کیفیت پژوهش متوسط است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

عزت نفس

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۰۷ توسط Zamani (بحث | مشارکت‌ها) (عزت در قرآن)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

از نظر اسلام مومن بایستی حالت مناعت و احساس شرافت داشته باشد که از آن تحت عنوان «عزت نفس» تعبیر شده است.

مفهوم شناسی

عزت در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر، گرفته شده است[۱] و با توجه به نظر اصحاب لغت و نیز موارد بکار رفتن آن در قرآن به معنای غیرقابل غلبه بودن و نفوذ ناپذیری و تفوّق و برتری است. [۲] از نظر اسلام مومن بایستی حالت مناعت و احساس شرافت داشته باشد که از آن تحت عنوان «عزت نفس» تعبیر شده است.[۳]

عزت نفس در قرآن

قرآن کریم در این مورد می فرماید: «وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ»؛ عزت اختصاصاً از آنِ خدا و رسولش و مؤمنان است.

در قرآن کریم، عزت به معنای غالب و قاهر بودن به نحو حقیقی آن مختص به خدای عزوجل است؛ زیرا غیر از خداوند همه موجودات ذاتا فقیر و در نفس خویش، ذلیل هستند و مالک هیچ چیزی برای خود نیستند، مگر آن که خداوند با رحمت خود، بهره ای از آن بدانان بخشد. و خداوند این را با مؤمنان انجام داده و فرموده است: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ ».(سوره منافقون/8).[۴] این آیه عزت را پس از خدا و رسول اختصاصا در انحصار مؤمنان می داند. شهید مطهری با توجه به این آیه می گوید: مؤمن باید بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست كه باید عزیز باشد؛ عزت شایسته اوست و او شایسته عزت است. این یك نوع توجه دادن به نفس است.[۵]

در مورد راه دستیابی به عزت نیز قرآن می گوید: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه‏؛ كسى كه عزت مى‌‏خواهد، پس [بايد آن را از خدا بخواهد، زيرا] همه عزت ويژه خداست. حقايق پاك [چون عقايد و انديشه‏‌هاى صحيح‏] به سوى او بالا مى‏رود و عمل شايسته آن را بالا مى‌‏برد.»[۶]

تعبیر دیگر قرآن در این مورد تحت عنوان «علوّ» است: «وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛[۷] سست نشوید، محزون هم نباشید اگر مؤمن باشید شما برتر از همه خواهید بود.

عزت نفس در احادیث و سیره معصومان علیهم السلام

عزت نفس در احادیث نبوی

  • حدیثی نبوی: اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الاَْنْفُسِ[۸] اگر حاجتی به دیگران دارید از آنها بخواهید ولی با عزت نفس بخواهید.
  • رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: لیس الغنی عن کثرة العروض، انما الغنی غنی النفس؛ بی نیازی به داشتن مال بسیار نیست، بی نیازی حقیقی بی نیازی نفس است.[۹]

عزت نفس در نهج البلاغه

  • در ضمن خطابه ای که امام علی علیه السلام به اصحابشان می فرمایند، آمده است: فَالْمَوْتُ فی حَیاتِكُمْ مَقْهورینَ وَالْحَیاةُ فی مَوْتِكُمْ قاهِرینَ؛[۱۰] مردن این است كه بمانید ولی مغلوب و مقهور باشید و زندگی این است كه بمیرید ولی پیروز باشید.

در این سخن امام مسئله عزت و قاهریت و سیادت آنقدر ارزش والایی دارد كه اصلاً زندگی بدون آن معنی ندارد؛ اگر باشد مهم نیست كه تن انسان روی زمین حركت كند یا نكند و اگر نباشد حركت كردن روی زمین حیات نیست.

همچنین جمله دوم از حِكَم چنین است: اَزْری بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، یعنی آن كسی كه طمع را شعار خود قرار داده، حقارت به نفس خود وارد كرده است.

شهید مطهری در مورد این حکمت می گویند: اینجا طمع به این جهت محكوم شده است كه انسان را خوار می كند. مبنای این خُلق پلید، حقارت نفس ذكر شده. وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ. شرعا مكروه است كه انسان اگر گرفتاری و ابتلایی دارد پیش هر كس كه رسید بگوید، چون این امر آدمی را حقیر می كند.

و در حکمت 396 آمده است: اَلْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتَّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ؛[۱۱] مرگ و نه پستی و قناعت به کم نه دست درازی پیش دیگران.

این داستان، حدیث است كه حضرت امیر از جلو دكان قصابی می گذشتند. قصاب گفت: گوشتهای خوبی آورده ام. حضرت فرمودند: الآن پول ندارم كه بخرم. گفت: من صبر می كنم. حضرت فرمودند: من به شكمم می گویم كه صبر كند.

تکیه بر اهمیت عزت نفس در واقعه عاشورا

به نظر می رسد هیچ مطلبی به اندازه عزت نفس در خلال تاریخ عاشورا موج نمی زند، شعار معروف حضرت سیدالشهدا كه در روز عاشورا فرمود: اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِ؛[۱۲] مرگ از متحمل شدن یك ننگ بالاتر است؛ یعنی من فقط عزت می خواهم.

همچنین جمله: هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ؛[۱۳] كه شعار دیگری است در آن روز و گفتار ایشان که فرمودند: اِنّی لااَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَلاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَما؛[۱۴] همگی نشان از اهمیت عزت نفس در نزد امام علیه السلام و ارتباط آن با جانفشانی ایشان و یارانشان در واقعه عاشوراست.

همچنین جزء كلماتی كه از ایشان ذكر كرده اند جملات زیر است: مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ؛[۱۵] مردن با عزت از زندگی با ذلت بهتر است.

اَلصِّدْقُ عِزٌّ وَالْكِذْبُ عَجْزٌ؛[۱۶] از آن جهت انسان باید راستگو باشد كه راستی برای انسان عزت است (در اینجا راستی مبنای عزت قرار گرفته) و دروغ گفتن عجز و ناتوانی است؛ آدم ناتوان دروغ می گوید، آدم قوی كه دروغ نمی گوید.

عزت نفس در احادیث امام جعفرصادق علیه السلام

  • خداوند همه چیز را به خود مومن واگذار کرده، مگر ذلیل کردن و بی ارزش کردن خود.[۱۷]
  • حدیثی از حضرت صادق علیه السلام هست: مردی آمد خدمت حضرت صادق و شكایت از روزگار كرد كه چنین و چنانم، درمانده ام و قرض دارم. حضرت مقداری پول به او دادند. او گفت: من مقصودم این نبود كه بخواهم چیزی بگیرم، خواستم شرح حالم را بگویم كه دعایی بفرمایید.

فرمودند: من هم نگفتم مقصود تو این بود، ولی این را بگیر و به مصرف خودت برسان، چیزی هم می گویم و آن این است: وَلا تُخْبِرِ النّاسَ بِكُلِّ ما اَنْتَ فیهِ فَتَهونَ عَلَیْهِمْ؛[۱۸] هر گرفتاری كه داری جلو مردم بازگو نكن [زیرا] نزد ایشان خوار می شوی و این كار یعنی در زندگی شكست خورده ام.

  • در وسائل، جلد دوم، صفحه 203 از حضرت صادق علیه السلام حدیثی نقل می كند كه امیرالمؤمنین همیشه می فرمود: لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس والاستغناؤ عنهم، فیکون افتقارک الیهم فی لین کلامک و حسن بشرک، و یکون استغناؤک عنهم فی نزاهة عرضک و بقاء عزک؛ در دل خود نیاز به مردم و بی نیازی از آنان را جمع کن که نیاز تو به آنان در نرمی سخن و خوشروئیت باشد و بی نیازی تو از ایشان در پاک نگه داشتن آبرو و حفظ عزتت باشد.
  • در حدیث دیگری هست: لِیَكُنْ طَلَبُكَ لِلْمَعیشَةِ فَوْقَ كَسْبِ الْمُضَیِّعِ تَرَفَّعْ نَفْسَكَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْواهِنِ الضَّعیفِ؛ دنبال روزی باش ولی دنبال روزی رفتن تو از حد كسانی كه خود را تضییع می كنند، بالاتر باشد. نفس خود را برتر بگیر از این كه در مظهر افراد سست و ضعیف درآیی.[۱۹]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، المفردات، ص 332؛ مجمع البیان، ج 1، ص 407.
  2. روح الله محمد علی نژاد عمران و پیمان کمالوند، مفهوم شناسی تطبیقی عزت نفس در قرآن و روانشناسی انسان‌گرا، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی، دوره 7، شماره 27، پاییز 1395، ص5.
  3. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج22، ص816
  4. المیزان، ج 17، ص 20، ذیل آیه 10 سوره فاطر.
  5. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج22، ص816
  6. سوره فاطر/ آیه 10، ترجمه حسین انصاریان
  7. سوره آل عمران/139.
  8. نهج الفصاحه، حدیث 325، ص64.
  9. علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، تهران، 1376، ج2، ص544.
  10. نهج البلاغه، خطبه51.
  11. حكمت 396.
  12. بحارالانوار، ج78، ص128.
  13. مقتل خوارزمی، ج2، ص6.
  14. لهوف، ص69.
  15. بحارالانوار، ج44، ص192، چاپ جدید.
  16. تاریخ یعقوبی، ج2، ص246.
  17. کافی، ج5، ص63
  18. بحارالانوار، ج47، ص34.
  19. وسائل، ج12، ص30.

منابع

  • تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری، سایت شهید مطهری، بازیابی 27 آبان 1392.
  • علم اخلاق اسلامی (ترجمه کتاب جامع السعادات)، مهدی نراقی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی در دسترس در سایت حوزه، بازیابی 27 آبان 1392.