قصی بن کلاب

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۲۹ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: فروغ ابدیت

نویسنده یا گردآورنده: جعفر سبحانی تبریزی

قصى بن كلاب

کلید واژگان: قصی بن کلاب × دارالندوه

نياكان پيامبر اسلام، به ترتيب عبارتند از:

عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبدمناف، قصى، كلاب، مره، كعب، لوى، غالب، فهر، مالك، نضر، كنانه، خزيمه، مدركه، اليأس، مضر، نزار، معد و عدنان.[۱]

به طور مسلم، نسب آن حضرت تا «معد بن عدنان» به همين قرار است، ولى از عدنان به بالا تا حضرت اسماعيل از نظر شماره و اسامى مورد اختلاف است و طبق روايتى كه ابن عباس از پيامبر نقل كرده، هر موقع نسب آن حضرت به عدنان رسيد، نبايد از او تجاوز كرد. زيرا خود آن حضرت هنگام بيان كردن نام نياكان خود از عدنان تجاوز نمى كرد و دستور مى داد ديگران هم از شمردن باقى نسب تا به اسماعيل خوددارى كنند. و نيز مى فرمود: كه آن چه در ميان اعراب در اين خصوص معروف است، درست نيست.[۲]

از اين رو، قسمت مسلم آن را نقل كرده و به

فروغ ابدیت، ص: 110

شرح حال آن ها مى پردازيم.

افراد نام برده، در تاريخ عرب معروفند و تاريخ اسلام با زندگى برخى از آن ها رابطه دارد. از اين جهت به شرح زندگانى «قصى» تا پدر ارجمند آن حضرت (عبدالله) پرداخته و از تشريح زندگانى ديگر نياكان آن حضرت كه چندان دخالتى در بحث ما ندارند، خوددارى مى كنيم.[۳]

«قصى» جد چهارم پيامبر اسلام است. مادر وى، فاطمه با قبيله «كلاب» ازدواج كرد. چيزى نگذشت كه دو فرزند به نام «زهره» و «قصى» آورد. هنوز دومى در گهواره بود كه شوهر فاطمه فوت كرد. وى مجددا با مردى به نام «ربيعه» ازدواج كرد و همراه شوهر خود به شام رفت. «قصى» از حمايت پدرانه او بهره مند بود تا وقتى كه ميان قصى و قبيله «ربيعه» اختلاف افتاد و در نتيجه او را از حريم نژاد خود راندند، به حدى كه مادر او متأثر شد و مجبور شد او را به مكه برگرداند.

دست تقدير او را به سوى مكه كشانيد، استعداد نهفته او سبب شد كه در مدت كمى، تفوق خود را بر مكيان و به ويژه قبيله قريش نشان دهد. چيزى نگذشت كه به مناصب عالى، حكومت مكه و كليددارى كعبه دست يافت و فرمانرواى مسلم آن سامان گرديد. وى آثار زيادى از خود به جاى گذاشت، از آن جمله مردم را براى ساختن خانه در كنار كعبه تشويق كرد و براى اعراب، محل شورايى به نام «دارالندوه» تأسيس كرد، تا بزرگان و رؤساى عرب در اين مركز عمومى دور هم گرد آمده، مشكلات خود را حل و فصل كنند.

سرانجام آفتاب عمر او، در قرن پنجم ميلادى غروب كرد. وى دو فرزند نامور به نام «عبدالدار» و «عبدمناف» از خود به يادگار گذاشت.

پانویس

  1. الكامل في التاريخ، ج 2، ص 1 و 21.
  2. سيره حلبى، ج 1، ص 26.
  3. ابن اثير در كامل خود، درباره زندگانى آن ها بحث نموده است. «ر.ك: الكامل في التاريخ، ج 2، ص 15-21»