بنای مسجد مدینه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۹ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: مسجد النبی، رسول خدا صلي الله عليه و آله...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: از هجرت تا رحلت

نویسنده: سيد علي اكبر قرشي

بناء مسجد مدينه

سومين عمل رسول الله صلى الله عليه و آله در اولين سال هجرت، بناء مسجد مدينه بود كه مسجد الرسول ناميده شد و پايگاه توحيد گرديد، آن حضرت بعد از ورود به مدينه در جايى كه محل خشكاندن خرما بود براى مردم نماز مى خواند، بعد به اسعد بن زراره فرمود: اين جا را از صاحبانش بخر، و چون او مى خواست اين كار را بكند، گفتند: به رسول الله بخشيدم.

حضرت فرمود: نه با پول بخر، بالاخره به ده دينار خريده شد. حضرت دستور ساختن مسجد را در آن محل صادر فرمود: مسلمانان از حره سنگ مى آوردند، ديوارهاى مسجد بالا مى رفت و حضرت خودش نيز در اين كار شركت فرمود؛ حتى وقتى سنگى مى آورد، اسيدبن حفير گفت: يا رسول الله بدهيد من ببرم.

فرمود: نه؛ تو برو سنگ ديگرى بياور، مسلمانان ديگر نيز اعم از مهاجر و انصار مشتاقانه كار مى كردند و براى سرگرمى و رفع خستگى خود رجزهايى انشا كرده مى خواندند كه از آن جمله اين رجز است: لئن قعدنا و النبى يعمل × لذاك منا العمل المضلل / اگر ما بنشينيم و پيامبر كار كند براستى كه كار زشت و ناروايى انجام داده ايم.

ديگرى مى گفت: لاعيش الا عيش الاخرة × اللهم ارحم الانصار و المهاجرة / عيش و خوشى در زندگى نيست مگر در آخرت، خدايا انصار و مهاجرين را مورد رحمت خويش قرار ده.

پيغمبر صلی الله علیه و آله نيز همين رجز را مى خواند جز آن كه به صورت شعرى نمى خواند و مى گفت: لاعيش الا عيش الآخرة × اللهم ارحم المهاجرين والانصار.

و در پاره اى از روايات نيز آمده است كه امام علی علیه السلام نيز اين ارجوزه را مى خواند: لايستوى من يعمر المساجدا × يداب فيه قائما و قاعدا × و من يرى عن الغبار حائدا / هيچ گاه كسى كه با كوشش و جديت تمام در حال قيام و قعود به كار ساختمان مسجد مشغول است با كسى كه روى خود را از خاك و غبار مى گرداند مساوى و برابر نيست.

گويند: عمار یاسر نيز اين ارجوزه را از على علیه السلام ياد گرفته بود و مى خواند، عثمان بن عفان كه گوشه اى نشسته و عصايى در دست داشت اين ارجوزه را از عمار شنيد و پيش خود خيال كرد عمار به او گوشه مى زند و منظورش از جمله آخر اوست، از اين رو بر آشفته پيش آمد و گفت: اى پسر سميه من شنيدم كه چه گفتى و چنان كه گفتارت را ادامه دهى با اين عصا بينى تو را خرد خواهم كرد.

پيغمبر صلی الله علیه و آله كه اين سخن را از عثمان شنيد غضبناك شده فرمود: اينان را با عمار چه كار؟ عمار آن ها را به سوى بهشت مى خواند و آن ها او را به طرف آتش دوزخ دعوت مى كنند، همانا عمار پوست ميان دو چشم من است...

آن گاه فرمود: از اين پس اگر سخنى از آن مرد (يعنى عثمان) شنيديد به وى اعتنا نكرده و از او دورى كنيد!

به هر حال مسجد ساخته شد، و در ابتدا فقط چهار ديوار بود، بعدها مسلمانان از حرارت خورشيد ناراحت شده، از حضرتش خواستند سايبانى در آن باشد، لذا به امر رسول الله صلى الله عليه و آله ستون هايى در آن نصب گرديد و شاخه هاى درخت خرما در آن انداخته شد و مسقف گرديد.

از روايت كافى فهميده مى شود در اثر كثرت مسلمانان مسجد را توسعه مى دادند تا وقت رحلت آن حضرت وسعت مسجد حدود هزار متر مربع بود الفى ذراع آن گاه پيوسته در طول تاريخ به وسعت آن افزوده شد تا اين كه وسعت آن امروزه كه 1409 هجرى قمرى، شانزده هزار و سيصد و بيست و شش (16326) متر مربع است. گويند در صدد آن هستند كه بر وسعت آن به قدرى اضافه كنند تا قسمتى از يقيع نيز در آن قرار گيرد، كيفيت توسعه اين پايگاه توحيد در اصل تاريخ داستان مفصلى دارد كه طالبان تفصيل بايد در كتب ديگر مطالعه كنند.

ناگفته نماند كه تمام مساجد دنيا، كه اكنون مانند مراكز جاذبه، موحدين را به سوى خود مى كشند و محل ارتباط بندگان مؤمن با خدا هستند، در اثر تبعيت از اقدام اولى حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله به وجود آمده و خواهند آمد.

آن روز كه مسلمانان در معيت رهبر خود، سنگ هاى حره را به نام الله بردوش حمل كرده و معبدى به نام خانه خدا و خانه مردم بنا نهاده اند امروز شارع عملشان از حد تصور گذشته است چه دلنشين است آن خانه هايى كه مسجد ناميده شده و صداى يا رب يا رب از آن ها به ملكوت اعلى بلند مى شود.

نيز مسجد در اسلام احكام به خصوصى دارد. داخل شدن به آن در هر حال و براى همه جايز نيست، و نيز جنب و حائض و كفار و... حق قدم گذاشتن به آن را ندارند و در زمان آن حضرت و بعد از وى محل عبادت و تصميم گيري هاى اجتماعى بوده است.