رُها (شهر)

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


شهری است در بین النهرین علیا. نام یونانی این شهر اِدِسا است كه اعراب مسلمان «الرّها» خوانده‌ اند، از كلمه «كالليرهو»[۱] يونانى گرفته شده است. رها در كنار يكى از شعب رودخانه بليخ واقع بود.[۲]

به نوشته بلاذرى، ابوعبيده، عياض بن غنم را به رها گسيل داشت و او آنجا را فتح كرد.[۳] ابن خرداذبه در نيمه دوم قرن سوم، رها را يكى از شهرهاى ديار مضر نام برده و فاصله آن را تا حرّان چهار فرسخ نوشته است.[۴]

قدامه مى‌نويسد: رها شهرى رومى است و در دامنه كوهى قرار دارد.[۵] به نوشته اصطخرى، در اين شهر سيصد دير است و كليسايى دارند كه در همه (دنياى آن روز) اسلام از آن بزرگتر نيست و بوستانها و آب و كشاورزى بسيار دارد.[۶] مقدسى در نيمه دوم قرن چهارم چيزى بيش از آنچه اصطخرى و ابن حوقل‌ در وصف رها گفته‌اند ندارد، فقط مى‌نويسد: مسجد جامع شهر دورافتاده است و كليساى آن از عجايب دنيا به‌شمار مى‌رود.[۷]

در سال 418 ابونصر بن مروان شهر رها را به تصرف خود درآورد.[۸] در 479 هجرى قمرى ملكشاه سلجوقى به رها آمد و آنجا را از روميان گرفت.[۹]

بعدها رها جزء قلمرو فلادروس رومى - مترجم پادشاه روم - قرار گرفت. چون فلادروس بدست سلطان ملكشاه بن بركيارق اسلام آورد، سلطان فرمانروايى رها را به او داد.[۱۰]

در سال 539 اتابك عمادالدين زنگى شهر رها را از تصرف فرنگيان درآورد و پس از آن در دست مسلمانان باقى ماند.[۱۱] ياقوت، بناى شهر رها را به سال ششم بعد از مرگ اسكندر ياد كرده است.[۱۲]

به نوشته ابوالفداء امروز رها، خرابه‌اى است.[۱۳] حمدالله مستوفى مى‌نويسد: دور شهر پنج هزار و هشتصد گام است و آن را از سنگ تراشيده ساخته‌اند. در شهر كنيسه‌اى از سنگ ساخته‌اند كه گنبدى بزرگ در ميان و زيادت از صد گز حصن گنبد بوده است.[۱۴]

شرف الدين على يزدى در شرح جنگهاى امير تيمور از رها مكررا نام مى‌برد.[۱۵] تا آغاز قرن نهم اين شهر را رها مى‌ناميدند تا اين كه تركان عثمانى آنجا را تصرف كردند و آن را «ارفا» ناميدند كه تحريف نام عربى «رها» است و تا اكنون همچنان به ارفا مشهور است.[۱۶]

پانویس

  1. eohrillaC.
  2. سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص 111.
  3. فتوح البلدان؛ ص 249.
  4. المسالك والممالك؛ ص 57 و 73.
  5. كتاب الخراج؛ ص73.
  6. مسالك و ممالك؛ ص 78 و صورة الارض؛ جزء اوّل، ص 204.
  7. احسن التقاسيم؛ بخش 1، ص 199.
  8. تاريخ ابن خلدون؛ ج3، ص453.
  9. همان؛ ج4، ص32.
  10. همان؛ ج4، ص76 و 268.
  11. الكامل؛ ج11، ص102.
  12. معجم البلدان؛ ج3، ص106.
  13. تقويم البلدان؛ ص 307.
  14. نزهة القلوب؛ ص 104.
  15. ظفرنامه يزدى؛ ج1، ص662.
  16. سرزمين هاى خلافت شرقى؛ ص 112.


منابع

حسین قره چانلو، جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، سمت، تهران، 1380، ج‌1، ص 306 و 307.