شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

سبک عراقی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی 'سبك، روش مشخص بیان مطلب است؛ یعنی گوینده به چه نحو خاص و مشخصی مطالب خود را ایرا...' ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
سبك، روش مشخص بیان مطلب است؛ یعنی گوینده به چه نحو خاص و مشخصی مطالب خود را ایراد كرده است و جهت درك این نحوۀ خاص بیان، باید در انتخاب لغات، شكل جملات و اصطلاحات صنایع ادبی، عروض و قافیه ...گوینده دقت شود.
+
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 +
{{خوب}}
 +
سبک، روش مشخص بیان مطلب است؛ یعنی گوینده به چه نحو خاص و مشخصی مطالب خود را ایراد کرده است و جهت درک این نحوه خاص بیان، باید در انتخاب لغات، شکل جملات و اصطلاحات صنایع ادبی، [[علم عروض|عروض]] و [[قافیه]] و... گوینده دقت شود. یکی از سبکهای مهم ادبیات فارسی، سبک عراقی است که از سده هفتم تا سده نهم هجری طول کشید و اغلب در [[عراق]] عجم یعنی [[اصفهان]] و دیگر نواحی مرکزی [[ایران]] و فارس و کرمان رواج داشت و به همین سبب این سبک در دوران اخیر سبک عراقی نام گرفت.
  
== آغاز سبک عراقی ==
+
==شکل‌گیری سبک عراقی==
  
یكی از سبكهای مهم ادبیات فارسی، سبك عراقی است كه از سدۀ هفتم تا سدۀ نهم هجری طول كشید و اغلب در عراق عجم یعنی اصفهان و دیگر نواحی مركزی ایران و فارس و كرمان رواج داشت و به همین سبب این سبك در دوران اخیر سبك عراقی نام گرفت.  
+
از سده ششم هجری به بعد بر اثر تحولات درونی و بیرونی جامعه ایرانی، سبک قدیمی رو به سستی نهاد و طلیعه سبک نوینی پدیدار گشت. شاعران به جای پرداختن به الفاظ و معانی رسمی و تشریفاتی، به حدیث نفس گراییدند و برای بیان افکار و عواطف خود به [[غزل]] و [[مثنوی (قالب شعر)|مثنوی]] و [[رباعی]] که آزادتر از [[قطعه (شعر)|قطعه]] و [[قصیده]] بود، روی آورند.
  
== شاعران سبک عراقی ==
+
هر چند با هجوم مغولان این دگرگونی‌ها سریع‌تر شکل گرفت و اقتصاد جامعه درهم‌شکست، کانون‌های فرهنگی نابود شد و نگرانی و غفلت و نومیدی شیوع یافت؛ [[عرفان]] گسترش پیدا کرد و وسیله‌ای شد برای فرونشاندن دردها و کسب آرامش؛ شعر [[تصوف|صوفیانه]] و غزل توسعه یافت و ادبیات درونگرا شد.<ref>انوشه: ۱۳۷۶؛ ص۷۹۴.</ref>
  
از مهم‌ترین شاعران این دوره می‌توان به عطار، مولوی، سعدی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی كرمانی، جامی و حافظ اشاره كرد. از سدۀ ششم هجری به بعد بر اثر تحولات درونی و بیرونی جامعه ایرانی، سبك قدیمی رو به سستی نهاد و طلیعه سبك نوینی پدیدار گشت. شاعران به جای پرداختن به الفاظ و معانی رسمی و تشریفاتی، به حدیث نفس گراییدند و برای بیان افكار و عواطف خود به غزل و مثنوی و رباعی كه آزادتر از قطعه و قصیده بود، روی آورند. هر چند با هجوم مغولان این دگرگونی‌ها سریع‌تر شكل گرفت و اقتصاد جامعه درهم‌شكست، كانون‌های فرهنگی نابود شد و نگرانی و غفلت و نومیدی شیوع یافت؛ عرفان گسترش پیدا كرد و وسیله‌ای شد برای فرو نشاندن دردها و كسب آرامش؛ شعر صوفیانه و غزل توسعه یافت و ادبیات درونگرا شد.<ref> انوشه: 1376؛ ص 794 </ref>
+
سبک عراقی به مدت ۳۰۰ سال در زمان مغولان و ایلخانان مغول و تیموریان سبک ادبیات فارسی بوده است. از مهم‌ترین شاعران این دوره می‌توان به [[عطار نیشابوری|عطار]]، [[مولوی]]، [[سعدی]]، [[امیرخسرو دهلوی]]، [[خواجوی کرمانی|خواجوی کرمانی]]، [[جامی]] و [[حافظ شیرازی|حافظ]] اشاره کرد.  
سبك عراقی به مدت 300 سال در زمان مغولان و ایلخانان مغول و تیموریان سبك ادبیات فارسی بوده است.
+
 
== ویژگی های سبک عراقی ==
+
==ویژگی‌های سبک عراقی==
سبك عراقی را از سه جهت می‌توان مورد بررسی قرار داد:
+
 
الف) به لحاظ چهارچوب زبان ، همان چهارچوب فارسی قدیم، یعنی سبك خراسانی است كه بسیاری از مختصات كهن خود را از دست داده است و در عوض تا حدودی مختصات جدید یافته است و آن مقدار از مختصات سبك خراسانی كه در آن مانده است به لحاظ بسامد با دورۀ قدیم متفاوت است.
+
سبک عراقی را از سه جهت می‌توان مورد بررسی قرار داد:
می‌توان گفت كه زبان از دیدگاه خوانندۀ امروزی مأنوس‌تر است، لغات فارسی اصیل قدیم كم شده و به جای آن لغات عربی جایگزین شده است. مختصات آوایی كهن از قبیل تشدید مخفف و تخفیف مشدد و تغییر در هیأت كلمات به ضرورت كم می‌شود. «می» اندك اندك جای «همی» را می‌گیرد؛ «در» به جای «اندر» در حال جایگزین شدن است. استعمال «مر» تقریباً نادر است و همین طور واژه‌های ابدون، ایدر، ابا، ابر و... بسیار كم به كار می‌رود. می‌توان گفت سبك عراقی مابین زبان كهن خراسانی و زبان جدید سبك هندی به بعد است.
+
 
مهم‌ترین مختصۀ زبانی سبك عراقی، درهم‌آمیختگی مختصات كهن و جدید است كه گاهی در یك شعر كوتاه در كنار هم دیده می‌شود. البته توجه سبك‌شناسان در زبان عراقی باید بر مختصات جدید باشد نه مختصات سبك خراسانی كه تغییر بسامد در این سبك هم مرسوم است؛
+
*'''الف) به لحاظ چهارچوب زبان''': همان چهارچوب فارسی قدیم، یعنی [[سبک خراسانی|سبک خراسانی]] است که بسیاری از مختصات کهن خود را از دست داده است و در عوض تا حدودی مختصات جدید یافته است و آن مقدار از مختصات سبک خراسانی که در آن مانده است به لحاظ بسامد با دوره قدیم متفاوت است. می‌توان گفت که زبان از دیدگاه خواننده امروزی مأنوس‌تر است، لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و به جای آن لغات عربی جایگزین شده است. مختصات آوایی کهن از قبیل تشدید مخفف و تخفیف مشدد و تغییر در هیأت کلمات به ضرورت کم می‌شود. «می» اندک اندک جای «همی» را می‌گیرد؛ «در» به جای «اندر» در حال جایگزین شدن است. استعمال «مر» تقریباً نادر است و همین طور واژه‌های ابدون، ایدر، ابا، ابر و... بسیار کم به کار می‌رود. می‌توان گفت سبک عراقی مابین زبان کهن خراسانی و زبان جدید [[سبک هندی|سبک هندی]] به بعد است. مهم‌ترین مختصه زبانی سبک عراقی، درهم‌آمیختگی مختصات کهن و جدید است که گاهی در یک [[شعر]] کوتاه در کنار هم دیده می‌شود. البته توجه سبک‌شناسان در زبان عراقی باید بر مختصات جدید باشد نه مختصات سبک خراسانی که تغییر بسامد در این سبک هم مرسوم است؛ مثلاً در این دوره «یکی» به معنای کسی بکار رفته است:<ref>شمسیا: ۱۳۷۵: ص۲۵۸.</ref>
مثلاً در این دوره «یكی» به معنای كسی به كار رفته است:
+
 
{{بیت|یكی بر سر شاخ و بن می‌برید| خداوند بستان نگه كرد و دید}}<ref> شمسیا : 1375: ص 258 </ref>
+
{{بیت|یکی بر سر شاخ و بن می‌برید|خداوند بستان نگه کرد و دید}}
استاد بهار می‌نویسد: ... و این هم تازه است و از شعر و نثر وارد شده و در نثر قدیم نظیرش دیده نشده و قدما در این موارد كسی و مردی و مانند آن می‌آورند. <ref> بهار: ج 1، 1373: ص 417 </ref>
+
 
ب) از نظر فكری؛ اگر شعری عاشقانه باشد دیگر مقام معشوق پست نیست بلكه چنان والاست كه قابل اشتباه با معبود است و اگر عرفانی باشد، عرفانی است كه دیگر از شرع و پند و اندرز و اخلاق (كه در قرن ششم مرسوم بود) دور شده است و حتی مسائلی به آن افزوده شده كه در عبارت مشایخ قدیم سابقه نداشته است. مسائل مهم عرفانی مطرح در شعر این دوره عبارت است از: وحدت وجود، تفوق عشق بر عقل، استناد به حدیث قدسی كنت كنزاً، مسأله تجلی و ظهور، ستایش شراب و بی خودی و بی خردی.
+
استاد بهار می‌نویسد: ... و این هم تازه است و از شعر و نثر وارد شده و در نثر قدیم نظیرش دیده نشده و قدما در این موارد کسی و مردی و مانند آن می‌آورند.<ref>بهار: ج۱، ۱۳۷۳: ص۴۱۷.</ref>
اما، در كنار همه این‌ها حمله به زاهد وصوفی هم مرسوم است.
+
 
بدین ترتیب ادبیات این دوره بر خلاف ادبیات سبك خراسانی ادبیاتی است درونگرا، عشق گرا، محزون و غیر رئالیستی كه بیش از آن كه به آفاق نظر داشته باشد به انفس نظر دارد. <ref> شمسیا: 1375، ص 295 </ref>
+
*'''ب) از نظر فکری:''' اگر شعری عاشقانه باشد، دیگر مقام معشوق پست نیست بلکه چنان والاست که قابل اشتباه با معبود است و اگر [[عرفان|عرفانی]] باشد، عرفانی است که دیگر از [[شرع]] و پند و اندرز و [[اخلاق]] (که در قرن ششم مرسوم بود) دور شده است و حتی مسائلی به آن افزوده شده که در عبارت مشایخ قدیم سابقه نداشته است. مسائل مهم عرفانی مطرح در شعر این دوره عبارت است از: وحدت وجود، تفوق عشق بر عقل، استناد به [[حدیث قدسی]] کنتُ کنزاً مخفیا، مسأله تجلی و ظهور، ستایش شراب و بی خودی و بی خردی. اما در کنار همه این‌ها، حمله به زاهد و صوفی هم مرسوم است. بدین ترتیب ادبیات این دوره برخلاف ادبیات سبک خراسانی، ادبیاتی است درونگرا، عشق گرا، محزون و غیررئالیستی که بیش از آن که به آفاق نظر داشته باشد به انفس نظر دارد.<ref>شمسیا: ۱۳۷۵، ص۲۹۵.</ref>
پ) از نظر ادبی: قالب مسلط در این دوره غزل است كه اندك اندك به لحاظ تعداد ابیات و تخلص، وصفی ثابت می‌یابد. تخلص در شعر قبل از مغول، وضع ثابتی نداشت و حتی سعدی گاهی در بیت ماقبل آخر تخلص كرده است. توجه به بیان و بدیع زیاد می‌شود و شاعران به هنرهای گوناگونی كه هرگز در شعر سبك خراسانی وجود نداشت دست می‌یابند. شمسیا: <ref> 1375: ص 259 </ref>
+
 
==پانویس ==
+
*'''ج) از نظر ادبی:''' قالب مسلط در این دوره [[غزل]] است که اندک اندک به لحاظ تعداد ابیات و [[تخلص]]، وصفی ثابت می‌یابد. تخلص در شعر قبل از مغول، وضع ثابتی نداشت و حتی [[سعدی]] گاهی در [[بیت (شعر)|بیت]] ماقبل آخر تخلص کرده است. توجه به [[علم بیان|بیان]] و [[علم بدیع|بدیع]] زیاد می‌شود و شاعران به هنرهای گوناگونی که هرگز در شعر [[سبک خراسانی|سبک خراسانی]] وجود نداشت دست می‌یابند.<ref>شمسیا: ۱۳۷۵: ص۲۵۹.</ref>
 +
 
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
== منابع ==
+
 
1-انوشه، حسن؛ فرهنگ نامۀ ادبی فارسی، گزیدۀ اصطلاحات، مضامین و موضوعات ادب فارسی/ دانش نامۀ ادب فارسی (2)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ یكم، ص 794.
+
==منابع مقاله==
2- شمسیا، سیروس؛ سبك شناسی شعر، تهران، فردوس، 1375، چاپ دوم، ص 261- 258.
+
 
3-بهار، محمدتقی؛ سبك شناسی، تهران، چاپخانه سپهر، 1373، چاپ هفتم، ص 147.
+
*انوشه، حسن؛ فرهنگنامه ادبی فارسی، گزیده اصطلاحات، مضامین و موضوعات ادب فارسی/دانشنامه ادب فارسی(۲)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۶، چاپ یکم، ص۷۹۴.
 +
*شمسیا، سیروس؛ سبک شناسی شعر، تهران، فردوس، ۱۳۷۵، چاپ دوم، ص۲۶۱-۲۵۸.
 +
*بهار، محمدتقی؛ سبک شناسی، تهران، چاپخانه سپهر، ۱۳۷۳، چاپ هفتم، ص۱۴۷.
 
==منابع==
 
==منابع==
*[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=32435 رقیه ابراهیمی، سبک عراقی، پژوهشکده باقرالعلوم]، بازیابی: 10 آبان 1392.
+
*رقیه ابراهیمی، سبک عراقی، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، بازیابی: ۱۰ آبان ۱۳۹۲.
[[رده: سبک شناسی]]
+
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= متوسط
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
 +
 
 +
[[رده: سبک های شعر فارسی]]
 +
[[رده: مقاله های مرتبط به دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۱۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

سبک، روش مشخص بیان مطلب است؛ یعنی گوینده به چه نحو خاص و مشخصی مطالب خود را ایراد کرده است و جهت درک این نحوه خاص بیان، باید در انتخاب لغات، شکل جملات و اصطلاحات صنایع ادبی، عروض و قافیه و... گوینده دقت شود. یکی از سبکهای مهم ادبیات فارسی، سبک عراقی است که از سده هفتم تا سده نهم هجری طول کشید و اغلب در عراق عجم یعنی اصفهان و دیگر نواحی مرکزی ایران و فارس و کرمان رواج داشت و به همین سبب این سبک در دوران اخیر سبک عراقی نام گرفت.

شکل‌گیری سبک عراقی

از سده ششم هجری به بعد بر اثر تحولات درونی و بیرونی جامعه ایرانی، سبک قدیمی رو به سستی نهاد و طلیعه سبک نوینی پدیدار گشت. شاعران به جای پرداختن به الفاظ و معانی رسمی و تشریفاتی، به حدیث نفس گراییدند و برای بیان افکار و عواطف خود به غزل و مثنوی و رباعی که آزادتر از قطعه و قصیده بود، روی آورند.

هر چند با هجوم مغولان این دگرگونی‌ها سریع‌تر شکل گرفت و اقتصاد جامعه درهم‌شکست، کانون‌های فرهنگی نابود شد و نگرانی و غفلت و نومیدی شیوع یافت؛ عرفان گسترش پیدا کرد و وسیله‌ای شد برای فرونشاندن دردها و کسب آرامش؛ شعر صوفیانه و غزل توسعه یافت و ادبیات درونگرا شد.[۱]

سبک عراقی به مدت ۳۰۰ سال در زمان مغولان و ایلخانان مغول و تیموریان سبک ادبیات فارسی بوده است. از مهم‌ترین شاعران این دوره می‌توان به عطار، مولوی، سعدی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، جامی و حافظ اشاره کرد.

ویژگی‌های سبک عراقی

سبک عراقی را از سه جهت می‌توان مورد بررسی قرار داد:

  • الف) به لحاظ چهارچوب زبان: همان چهارچوب فارسی قدیم، یعنی سبک خراسانی است که بسیاری از مختصات کهن خود را از دست داده است و در عوض تا حدودی مختصات جدید یافته است و آن مقدار از مختصات سبک خراسانی که در آن مانده است به لحاظ بسامد با دوره قدیم متفاوت است. می‌توان گفت که زبان از دیدگاه خواننده امروزی مأنوس‌تر است، لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و به جای آن لغات عربی جایگزین شده است. مختصات آوایی کهن از قبیل تشدید مخفف و تخفیف مشدد و تغییر در هیأت کلمات به ضرورت کم می‌شود. «می» اندک اندک جای «همی» را می‌گیرد؛ «در» به جای «اندر» در حال جایگزین شدن است. استعمال «مر» تقریباً نادر است و همین طور واژه‌های ابدون، ایدر، ابا، ابر و... بسیار کم به کار می‌رود. می‌توان گفت سبک عراقی مابین زبان کهن خراسانی و زبان جدید سبک هندی به بعد است. مهم‌ترین مختصه زبانی سبک عراقی، درهم‌آمیختگی مختصات کهن و جدید است که گاهی در یک شعر کوتاه در کنار هم دیده می‌شود. البته توجه سبک‌شناسان در زبان عراقی باید بر مختصات جدید باشد نه مختصات سبک خراسانی که تغییر بسامد در این سبک هم مرسوم است؛ مثلاً در این دوره «یکی» به معنای کسی بکار رفته است:[۲]


یکی بر سر شاخ و بن می‌برید خداوند بستان نگه کرد و دید

استاد بهار می‌نویسد: ... و این هم تازه است و از شعر و نثر وارد شده و در نثر قدیم نظیرش دیده نشده و قدما در این موارد کسی و مردی و مانند آن می‌آورند.[۳]

  • ب) از نظر فکری: اگر شعری عاشقانه باشد، دیگر مقام معشوق پست نیست بلکه چنان والاست که قابل اشتباه با معبود است و اگر عرفانی باشد، عرفانی است که دیگر از شرع و پند و اندرز و اخلاق (که در قرن ششم مرسوم بود) دور شده است و حتی مسائلی به آن افزوده شده که در عبارت مشایخ قدیم سابقه نداشته است. مسائل مهم عرفانی مطرح در شعر این دوره عبارت است از: وحدت وجود، تفوق عشق بر عقل، استناد به حدیث قدسی کنتُ کنزاً مخفیا، مسأله تجلی و ظهور، ستایش شراب و بی خودی و بی خردی. اما در کنار همه این‌ها، حمله به زاهد و صوفی هم مرسوم است. بدین ترتیب ادبیات این دوره برخلاف ادبیات سبک خراسانی، ادبیاتی است درونگرا، عشق گرا، محزون و غیررئالیستی که بیش از آن که به آفاق نظر داشته باشد به انفس نظر دارد.[۴]
  • ج) از نظر ادبی: قالب مسلط در این دوره غزل است که اندک اندک به لحاظ تعداد ابیات و تخلص، وصفی ثابت می‌یابد. تخلص در شعر قبل از مغول، وضع ثابتی نداشت و حتی سعدی گاهی در بیت ماقبل آخر تخلص کرده است. توجه به بیان و بدیع زیاد می‌شود و شاعران به هنرهای گوناگونی که هرگز در شعر سبک خراسانی وجود نداشت دست می‌یابند.[۵]

پانویس

  1. انوشه: ۱۳۷۶؛ ص۷۹۴.
  2. شمسیا: ۱۳۷۵: ص۲۵۸.
  3. بهار: ج۱، ۱۳۷۳: ص۴۱۷.
  4. شمسیا: ۱۳۷۵، ص۲۹۵.
  5. شمسیا: ۱۳۷۵: ص۲۵۹.

منابع مقاله

  • انوشه، حسن؛ فرهنگنامه ادبی فارسی، گزیده اصطلاحات، مضامین و موضوعات ادب فارسی/دانشنامه ادب فارسی(۲)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۶، چاپ یکم، ص۷۹۴.
  • شمسیا، سیروس؛ سبک شناسی شعر، تهران، فردوس، ۱۳۷۵، چاپ دوم، ص۲۶۱-۲۵۸.
  • بهار، محمدتقی؛ سبک شناسی، تهران، چاپخانه سپهر، ۱۳۷۳، چاپ هفتم، ص۱۴۷.

منابع