الأحاديث الواردة في الخلفاء علی ترتيب الخلافة (کتاب): تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:Ketab47.jpg|بندانگشتی|الآحاديث الواردة في الخلفاء علي ترتيب الخلافة]]
+
{{مشخصات کتاب
  
'''الأحاديث الواردة في الخلفاء علی ترتيب الخلافة'''، نوشته [[حسینی میلانی، علی|سید علی حسینی میلانی]]، کتابی است به زبان عربی و با موضوع کلام شیعی. نویسنده در این کتاب در پی اثبات جعلی بودن احادیث وارده در مناقب خلفا (احادیثی که نام خلفا در آنها به ترتیب ذکر شده) است و بیشتر، روایات صحاح سته را مد نظر دارد. علت این امر این است که روایات این کتاب‌ها نزد اهل سنت تلقی به قبول شده‌اند.
+
|عنوان=
  
==ساختار==
+
|تصویر= [[پرونده:Ketab47.jpg|240px|وسط]]
کتاب با سخن ناشر (مركز الحقائق الإسلامية) و مقدمه نویسنده آغاز شده و مباحث آن در ضمن چهارده حدیث (که هر حدیثی بحثی جداگانه دارد) و یک خاتمه سامان یافته است.
 
  
نویسنده به منابع متعددی، از جمله: [[صحيح البخاري]]، [[صحيح مسلم]]، تهذيب التهذيب، ميزان الاعتدال، شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، [[الاستيعاب في معرفة الأصحاب|الاستيعاب]]، الكاشف، [[وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان|وفيات الأعيان]]، [[تحف العقول عن آل الرسول(صلى‌الله‌عليهم)|تحف العقول]] عن آل الرسول، شفاء، نسيم الرياض، عمدة القاري، [[سنن ابن ماجة|سنن ابن ماجه]]، [[الجامع الصحیح و هو سنن الترمذي|سنن ترمذی]]، سنن ابی‌داوود، المستدرك علی الصحيحين، كنز العمال و... استناد کرده است.
+
|نویسنده= سید علی حسینی میلانی
مطالب این کتاب، حاصل برخی مباحث [[حسینی میلانی، علی|آیت‌الله سید علی میلانی]] در جلسه درس بوده که به درخواست برخی از فضلا مستند شده و به‌صورت کتاب درآمده است.<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص7</ref>
 
  
 +
|موضوع= احادیث اهل سنت
  
==گزارش محتوا==
+
|زبان= عربی
مؤلف در مقدمه مدعی است که قطعا تمام روایاتی که درباره مناقب خلفا آمده و نام‌های آنان در آنها به ترتیب ذکر شده است، جعلی هستند و بعد ادعای بالاتری را مطرح می‌کند مبنی بر اینکه این امر اختصاصی به باب مناقب ندارد، بلکه جعلی بودن احادیثی با این ساختار (حتی در روایاتی که از پیامبر(ص)) در تمامی باب‌ها قطعی است. او طرح نوشتن این کتاب را ذکر همین مطلب در دروس خودش و درخواست مستندسازی این امر توسط شاگردانش می‌داند.<ref>ر.ک: همان</ref>
 
  
او نمونه‌ای را در مقدمه ذکر می‌کند و آن را به علت وجود ابن ابی‌ملیکه در سلسله راویان، نامعتبر می‌شمارد. ابن ابی‌ملیکه، قاضی و مؤذن عبدالله بن زبیر، از ناصبیان و دشمن اهل‌بیت(ع) بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>
+
|تعداد جلد= ۱
  
 +
|عنوان افزوده1=
  
اولین روایت کتاب، از قول ابوموسی اشعری، درباره مژده بهشت دادن پیامبر(ص) به ابوبکر، عمر و عثمان که در صحاح [[صحيح البخاري|بخاری]] و مسلم آمده است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص13-10</ref>مؤلف با استفاده از منابع، به جرح و تعدیل سه تن از راویان این حدیث؛ یعنی: شریک بن ابی‌نمر، عثمان بن غیاث و ابی‌اسامه می‌پردازد و با نشان دادن ضعف سندی روایت، از آن اعراض می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص15-13</ref>
+
|افزوده1=
  
روایت دوم ماجرایی است که عایشه همسر رسول خدا نقل کرده، درباره اینکه ابوبکر و عمر و عثمان به خدمت رسول خدا(ص) شرفیاب شدند و ایشان حاجات آنان را برآورده کردند، ولی بین عثمان با ابوبکر و عمر در نحوه برخورد تفاوت قائل شدند.<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>مؤلف با بررسی راویان سند و تضعیف عقیل بن خالد از سوی یحیای قطان و بیان دشمنی علنی زهری با خاندان اهل‌بیت(ع) (تا جایی که جز زهری همه قبول دارند که اولین گرونده به اسلام [[امام على(ع)|علی بن ابی‌طالب(ع)]]) به رد روایت مزبور می‌پردازد و چند صفحه درباره زهری توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، ص21-17</ref>
+
|عنوان افزوده2=
 
روایت سوم از ابوهریره است. در این روایت بیان شده که رسول‌الله(ص) بر روی کوه حرا بودند که کوه شروع به حرکت کرد. ایشان خطاب به حرا فرمودند: ای حرا بایست که اینان که بر روی تو ایستاده‌اند، نبی یا صدّیق یا شهید هستند و افرادی که روی کوه ایستاده بودند، پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، علی(ع)، طلحه، زبیر و سعد بن ابی‌وقّاص بودند. این روایت از باب فضائل طلحه و زبیر کتاب «[[فضائل الصحابة]]» نقل شده است. نویسنده بر این روایت، هم ایراد متنی دارد و هم ایراد سندی. ایراد محتوایی آن، این است که سعد بن ابی‌وقّاص در قصرش به مرض طاعون درگذشت؛ درحالی‌که در روایت از جمله شهدا به حساب آمده است. ایراد سندی آن هم به دلیل وجود اسماعیل بن ابی‌قبیس و دیگران در طریق آن.<ref>ر.ک: همان، ص23-22</ref>
 
 
 
روایت چهارم در ذکر فضیلت عثمان است. در این حدیث بیان شده که پیامبر خدا(ص) در زمان بیماری فرمودند: دوست داشتم بعضی از یارانم پیشم باشند. به ایشان عرض شد آیا ابوبکر را صدا بزنیم؟ ایشان سکوت کردند و درباره عمر نیز همین کار را کردند، اما وقتی گفتند عثمان را صدا بزنیم، فرمودند: بله. در این دیدار، پیامبر(ص) و عثمان خلوت کردند و رنگ صورت عثمان از سخنانی که از پیامبر می‌شنید، دگرگون می‌شد. بعدها ابوسهله غلام عثمان گفته بود که عثمان در یوم الدار گفته که پیامبر خدا(ص) وظیفه‌ای را بر دوش من نهاده که آن را انجام می‌دهم و علی(ع) در کلامش فرموده‌اند: من نیز بر آن صبر می‌کنم. نویسنده این روایت را به دلیل وجود قیس بن ابی‌حازم در طریق آن جرح می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص27-25</ref>
 
 
 
روایت پنجم، حدیثی است که در آن، مهربان‌ترین فرد از امت پیامبر(ص)، ابوبکر، جدی‌ترین شخص در امور الهی، عمر و باحیاترین آنان، عثمان معرفی شده است. نویسنده، این روایت را از چند جای مختلف نقل کرده و در سند هریک خدشه می‌کند و آن را حدیثی ساختگی می‌داند.<ref>ر.ک: همان، ص37-28</ref>
 
 
 
روایت ششم، در بیان خلافت ابوبکر و عمر و عثمان پس از پیامبر(ص) است که به لحاظ سند و محتوا دارای اشکال است. ایراد محتوایی آن این است که عایشه که راوی حدیث است در آن زمان صغیر بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص39-38</ref>
 
 
روایت هفتم هم به‌خاطر بغض راویان با اهل‌بیت(ع)، مردود است.<ref>ر.ک: همان، ص43</ref>
 
 
هشتمین روایت که [[طبرانی، سلیمان بن احمد|طبرانی]] آن را از معاذ بن جبل نقل کرده، دلالت بر هم‌رتبگی سه خلیفه اول با پیامبر خدا(ص) دارد. این روایت هم به دلیل وجود عمرو بن واقد در طریق آن به مشکل روایات قبلی دچار است.
 
  
در روایت نهم آمده که پیامبر خدا(ص) فرمود: خداوند من را به دوستی چهار تن از اصحابم امر کرده و من آنان را دوست می‌دارم: ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع).<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>وجود سلیمان بن عیسی سجزی در طریق این حدیث، باعث ضعف آن است.<ref>ر.ک: همان</ref>
+
|افزوده2=
  
محتوای دهمین روایت، بشارت بهشت و خلافت پس از پیامبر(ص) به خلفای سه‌گانه است. از جمله کسانی که به کذب و جعلی بودن این روایت تصریح کرده‌، ذهبی است. ابن حجر هم گفته: اگر چنین روایتی صحیح بود، عمر نمی‌بایست خلافت پس از خود را به نظر شورا واگذار می‌کرد؛ زیرا این امر با تصریح پیامبر(ص) به خلافت عثمان پس از خودشان سازگاری ندارد.<ref>ر.ک: همان، ص51-48</ref>
+
|لینک= [http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/64663/ الأحاديث الواردة فی الخلفاء]
  
در حدیث یازدهم، نقل شده که پیامبر خدا(ص)، از جانب خداوند مأمور شده که ابوبکر را همچون پدر، عمر را راهنما، عثمان را تکیه‌گاه و پشتیبان و علی را پشتوانه قرار دهد.<ref>ر.ک: همان، ص53-52</ref>
+
}}
 +
'''«الأحادیث الواردة فی الخلفاء علی ترتیب الخلافة»'''، تألیف [[سید علی حسینی میلانی]]، کتابی است [[کلام|کلامی]] به زبان عربی، که مؤلف در آن به نقد و بررسی [[سند حدیث|سند]] و محتوای [[حدیث|احادیث]] وارده در مناقب [[خلفای نخستین]] (احادیثی که نام خلفا در آنها به ترتیب ذکر شده) پرداخته و آنها را روایاتی [[حدیث ضعیف|ضعیف]] و [[حدیث جعلی|جعلی]] معرفی می‌کند.
  
حدیث دوازدهم، درباره دعای پیامبر(ص) در حق خلفای سه‌گانه و [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] است، به‌خاطر ویژگی‌هایی که هریک داشته‌اند.<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>
+
==معرفی کتاب==
 +
مطالب کتاب «الأحادیث الواردة فی الخلفاء علی ترتیب الخلافة»، حاصل برخی مباحث آیت‌الله [[سید علی حسینی میلانی]] در جلسه درس بوده که به درخواست برخی از فضلا مستند شده و به‌صورت کتاب درآمده است.
  
سیزدهمین روایت، از زبان پیامبر(ص) بیان می‌کند که بر برگ تمامی درختان بهشتی نوشته شده: محمد رسول الله، أبوبکر الصديق، عمر الفاروق، عثمان ذي النورين.<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>
+
این کتاب با سخن ناشر (مرکز الحقائق الإسلامیة) و مقدمه نویسنده آغاز شده و مباحث آن در ضمن چهارده [[حدیث]] (که هر حدیثی بحثی جداگانه دارد) و یک خاتمه سامان یافته است.
  
حدیث چهاردهم، متضمن ورود اصحاب پیامبر(ص) (ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع)) به بهشت و اختیاراتی است که به آنان در آنجا داده می‌شود.<ref>ر.ک: همان، ص64-63</ref>
+
نویسنده به منابع متعددی از جمله: [[صحیح بخاری|صحیح بخاری]]، [[صحیح مسلم]]، تهذیب التهذیب، [[میزان الاعتدال (کتاب)|میزان الاعتدال]]، [[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید (کتاب)|شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید]]، [[الاستیعاب فی معرفة الاصحاب (کتاب)|الاستیعاب]]، [[وفیات الاعیان (کتاب)|وفیات الأعیان]]، [[تحف العقول|تحف العقول]]، عمدة القاری، [[سنن ابن ماجة|سنن ابن ماجه]]، [[سنن ترمذی (کتاب)|سنن ترمذی]]، [[سنن ابی داوود (کتاب)|سنن ابی‌داوود]]، [[مستدرک حاکم نیشابوری (کتاب)|المستدرک علی الصحیحین]]، [[کنز العمال (کتاب)|کنز العمال]] و... استناد کرده است.
 +
وی در این کتاب بیشتر، روایات [[صحاح سته]] را مد نظر دارد؛ علت این امر این است که روایات این کتاب‌ها نزد [[اهل سنت]] تلقی به قبول شده‌اند.
 +
==محتوای کتاب==
 +
مؤلف در مقدمه مدعی است که تمام روایاتی که درباره مناقب [[خلفای نخستین|خلفا]] آمده و نامشان در آنها به ترتیب ذکر شده است، [[حدیث جعلی|جعلی]] هستند و بعد ادعای بالاتری را مطرح می‌کند مبنی بر اینکه این امر اختصاصی به باب مناقب ندارد، بلکه جعلی بودن [[احادیث|احادیثی]] با این ساختار (حتی در روایاتی که از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]) در تمامی باب‌ها قطعی است.  
  
مؤلف با نقد و بررسی سند و محتوای تمامی این روایات، اینها را هم مانند روایات دیگر ضعیف یا جعلی می‌داند.
+
* اولین روایت کتاب، از قول [[ابوموسی اشعری]]، درباره مژده [[بهشت]] دادن [[پیامبر اسلام|پیامبر]](ص) به [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[عثمان]] که در صحاح [[صحیح بخاری|بخاری]] و [[صحیح مسلم (کتاب)|مسلم]] آمده است. مؤلف با استفاده از منابع، به [[جرح و تعدیل]] سه تن از راویان این حدیث؛ یعنی: شریک بن ابی‌نمر، عثمان بن غیاث و ابی‌اسامه می‌پردازد و با نشان دادن ضعف [[سند حدیث|سندی]] روایت، از آن اعراض می‌کند.
 +
* روایت دوم ماجرایی است که [[عایشه]] همسر رسول خدا نقل کرده، درباره اینکه ابوبکر و عمر و عثمان به خدمت رسول خدا(ص) شرفیاب شدند و ایشان حاجات آنان را برآورده کردند، ولی بین عثمان با ابوبکر و عمر در نحوه برخورد تفاوت قائل شدند. مؤلف با بررسی راویان سند و تضعیف عقیل بن خالد از سوی یحیای قطان و بیان دشمنی علنی زهری با خاندان [[اهل البیت|اهل‌بیت]](ع)، به رد روایت مزبور می‌پردازد و چند صفحه درباره زهری توضیح می‌دهد.
 +
* روایت سوم از [[ابوهریره]] است. در این روایت بیان شده که رسول‌الله(ص) بر روی کوه [[غار حرا|حرا]] بودند که کوه شروع به حرکت کرد. ایشان خطاب به حرا فرمودند: ای حرا بایست که اینان که بر روی تو ایستاده‌اند، نبی یا صدّیق یا شهید هستند و افرادی که روی کوه ایستاده بودند، پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، [[امام علی علیه السلام|علی]](ع)، [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]]، [[زبیر بن عوام|زبیر]] و [[سعد بن ابی وقاص|سعد بن ابی‌وقّاص]] بودند. این روایت از باب فضائل طلحه و زبیر کتاب «[[فضائل الصحابة (کتاب)|فضائل الصحابة]]» نقل شده است. نویسنده بر این روایت، هم ایراد متنی دارد و هم ایراد سندی. ایراد محتوایی آن، این است که سعد بن ابی‌وقّاص در قصرش به مرض طاعون درگذشت؛ درحالی‌که در روایت از جمله شهدا به حساب آمده است. ایراد سندی آن هم به دلیل وجود اسماعیل بن ابی‌قبیس و دیگران در طریق آن است.
 +
* روایت چهارم در ذکر فضیلت [[عثمان]] است. در این حدیث بیان شده که پیامبر خدا(ص) در زمان بیماری فرمودند: دوست داشتم بعضی از یارانم پیشم باشند. به ایشان عرض شد آیا ابوبکر را صدا بزنیم؟ ایشان سکوت کردند و درباره عمر نیز سکوت کردند، اما وقتی گفتند عثمان را صدا بزنیم، فرمودند: بله. در این دیدار، پیامبر(ص) و عثمان خلوت کردند و رنگ صورت عثمان از سخنانی که از پیامبر می‌شنید، دگرگون می‌شد. بعدها ابوسهله غلام عثمان گفته بود که عثمان در [[حدیث یوم الدار|یوم الدار]] گفته که پیامبر خدا(ص) وظیفه‌ای را بر دوش من نهاده که آن را انجام می‌دهم و علی(ع) در کلامش فرموده‌اند: من نیز بر آن صبر می‌کنم. نویسنده این روایت را به دلیل وجود قیس بن ابی‌حازم در طریق آن [[جرح و تعدیل|جرح]] می‌کند.
 +
* روایت پنجم، حدیثی است که در آن، مهربان‌ترین فرد از امت پیامبر(ص)، ابوبکر، جدی‌ترین شخص در امور الهی، عمر و باحیاترین آنان، عثمان معرفی شده است. نویسنده، این روایت را از چند جای مختلف نقل کرده و در سند هریک خدشه می‌کند و آن را حدیثی ساختگی می‌داند.
 +
* روایت ششم، در بیان [[خلافت]] ابوبکر و عمر و عثمان پس از پیامبر(ص) است که به لحاظ سند و محتوا دارای اشکال است. ایراد محتوایی آن این است که [[عایشه]] که راوی حدیث است در آن زمان صغیر بوده است.
 +
* روایت هفتم هم به‌خاطر بغض و دشمنی راویان با اهل‌بیت(ع)، مردود است.
 +
* هشتمین روایت که طبرانی آن را از [[معاذ بن جبل]] نقل کرده، دلالت بر هم‌رتبگی سه خلیفه اول با پیامبر خدا(ص) دارد. این روایت هم به دلیل وجود عمرو بن واقد در طریق آن به مشکل روایات قبلی دچار است.
 +
* در روایت نهم آمده که پیامبر خدا(ص) فرمود: خداوند من را به دوستی چهار تن از اصحابم امر کرده و من آنان را دوست می‌دارم: ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع). وجود سلیمان بن عیسی سجزی در طریق این حدیث، باعث ضعف آن است.
 +
* محتوای دهمین روایت، بشارت [[بهشت]] و خلافت پس از پیامبر(ص) به خلفای سه‌گانه است. از جمله کسانی که به کذب و جعلی بودن این روایت تصریح کرده‌، ذهبی است. [[ابن حجر عسقلانی|ابن حجر]] هم گفته: اگر چنین روایتی صحیح بود، عمر نمی‌بایست خلافت پس از خود را به نظر [[شورای شش نفره خلافت|شورا]] واگذار می‌کرد؛ زیرا این امر با تصریح پیامبر(ص) به خلافت عثمان پس از خودشان سازگاری ندارد.
 +
* در حدیث یازدهم، نقل شده که پیامبر خدا(ص)، از جانب خداوند مأمور شده که ابوبکر را همچون پدر، عمر را راهنما، عثمان را تکیه‌گاه و پشتیبان و علی را پشتوانه قرار دهد.
 +
* حدیث دوازدهم، درباره دعای پیامبر(ص) در حق خلفای سه‌گانه و [[امیرالمومنین|امیرالمؤمنین]](ع) است، به‌خاطر ویژگی‌هایی که هریک داشته‌اند.
 +
* سیزدهمین روایت، از زبان پیامبر(ص) بیان می‌کند که بر برگ تمامی درختان بهشتی نوشته شده: محمد رسول الله، أبوبکر الصدیق، عمر الفاروق، عثمان ذی النورین.
 +
* حدیث چهاردهم، متضمن ورود [[صحابه|اصحاب]] پیامبر(ص) (ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع)) به بهشت و اختیاراتی است که به آنان در آنجا داده می‌شود. مؤلف با نقد و بررسی سند و محتوای تمامی این روایات، اینها را هم مانند روایات دیگر ضعیف یا جعلی می‌داند.
  
نویسنده در خاتمه کتاب عنوان می‌کند که این مشتی بود از خروار و بر پژوهشگر علاقه‌مند است که به کتاب‌هایی چون: الموضوعات [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]]، الكامل ابن عدی، ميزان الاعتدال ذهبی، اللآلي المصنوعة [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]]، لسان الميزان [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانی]] و تنزيه الشريعة ابن عرّاق که درباره اخبار جعلی نوشته شده، مراجعه کند. البته نویسندگان این کتاب‌ها روایات صحاح سته را مستثنی کرده‌اند که ما چنین ملاحظه‌ای را نداشتیم و در این کتاب به آن‌ها هم پرداختیم و نشان دادیم که دلیلی برای چنین امری وجود ندارد و این روایات هم ضعیف یا جعلی هستند.<ref>ر.ک: همان، ص66</ref>
+
نویسنده در خاتمه کتاب عنوان می‌کند که این مشتی بود از خروار و بر پژوهشگر علاقه‌مند است که به کتاب‌هایی چون: الموضوعات [[عبدالرحمان بن جوزی|ابن جوزی]]، الکامل ابن عدی، میزان الاعتدال ذهبی، اللآلی المصنوعة [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر|سیوطی]]، لسان المیزان [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانی]] و تنزیه الشریعة ابن عرّاق که درباره اخبار جعلی نوشته شده، مراجعه کند. البته نویسندگان این کتاب‌ها روایات [[صحاح سته]] را مستثنی کرده‌اند که ما چنین ملاحظه‌ای را نداشتیم و در این کتاب به آن‌ها هم پرداختیم و نشان دادیم که دلیلی برای چنین امری وجود ندارد و این روایات هم ضعیف یا جعلی هستند.
 
   
 
   
==وضعیت کتاب==
+
==منابع==
فهرست مطالب، در آخر کتاب و منابع مورد استفاده نویسنده در پاورقی‌ها ذکر شده‌ است.
 
 
 
==پانویس ==
 
<references />
 
 
 
==منابع مقاله==
 
مقدمه و متن کتاب.
 
  
==منبع==
+
* ویکی نور
ویکی نور
 
  
 
[[رده:منابع حدیثی]]
 
[[رده:منابع حدیثی]]
 +
[[رده:کتابهای کلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۴

Ketab47.jpg
نویسنده سید علی حسینی میلانی
موضوع احادیث اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد ۱

الأحاديث الواردة فی الخلفاء

«الأحادیث الواردة فی الخلفاء علی ترتیب الخلافة»، تألیف سید علی حسینی میلانی، کتابی است کلامی به زبان عربی، که مؤلف در آن به نقد و بررسی سند و محتوای احادیث وارده در مناقب خلفای نخستین (احادیثی که نام خلفا در آنها به ترتیب ذکر شده) پرداخته و آنها را روایاتی ضعیف و جعلی معرفی می‌کند.

معرفی کتاب

مطالب کتاب «الأحادیث الواردة فی الخلفاء علی ترتیب الخلافة»، حاصل برخی مباحث آیت‌الله سید علی حسینی میلانی در جلسه درس بوده که به درخواست برخی از فضلا مستند شده و به‌صورت کتاب درآمده است.

این کتاب با سخن ناشر (مرکز الحقائق الإسلامیة) و مقدمه نویسنده آغاز شده و مباحث آن در ضمن چهارده حدیث (که هر حدیثی بحثی جداگانه دارد) و یک خاتمه سامان یافته است.

نویسنده به منابع متعددی از جمله: صحیح بخاری، صحیح مسلم، تهذیب التهذیب، میزان الاعتدال، شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، الاستیعاب، وفیات الأعیان، تحف العقول، عمدة القاری، سنن ابن ماجه، سنن ترمذی، سنن ابی‌داوود، المستدرک علی الصحیحین، کنز العمال و... استناد کرده است. وی در این کتاب بیشتر، روایات صحاح سته را مد نظر دارد؛ علت این امر این است که روایات این کتاب‌ها نزد اهل سنت تلقی به قبول شده‌اند.

محتوای کتاب

مؤلف در مقدمه مدعی است که تمام روایاتی که درباره مناقب خلفا آمده و نامشان در آنها به ترتیب ذکر شده است، جعلی هستند و بعد ادعای بالاتری را مطرح می‌کند مبنی بر اینکه این امر اختصاصی به باب مناقب ندارد، بلکه جعلی بودن احادیثی با این ساختار (حتی در روایاتی که از پیامبر اکرم) در تمامی باب‌ها قطعی است.

  • اولین روایت کتاب، از قول ابوموسی اشعری، درباره مژده بهشت دادن پیامبر(ص) به ابوبکر، عمر و عثمان که در صحاح بخاری و مسلم آمده است. مؤلف با استفاده از منابع، به جرح و تعدیل سه تن از راویان این حدیث؛ یعنی: شریک بن ابی‌نمر، عثمان بن غیاث و ابی‌اسامه می‌پردازد و با نشان دادن ضعف سندی روایت، از آن اعراض می‌کند.
  • روایت دوم ماجرایی است که عایشه همسر رسول خدا نقل کرده، درباره اینکه ابوبکر و عمر و عثمان به خدمت رسول خدا(ص) شرفیاب شدند و ایشان حاجات آنان را برآورده کردند، ولی بین عثمان با ابوبکر و عمر در نحوه برخورد تفاوت قائل شدند. مؤلف با بررسی راویان سند و تضعیف عقیل بن خالد از سوی یحیای قطان و بیان دشمنی علنی زهری با خاندان اهل‌بیت(ع)، به رد روایت مزبور می‌پردازد و چند صفحه درباره زهری توضیح می‌دهد.
  • روایت سوم از ابوهریره است. در این روایت بیان شده که رسول‌الله(ص) بر روی کوه حرا بودند که کوه شروع به حرکت کرد. ایشان خطاب به حرا فرمودند: ای حرا بایست که اینان که بر روی تو ایستاده‌اند، نبی یا صدّیق یا شهید هستند و افرادی که روی کوه ایستاده بودند، پیامبر اکرم(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، علی(ع)، طلحه، زبیر و سعد بن ابی‌وقّاص بودند. این روایت از باب فضائل طلحه و زبیر کتاب «فضائل الصحابة» نقل شده است. نویسنده بر این روایت، هم ایراد متنی دارد و هم ایراد سندی. ایراد محتوایی آن، این است که سعد بن ابی‌وقّاص در قصرش به مرض طاعون درگذشت؛ درحالی‌که در روایت از جمله شهدا به حساب آمده است. ایراد سندی آن هم به دلیل وجود اسماعیل بن ابی‌قبیس و دیگران در طریق آن است.
  • روایت چهارم در ذکر فضیلت عثمان است. در این حدیث بیان شده که پیامبر خدا(ص) در زمان بیماری فرمودند: دوست داشتم بعضی از یارانم پیشم باشند. به ایشان عرض شد آیا ابوبکر را صدا بزنیم؟ ایشان سکوت کردند و درباره عمر نیز سکوت کردند، اما وقتی گفتند عثمان را صدا بزنیم، فرمودند: بله. در این دیدار، پیامبر(ص) و عثمان خلوت کردند و رنگ صورت عثمان از سخنانی که از پیامبر می‌شنید، دگرگون می‌شد. بعدها ابوسهله غلام عثمان گفته بود که عثمان در یوم الدار گفته که پیامبر خدا(ص) وظیفه‌ای را بر دوش من نهاده که آن را انجام می‌دهم و علی(ع) در کلامش فرموده‌اند: من نیز بر آن صبر می‌کنم. نویسنده این روایت را به دلیل وجود قیس بن ابی‌حازم در طریق آن جرح می‌کند.
  • روایت پنجم، حدیثی است که در آن، مهربان‌ترین فرد از امت پیامبر(ص)، ابوبکر، جدی‌ترین شخص در امور الهی، عمر و باحیاترین آنان، عثمان معرفی شده است. نویسنده، این روایت را از چند جای مختلف نقل کرده و در سند هریک خدشه می‌کند و آن را حدیثی ساختگی می‌داند.
  • روایت ششم، در بیان خلافت ابوبکر و عمر و عثمان پس از پیامبر(ص) است که به لحاظ سند و محتوا دارای اشکال است. ایراد محتوایی آن این است که عایشه که راوی حدیث است در آن زمان صغیر بوده است.
  • روایت هفتم هم به‌خاطر بغض و دشمنی راویان با اهل‌بیت(ع)، مردود است.
  • هشتمین روایت که طبرانی آن را از معاذ بن جبل نقل کرده، دلالت بر هم‌رتبگی سه خلیفه اول با پیامبر خدا(ص) دارد. این روایت هم به دلیل وجود عمرو بن واقد در طریق آن به مشکل روایات قبلی دچار است.
  • در روایت نهم آمده که پیامبر خدا(ص) فرمود: خداوند من را به دوستی چهار تن از اصحابم امر کرده و من آنان را دوست می‌دارم: ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع). وجود سلیمان بن عیسی سجزی در طریق این حدیث، باعث ضعف آن است.
  • محتوای دهمین روایت، بشارت بهشت و خلافت پس از پیامبر(ص) به خلفای سه‌گانه است. از جمله کسانی که به کذب و جعلی بودن این روایت تصریح کرده‌، ذهبی است. ابن حجر هم گفته: اگر چنین روایتی صحیح بود، عمر نمی‌بایست خلافت پس از خود را به نظر شورا واگذار می‌کرد؛ زیرا این امر با تصریح پیامبر(ص) به خلافت عثمان پس از خودشان سازگاری ندارد.
  • در حدیث یازدهم، نقل شده که پیامبر خدا(ص)، از جانب خداوند مأمور شده که ابوبکر را همچون پدر، عمر را راهنما، عثمان را تکیه‌گاه و پشتیبان و علی را پشتوانه قرار دهد.
  • حدیث دوازدهم، درباره دعای پیامبر(ص) در حق خلفای سه‌گانه و امیرالمؤمنین(ع) است، به‌خاطر ویژگی‌هایی که هریک داشته‌اند.
  • سیزدهمین روایت، از زبان پیامبر(ص) بیان می‌کند که بر برگ تمامی درختان بهشتی نوشته شده: محمد رسول الله، أبوبکر الصدیق، عمر الفاروق، عثمان ذی النورین.
  • حدیث چهاردهم، متضمن ورود اصحاب پیامبر(ص) (ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع)) به بهشت و اختیاراتی است که به آنان در آنجا داده می‌شود. مؤلف با نقد و بررسی سند و محتوای تمامی این روایات، اینها را هم مانند روایات دیگر ضعیف یا جعلی می‌داند.

نویسنده در خاتمه کتاب عنوان می‌کند که این مشتی بود از خروار و بر پژوهشگر علاقه‌مند است که به کتاب‌هایی چون: الموضوعات ابن جوزی، الکامل ابن عدی، میزان الاعتدال ذهبی، اللآلی المصنوعة سیوطی، لسان المیزان ابن حجر عسقلانی و تنزیه الشریعة ابن عرّاق که درباره اخبار جعلی نوشته شده، مراجعه کند. البته نویسندگان این کتاب‌ها روایات صحاح سته را مستثنی کرده‌اند که ما چنین ملاحظه‌ای را نداشتیم و در این کتاب به آن‌ها هم پرداختیم و نشان دادیم که دلیلی برای چنین امری وجود ندارد و این روایات هم ضعیف یا جعلی هستند.

منابع

  • ویکی نور