را نژادِ برتر مى‌دانستند، از قبول آئين اسلام كه از نژاد يهود برنخاسته بود سر باز زده و به آسانى اسلام را قبول نكردند، بلكه مدتها با لجاجت در عصبيت خود پافشارى كرده، خدعه ها بكار بردند، عهدشكنى‌ها كردند، و بالآخره، صفحات تاريخ پر از خاطرات تلخى است كه مسلمين آن روز از لجاجت های يهود ديدند؛ که البته، این اعمال لجوجانه منحصر به بعد از اسلام نبوده و متن تاریخ، خود، گویای این مطلب است.<ref> ترجمه الميزان، ج‌6، ص 115.</ref>قرآن درباره ی شدّت لجاجت قوم یهود با مؤمنان می فرماید:
+
در این آیه‌ تدبیر نظام روئیدنى‌ها، آیتی مخصوص به مردم با [[ایمان|ایمان]] شمرده شده و تناسب این اختصاص روشن است؛ چون این نوع تدبر و تفکر، احتیاج به تحصیل علم خاصی ندارد؛ بلکه هر فهم عادى نیز اگر دلش به نور ایمان منور شده و پلیدی عناد و لجاجت آن را آلوده نکرده باشد، مى‌تواند با آن فهم عوامیش در آن نظر کرده و پى به صانع آن ببرد.<ref>ترجمه المیزان، ج‌۷، ص ۴۰۱.</ref>
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود ...»<ref> مائده/82.</ref>
 
«بطور مسلّم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت ‌...»
 
 
اما ملت نصارا در مقایسه با قوم یهود، پس از تشخيص حقانيت دین اسلام، بدون مبارزه، با كمال شيفتگى به آن گرويده‌اند، در حالی كه هيچ اجبار و اكراهى در كارشان نبوده و مى‌توانستند با جزيه دادن، به دين خود باقى مانده و نسبت به آن پايدارى و وفادارى كنند، و ليكن در عين حال لجاجت نورزیده، اسلام را بر دين خود ترجيح داده و ايمان می آوردند و لذا قرآن دربارۀ آنها فرموده:
 
 
«...وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‌»<ref> مائده/82.</ref>
 
«و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مى‌يابى كه مى‌گويند: "ما نصارى هستيم" اين بخاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند و آنها (در برابر حق) تكبّر نمى‌ورزند.»
 
 
قرآن، علت گرایش‌ نصارا به اسلام‌ را در سه چيز می داند:
 
  
1. در بين ملتها، نصارا، علمای زيادی داشتند؛
+
۲. '''انکار آیات الهی''':
  
2. در بينشان زهاد و پارسايان زیادی بود؛
+
اثر دیگر لجاجت انکار کردن آیات الهی است، چرا که این صفت باعث مى‌شود که علاوه بر محروم شدن از درک آیات الهی، دائما حالت انکار به خود گرفته و با بهانه جویی های گوناگون، از پذیرش حق سربتابند وگرنه آیات الهی براى آنها که حقجو و متواضع در مقابل حقیقتند، آشکار است؛ این در حالی است که اهل ایمان به محض روبرو شدن با آیات خداوند، به آیت بودن آن پی برده و آن را وسیله ی اتصال به محبوب خود قرار می دهند.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص ۱۹۲.</ref>
  
3. ملت نصارا، مردمى متكبر نبودند.<ref> ترجمه الميزان، ج‌6، ص 116.</ref>
+
{{متن قرآن|«...فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کفَرُوا فَیقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلا...»}}<ref> [[سوره بقره]]/۲۶.</ref>
 +
...آنان که ایمان آورده‌اند، مى‌دانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) مى‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!...
  
البته نبايد آيات فوق را به عنوان يك قانون كلى درباره ی همه مسيحيان دانست‌، چون تاريخ گذشته و معاصر به ما مى‌گويد: مسيحيان قرون بعد از صدر اسلام، درباره ی اسلام و مسلمين، مرتكب جناياتى شدند كه دست كمى از لجاجت يهود نداشت، جنگهاى طولانى و خونين صليبى در گذشته و تحريكات فراوانى كه امروز از ناحيه استعمار كشورهاى مسيحى بر ضد اسلام و مسلمين مى‌شود، چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد، لذا باید گفت، اين آيات درباره ی جمعى از مسيحيان معاصر پيامبر اسلام نازل شده است‌.<ref> تفسير نمونه، ج‌5، ص 57.</ref>
+
{{متن قرآن|«فَالَّذِینَ لایؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکرَةٌ...»}}<ref>[[سوره نحل]]/۲۲.</ref> اما کسانى که به آخرت ایمان نمى‌آورند، دلهایشان (حق را) انکار مى‌کند...
  
== عاقبت لجاجت ==
+
۳. '''غرق در گناهان''':
  
'''1.دنیوی'''
+
یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده؛ که علت اصلی آن همان حق گریزی است؛ که انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو می برد: {{متن قرآن|«وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ...»}}<ref>[[سوره بقره]]/۲۰۶.</ref> و هنگامى که به آنها گفته شود: از خدا بترسید! (لجاجت آنان بیشتر مى‌شود) و آنها را به گناه مى‌کشاند...
  
خداوند نخست افراد لجوج را جهت مجازات تربیتی در سختى و رنج قرار داده تا به ضعف و ناتوانى خود پی برده و از مركب غرور پياده شوند، و در صورت عدم اصلاح، آنها را با مجازات های ریشه کن کننده گرفتارشان می سازد:<ref> تفسير نمونه، ج‌14، ص 288.</ref>
+
در حقیقت این آیه به یکى از صفات زشت [[منافقان]] اشاره کرده؛ که آنها بر اثر [[تعصب]] و لجاجت در برابر هیچ حقیقتى، تسلیم نمى‌شوند و همین لجاجت آنها را به بدترین گناهان مى‌کشاند.<ref> تفسیر نمونه، ج‌۲، ص ۷۵.</ref>
 
«وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُون‌»<ref> مؤمنون‌/75.</ref>
 
«و اگر به آنان رحم كنيم و گرفتاريها و مشكلاتشان را برطرف سازيم، (نه تنها بيدار نمى‌شوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مى‌ورزند و (در اين وادى) سرگردان مى‌مانند!»
 
 
'''2.اخروی'''
 
  
انسان لجوج، که به اندرز ناصحان و به هشدارهاى الهى، گوش فرا نداده، بلكه پيوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلافكارى‌هايش مى‌افزايد، چیزی جز آتش دوزخ، او را رام نمى‌كند،<ref> تفسير نمونه، ج‌2، ص 75.</ref> و لذا خداوند مى‌فرمايد:
+
==یهود، مسیحیت و لجاجت==
 
«وَ إذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإثمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ» <ref> بقره/ 206.</ref>
 
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: از خدا بترسيد! (لجاجت آنان بيشتر مى‌شود)، و لجاجت آنها را به گناه مى‌كشاند. آتش دوزخ براى آنها كافى است و چه بد جايگاهى است!»
 
  
== پانویس ==
+
با این که قوم [[یهود]]، در [[ایمان|ایمان]] آوردن و یا [[جزیه|جزیه]] دادن مانند [[نصاری|نصارا]] مختار بودند، اما از آنجا که خود را نژاد برتر مى‌دانستند، از قبول آئین [[اسلام]] که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز زده و به آسانى اسلام را قبول نکردند، بلکه مدتها با لجاجت در عصبیت خود پافشارى کرده، خدعه ها بکار بردند، عهدشکنى‌ها کردند و بالآخره صفحات تاریخ پر از خاطرات تلخى است که مسلمین آن روز از لجاجت های یهود دیدند؛ که البته این اعمال لجوجانه منحصر به بعد از اسلام نبوده و متن تاریخ خود گویای این مطلب است.<ref>ترجمه المیزان، ج‌۶، ص ۱۱۵.</ref> [[قرآن]] درباره ی شدت لجاجت قوم یهود با مؤمنان می فرماید: {{متن قرآن|«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُود...»}}<ref>[[سوره مائده]]/۸۲.</ref> به طور مسلم، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهى یافت‌... .
  
<references/>
+
اما ملت نصارا در مقایسه با قوم یهود، پس از تشخیص حقانیت دین اسلام بدون مبارزه با کمال شیفتگى به آن گرویده‌اند، در حالی که هیچ اجبار و اکراهى در کارشان نبوده و مى‌توانستند با جزیه دادن به دین خود باقى مانده و نسبت به آن پایدارى و وفادارى کنند، ولیکن در عین حال لجاجت نورزیده، اسلام را بر دین خود ترجیح داده و ایمان می آوردند ولذا قرآن درباره آنها فرموده: {{متن قرآن|«...وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ ذلِک بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لایسْتَکبِرُون‌»}}<ref> [[سوره مائده]]/۸۲.</ref>
 +
و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى‌یابى که مى‌گویند: "ما نصارى هستیم" این بخاطر آن است که در میان آنها افرادى عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبر نمى‌ورزند.
 +
 
 +
قرآن، علت گرایش‌ نصارا به اسلام‌ را در سه چیز می داند:
 +
 
 +
#در بین ملت ها، نصارا، علمای زیادی داشتند.
 +
#در بینشان زهاد و پارسایان زیادی بود.
 +
#ملت نصارا، مردمى متکبر نبودند.<ref>ترجمه المیزان، ج‌۶، ص ۱۱۶.</ref>
 +
 
 +
البته نباید آیات فوق را به عنوان یک قانون کلى درباره ی همه [[مسیحیت|مسیحیان]] دانست‌، چون تاریخ گذشته و معاصر به ما مى‌گوید: مسیحیان قرون بعد از صدر اسلام، درباره ی اسلام و مسلمین، مرتکب جنایاتى شدند که دست کمى از لجاجت یهود نداشت، جنگ هاى طولانى و خونین صلیبى در گذشته و تحریکات فراوانى که امروز از ناحیه استعمار کشورهاى مسیحى بر ضد اسلام و مسلمین مى‌شود، چیزى نیست که بر کسى پنهان باشد. لذا باید گفت این آیات درباره ی جمعى از مسیحیان معاصر [[پیامبر اسلام|پیامبر اسلام]] نازل شده است‌.<ref>تفسیر نمونه، ج‌۵، ص ۵۷.</ref>
 +
 
 +
==عاقبت لجاجت==
 +
 
 +
'''۱. دنیوی:'''
 +
 
 +
خداوند نخست افراد لجوج را جهت مجازات تربیتی در سختى و رنج قرار داده تا به ضعف و ناتوانى خود پی برده و از مرکب [[غرور]] پیاده شوند و در صورت عدم اصلاح آنها را با مجازات های ریشه کن کننده گرفتارشان می سازد:<ref> تفسیر نمونه، ج‌۱۴، ص ۲۸۸.</ref> {{متن قرآن|«وَلَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُون‌»}}<ref>[[سوره مومنون]]‌/۷۵.</ref>
 +
و اگر به آنان رحم کنیم و گرفتاری ها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمى‌شوند بلکه) در طغیانشان لجاجت مى‌ورزند و (در این وادى) سرگردان مى‌مانند!
 +
 
 +
'''۲. اخروی:'''
 +
 
 +
انسان لجوج که به اندرز ناصحان و به هشدارهاى الهى، گوش فرا نداده بلکه پیوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود بر خلافکارى‌هایش مى‌افزاید، چیزی جز آتش [[دوزخ]] او را رام نمى‌کند،<ref>تفسیر نمونه، ج‌۲، ص ۷۵.</ref> ولذا خداوند مى‌فرماید: {{متن قرآن|«وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ»}} <ref>[[سوره بقره]]/۲۰۶.</ref> و هنگامى که به آنها گفته شود: از خدا بترسید! (لجاجت آنان بیشتر مى‌شود) و لجاجت آنها را به گناه مى‌کشاند. آتش دوزخ براى آنها کافى است و چه بد جایگاهى است!
 +
 
 +
==پانویس==
 +
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=35635 لجاجت، محمد موذنی، سایت پژوهشکده باقر العلوم(ع)( بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)]، تاریخ بازیابی : 28 تیر 1391.
+
*محمد موذنی، لجاجت، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه] ، تاریخ بازیابی: 28 تیر 1391.
[[رده : اخلاق فردی]]
+
 
[[رده : صفات ناپسند]]
+
[[رده: اخلاق فردی]]
 +
[[رده: صفات ناپسند]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۳۹


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


لجاجت در لغت، به معنای پافشاری در انجام کاری که مخالف میل طرف مقابل باشد،[۱] و در اصطلاح به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که از انجام آن نهی شده، گفته می شود.[۲] یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و مورد سرزنش قرار گرفته، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که منجر به تکذیب انبیاء، آیات الهی و حتی به قتل انبیای الهی می گردد.

تفاوت لجاجت با جهالت

جهالت، ناشی از عوامل عارضی از جمله "طغیان هوای نفس" بوده؛ ولذا ممکن است با از بین رفتن این عوامل به سبب پیدا شدن مانع در برابر آنها یا در اثر حائل شدن زمان طولانی بین تصمیم و انجام گناه و... فرد متوجه زشتی اعمال سابق خود شده و از آن افکار و اعمال پشیمان گردد؛ در صورتی که لجاجت از روی عناد و تکبر بوده و از بد ذاتی ناشی می گردد؛ لذا با فروکش کردن هوس ها از بین نرفته و هیچگاه به شخص لجوج ندامت فورى دست نمى‌دهد؛ بلکه مادامی که شخص زنده است این حالت زشت نیز زنده خواهد ماند؛ مگر آن که خدا بخواهد او را هدایت کند.[۳]

ثمره ی تفاوت این دو صفت در عقوبت اعمالی است که از روی لجاجت یا جهالت انجام می گیرد؛ چون، گناهانی که از روی جهالت باشد به شرط توبه بخشیده می شود؛ در حالی که گناهانی که از روی لجاجت رشد یافته اند، قابل بخشش نیستند؛ چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یتُوبُونَ مِنْ قَرِیب‌...»[۴] پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى‌دهند سپس زود توبه مى‌کنند...

پذیرش توبه در صورتى است که این عمل زشت ناشی از جهالت باشد نه از روی لجاجت.[۵]

عوامل لجاجت

این صفت ناشی از عوامل خاصی بوده و آثار مخرب گوناگونی دارد؛ که به ذکر مهمترین آنها می پردازیم:

۱. تقلید کورکورانه:

یکی از عواملی که برای لجاجت متصور است، تقلید بی چون و چرا از عقاید دیگران است؛ چرا که گاهی با استناد به آن حکم عقل را سرکوب کرده و جلوی واضح ترین برهان ها و معجزات ایستادگی می کنند، قرآن کریم به نکوهش این گونه تقلید از سوی افراد پرداخته و آن را رد می کند: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‌ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیهِ آباءَنا أَوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لایعْلَمُونَ شَیئاً وَ لایهْتَدُونَ»[۶] و هنگامى که به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر بیایید! مى‌گویند: "آنچه از پدران خود یافته‌ایم، ما را بس است!" آیا اگر پدران آنها چیزى نمى‌دانستند و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مى‌کنند)؟!

بر اساس این آیه، هنگامی که کفار به سوی کتاب خدا و رسول او دعوت می شدند، به دلیل تقلید بی قید و شرط از آداب نیاکان خود، در مقابل این دعوت ایستادگی کرده و از پذیرش آن خودداری می کردند.[۷]

۲. تکبّر و استکبار:

عامل دیگری که قرآن برای لجاجت متذکر شده، استکبار است. مستکبر به کسى گفته می شود که بخواهد با ترک پذیرفتن حق خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند که حق را بپذیرد. این حسِ خود برتربینی به شخص اجازه نمی دهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همین جهت بدون هیچ دلیل و حجتى از انقیاد در برابر حق سر برمى‌تابد.[۸]

«فَالَّذِینَ لایؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکبِرُونَ»[۹] اما کسانى که به آخرت ایمان نمى‌آورند، دلهایشان (حق را) انکار مى‌کند و مستکبرند.

آثار لجاجت

۱. محرومیت از درک آیات الهی:

یکی از آثار لجاجت اینست که افراد لجوج از درک حقایق آیات الهی محرومند: «و هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کلِّ شَی‌ءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراکباً و... إِنَّ فِی ذلِکمْ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یؤْمِنُون‌»[۱۰] اوست خدایى که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتى را رویانیدیم و از آن نبات ساقه‌اى سبز و از آن دانه‌هایى بر یکدیگر چیده‌... که در آن، نشانه‌هایى (از عظمت خدا) براى افراد با ایمان است!

در این آیه‌ تدبیر نظام روئیدنى‌ها، آیتی مخصوص به مردم با ایمان شمرده شده و تناسب این اختصاص روشن است؛ چون این نوع تدبر و تفکر، احتیاج به تحصیل علم خاصی ندارد؛ بلکه هر فهم عادى نیز اگر دلش به نور ایمان منور شده و پلیدی عناد و لجاجت آن را آلوده نکرده باشد، مى‌تواند با آن فهم عوامیش در آن نظر کرده و پى به صانع آن ببرد.[۱۱]

۲. انکار آیات الهی:

اثر دیگر لجاجت انکار کردن آیات الهی است، چرا که این صفت باعث مى‌شود که علاوه بر محروم شدن از درک آیات الهی، دائما حالت انکار به خود گرفته و با بهانه جویی های گوناگون، از پذیرش حق سربتابند وگرنه آیات الهی براى آنها که حقجو و متواضع در مقابل حقیقتند، آشکار است؛ این در حالی است که اهل ایمان به محض روبرو شدن با آیات خداوند، به آیت بودن آن پی برده و آن را وسیله ی اتصال به محبوب خود قرار می دهند.[۱۲]

«...فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کفَرُوا فَیقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلا...»[۱۳] ...آنان که ایمان آورده‌اند، مى‌دانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها که راه کفر را پیموده‌اند، (این موضوع را بهانه کرده) مى‌گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!...

«فَالَّذِینَ لایؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکرَةٌ...»[۱۴] اما کسانى که به آخرت ایمان نمى‌آورند، دلهایشان (حق را) انکار مى‌کند...

۳. غرق در گناهان:

یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده؛ که علت اصلی آن همان حق گریزی است؛ که انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو می برد: «وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ...»[۱۵] و هنگامى که به آنها گفته شود: از خدا بترسید! (لجاجت آنان بیشتر مى‌شود) و آنها را به گناه مى‌کشاند...

در حقیقت این آیه به یکى از صفات زشت منافقان اشاره کرده؛ که آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هیچ حقیقتى، تسلیم نمى‌شوند و همین لجاجت آنها را به بدترین گناهان مى‌کشاند.[۱۶]

یهود، مسیحیت و لجاجت

با این که قوم یهود، در ایمان آوردن و یا جزیه دادن مانند نصارا مختار بودند، اما از آنجا که خود را نژاد برتر مى‌دانستند، از قبول آئین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز زده و به آسانى اسلام را قبول نکردند، بلکه مدتها با لجاجت در عصبیت خود پافشارى کرده، خدعه ها بکار بردند، عهدشکنى‌ها کردند و بالآخره صفحات تاریخ پر از خاطرات تلخى است که مسلمین آن روز از لجاجت های یهود دیدند؛ که البته این اعمال لجوجانه منحصر به بعد از اسلام نبوده و متن تاریخ خود گویای این مطلب است.[۱۷] قرآن درباره ی شدت لجاجت قوم یهود با مؤمنان می فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُود...»[۱۸] به طور مسلم، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهى یافت‌... .

اما ملت نصارا در مقایسه با قوم یهود، پس از تشخیص حقانیت دین اسلام بدون مبارزه با کمال شیفتگى به آن گرویده‌اند، در حالی که هیچ اجبار و اکراهى در کارشان نبوده و مى‌توانستند با جزیه دادن به دین خود باقى مانده و نسبت به آن پایدارى و وفادارى کنند، ولیکن در عین حال لجاجت نورزیده، اسلام را بر دین خود ترجیح داده و ایمان می آوردند ولذا قرآن درباره آنها فرموده: «...وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‌ ذلِک بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لایسْتَکبِرُون‌»[۱۹] و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى‌یابى که مى‌گویند: "ما نصارى هستیم" این بخاطر آن است که در میان آنها افرادى عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبر نمى‌ورزند.

قرآن، علت گرایش‌ نصارا به اسلام‌ را در سه چیز می داند:

  1. در بین ملت ها، نصارا، علمای زیادی داشتند.
  2. در بینشان زهاد و پارسایان زیادی بود.
  3. ملت نصارا، مردمى متکبر نبودند.[۲۰]

البته نباید آیات فوق را به عنوان یک قانون کلى درباره ی همه مسیحیان دانست‌، چون تاریخ گذشته و معاصر به ما مى‌گوید: مسیحیان قرون بعد از صدر اسلام، درباره ی اسلام و مسلمین، مرتکب جنایاتى شدند که دست کمى از لجاجت یهود نداشت، جنگ هاى طولانى و خونین صلیبى در گذشته و تحریکات فراوانى که امروز از ناحیه استعمار کشورهاى مسیحى بر ضد اسلام و مسلمین مى‌شود، چیزى نیست که بر کسى پنهان باشد. لذا باید گفت این آیات درباره ی جمعى از مسیحیان معاصر پیامبر اسلام نازل شده است‌.[۲۱]

عاقبت لجاجت

۱. دنیوی:

خداوند نخست افراد لجوج را جهت مجازات تربیتی در سختى و رنج قرار داده تا به ضعف و ناتوانى خود پی برده و از مرکب غرور پیاده شوند و در صورت عدم اصلاح آنها را با مجازات های ریشه کن کننده گرفتارشان می سازد:[۲۲] «وَلَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُون‌»[۲۳] و اگر به آنان رحم کنیم و گرفتاری ها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نه تنها بیدار نمى‌شوند بلکه) در طغیانشان لجاجت مى‌ورزند و (در این وادى) سرگردان مى‌مانند!

۲. اخروی:

انسان لجوج که به اندرز ناصحان و به هشدارهاى الهى، گوش فرا نداده بلکه پیوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود بر خلافکارى‌هایش مى‌افزاید، چیزی جز آتش دوزخ او را رام نمى‌کند،[۲۴] ولذا خداوند مى‌فرماید: «وَإِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ» [۲۵] و هنگامى که به آنها گفته شود: از خدا بترسید! (لجاجت آنان بیشتر مى‌شود) و لجاجت آنها را به گناه مى‌کشاند. آتش دوزخ براى آنها کافى است و چه بد جایگاهى است!

پانویس

  1. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ ش، ج‌۱۰، ص ۱۶۷.
  2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، دارالعلم الدارالشامیة، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ق، چاپ یکم، ص ۷۳۶.
  3. طباطبائی(علامه)، سید محمدحسین؛ ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ش، چاپ پنجم، ج‌۴، ص ۳۷۹.
  4. سوره نساء/۱۷.
  5. ترجمه المیزان، ج‌۴، ص ۳۷۸.
  6. سوره مائده/۱۰۴.
  7. طیب، سید عبدالحسین؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ ش، چاپ دوم، ج‌۴، ص ۴۸۴ و ۴۸۵.
  8. ترجمه المیزان، ج‌۱۲، ص ۳۳۳ و ۳۳۴.
  9. سوره نحل‌/۲۲.
  10. سوره انعام‌/۹۹.
  11. ترجمه المیزان، ج‌۷، ص ۴۰۱.
  12. تفسیر نمونه، ج‌۱۱، ص ۱۹۲.
  13. سوره بقره/۲۶.
  14. سوره نحل/۲۲.
  15. سوره بقره/۲۰۶.
  16. تفسیر نمونه، ج‌۲، ص ۷۵.
  17. ترجمه المیزان، ج‌۶، ص ۱۱۵.
  18. سوره مائده/۸۲.
  19. سوره مائده/۸۲.
  20. ترجمه المیزان، ج‌۶، ص ۱۱۶.
  21. تفسیر نمونه، ج‌۵، ص ۵۷.
  22. تفسیر نمونه، ج‌۱۴، ص ۲۸۸.
  23. سوره مومنون‌/۷۵.
  24. تفسیر نمونه، ج‌۲، ص ۷۵.
  25. سوره بقره/۲۰۶.

منابع