اِخبات: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'اطمينان و فروتنى و تسليم محض در برابر خداوند. واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ر...' ایجاد کرد)
 
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
اطمينان و فروتنى و تسليم محض در برابر خداوند.
+
<nowiki>اینجا متن قالب‌بندی‌نشده وارد شود</nowiki>{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
  
واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ريشه خَبْت گرفته شده كه در اصل، به ‌معناى زمين هموار و فراخ، زمين مطمئن و داراى ريگ، دشت بدون گياه، زمين هموار و سخت<ref> مفردات، ص 272؛ ترتيب ‌العين، ص 210؛ مقاييس‌ اللغه، ج 2، ص 238؛ لسان‌العرب، ج‌ 4، ص‌ 9.</ref> و زمين گود و پهناور<ref> القاموس المحيط، ج 1، ص 246؛ لسان العرب، ج‌ 4، ص‌ 9؛ التحقيق، ج‌ 3، ص‌ 8.</ref> است. گويا زمين مطمئن كه در ترجمه خَبْت ذكر شده، همان زمين سخت بوده و مطمئن لازم معناى زمين سخت و صفت آن ‌است.
+
اطمینان و فروتنى و تسلیم محض در برابر خداوند.
  
ريشه واژه اِخبات با توجه به ‌معناى لغوى، در اين معانى بكار رفته است: تسليم، خضوع و خشوع، لينت، تواضع و نيز اطمينان كه به واسطه آن، هيچ گونه اضطراب، نگرانى و ترديد و تزلزل در شخص راه نمى‌يابد.<ref> مفردات، ص 272؛ المنار، ج 12، ص 57؛ الميزان، ج‌ 10، ص 193.</ref>
+
واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ریشه خَبْت گرفته شده كه در اصل، به ‌معناى زمین هموار و فراخ، زمین مطمئن و داراى ریگ، دشت بدون گیاه، زمین هموار و سخت<ref> مفردات، ص 272؛ ترتیب ‌العین، ص 210؛ مقاییس‌ اللغه، ج ص 238؛ لسان‌العرب، ج‌ 4، ص‌ 9.</ref> و زمین گود و پهناور<ref> القاموس المحیط، ج 1، ص 246؛ لسان العرب، ج‌ 4، ص‌ 9؛ التحقیق، ج‌ 3، ص‌ 8.</ref> است. گویا زمین مطمئن كه در ترجمه خَبْت ذكر شده، همان زمین سخت بوده و مطمئن لازم معناى زمین سخت و صفت آن ‌است.
  
برخى معانى اطمينان، خشوع و خضوع را براى اِخبات، مجازى مى‌دانند.<ref> اساس البلاغه، ص‌ 102.</ref> گفته شده: اِخبات در ‌صورت متعدى شدن با «الى»، معناى اطمينان و در ‌صورت متعدى شدن با «لام»، معناى خضوع و خشوع مى‌دهد.<ref> اعراب القرآن، ج‌ 4، ص 333؛ الميزان، ج‌ 10، ص‌ 193.</ref>
+
ریشه واژه اِخبات با توجه به ‌معناى لغوى، در این معانى بكار رفته است: تسلیم، خضوع و خشوع، لینت، تواضع و نیز اطمینان كه به واسطه آن، هیچ گونه اضطراب، نگرانى و تردید و تزلزل در شخص راه نمى‌یابد.<ref> مفردات، ص 272؛ المنار، ج 12، ص 57؛ المیزان، ج‌ 10، ص 193.</ref>
  
اين واژه به لحاظ معناى ريشه آن و ويژگى باب إفعال بر خشوع مستمر دلالت دارد.<ref> الفروق‌اللغويه، ص 25؛ مجمع‌البيان، ج 5، ص 230؛ اساس‌البلاغه، ص 102.</ref> استقامت،<ref> اطيب‌البيان، ج‌ 7، ص‌ 33؛ روض الجنان، ج‌ 10، ص‌ 256؛ تفسير ابن‌عربى، ج‌ 2، ص‌ 112.</ref> شكسته‌‌شدن دل،<ref> تفسير ابن‌عربى، ج‌ 2، ص‌ 106؛ فرهنگ معارف اسلامى، ج‌ 1، ص‌ 102.</ref> انابه،<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 3، ص‌ 404.</ref> سكون<ref> شرح منازل السائرين، ص‌ 116؛ الفروق اللغويه؛ ص 25؛ رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169.</ref> و نيز سكون و اطمينان برخاسته از شوق<ref> تفسيرموضوعى، ج 11، ص ‌324؛ شرح منازل‌السائرين، ص‌ 116؛ تفسير ابن ‌عربى، ج‌ 1، ص‌ 558.</ref> و سكون جوارح كه از خضوع براى خدا نشأت گرفته،<ref> التبيان، ج‌ 5، ص‌ 467.</ref> از ديگر معانى اِخبات شمرده شده است.
+
برخى معانى اطمینان، خشوع و خضوع را براى اِخبات، مجازى مى‌دانند.<ref> اساس البلاغه، ص‌ 102.</ref> گفته شده: اِخبات در ‌صورت متعدى شدن با «الى»، معناى اطمینان و در ‌صورت متعدى شدن با «لام»، معناى خضوع و خشوع مى‌دهد.<ref> اعراب القرآن، ج‌ ص 333؛ المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193.</ref>
  
در نظرى جامع مى‌توان گفت: اِخبات به ‌معناى نزول در محيطى گسترده و هموار است؛ به ‌گونه‌اى كه شخص در آن استقرار‌يافته از اضطراب، انحراف، اختلاف و تردد رها ‌شود و لازمه چنين معنايى، حقيقت [[ايمان]] و تسليم و اطمينان است.<ref> التحقيق، ج‌ ص‌ 9.</ref>
+
این واژه به لحاظ معناى ریشه آن و ویژگى باب إفعال بر خشوع مستمر دلالت دارد.<ref> الفروق‌اللغویه، ص 25؛ مجمع‌البیان، ج 5، ص 230؛ اساس‌البلاغه، ص 102.</ref> استقامت،<ref> اطیب‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 33؛ روض الجنان، ج‌ 10، ص‌ 256؛ تفسیر ابن‌عربى، ج‌ 2، ص‌ 112.</ref> شكسته‌‌شدن دل،<ref> تفسیر ابن‌عربى، ج‌ 2، ص‌ 106؛ فرهنگ معارف اسلامى، ج‌ 1، ص‌ 102.</ref> انابه،<ref> البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 3، ص‌ 404.</ref> سكون<ref> شرح منازل السائرین، ص‌ 116؛ الفروق اللغویه؛ ص 25؛ رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169.</ref> و نیز سكون و اطمینان برخاسته از شوق<ref> تفسیرموضوعى، ج 11، ص ‌324؛ شرح منازل‌السائرین، ص‌ 116؛ تفسیر ابن ‌عربى، ج‌ 1، ص‌ 558.</ref> و سكون جوارح كه از خضوع براى خدا نشأت گرفته،<ref> التبیان، ج‌ ص‌ 467.</ref> از دیگر معانى اِخبات شمرده شده است.
  
وجه ارتباط اطمينان و خضوع با معناى زمين هموار و فراخ، اين است كه راه رفتن در زمين هموار و گسترده، توأم با اطمينان و چنين زمينى زير پاى راهروان، خاضع و تسليم است.<ref> نمونه، ج‌ 14، ص‌ 103.</ref>
+
در نظرى جامع مى‌توان گفت: اِخبات به ‌معناى نزول در محیطى گسترده و هموار است؛ به ‌گونه‌اى كه شخص در آن استقرار‌یافته از اضطراب، انحراف، اختلاف و تردد رها ‌شود و لازمه چنین معنایى، حقیقت [[ایمان]] و تسلیم و اطمینان است.<ref> التحقیق، ج‌ ص‌ 9.</ref>
  
اِخبات در اصطلاح عرفان به ‌گونه‌اى تعريف شده است كه با دسته‌بندى مطالب ارائه شده از سوى عارفان مى‌توان براى آن، دو جنبه را مطرح كرد: يكى جنبه رحمت و رجا كه اِخبات با اين نگاه، انس و سكون به پروردگار به ‌شمار مى‌رود كه به واسطه نيروى شوق و جذبه به ‌سوى او حاصل شده است<ref> شرح منازل السائرين، ص‌ 116.</ref> و ديگرى، جنبه خوف و خشيت كه اِخبات با اين ديد، عبارت از انكسار دل و خشوع و فروتنى در مقام تضرع و تخشع به حضرت كبريايى ـ ‌جلت ‌عظمته‌ ـ است.<ref> فرهنگ معارف اسلامى، ج‌ ص‌ 102.</ref>
+
وجه ارتباط اطمینان و خضوع با معناى زمین هموار و فراخ، این است كه راه رفتن در زمین هموار و گسترده، توأم با اطمینان و چنین زمینى زیر پاى راهروان، خاضع و تسلیم است.<ref> نمونه، ج‌ 14، ص‌ 103.</ref>
  
اِخبات در ادعيه و زيارات نيز به ‌صورت يكى ‌از درخواست‌هاى بنده از درگاه خداوند آمده؛ از ‌جمله در دعاى ختم قرآن روايت شده از حضرت اميرمؤمنان عليه‌السلام كه با عبارت «اللّهم انّى اسئلك اخبات المخبتين» آغاز شده است.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 89؛ ص‌ 206 و ج‌ 87، ص‌ 213.</ref>
+
اِخبات در اصطلاح عرفان به ‌گونه‌اى تعریف شده است كه با دسته‌بندى مطالب ارائه شده از سوى عارفان مى‌توان براى آن، دو جنبه را مطرح كرد: یكى جنبه رحمت و رجا كه اِخبات با این نگاه، انس و سكون به پروردگار به ‌شمار مى‌رود كه به واسطه نیروى شوق و جذبه به ‌سوى او حاصل شده است<ref> شرح منازل السائرین، ص‌ 116.</ref> و دیگرى، جنبه خوف و خشیت كه اِخبات با این دید، عبارت از انكسار دل و خشوع و فروتنى در مقام تضرع و تخشع به حضرت كبریایى ـ ‌جلت ‌عظمته‌ ـ است.<ref> فرهنگ معارف اسلامى، ج‌ ص‌ 102.</ref>
  
در [[زيارت]] وداع امامان عليهم‌السلام نيز اين عبارت آمده است: و‌رزقنى اللّه العود ثمّ العود ثمّ‌العود ما ابقانى ربّى بنيّة ‌صادقة و ايمان و تقوى و اخبات و رزق واسع ‌حلال ‌طيّب.<ref> همان، ج‌ 97، ص‌ 353 و ج‌ 99، ص‌ 134.</ref>
+
اِخبات در ادعیه و زیارات نیز به ‌صورت یكى ‌از درخواست‌هاى بنده از درگاه خداوند آمده؛ از ‌جمله در دعاى ختم قرآن روایت شده از حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام كه با عبارت «اللّهم انّى اسئلك اخبات المخبتین» آغاز شده است.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 89؛ ص‌ 206 و ج‌ 87، ص‌ 213.</ref>
  
در [[قرآن كريم]]، واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) بكار نرفته؛ اما مشتقات آن به سه گونه آمده ‌است:
+
در [[زیارت]] وداع امامان علیهم‌السلام نیز این عبارت آمده است: و‌رزقنى اللّه العود ثمّ العود ثمّ‌العود ما ابقانى ربّى بنیّة ‌صادقة و ایمان و تقوى و اخبات و رزق واسع ‌حلال ‌طیّب.<ref> همان، ج‌ 97، ص‌ 353 و ج‌ 99، ص‌ 134.</ref>
  
# ‌أخبتوا: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّلِحتِ واَخبَتوا اِلى ‌رَبِّهِم اُولئِكَ اَصحبُ الجَنَّةِ هُم فيها خلِدون». ([[سوره هود]]/11،23) در اين آيه مخبتان در برابر كافران و از اصحاب دائم [[بهشت]] به ‌شمار رفته‌اند.
+
در [[قرآن كریم]]، واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) بكار نرفته؛ اما مشتقات آن به سه گونه آمده ‌است:
  
# ‌المخبتين: «و‌لِكُلِّ اُمَّة جَعَلنا مَنسَكـًا... فَاِلهُكُم اِلهٌ وحِدٌ فَلَهُ اَسلِموا و بَشِّرِ المُخبِتين». ([[سوره حج]]/22، 34) آيه ياد ‌شده دربردارنده بشارت به مخبتان است و در آيه بعدى به صفات آنان اشاره شده است.
+
# ‌أخبتوا: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»}}. ([[سوره هود]]/11، 23) در این آیه مخبتان در برابر كافران و از اصحاب دائم [[بهشت]] به ‌شمار رفته‌اند.
 +
# ‌المخبتین: {{متن قرآن|«وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا... فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ»}}. ([[سوره حج]]/22، 34) آیه یاد ‌شده دربردارنده بشارت به مخبتان است و در آیه بعدى به صفات آنان اشاره شده است.
 +
# فتخبت: {{متن قرآن|«فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ...»}}. (سوره حج/22، 54) این آیه به اِخبات قلبى مؤمنان در برابر حق اشاره دارد. برخى به این نكته توجه كرده‌اند كه كلمه «خَبَتْ» در آیه {{متن قرآن|«كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا»}}، (سوره اسراء/17، 97) از ریشه (خ‌ب‌و) است و تصور این ‌كه برگرفته از ریشه (خ‌ب‌ت) باشد، پندارى نادرست است.<ref> الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 326.</ref> از این‌ رو آیه یاد ‌شده، داخل بحث نخواهد بود البته این ‌كه در فصوص‌الحكم، «مخبتین» به الّذین خبت نار طبیعتهم (كسانى‌ كه آتش طبیعتشان خاموش شده است) وصف شده،<ref> شرح فصوص الحكم، ص‌ 525.</ref> بیان ریشه لغوى نیست.
  
# فتخبت: «فَتُخبِتَ لَهُ قُلوبُهُم‌...». (سوره حج/22،54) اين آيه به اِخبات قلبى مؤمنان در برابر حق اشاره دارد. برخى به اين نكته توجه كرده‌اند كه كلمه «خَبَتْ» در آيه «كُلَّما خَبَت زِدنهُم سَعيرا»، (سوره اسراء/17،97) از ريشه (خ‌ب‌و) است و تصور اين ‌كه برگرفته از ريشه (خ‌ب‌ت) باشد، پندارى نادرست است.<ref> الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 326.</ref> از اين‌ رو آيه ياد ‌شده، داخل بحث نخواهد بود البته اين ‌كه در فصوص‌الحكم، «مخبتين» به الّذين خبت نار طبيعتهم (كسانى‌ كه آتش طبيعتشان خاموش شده است) وصف شده،<ref> شرح فصوص الحكم، ص‌ 525.</ref> بيان ريشه لغوى نيست.
+
'''تبیین اِخبات:'''
  
'''تبيين اِخبات:'''
+
آراى مفسران در تفسیر آیات مربوط به اِخبات به هم نزدیك است؛ اما در تعبیرها و برداشت آزاد آنان از آیات با توجه به معانى اصلى و مجازى اِخبات و نیز قبل و بعد آیات، اندكى تفاوت وجود دارد؛ بنابراین مفهومى كه از اِخبات ارائه داده‌اند نیز متفاوت ‌است:
  
آراى مفسران در تفسير آيات مربوط به اِخبات به هم نزديك است؛ اما در تعبيرها و برداشت آزاد آنان از آيات با توجه به معانى اصلى و مجازى اِخبات و نيز قبل و بعد آيات، اندكى تفاوت وجود دارد؛ بنابراين مفهومى كه از اِخبات ارائه داده‌اند نيز متفاوت ‌است:
+
برخى، مقصود از اِخبات در آیات 23 [[سوره هود]]/11 و‌ 34‌ـ‌35 [[سوره حج]]/22 را اطمینان به خدا دانسته‌اند؛ چنان اطمینانى كه به واسطه آن، ایمان جاى ‌گرفته در قلب انسان متزلزل نشود و شك و زیغ به آن راه نیابد؛ همچون زمین مطمئنى كه آنچه بر آن مستقر شود با ثبات و بدون تزلزل نگه ‌مى‌دارد.<ref> المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ التبیان، ج‌ 5، ص‌ 467؛ المنار، ج‌ 12، ص‌ 57.</ref>
  
برخى، مقصود از اِخبات در آيات 23 [[سوره هود]]/11 و‌ 34‌ـ‌35 [[سوره حج]]/22 را اطمينان به خدا دانسته‌اند؛ چنان اطمينانى كه به واسطه آن، ايمان جاى ‌گرفته در قلب انسان متزلزل نشود و شك و زيغ به آن راه نيابد؛ همچون زمين مطمئنى كه آنچه بر آن مستقر شود با ثبات و بدون تزلزل نگه ‌مى‌دارد.<ref> الميزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ التبيان، ج‌ 5، ص‌ 467؛ المنار، ج‌ 12، ص‌ 57.</ref>
+
بعضى، اِخبات را خضوع، خشوع و انابه مستمر و مداوم با حالتى یكنواخت و یكسان و بدون نقصان در برابر پروردگار و براى عبادت پروردگار از غیر او بریدن و به ‌سوى او منقطع شدن دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البیان، ج‌ ص‌ 230؛ التبیان، ج‌ 5، ص‌ 466؛ الكشاف، ج 2، ص‌ 387؛ تفسیر ابن ‌عربى، ج‌ ص‌ 558.</ref>
  
بعضى، اِخبات را خضوع، خشوع و انابه مستمر و مداوم با حالتى يكنواخت و يكسان و بدون نقصان در برابر پروردگار و براى عبادت پروردگار از غير او بريدن و به ‌سوى او منقطع شدن دانسته‌اند.<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 5، ص‌ 230؛ التبيان، ج‌ ص‌ 466؛ الكشاف، ج 2، ص‌ 387؛ تفسير ابن ‌عربى، ج‌ 1، ص‌ 558.</ref>
+
برخى اِخبات را همچون موارد پیشین به حصول طمأنینه و خضوع در برابر خدا تفسیر كرده؛ اما آن را نتیجه [[ایمان]] و عمل صالح دانسته‌اند.<ref> همان؛ التحقیق، ج‌ 3، ص‌ 8.</ref> گروهى نیز اِخبات را به تسلیم قلبى مطلق، بى‌چون و چرا و بدون قید و شرط براى خدا تفسیر كرده و جمله {{متن قرآن|«وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ»}} ([[سوره هود]]/11، 23) را در مقام بیان تأثیر حالات قلبى و معنوى در پاداش انسان و نیز قبولى ایمان و عمل دانسته‌اند؛ بنابراین اِخبات را شرط كارساز بودن ایمان و ‌عمل ‌و ‌سرانجام ورود و خلود در [[بهشت]] مى‌دانند.<ref> راهنما، ج 8، ص 61؛ تفسیر نور، ج ص 293؛ الفرقان، ج 11‌ـ‌12، ص 268.</ref>
  
برخى اِخبات را همچون موارد پيشين به حصول طمأنينه و خضوع در برابر خدا تفسير كرده؛ اما آن را نتيجه [[ايمان]] و عمل صالح دانسته‌اند.<ref> همان؛ التحقيق، ج‌ ص‌ 8.</ref> گروهى نيز اِخبات را به تسليم قلبى مطلق، بى‌چون و چرا و بدون قيد و شرط براى خدا تفسير كرده و جمله «و‌اَخبَتوا اِلى رَبِّهِم» ([[سوره هود]]/11، 23) را در مقام بيان تأثير حالات قلبى و معنوى در پاداش انسان و نيز قبولى ايمان و عمل دانسته‌اند؛ بنابراين اِخبات را شرط كارساز بودن ايمان و ‌عمل ‌و ‌سرانجام ورود و خلود در [[بهشت]] مى‌دانند.<ref> راهنما، ج 8، ص 61؛ تفسير نور، ج 5، ص 293؛ الفرقان، ج 11‌ـ‌12، ص 268.</ref>
+
به نظر عده‌اى، مقصود از اِخبات همانند مورد پیش گفته همان تسلیم است با این توضیح كه تسلیم از بالاترین اخلاق حمیده و حتى برتر از مقام رضا به امور تكوینى و تشریعى است. صاحب این نظر یادآور مى‌شود كه اِخبات در كلام [[امام ‌صادق]] علیه‌السلام به تسلیم تفسیر شده است:<ref> اطیب البیان، ج‌ ص‌ 33.</ref> «أتدرون ما‌التسلیم... هو واللّه الإخبات».<ref> الكافى، ج‌ 1، ص‌ 391.</ref>
  
به نظر عده‌اى، مقصود از اِخبات همانند مورد پيش گفته همان تسليم است با اين توضيح كه تسليم از بالاترين اخلاق حميده و حتى برتر از مقام رضا به امور تكوينى و تشريعى است. صاحب اين نظر يادآور مى‌شود كه اِخبات در كلام [[امام ‌صادق]] عليه‌السلام به تسليم تفسير شده است:<ref> اطيب البيان، ج‌ 7، ص‌ 33.</ref> «أتدرون ما‌التسليم... هو واللّه الإخبات».<ref> الكافى، ج‌ 1، ص‌ 391.</ref>
+
برخى با طرح مباحث اخلاقى و با نگاه عرفانى، از آیه {{متن قرآن|«و‌بَشِّرِ المُخبِتین»}}([[سوره حج]]/22، 34) بحث كرده و به تبیین اِخبات پرداخته‌اند. اِخبات از دیدگاه یاد ‌شده یكى از ابواب ده‌گانه كمال و باطن شمرده شده<ref> شرح منازل السائرین، ص‌ 27 و 100.</ref> كه پس از قطع علایق و رفع موانع و اصلاح قواى نفس، به روى سالك گشوده مى‌شود<ref> همان.</ref> و نیز از نخستین مراحل طمأنینه دانسته شده كه عبارت از ورود سالك به موضع و مقام امن، انس و سكون به پروردگار است؛ به ‌گونه‌اى كه سالك، از برگشت به علایق نفس و پریشانى احوال و نیز از تردید در قصد و ادامه سیر به ‌سبب انس و سكون به پروردگار در امان باشد.<ref> همان، ص‌ 116.</ref>
  
برخى با طرح مباحث اخلاقى و با نگاه عرفانى، از آيه «و‌بَشِّرِ المُخبِتين»([[سوره حج]]/22،34) بحث كرده و به تبيين اِخبات پرداخته‌اند. اِخبات از ديدگاه ياد ‌شده يكى از ابواب ده‌گانه كمال و باطن شمرده شده<ref> شرح منازل السائرين، ص‌ 27 و 100.</ref> كه پس از قطع علايق و رفع موانع و اصلاح قواى نفس، به روى سالك گشوده مى‌شود<ref> همان.</ref> و نيز از نخستين مراحل طمأنينه دانسته شده كه عبارت از ورود سالك به موضع و مقام امن، انس و سكون به پروردگار است؛ به ‌گونه‌اى كه سالك، از برگشت به علايق نفس و پريشانى احوال و نيز از ترديد در قصد و ادامه سير به ‌سبب انس و سكون به پروردگار در امان باشد.<ref> همان، ص‌ 116.</ref>
+
براى اِخبات سه درجه ذكر شده است: یكم ‌این ‌كه عصمت، یعنى نور الهى، جاى ظلمت شهوت و اراده كه علقه دل به [[حق]] و اجابت خواسته‌هاى او به اختیار و رغبت است، جاى غفلت و نیز حق‌طلبى و شوق شدید به حق، جاى راحت‌طلبى را در دل سالك بگیرد؛ به ‌گونه‌اى كه ریشه شهوت‌پرستى و راحت‌طلبى و غفلت به ‌طور كامل از دل او كنده شده، از بین برود.
  
براى اِخبات سه درجه ذكر شده است: يكم ‌اين ‌كه عصمت، يعنى نور الهى، جاى ظلمت شهوت و اراده كه علقه دل به [[حق]] و اجابت خواسته‌هاى او به اختيار و رغبت است، جاى غفلت و نيز حق‌طلبى و شوق شديد به حق، جاى راحت‌طلبى را در دل سالك بگيرد؛ به ‌گونه‌اى كه ريشه شهوت‌پرستى و راحت‌طلبى و غفلت به ‌طور كامل از دل او كنده شده، از بين برود.
+
دوم این‌كه سالك، اراده‌اش را در حد فراوانى تقویت كند تا با هیچ علت و سببى درهم نشكند و دیگر این‌كه هیچ عارضه‌اى انس او را به حق از بین نبرد و دلش را به غیر حق مشغول نسازد و نیز هیچ فتنه‌اى اعم از مال، اولاد و به ‌طور كلى زینت دنیا، راه بر او نبندد و سیر او را به ‌سوى حق قطع نكند.
  
دوم اين‌كه سالك، اراده‌اش را در حد فراوانى تقويت كند تا با هيچ علت و سببى درهم نشكند و ديگر اين‌كه هيچ عارضه‌اى انس او را به حق از بين نبرد و دلش را به غير حق مشغول نسازد و نيز هيچ فتنه‌اى اعم از مال، اولاد و به ‌طور كلى زينت دنيا، راه بر او نبندد و سير او را به ‌سوى حق قطع نكند.
+
سوم این ‌كه چون سالك به واسطه شهود حق، به خلق التفاتى ندارد به مدح و ذم ایشان درباره خودش نیز توجهى نمى‌كند و ستایش و بدگویى آنان نزد او مساوى است. دیگر این‌كه نفسش را همواره ملامت مى‌كند؛ زیرا از همراهى نفس خود كراهت داشته، آن را مبغوض مى‌دارد و نیز با توجه به این‌كه درجه‌اش از دیگران بالاتر است به نقصان درجه خلق در مقایسه با خودش توجهى ندارد و آن را ندیده مى‌گیرد؛ زیرا با دید الهى‌اش همه خلق را عمال خدا و درجات ایشان را منتسب به خدا و داده او مى‌داند.<ref> همان، ص‌ 117‌ـ‌119.</ref>
 
 
سوم اين ‌كه چون سالك به واسطه شهود حق، به خلق التفاتى ندارد به مدح و ذم ايشان درباره خودش نيز توجهى نمى‌كند و ستايش و بدگويى آنان نزد او مساوى است. ديگر اين‌كه نفسش را همواره ملامت مى‌كند؛ زيرا از همراهى نفس خود كراهت داشته، آن را مبغوض مى‌دارد و نيز با توجه به اين‌كه درجه‌اش از ديگران بالاتر است به نقصان درجه خلق در مقايسه با خودش توجهى ندارد و آن را نديده مى‌گيرد؛ زيرا با ديد الهى‌اش همه خلق را عمال خدا و درجات ايشان را منتسب به خدا و داده او مى‌داند.<ref> همان، ص‌ 117‌ـ‌119.</ref>
 
  
 
'''صفات مخبتان:'''
 
'''صفات مخبتان:'''
  
با تبيين اِخبات در مباحث پيشين نيز از تقييد [[ايمان]] و عمل صالح به اِخبات: «اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّلِحتِ و اَخبَتوا اِلى رَبِّهِم‌...» ([[سوره هود]]/11، 23) و همچنين از مقايسه بين مؤمنان نيكوكار و ستمگران كافر در آيه بعدى: «مَثَلُ الفَريقَينِ كالاَعمى والاَصَمِّ والبَصيرِ والسَّميعِ هَل يَستَويانِ مَثَلاً‌...» (سوره هود/11،24)، روشن مى‌شود كه مخبتان، طايفه خاصى از مؤمنانند كه اعمالشان صالح و چشم و گوش آنان به حقايق بينا و شنوا است.
+
با تبیین اِخبات در مباحث پیشین نیز از تقیید [[ایمان]] و عمل صالح به اِخبات: {{متن قرآن|«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ...»}} ([[سوره هود]]/11، 23) و همچنین از مقایسه بین مؤمنان نیكوكار و ستمگران كافر در آیه بعدى: {{متن قرآن|«مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً...»}} (سوره هود/11، 24)، روشن مى‌شود كه مخبتان، طایفه خاصى از مؤمنانند كه اعمالشان صالح و چشم و گوش آنان به حقایق بینا و شنوا است.
 
 
آنان متواضع براى خدا و مطمئن به پروردگار و اهل دانش: «لِيَعلَمَ الَّذينَ اوتوا العِلمَ» ([[سوره حج]]/22،54) و داراى بصيرت الهى:<ref> الميزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 622؛ رحمة من‌الرحمن، ج ‌3، ص‌ 169.</ref> «اَفَمَن كانَ عَلى بَيِّنَة مِن رَبِّهِ» (سوره هود/11،17) و برخوردار از دلى سالم و قلبى نرم در برابر حق و حقيقت<ref> الميزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 622؛ المنار، ج 12، ص‌ 57.</ref> هستند: «فَتُخبِتَ لَهُ قُلوبُهُم» (سوره حج/22،54) و در برابر عزت پروردگار، احساس ذلت<ref> رحمة من ‌الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169؛ تفسير ابن ‌عربى، ج 1، ص‌ 558 و ج 2، ص 106؛ روض‌الجنان، ج‌ 10، ص‌ 256.</ref> مى‌كنند؛ آنان كه زمين عبوديت را بوسيده و از روى خضوع و خشوع بر آن افتاده و محكم به آن چسبيده‌اند.<ref> الفرقان، ج‌ 17‌ـ‌18، ص‌ 102.</ref>
 
 
 
نيز گفته شده: مخبتان، كسانى هستند كه ظلم نمى‌كنند و از آن‌جا كه به ‌طور كامل به روز جزا [[ايمان]] و اطمينان دارند (‌=‌از حقوق شخصى خويش اغماض كرده‌اند)، درصدد انتقام برنمى‌آيند<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 7، ص‌ 134؛ الكشاف، ج‌ 3، ص‌ 157؛ التفسيرالكبير، ج‌ 8، ص‌ 225.</ref> و سرانجام بر اساس آيه‌ 34 [[سوره حج]]، مخبتان كسانى هستند كه مخلصاً للّه حج به جاى آورده و در حجشان كاملاً تسليم فرامين الهى‌اند.<ref> الميزان، ج‌ 14، ص‌ 375؛ رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169؛ التفسير الكبير، ج‌ 8، ص‌ 225.</ref>
 
 
 
همانان كه خداوند به پيامبرش دستور داده بشارتشان دهد: «و‌بَشِّرِ المُخبِتين» (سوره حج/22، 34)؛ آنان كه در [[عبادت]] خويش، كوشا و داراى صفاتى هستند كه آيه‌ 35 حج آن صفات را چنين بيان كرده است:
 
  
# ‌هنگام ياد شدن خدا، داراى قلبى ترسانند. به عبارت ديگر زمانى كه به يادآورى و ذكر خدا ترسانده شوند، مى‌ترسند:<ref> مجمع‌البيان، ج‌ ص‌ 134.</ref> «اَلَّذينَ اِذا ذُكِرَاللّهُ وجِلَت قُلوبُهُم». ([[سوره حج]]/22، 35) اين آيه چنين نيز تفسير شده كه هنگام ياد خدا، قلوب ايشان به حركت درآمده و متلاطم و طوفانى مى‌شود.<ref> رحمة من الرحمن، ج‌ ص‌ 169.</ref>
+
آنان متواضع براى خدا و مطمئن به پروردگار و اهل دانش: {{متن قرآن|«وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ»}} ([[سوره حج]]/22، 54) و داراى بصیرت الهى:<ref> المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 622؛ رحمة من‌الرحمن، ج ‌3، ص‌ 169.</ref> {{متن قرآن|«أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ»}} (سوره هود/11، 17) و برخوردار از دلى سالم و قلبى نرم در برابر حق و حقیقت<ref> المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 622؛ المنار، ج 12، ص‌ 57.</ref> هستند: {{متن قرآن|«فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ»}} (سوره حج/22، 54) و در برابر عزت پروردگار، احساس ذلت<ref> رحمة من ‌الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169؛ تفسیر ابن ‌عربى، ج 1، ص‌ 558 و ج 2، ص 106؛ روض‌الجنان، ج‌ 10، ص‌ 256.</ref> مى‌كنند؛ آنان كه زمین عبودیت را بوسیده و از روى خضوع و خشوع بر آن افتاده و محكم به آن چسبیده‌اند.<ref> الفرقان، ج‌ 17‌ـ‌18، ص‌ 102.</ref>
  
# بر بلاها و مصيبت‌هايى كه به ايشان (در راه طاعت و عبادت ‌خدا) مى‌رسد، صبر مى‌كنند:<ref> مجمع البيان، ج‌ 7، ص‌ 134.</ref> «والصّبِرينَ عَلى ما اَصابَهُم». (سوره حج/22، 35) برخى، در بيان دو وصف ياد‌شده براى مخبتان گفته‌اند: مخبتان يا از «خبت» به ‌معناى مكان گسترده يا از «خبيت» به ‌معناى حقير و ناچيز است؛ آنگاه احتمال داده‌اند كه ايشان به اعتبار تحقير نفس خويش، به خشوع و ترس قلبى (وجِلَت قُلوبُهُم) و به اعتبار سعه صدر و اطمينان به صبر و تحمل در برابر بلاها «والصّبِرينَ عَلى ما اَصابَهُم» وصف شده‌اند.<ref> بيان السعاده، ج‌ 3، ص‌ 77.</ref>
+
نیز گفته شده: مخبتان، كسانى هستند كه ظلم نمى‌كنند و از آن‌جا كه به ‌طور كامل به روز جزا [[ایمان]] و اطمینان دارند (‌=‌از حقوق شخصى خویش اغماض كرده‌اند)، درصدد انتقام برنمى‌آیند<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 134؛ الكشاف، ج‌ 3، ص‌ 157؛ التفسیرالكبیر، ج‌ 8، ص‌ 225.</ref> و سرانجام بر اساس آیه‌ 34 [[سوره حج]]، مخبتان كسانى هستند كه مخلصاً للّه حج به جاى آورده و در حجشان كاملاً تسلیم فرامین الهى‌اند.<ref> المیزان، ج‌ 14، ص‌ 375؛ رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 8، ص‌ 225.</ref>
  
# به ‌پادارندگان نمازند (و ‌براى زنده نگه داشتن حقيقت اين فريضه الهى مى‌كوشند) و نماز را به همان صورتى كه خداوند امر كرده است، در اوقات خودش درست و كامل به ‌جاى مى‌آورند:<ref> مجمع البيان، ج‌ 7، ص‌ 134؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 583.</ref> «والمُقيمِى الصَّلوةِ». (سوره حج/22، 35)
+
همانان كه خداوند به پیامبرش دستور داده بشارتشان دهد: {{متن قرآن|«وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ»}} (سوره حج/22، 34)؛ آنان كه در [[عبادت]] خویش، كوشا و داراى صفاتى هستند كه آیه‌ 35 حج آن صفات را چنین بیان كرده است:
  
# از آنچه خداوند به آن‌ها روزى داده، بخشى از آن را در راه خدا [[انفاق]] مى‌كنند؛ (اعم از انفاق واجب و مستحب)<ref> همان.</ref>: «و ‌مِمّا ‌رَزَقنهُم يُنفِقون». ([[سوره حج]]/22،35)
+
# ‌هنگام یاد شدن خدا، داراى قلبى ترسانند. به عبارت دیگر زمانى كه به یادآورى و ذكر خدا ترسانده شوند، مى‌ترسند:<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 134.</ref> {{متن قرآن|«الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»}}. ([[سوره حج]]/22، 35) این آیه چنین نیز تفسیر شده كه هنگام یاد خدا، قلوب ایشان به حركت درآمده و متلاطم و طوفانى مى‌شود.<ref> رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169.</ref>
 +
# بر بلاها و مصیبت‌هایى كه به ایشان (در راه طاعت و عبادت ‌خدا) مى‌رسد، صبر مى‌كنند:<ref> مجمع البیان، ج‌ 7، ص‌ 134.</ref> {{متن قرآن|«وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ»}}. (سوره حج/22، 35) برخى، در بیان دو وصف یاد‌شده براى مخبتان گفته‌اند: مخبتان یا از «خبت» به ‌معناى مكان گسترده یا از «خبیت» به ‌معناى حقیر و ناچیز است؛ آنگاه احتمال داده‌اند كه ایشان به اعتبار تحقیر نفس خویش، به خشوع و ترس قلبى {{متن قرآن|«وجِلَت قُلوبُهُم»}}. و به اعتبار سعه صدر و اطمینان به صبر و تحمل در برابر بلاها {{متن قرآن|«والصّبِرینَ عَلى ما اَصابَهُم»}}وصف شده‌اند.<ref> بیان السعاده، ج‌ 3، ص‌ 77.</ref>
 +
# به ‌پادارندگان نمازند (و ‌براى زنده نگه داشتن حقیقت این فریضه الهى مى‌كوشند) و نماز را به همان صورتى كه خداوند امر كرده است، در اوقات خودش درست و كامل به ‌جاى مى‌آورند:<ref> مجمع البیان، ج‌ 7، ص‌ 134؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 583.</ref> {{متن قرآن|«وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ»}}. (سوره حج/22، 35)
 +
# از آنچه خداوند به آن‌ها روزى داده، بخشى از آن را در راه خدا [[انفاق]] مى‌كنند؛ (اعم از انفاق واجب و مستحب)<ref> همان.</ref>: {{متن قرآن|«وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»}}. ([[سوره حج]]/22، 35)
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
<references />
+
<references/>
===منابع===
 
  
 +
==منابع==
 
محمدمهدى خراسانی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 328-333.
 
محمدمهدى خراسانی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 328-333.
  
 
[[رده: واژگان قرآنی]]
 
[[رده: واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۱

اینجا متن قالب‌بندی‌نشده وارد شود

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


اطمینان و فروتنى و تسلیم محض در برابر خداوند.

واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) از ریشه خَبْت گرفته شده كه در اصل، به ‌معناى زمین هموار و فراخ، زمین مطمئن و داراى ریگ، دشت بدون گیاه، زمین هموار و سخت[۱] و زمین گود و پهناور[۲] است. گویا زمین مطمئن كه در ترجمه خَبْت ذكر شده، همان زمین سخت بوده و مطمئن لازم معناى زمین سخت و صفت آن ‌است.

ریشه واژه اِخبات با توجه به ‌معناى لغوى، در این معانى بكار رفته است: تسلیم، خضوع و خشوع، لینت، تواضع و نیز اطمینان كه به واسطه آن، هیچ گونه اضطراب، نگرانى و تردید و تزلزل در شخص راه نمى‌یابد.[۳]

برخى معانى اطمینان، خشوع و خضوع را براى اِخبات، مجازى مى‌دانند.[۴] گفته شده: اِخبات در ‌صورت متعدى شدن با «الى»، معناى اطمینان و در ‌صورت متعدى شدن با «لام»، معناى خضوع و خشوع مى‌دهد.[۵]

این واژه به لحاظ معناى ریشه آن و ویژگى باب إفعال بر خشوع مستمر دلالت دارد.[۶] استقامت،[۷] شكسته‌‌شدن دل،[۸] انابه،[۹] سكون[۱۰] و نیز سكون و اطمینان برخاسته از شوق[۱۱] و سكون جوارح كه از خضوع براى خدا نشأت گرفته،[۱۲] از دیگر معانى اِخبات شمرده شده است.

در نظرى جامع مى‌توان گفت: اِخبات به ‌معناى نزول در محیطى گسترده و هموار است؛ به ‌گونه‌اى كه شخص در آن استقرار‌یافته از اضطراب، انحراف، اختلاف و تردد رها ‌شود و لازمه چنین معنایى، حقیقت ایمان و تسلیم و اطمینان است.[۱۳]

وجه ارتباط اطمینان و خضوع با معناى زمین هموار و فراخ، این است كه راه رفتن در زمین هموار و گسترده، توأم با اطمینان و چنین زمینى زیر پاى راهروان، خاضع و تسلیم است.[۱۴]

اِخبات در اصطلاح عرفان به ‌گونه‌اى تعریف شده است كه با دسته‌بندى مطالب ارائه شده از سوى عارفان مى‌توان براى آن، دو جنبه را مطرح كرد: یكى جنبه رحمت و رجا كه اِخبات با این نگاه، انس و سكون به پروردگار به ‌شمار مى‌رود كه به واسطه نیروى شوق و جذبه به ‌سوى او حاصل شده است[۱۵] و دیگرى، جنبه خوف و خشیت كه اِخبات با این دید، عبارت از انكسار دل و خشوع و فروتنى در مقام تضرع و تخشع به حضرت كبریایى ـ ‌جلت ‌عظمته‌ ـ است.[۱۶]

اِخبات در ادعیه و زیارات نیز به ‌صورت یكى ‌از درخواست‌هاى بنده از درگاه خداوند آمده؛ از ‌جمله در دعاى ختم قرآن روایت شده از حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام كه با عبارت «اللّهم انّى اسئلك اخبات المخبتین» آغاز شده است.[۱۷]

در زیارت وداع امامان علیهم‌السلام نیز این عبارت آمده است: و‌رزقنى اللّه العود ثمّ العود ثمّ‌العود ما ابقانى ربّى بنیّة ‌صادقة و ایمان و تقوى و اخبات و رزق واسع ‌حلال ‌طیّب.[۱۸]

در قرآن كریم، واژه اِخبات (مصدر باب اِفعال) بكار نرفته؛ اما مشتقات آن به سه گونه آمده ‌است:

  1. ‌أخبتوا: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ». (سوره هود/11، 23) در این آیه مخبتان در برابر كافران و از اصحاب دائم بهشت به ‌شمار رفته‌اند.
  2. ‌المخبتین: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا... فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ». (سوره حج/22، 34) آیه یاد ‌شده دربردارنده بشارت به مخبتان است و در آیه بعدى به صفات آنان اشاره شده است.
  3. فتخبت: «فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ...». (سوره حج/22، 54) این آیه به اِخبات قلبى مؤمنان در برابر حق اشاره دارد. برخى به این نكته توجه كرده‌اند كه كلمه «خَبَتْ» در آیه «كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا»، (سوره اسراء/17، 97) از ریشه (خ‌ب‌و) است و تصور این ‌كه برگرفته از ریشه (خ‌ب‌ت) باشد، پندارى نادرست است.[۱۹] از این‌ رو آیه یاد ‌شده، داخل بحث نخواهد بود البته این ‌كه در فصوص‌الحكم، «مخبتین» به الّذین خبت نار طبیعتهم (كسانى‌ كه آتش طبیعتشان خاموش شده است) وصف شده،[۲۰] بیان ریشه لغوى نیست.

تبیین اِخبات:

آراى مفسران در تفسیر آیات مربوط به اِخبات به هم نزدیك است؛ اما در تعبیرها و برداشت آزاد آنان از آیات با توجه به معانى اصلى و مجازى اِخبات و نیز قبل و بعد آیات، اندكى تفاوت وجود دارد؛ بنابراین مفهومى كه از اِخبات ارائه داده‌اند نیز متفاوت ‌است:

برخى، مقصود از اِخبات در آیات 23 سوره هود/11 و‌ 34‌ـ‌35 سوره حج/22 را اطمینان به خدا دانسته‌اند؛ چنان اطمینانى كه به واسطه آن، ایمان جاى ‌گرفته در قلب انسان متزلزل نشود و شك و زیغ به آن راه نیابد؛ همچون زمین مطمئنى كه آنچه بر آن مستقر شود با ثبات و بدون تزلزل نگه ‌مى‌دارد.[۲۱]

بعضى، اِخبات را خضوع، خشوع و انابه مستمر و مداوم با حالتى یكنواخت و یكسان و بدون نقصان در برابر پروردگار و براى عبادت پروردگار از غیر او بریدن و به ‌سوى او منقطع شدن دانسته‌اند.[۲۲]

برخى اِخبات را همچون موارد پیشین به حصول طمأنینه و خضوع در برابر خدا تفسیر كرده؛ اما آن را نتیجه ایمان و عمل صالح دانسته‌اند.[۲۳] گروهى نیز اِخبات را به تسلیم قلبى مطلق، بى‌چون و چرا و بدون قید و شرط براى خدا تفسیر كرده و جمله «وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ» (سوره هود/11، 23) را در مقام بیان تأثیر حالات قلبى و معنوى در پاداش انسان و نیز قبولى ایمان و عمل دانسته‌اند؛ بنابراین اِخبات را شرط كارساز بودن ایمان و ‌عمل ‌و ‌سرانجام ورود و خلود در بهشت مى‌دانند.[۲۴]

به نظر عده‌اى، مقصود از اِخبات همانند مورد پیش گفته همان تسلیم است با این توضیح كه تسلیم از بالاترین اخلاق حمیده و حتى برتر از مقام رضا به امور تكوینى و تشریعى است. صاحب این نظر یادآور مى‌شود كه اِخبات در كلام امام ‌صادق علیه‌السلام به تسلیم تفسیر شده است:[۲۵] «أتدرون ما‌التسلیم... هو واللّه الإخبات».[۲۶]

برخى با طرح مباحث اخلاقى و با نگاه عرفانى، از آیه «و‌بَشِّرِ المُخبِتین»(سوره حج/22، 34) بحث كرده و به تبیین اِخبات پرداخته‌اند. اِخبات از دیدگاه یاد ‌شده یكى از ابواب ده‌گانه كمال و باطن شمرده شده[۲۷] كه پس از قطع علایق و رفع موانع و اصلاح قواى نفس، به روى سالك گشوده مى‌شود[۲۸] و نیز از نخستین مراحل طمأنینه دانسته شده كه عبارت از ورود سالك به موضع و مقام امن، انس و سكون به پروردگار است؛ به ‌گونه‌اى كه سالك، از برگشت به علایق نفس و پریشانى احوال و نیز از تردید در قصد و ادامه سیر به ‌سبب انس و سكون به پروردگار در امان باشد.[۲۹]

براى اِخبات سه درجه ذكر شده است: یكم ‌این ‌كه عصمت، یعنى نور الهى، جاى ظلمت شهوت و اراده كه علقه دل به حق و اجابت خواسته‌هاى او به اختیار و رغبت است، جاى غفلت و نیز حق‌طلبى و شوق شدید به حق، جاى راحت‌طلبى را در دل سالك بگیرد؛ به ‌گونه‌اى كه ریشه شهوت‌پرستى و راحت‌طلبى و غفلت به ‌طور كامل از دل او كنده شده، از بین برود.

دوم این‌كه سالك، اراده‌اش را در حد فراوانى تقویت كند تا با هیچ علت و سببى درهم نشكند و دیگر این‌كه هیچ عارضه‌اى انس او را به حق از بین نبرد و دلش را به غیر حق مشغول نسازد و نیز هیچ فتنه‌اى اعم از مال، اولاد و به ‌طور كلى زینت دنیا، راه بر او نبندد و سیر او را به ‌سوى حق قطع نكند.

سوم این ‌كه چون سالك به واسطه شهود حق، به خلق التفاتى ندارد به مدح و ذم ایشان درباره خودش نیز توجهى نمى‌كند و ستایش و بدگویى آنان نزد او مساوى است. دیگر این‌كه نفسش را همواره ملامت مى‌كند؛ زیرا از همراهى نفس خود كراهت داشته، آن را مبغوض مى‌دارد و نیز با توجه به این‌كه درجه‌اش از دیگران بالاتر است به نقصان درجه خلق در مقایسه با خودش توجهى ندارد و آن را ندیده مى‌گیرد؛ زیرا با دید الهى‌اش همه خلق را عمال خدا و درجات ایشان را منتسب به خدا و داده او مى‌داند.[۳۰]

صفات مخبتان:

با تبیین اِخبات در مباحث پیشین نیز از تقیید ایمان و عمل صالح به اِخبات: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ...» (سوره هود/11، 23) و همچنین از مقایسه بین مؤمنان نیكوكار و ستمگران كافر در آیه بعدى: «مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً...» (سوره هود/11، 24)، روشن مى‌شود كه مخبتان، طایفه خاصى از مؤمنانند كه اعمالشان صالح و چشم و گوش آنان به حقایق بینا و شنوا است.

آنان متواضع براى خدا و مطمئن به پروردگار و اهل دانش: «وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» (سوره حج/22، 54) و داراى بصیرت الهى:[۳۱] «أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ» (سوره هود/11، 17) و برخوردار از دلى سالم و قلبى نرم در برابر حق و حقیقت[۳۲] هستند: «فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ» (سوره حج/22، 54) و در برابر عزت پروردگار، احساس ذلت[۳۳] مى‌كنند؛ آنان كه زمین عبودیت را بوسیده و از روى خضوع و خشوع بر آن افتاده و محكم به آن چسبیده‌اند.[۳۴]

نیز گفته شده: مخبتان، كسانى هستند كه ظلم نمى‌كنند و از آن‌جا كه به ‌طور كامل به روز جزا ایمان و اطمینان دارند (‌=‌از حقوق شخصى خویش اغماض كرده‌اند)، درصدد انتقام برنمى‌آیند[۳۵] و سرانجام بر اساس آیه‌ 34 سوره حج، مخبتان كسانى هستند كه مخلصاً للّه حج به جاى آورده و در حجشان كاملاً تسلیم فرامین الهى‌اند.[۳۶]

همانان كه خداوند به پیامبرش دستور داده بشارتشان دهد: «وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» (سوره حج/22، 34)؛ آنان كه در عبادت خویش، كوشا و داراى صفاتى هستند كه آیه‌ 35 حج آن صفات را چنین بیان كرده است:

  1. ‌هنگام یاد شدن خدا، داراى قلبى ترسانند. به عبارت دیگر زمانى كه به یادآورى و ذكر خدا ترسانده شوند، مى‌ترسند:[۳۷] «الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ». (سوره حج/22، 35) این آیه چنین نیز تفسیر شده كه هنگام یاد خدا، قلوب ایشان به حركت درآمده و متلاطم و طوفانى مى‌شود.[۳۸]
  2. بر بلاها و مصیبت‌هایى كه به ایشان (در راه طاعت و عبادت ‌خدا) مى‌رسد، صبر مى‌كنند:[۳۹] «وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ». (سوره حج/22، 35) برخى، در بیان دو وصف یاد‌شده براى مخبتان گفته‌اند: مخبتان یا از «خبت» به ‌معناى مكان گسترده یا از «خبیت» به ‌معناى حقیر و ناچیز است؛ آنگاه احتمال داده‌اند كه ایشان به اعتبار تحقیر نفس خویش، به خشوع و ترس قلبى «وجِلَت قُلوبُهُم». و به اعتبار سعه صدر و اطمینان به صبر و تحمل در برابر بلاها «والصّبِرینَ عَلى ما اَصابَهُم»وصف شده‌اند.[۴۰]
  3. به ‌پادارندگان نمازند (و ‌براى زنده نگه داشتن حقیقت این فریضه الهى مى‌كوشند) و نماز را به همان صورتى كه خداوند امر كرده است، در اوقات خودش درست و كامل به ‌جاى مى‌آورند:[۴۱] «وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ». (سوره حج/22، 35)
  4. از آنچه خداوند به آن‌ها روزى داده، بخشى از آن را در راه خدا انفاق مى‌كنند؛ (اعم از انفاق واجب و مستحب)[۴۲]«وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ». (سوره حج/22، 35)

پانویس

  1. مفردات، ص 272؛ ترتیب ‌العین، ص 210؛ مقاییس‌ اللغه، ج 2، ص 238؛ لسان‌العرب، ج‌ 4، ص‌ 9.
  2. القاموس المحیط، ج 1، ص 246؛ لسان العرب، ج‌ 4، ص‌ 9؛ التحقیق، ج‌ 3، ص‌ 8.
  3. مفردات، ص 272؛ المنار، ج 12، ص 57؛ المیزان، ج‌ 10، ص 193.
  4. اساس البلاغه، ص‌ 102.
  5. اعراب القرآن، ج‌ 4، ص 333؛ المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193.
  6. الفروق‌اللغویه، ص 25؛ مجمع‌البیان، ج 5، ص 230؛ اساس‌البلاغه، ص 102.
  7. اطیب‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 33؛ روض الجنان، ج‌ 10، ص‌ 256؛ تفسیر ابن‌عربى، ج‌ 2، ص‌ 112.
  8. تفسیر ابن‌عربى، ج‌ 2، ص‌ 106؛ فرهنگ معارف اسلامى، ج‌ 1، ص‌ 102.
  9. البرهان فى علوم القرآن، ج‌ 3، ص‌ 404.
  10. شرح منازل السائرین، ص‌ 116؛ الفروق اللغویه؛ ص 25؛ رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169.
  11. تفسیرموضوعى، ج 11، ص ‌324؛ شرح منازل‌السائرین، ص‌ 116؛ تفسیر ابن ‌عربى، ج‌ 1، ص‌ 558.
  12. التبیان، ج‌ 5، ص‌ 467.
  13. التحقیق، ج‌ 3، ص‌ 9.
  14. نمونه، ج‌ 14، ص‌ 103.
  15. شرح منازل السائرین، ص‌ 116.
  16. فرهنگ معارف اسلامى، ج‌ 1، ص‌ 102.
  17. بحارالانوار، ج‌ 89؛ ص‌ 206 و ج‌ 87، ص‌ 213.
  18. همان، ج‌ 97، ص‌ 353 و ج‌ 99، ص‌ 134.
  19. الوجوه والنظائر، ج‌ 1، ص‌ 326.
  20. شرح فصوص الحكم، ص‌ 525.
  21. المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ التبیان، ج‌ 5، ص‌ 467؛ المنار، ج‌ 12، ص‌ 57.
  22. مجمع‌البیان، ج‌ 5، ص‌ 230؛ التبیان، ج‌ 5، ص‌ 466؛ الكشاف، ج 2، ص‌ 387؛ تفسیر ابن ‌عربى، ج‌ 1، ص‌ 558.
  23. همان؛ التحقیق، ج‌ 3، ص‌ 8.
  24. راهنما، ج 8، ص 61؛ تفسیر نور، ج 5، ص 293؛ الفرقان، ج 11‌ـ‌12، ص 268.
  25. اطیب البیان، ج‌ 7، ص‌ 33.
  26. الكافى، ج‌ 1، ص‌ 391.
  27. شرح منازل السائرین، ص‌ 27 و 100.
  28. همان.
  29. همان، ص‌ 116.
  30. همان، ص‌ 117‌ـ‌119.
  31. المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 622؛ رحمة من‌الرحمن، ج ‌3، ص‌ 169.
  32. المیزان، ج‌ 10، ص‌ 193؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 622؛ المنار، ج 12، ص‌ 57.
  33. رحمة من ‌الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169؛ تفسیر ابن ‌عربى، ج 1، ص‌ 558 و ج 2، ص 106؛ روض‌الجنان، ج‌ 10، ص‌ 256.
  34. الفرقان، ج‌ 17‌ـ‌18، ص‌ 102.
  35. مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 134؛ الكشاف، ج‌ 3، ص‌ 157؛ التفسیرالكبیر، ج‌ 8، ص‌ 225.
  36. المیزان، ج‌ 14، ص‌ 375؛ رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169؛ التفسیر الكبیر، ج‌ 8، ص‌ 225.
  37. مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 134.
  38. رحمة من الرحمن، ج‌ 3، ص‌ 169.
  39. مجمع البیان، ج‌ 7، ص‌ 134.
  40. بیان السعاده، ج‌ 3، ص‌ 77.
  41. مجمع البیان، ج‌ 7، ص‌ 134؛ راهنما، ج‌ 11، ص‌ 583.
  42. همان.

منابع

محمدمهدى خراسانی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 328-333.