اباصلت هروی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۴۱ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی ' <keywords content='کلید واژه: یاران امام رضا علیه السلام، اباصلت هروی، زندگینامه اباصل...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

منبع: مجله کوثر: اسفند 1378، شماره 36

اباصلت هروي خادم خورشيد

اباصلت يکي از اصحاب خاص علي بن موسي الرضا علیه السلام و خادم و محرم اسرار آن حضرت بود. در اين مقاله با سيماي تابناک او آشنامي شويم. گر چه بازسازي چهره ي او پس از هزار و دويست سال کارآساني نيست.

تولد

جد اعلاي عبدالسلام در هرات زندگي مي کرد. وي در يکي از جنگ ها اسير و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گرديد; لذا پدران وي در مدينه زندگي مي کردند و او در مدينه منوره متولد گرديد و در آن جا رشد نمود. وي براي بدست آوردن احاديث و سخنان گهربار اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله مسافرت هاي زيادي نمود. گاهي در بغداد و حجاز، و کوفه و يمن و مدتي در نيشابور و ديگر شهرهاي خراسان بسر برد. او در علم حديث مقامي بلند و ارجمند پيدا کرد.

سلسله نسب

عبدالسلام فرزند صالح، کنيه اش اباصلت و معروف به هروي است. سمعاني در انساب خود مي گويد: ابوالصلت فرزند صالح، فرزند سليمان، فرزند ايوب، فرزند ميسره هروي قرشي، از مواليان عبدالرحمان بن جندب است. چون که جد اعلاي وي برده عبدالرحمان بود، وي را از مواليان وي شمردند.

شيداي ولايت

اباصلت با اين که از راويان اهل سنت نيز روايات زيادي نقل کرده و در بين آن ها نيز به صدق و راستي معروف است، اما شيداي ولايت و عاشق اهل بيت پيامبر، خصوصا علي بن موسي الرضا علیه السلام بود. تا جايي که افتخار خدمت گذاري آن حضرت را به دست آورد و محرم اسرار آن امام همام علیه السلام گرديد.

از روايات زيادي استفاده مي شود که اباصلت مورد عنايت و توجه حضرت امام رضا علیه السلام بود و امام او را بسيار دوست مي داشت. در پيشبرد محافل و مجالس او را همراه خود مي برد. و در مواقع خاص تذکرات بسيار سازنده اي به او مي داد و شخصيت ايماني او را پرورش مي داد.

اباصلت مي گويد: آخرين جمعه ماه شعبان به محضرابي الحسن علي بن موسي الرضا علیه السلام بار يافتم. حضرت به من فرمود: اي اباصلت! بيشترين روزهاي ماه شعبان را پشت سرگذاشتي و اين آخرين جمعه از آن ماه است. در اين بقيه روزهايي که از شعبان باقي است، کوتاهي هايت را تدارک کن، و بيشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآن مشغول باش. و از گناهانت توبه کن و براي ورود به ماه مبارک رمضان آماده باش تا بتواني آن را با اخلاص درک کني. امانتي برگردنت نباشد مگر اين که ادا کني. کينه اي از مومني در دلت باقي نگذار، گناهان را از خود دور کن. تقواي الهي را پيشه کن و در کارهاي پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسي که به خدا توکل کند خدا او را کافي است...

اباصلت هروي تا آخرين لحظه زندگي امام رضا علیه السلام، از وي جدا نشد و حديث غم انگيز شهادت آن حضرت را چنين نقل کرد: روزي در محضر امام رضا علیه السلام بودم. آن حضرت فرمود: فردا به مجلس مامون داخل مي شوم. اگر با سرپوشيده از آن خانه خارج شدم ديگر با من سخن نگو. روز ديگر آن حضرت بعد از نماز صبح جامه هايش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر ماند تا اين که غلامان مامون آمدند. آن گاه کفش خود را پوشيد، رداي مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرت بودم. چند طبق از ميوه هاي گوناگون نزد مامون بود. او خوشه انگوري را که بعضي از دانه هاي آن را زهرآلود کرده بودند، در دست داشت و آن دانه هايي که زهرآلود نبود مي خورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جاي خود برخاست و دست در گردن مبارک امام علیه السلام انداخت و ميان دو ديده وي را بوسيد و به حسب ظاهر آن چه مي توانست اکرام و احترام نمود.

او را به جاي خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت: يابن رسول الله! از اين نيکوتر انگور نديده ام. حضرت فرمود: شايد انگور بهشت از اين نيکوتر باشد. مامون گفت: از اين انگور تناول نما. حضرت فرمود: مرا از خوردن اين انگور معاف دار. مامون خيلي اصرار کرد... حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگون شد. باقي انگور را بر زمين افکند و از آن مجلس برخاست. مامون گفت: اي پسر عمو کجا مي روي؟! فرمود: به آن جا که مرا فرستادي. آن حضرت غمگين و محزون سر خود را پوشيد و از خانه مامون بيرون آمد.

اباصلت مي گويد: به دستور وي با او سخن نگفتم تا به خانه خود وارد شد و فرمود: در را ببند... امام رضا علیه السلام با همين انگور زهر آلود به ديار ابد شتافت و شربت شهادت نوشيد.

در منظر اهل نظر

اباصلت هروي در نزد تمام رجال شناسان شيعه، و اکثر علماي اهل سنت مورد وثوق مي باشد. روايات وي را با اطمينان خاطر مي پذيرند.

نجاشي مي گويد: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروي راوي احاديثي از امام رضا علیه السلام است. وي از ثقات به شمار مي رود و کتابي درباره رحلت امام رضا علیه السلام تاليف نموده است.

کشي مي گويد: ابوصلت داراي احاديثي منقح و صحيح مي باشد و ما ديديم که او حديث مي شنود و به تشيع بسيار علاقمند است. هيچ گاه دروغ از او مشاهده نشد.

علامه حلي، وي را از راويان امام رضا علیه السلام و مورد اطمينان مي داند و احاديث وي را صحيح مي شمارد. اباصلت هروي به علت اين که با اهل سنت نيز معاشرت داشت و از آن ها روايت نقل مي کرد، براي بعضي اين اشتباه پيش آمد که او را عامي و از اهل سنت معرفي کردند.

مرحوم شيخ طوسي، مي گويد: ابوالصلت خراساني هروي، عامي است و از اصحاب امام رضا علیه السلام مي باشد و بکر بن صالح از وي روايت نقل کرده است.

مرحوم شيخ حر عاملي مي گويد: شهيد ثاني چنين نقل کرده است که براي مرحوم شيخ طوسي اشتباهي رخ داده و اباصلت را به علت اختلاط با اهل سنت، عامي معرفي کرده است.

مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبارالرضا رواياتي از وي نقل کرده است که دليل بر صحت اعتقاد و تشيع وي مي باشد.

ابراهيم بن هاشم مي گويد: امام رضا علیه السلام به اباصلت هروي فرمود: آيا تو نيز مانند ديگران، به آن چه خداوند متعال نسبت به ما واجب کرده يعني ولايت ما منکر هستي؟ اباصلت مي گويد: به خدا پناه مي برم، بلکه من به ولايت شما اقرار دارم.

روايات و دلائل و شواهد ديگري نيز حاکي است که وي نه تنها به ولايت امام رضا علیه السلام اقرار داشت، بلکه عاشق و شيداي اهل بيت پيامبر صلی الله علیه و آله بود.

در نظر اهل سنت

عبدالسلام اباصلت هروي در نظر اکثر علماي اهل سنت مردي صالح و راستگو مي باشد. اما اکثر احاديث وي را چون که بوي محبت اهل البيت دارد، نپذيرفتند و آن ها را غير معروف شمردند.

ذهبي در ميزان الاعتدال چنين نوشته است: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت مرد صالحي است غير اين که او شيعي است...

دار قطني مي گويد: او رافضي و متهم است. از او نقل شده که گفته است: سنگ علويان بهتر از همه بني اميه مي باشد.

ابن جوزي مي گويد: او خادم امام رضا علیه السلام و مرد صالحي مي باشد.

يحيي بن معين مي گويد: ابوصلت راستگو و مورد اطمينان است و در نزد ما از دروغگويان محسوب نمي شود. تنها عيبي که دارد، شيعه و دوستدار آل رسول است. در نظر آن ها همين، دوستي اهل بيت پيامبر تنها عيب اوست. و در نظر ما شيعيان اين بالاترين افتخار وي است که همه آن را اقرار دارند.

اباصلت در نيشابور و خراسان

اباصلت که تا آن زمان در علم حديث شهرت بسزايي يافته بود و از مراکز علمي آن روز يعني: شام، حجاز، يمن، عراق و جاهاي ديگر ديدن نموده بود و با مشايخ آن زمان ارتباط برقرار کرده بود، براي استماع احاديث جديد به نيشابور وارد شد. وقتي مشاهده کرد که اين شهر از حوزه هاي بزرگ علمي و حديثي است در آن جا اقامت گزيد.

هنگام ورود حضرت علي بن موسي الرضا علیه السلام به نيشابور، اباصلت نيز در اين شهر بود. حدیث سلسله الذهب را که در آن شهر املا فرمود، اباصلت نيز آن را نقل نموده است. اباصلت مي گويد: هنگامي که امام خواستند از نيشابور به طرف طوس بروند حافظان و ائمه اهل حديث نزد آن حضرت آمدند و از وي خواستند تا حديثي از جدش براي آن ها املا فرمايد...

اباصلت بعد از حرکت امام رضا علیه السلام از نيشابور، همراه وي از نيشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو حرکت نمود. هنگامی که امام رضا علیه السلام به نزديک سناباد رسيد. متوجه شدند که مردم از سنگ کوه براي طبخ غذا، ديگ مي تراشند. امام رضا علیه السلام به آن کوه تکيه داد و دستور داد: براي آن حضرت نيز ديگي از آن سنگ ها بتراشند و در آن غذا طبخ نمايند. سپس همراه امام رضا علیه السلام وارد مرو شد.

ابن حجر مي گويد: اباصلت در همه مجالس و محافل با امام رضا علیه السلام بود و هنگام مناظرات و احتجاجات امام با روساي اديان و متکلمان و دانشمندان حاضر بودند.

اباصلت بعد از شهادت جان سوز علي بن موسي الرضا علیه السلام دوباره به نيشابور بازگشت و به مناظرات و بحث هاي علمي و حديثي مشغول شد.

وفات

عبدالسلام بن صالح، اباصلت هروي، با عمري پربرکت در نشر احاديث اهل بيت پيغمبر صلی الله علیه و آله و بحث و مناظره با منکرين دين و مخالفين و خدمت گذاري سال هايي از عمرش به حضرت امام رضا علیه السلام در سال 232 يا236 ه.ق دار فاني را وداع گفت، و دوستداران علم و حديث را داغدار نمود. آن چه مسلم است، اندکي قبل از وفات در نيشابور بوده است. اما در کجا وفات يافته و در کجا مدفون گرديده در کتب تاريخ و حديث از آن ذکري نيست.

در حومه شهر مقدس مشهد در کنار جاده سنگ بست مزاري است که مي گويند قبر اباصلت مي باشد. و مردم او را در آن جا زيارت مي کنند. ولي در آن مزار هيچ گونه اثر و نشانه اي که ثابت کند اين مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحي هم در اثبات اين مطلب در آن جا نمي باشد. البته خود اين شهرت تاريخي مي تواند قرينه اي بر اين موضوع باشد.