علی بن محمد سمری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
از وكلاء و سفراى حضرت حجت عليه السلام شيخ ابى الحسن على بن محمد سمرى بود
 
 
 
 
 
 
  
 +
==نایب امام زمان==
 
از وكلاء و سفراى حضرت حجت عليه السلام شيخ ابى الحسن على بن محمد سمرى بود و چون وفات شيخ ابوالقاسم حسين بن روح رحمه الله در رسيد به امر حضرت حجت امام عصر عليه السلام قائم مقام خود قرار داد شيخ ابى‌الحسن على بن محمد سمرى را و كرامات و معجزات و جواب مسائل شيعيان را حضرت حجة الله عجل الله فرجه به دست او جارى مى‌فرمود و شيعيان به امر آن حضرت اموال را تسليم او مى‌نمودند و او به خدمت آن بزرگوار مى‌فرستاد و چون او را زمان وفات در رسيد شيعيان در نزد او حاضر شدند و از او خواهش كردند كه كسى را به جاى خود بشناساند و امر نيابت را به او واگذارد، او در جواب گفت كه خدا را امرى هست كه بايد آن را به اتمام رساند يعنى بايد غيبت كبرى واقع شود.<ref> كفاية الموحدين، 3/349.</ref>
 
از وكلاء و سفراى حضرت حجت عليه السلام شيخ ابى الحسن على بن محمد سمرى بود و چون وفات شيخ ابوالقاسم حسين بن روح رحمه الله در رسيد به امر حضرت حجت امام عصر عليه السلام قائم مقام خود قرار داد شيخ ابى‌الحسن على بن محمد سمرى را و كرامات و معجزات و جواب مسائل شيعيان را حضرت حجة الله عجل الله فرجه به دست او جارى مى‌فرمود و شيعيان به امر آن حضرت اموال را تسليم او مى‌نمودند و او به خدمت آن بزرگوار مى‌فرستاد و چون او را زمان وفات در رسيد شيعيان در نزد او حاضر شدند و از او خواهش كردند كه كسى را به جاى خود بشناساند و امر نيابت را به او واگذارد، او در جواب گفت كه خدا را امرى هست كه بايد آن را به اتمام رساند يعنى بايد غيبت كبرى واقع شود.<ref> كفاية الموحدين، 3/349.</ref>
  

نسخهٔ ‏۲۲ دسامبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۱۱

از وكلاء و سفراى حضرت حجت عليه السلام شيخ ابى الحسن على بن محمد سمرى بود

نایب امام زمان

از وكلاء و سفراى حضرت حجت عليه السلام شيخ ابى الحسن على بن محمد سمرى بود و چون وفات شيخ ابوالقاسم حسين بن روح رحمه الله در رسيد به امر حضرت حجت امام عصر عليه السلام قائم مقام خود قرار داد شيخ ابى‌الحسن على بن محمد سمرى را و كرامات و معجزات و جواب مسائل شيعيان را حضرت حجة الله عجل الله فرجه به دست او جارى مى‌فرمود و شيعيان به امر آن حضرت اموال را تسليم او مى‌نمودند و او به خدمت آن بزرگوار مى‌فرستاد و چون او را زمان وفات در رسيد شيعيان در نزد او حاضر شدند و از او خواهش كردند كه كسى را به جاى خود بشناساند و امر نيابت را به او واگذارد، او در جواب گفت كه خدا را امرى هست كه بايد آن را به اتمام رساند يعنى بايد غيبت كبرى واقع شود.[۱]

و در روايت ديگر از شيخ صدوق رحمه الله آن كه چون شيخ ابوالحسن سمرى را زمان وفات رسيد شيعيان در نزد وى حاضر شدند و از او پرسيدند كه بعد از تو وكيل امور كى خواهد بود و كدام شخص در جاى تو خواهد نشست؟ در جواب ايشان گفت: من مأمور نشده‌ام كه در اين باب به احدى وصيت نمايم.[۲]

و از شيخ طوسى در (كتاب غيبت) و از شيخ صدوق در (كتاب كمال الدين) روايت شده است كه چون شيخ ابوالحسن على بن محمد سمرى را وفات در رسيد توقيعى بيرون آورد و به مردم نشان داد كه نسخه آن بدين مضمون بود: «بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِىَّ! اَعْظَمَ اللّهُ اَجْرَ اِخْوانِكَ فيكَ فاِنكَ ميِّتٌ مابيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ اَيّامٍ فَاجْمَعْ اَمْرَكَ وَلاتُوصِ اِلى اَحَدٍ فَيَقُومَ مَقامَكَ بعْدَ وَفاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الغَيْبَةُ التّامَةَ فَلا ظُهُورَ اِلاّ بَعْدَ اِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِكْرُهُ وَ ذلِكَ بعدَ طولِ الاَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَامْتِلاءِ الاَرْضِ جَوْرا وَ سَيَاءْتى مِنْ شيعَتى مَنْ يَدَّعِى الْمشاهَدَةَ اَلا فَمَنْ ادَّعَى الْمُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوج السُّفيانى وَالصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذّابٌ مُفْتَرٍ وَلا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ».[۳]

حاصل فرمان آن بزرگوار در اين توقيع شريف آن كه: اى على بن محمد سمرى! خداوند برادران دينى تو را در مصيبت تو اجر عظيم كرامت فرمايد، به درستى كه در اثناى اين شش يوم وفات خواهى نمود پس جمع نما امر خود را و در كار خود آماده باش و به احدى وصيت نيابت ننما كه قائم مقام تو شود بعد از وفات تو، به درستى كه غيبت كبرى واقع گرديد و مرا ظهورى نخواهد بود مگر به اذن خداى تعالى و اين ظهور، بعد از اين است كه زمان غيبت طول بكشد و دل‌ها را قساوت فراگيرد تا پر شود زمين از جور و ستم و زود است كه مى‌آيند كسانى از شيعيان من كه دعوى مشاهده مرا مى‌نمايند آگاه باشيد كه هر كس پيش از خروج سفيانى و رسيدن صيحه آسمانى دعوى مشاهده نمايد پس او كذاب و افترا زننده است.

راوى گويد: كه نسخه شيخ ابوالحسن على بن محمد سمرى را نوشتم و از نزد او بيرون رفتم چون روز ششم در رسيد به نزد او، رفتيم ديديم كه در حالت احتضار است آن‌گاه به او گفته شد كه وصى تو بعد از تو كيست؟ گفت: خدا را امرى است بايد او را به تمام برساند، اين را گفت و وفات نمود.[۴]

و نيز از شيخ صدوق در (كتاب كمال الدين) نقل شده كه وفات على بن محمد سمرى در سال سيصد و بيست و نه از هجرت بوده است و بنابراين مدت غيبت صغرى كه سفراء و وكلاء و نواب مخصوص حضرت حجة الله عليه السلام كه از جانب او مأمور به سفارت و نيابت بودند قريب به هفتاد و چهار سال خواهد بود كه قريب به چهل و هشت سال ايام سفارت عثمان بن سعيد عمرى و پسر او محمد بن عثمان بن بود و قريب بيست و شش سال مدت سفارت شيخ ابوالقاسم حسين بن روح و شيخ ابوالحسن على بن محمد سمرى بود و بعد از گذشتن اين مدت سفارت منقطع شد و غيبت كبرى واقع گرديد. پس هر كه ادعاى سفارت و نيابت خاصه نمايند و يا بر طبق آن دعوى مشاهده نمايد كذاب و مفترى خواهد بود بر حضرت حجت عجل الله فرجه بلكه مرجع دين و احكام شريعت به امر آن حضرت راجع به سوى علماء و فقهاء و مجتهدين است كه از براى ايشان نيابت ثابت است على سبيل العموم چنان كه توقيع شريف در جواب مسائل اسحاق بن يعقوب كه يكى از اجله و اخيار علماء شيعه و حمله اخبار است كه به توسط محمد بن عثمان سعيد عمرى عريضه به خدمت حضرت صاحب الامر عليه السلام عرضه كرده بود و مسايل چندى سؤال نموده بود كه آن حضرت در توقيع شريف جواب مسايل او را فرمود: از آن جمله فرمود: «وَ اَما الْحوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيها اِلى رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيْهِمْ».[۵]

و در روايت ديگر از حضرت امام محمدباقر عليه السلام چنين امر شد كه: «اُنْظُرُوا اِلى مَنْ كانَ مِنْكُمْ قَدْ رَوى حَديثَنا وَ نَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فارْضوا بهِ حكما فَاِنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِما فِاذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ يُقْبَلْ مِنْه فَاِنَّما بِحُكْمِ اللّهِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَيْنا رَدَّ وَالرَآدُّ عَلَينا رادُّ عَلَى اللّهِ وَ هُوَ فى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللّهِ».

و در روايت ديگر «مُجارِى الاُمُورِ بِيَدِالْعُلَماءِ بِاللّهِ الاُمَناءِ عَلى حَلالِهِ وَ حَرامِهِ».

مستفاد از فرمان اين دو حجت پروردگار آن كه: علما و حفظه علوم و اخبار و آثار ايشان كه صاحب نظر و اهل استنباط‌اند كه از روى معرفت و دانش عارف‌اند به احكام صادره از ايشان بايد متكلفين رجوع به ايشان نمايند در اخذ مسائل حلال و حرام و قطع منازعات كه آن چه ايشان مى‌فرمايند حجت است از براى عامه مكلفين به استجماع ايشان بر شرايط فتوى را از قوه استنباط و عدالت و بلوغ و عقل و ساير شرايط اجتهاد و از براى ايشان است نيابت عامه كه خلق من باب الجاء و اضطرار مكلف‌اند به رجوع نمودن به ايشان، ديگر تعيين نايب مخصوصى در زمان غيبت كبرى نفرمودند بلكه حكم فرمودند به انقطاع نيابت خاصه و سفارت.[۶]

پانویس

  1. كفاية الموحدين، 3/349.
  2. كفاية الموحدين، 3/349.
  3. الغيبة، شيخ طوسى ص 242؛ كمال الدين، شيخ صدوق، 2/516.
  4. كفاية الموحدين، 3/349.
  5. كفاية الموحدين، 3/349؛ كمال الدين، شيخ صدوق، 2/484.
  6. كفاية الموحدين، 3/350.

منبع

حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال، قسمت دوم، باب چهاردهم: در تاريخ امام دوازدهم