جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

جحیم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (7پروژه: رتبه بندی، اولویت بندی ، سنجش کیفی)
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{خوب}}
 
{{خوب}}
  
یکی از نامهای دوزخ، «جحيم» است.
+
'''«جَحیم»''' در برابر «[[بهشت|جنّت]]»، از واژگان [[قرآن|قرآنی]] و یکی از نامهای «[[دوزخ]]» است. بر اساس برخی روایات، جحیم نام طبقه‌ای از طبقات یا دری از درهای دوزخ است.
  
==واژه شناسى «جحيم»==
+
==واژه شناسى ==
  
كلمه «جحيم» در لغت به معناى آتشى است كه به شدت برافروخته شده باشد. خليل بن احمد در اين باره مى گويد: الجحيم: النار الشديد التأجّج والالتهاب. و جاحم الحرب: شدّة القتل فى معركتها.<ref>العين: ج۳، ص۸۷.</ref>
+
کلمه «جَحیم» در لغت به معناى آتشى است که به شدت برافروخته شده باشد. [[خلیل بن احمد فراهیدی|خلیل بن احمد]] در این باره مى گوید: «الجحیم: النار الشدید التأجّج والالتهاب؛ و جاحم الحرب: شدّة القتل فى معرکتها».<ref>فراهیدی، العین: ج۳، ص۸۷.</ref> جحیم، آتش تند، شعله ور و سرکش است. جاحم الحرب به معناى کشتار هولناک در جنگ است.
  
جحيم، آتش تند، شعله ور و سركش است. حاحم الحرب به معناى كشتار هولناك در جنگ است. اما جوهرى در تبيين واژه «جحيم» آورده: الجحيم؛ اسم من اسماء النار وكلّ نارٍ عظيمة في مهواة فهي جحيم، من قوله تعالى: «قَالُواْ ابْنُواْ لَهُ بُنْيَـنًا فَأَلْقُوهُ فِى الْجَحِيمِ»<ref>[[سوره صافات]]: آيه۹۷.</ref>
+
اما جوهرى در تبیین واژه «جحیم» می گوید: «الجحیم؛ اسم من اسماء النار و کلّ نارٍ عظیمة فی مهواة فهی جحیم، من قوله تعالى: {{متن قرآن|«قَالُواْ ابْنُواْ لَهُ بُنْیـنًا فَأَلْقُوهُ فِى الْجَحِیمِ»}}<ref>[[سوره صافات]]: آیه۹۷.</ref> و الجاحم؛ المکان الشدید الحرّ». جحیم از نامهاى آتش است و هر آتش زیاد داخل گودال را جحیم گویند که برگرفته از این سخن خداوند است. گفتند: «براى او خانه اى بسازید و او را در آتشى بزرگ بیندازید. جاحم، جاى بسیار داغ است.
  
و الجاحم؛ المكان الشديد الحرّ. جحيم از نامهاى آتش است و هر آتش زياد داخل گودال را جحيم گويند كه برگرفته از اين سخن خداوند است. گفتند: «براى او خانه اى بسازيد و او را در آتشى بزرگ بيندازيد».
+
به نظر مى رسد همان طور که بسیارى از واژه شناسان گفته اند،<ref>ر.ک: العین، ج۳، ص۸۷؛ النهایة، ج۱، ص۲۴۱؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۸۴؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۸۷.</ref> اصل در معناى «جحیم» همان معناى اوّل یعنى آتشى است که به شدت برافروخته شده و آنچه جوهرى در معناى آن آورده، یکى از مصادیق آن است.
  
جاحم؛ جاى بسيار داغ است. به نظر مى رسد همان طور كه بسيارى از واژه شناسان گفته اند،<ref>ر.ك: العين، ج۳، ص۸۷؛ النهاية، ج۱، ص۲۴۱؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۸۴؛ القاموس المحيط، ج۴، ص۸۷.</ref> اصل در معناى «جحيم» همان معناى اوّل يعنى آتشى است كه به شدت برافروخته شده و آنچه جوهرى در معناى آن آورده، يكى از مصاديق آن است.
+
==جحیم در قرآن و روایات==
  
==واژه «جحيم» در قرآن و حديث==
+
در [[قرآن کریم]] واژه «جحیم» ۲۶ بار تکرار شده که ۲۵ بار در آتش [[جهنم|دوزخ]] و یک بار در آتشى که [[نمرود]] افروخت و [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام را در آن افکند، بکار رفته است. در [[حدیث|احادیث]] نیز این واژه، مکرّر در معناى آتش دوزخ بکار رفته است. بنابراین قرآن و حدیث این واژه را در معناى لغوى آن بکار برده اند. براساس برخی روایات، جحیم نام طبقه ای از طبقات یا دری از درهای دوزخ است.<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۶.</ref>
 
 
در قرآن كريم واژه «جحيم» ۲۶ بار تكرار شده كه ۲۵ بار در آتش دوزخ و يك بار در آتشى كه نمروديان افروختند و حضرت ابراهيم عليه السلام را در آن افكندند، بكار رفته است. در احاديث نيز اين واژه، مكرّر در معناى آتش دوزخ بكار رفته است بنابراين قرآن و حديث اين واژه را در معناى لغوى آن بكار برده اند.
 
  
 +
قرآن کریم از چند گروه به عنوان گرفتاران [[عذاب]] جحیم یاد کرده است که عبارت‌اند از کافران و تکذیب گران آیات خدا، مشرکان و بت پرستان، کسانی که برای محو آیات خدا تلاش می‌کنند، گمراهان، ظالمان، منکران [[معاد]] و [[قیامت]]، گناهکاران، [[اصحاب شِمال]]، طغیانگران و دنیاطلبان و فاجران و بدکاران.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
==منابع==
 
==منابع==
* محمد محمدی ری شهری، بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حديث، ج2، قم: دارالحدیث، چاپ اول، 1389ش، ص49، در دسترس در [http://lib.qhu.ac.ir/n2021-e25195-p49.html پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه]، بازیابی: 16 اردیبهشت 1393.
+
*"بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حدیث"، محمد محمدی ری شهری، ج۲، ص۴۹، در دسترس در [http://lib.qhu.ac.ir/n2021-e25195-p49.html پایگاه اطلاع رسانی حدیث شیعه].
 +
*[[دائرة المعارف قرآن کریم (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]برگرفته از مقاله "جحیم".   
  
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 +
[[رده:جهنم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
 
[[رده: مقاله های مهم]]
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۵۵


«جَحیم» در برابر «جنّت»، از واژگان قرآنی و یکی از نامهای «دوزخ» است. بر اساس برخی روایات، جحیم نام طبقه‌ای از طبقات یا دری از درهای دوزخ است.

واژه شناسى

کلمه «جَحیم» در لغت به معناى آتشى است که به شدت برافروخته شده باشد. خلیل بن احمد در این باره مى گوید: «الجحیم: النار الشدید التأجّج والالتهاب؛ و جاحم الحرب: شدّة القتل فى معرکتها».[۱] جحیم، آتش تند، شعله ور و سرکش است. جاحم الحرب به معناى کشتار هولناک در جنگ است.

اما جوهرى در تبیین واژه «جحیم» می گوید: «الجحیم؛ اسم من اسماء النار و کلّ نارٍ عظیمة فی مهواة فهی جحیم، من قوله تعالى: «قَالُواْ ابْنُواْ لَهُ بُنْیـنًا فَأَلْقُوهُ فِى الْجَحِیمِ»[۲] و الجاحم؛ المکان الشدید الحرّ». جحیم از نامهاى آتش است و هر آتش زیاد داخل گودال را جحیم گویند که برگرفته از این سخن خداوند است. گفتند: «براى او خانه اى بسازید و او را در آتشى بزرگ بیندازید. جاحم، جاى بسیار داغ است.

به نظر مى رسد همان طور که بسیارى از واژه شناسان گفته اند،[۳] اصل در معناى «جحیم» همان معناى اوّل یعنى آتشى است که به شدت برافروخته شده و آنچه جوهرى در معناى آن آورده، یکى از مصادیق آن است.

جحیم در قرآن و روایات

در قرآن کریم واژه «جحیم» ۲۶ بار تکرار شده که ۲۵ بار در آتش دوزخ و یک بار در آتشى که نمرود افروخت و حضرت ابراهیم علیه السلام را در آن افکند، بکار رفته است. در احادیث نیز این واژه، مکرّر در معناى آتش دوزخ بکار رفته است. بنابراین قرآن و حدیث این واژه را در معناى لغوى آن بکار برده اند. براساس برخی روایات، جحیم نام طبقه ای از طبقات یا دری از درهای دوزخ است.[۴]

قرآن کریم از چند گروه به عنوان گرفتاران عذاب جحیم یاد کرده است که عبارت‌اند از کافران و تکذیب گران آیات خدا، مشرکان و بت پرستان، کسانی که برای محو آیات خدا تلاش می‌کنند، گمراهان، ظالمان، منکران معاد و قیامت، گناهکاران، اصحاب شِمال، طغیانگران و دنیاطلبان و فاجران و بدکاران.

پانویس

  1. فراهیدی، العین: ج۳، ص۸۷.
  2. سوره صافات: آیه۹۷.
  3. ر.ک: العین، ج۳، ص۸۷؛ النهایة، ج۱، ص۲۴۱؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۸۴؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۸۷.
  4. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۷۶.

منابع