قاعده انحلال

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«قاعده اِنحلال» به معنای برهم‌خوردن و از بین رفتن حقیقى یا حکمى چیزى، یکی از قواعد فقهی و اصولی است که در موارد متعددی مانند انحلال علم اجمالى، انحلال عقود و انحلال حکم تکلیفی کاربرد دارد.

بیان قاعده انحلال

«انحِلال»، یک اصطلاح فلسفی بوده و به معنای «بر هم ریختن»، «متلاشى شدن‌»[۱] و «زوال صورت»[۲] است. به بیان دیگر، انحلال، زایل شدن و برهم ریختن حقیقى یا حکمى صورت چیزى است.

برای اثبات قاعدۀ انحلال، به استقرا، اجماع و بنای عرف و عقلا در معاملات و غیر آن استدلال شده است،[۳] هرچند برخی در همۀ ادلۀ یاد شده مناقشه کرده‌اند.[۴] اما بنابر این قول، که انحلال مطابق با قاعدۀ اولی است، نیازی به دلیل خاص نیست، بلکه عمومات عناوین معاملات و ایقاعات و اطلاقات آن، شامل عقد و ایقاع منحل شده نیز می‌شود، چنان‌که عقد و ایقاع مستقل را دربر می‌گیرد.[۵]

از انحلال در اصول فقه، کتاب های قواعد فقهى و نیز باب ‌هاى عقود و ایقاعات فقه سخن رفته است.

موارد قاعده انحلال

مهم‌ترین موارد انحلال در اصول و فقه عبارتند از:

۱. علم اجمالى:

گاه علم اجمالى به صورت حقیقى یا حکمى انحلال مى ‌یابد. بدین بیان که: هر گاه مکلّف ابتدا به وجوب یکى از دو چیز -مانند نماز ظهر یا نماز جمعه در روز جمعه- علم اجمالى دارد و آن گاه به وجوب یکى از آن دو به طور مشخّص -مانند نماز ظهر- علم تفصیلى پیدا کند، علم اجمالى او که در ابتدا داشته، بر هم ریخته و از بین مى ‌رود. زوال و از بین رفتن علم اجمالى به سبب‌ حدوث و پیدایش علم تفصیلى، انحلال علم اجمالى نامیده مى ‌شود.

این نوع انحلال، حقیقى است، امّا اگر دلیلى معتبر بر تعیین آنچه اجمالاً معلوم است اقامه شود، بدون این که علم تفصیلى پدید آید، مانند این که راوى عادل از وجوب نماز ظهر در روز جمعه خبر دهد نه نماز جمعه، عمل بر اساس آن دلیل و مترتّب کردن حکم واقعى بر آن و ترک احتیاط در طرف مقابل (نماز جمعه) را چون در حکم انحلال حقیقى است، انحلال حکمى گویند.[۶]

۲. عقود و ایقاعات:

انحلال عقد یا ایقاع[۷] در دو معناى برهم‌خوردن عقد یا ایقاع، و تحلیل عقد یا ایقاع به عقود یا ایقاعات متعدّد از جنس خود به کار مى ‌رود، که به آن «قاعدۀ انحلال عقود» گفته می شود.[۸]

  • مثالِ بر هم خوردن عقد: عقد پس از انعقاد، به سببى اختیارى مانند فسخ و اقاله یا غیر اختیارى مانند مرگ موکّل در وکالت و یا بدهکار در موارد کفالت که انحلال قهرى عقد وکالت و کفالت را در پى دارد، منحل و زایل می شود.[۹]
  • مثالِ تحلیل عقد: یکی از صورت های تحلیل عقد، موردی است که اشیاء متعددى بدون آن که قیمت هر یک جداگانه معیّن شود، مورد عقد قرار گیرد. در این صورت، عقد مزبور به اعتبار تعدّد مورد، قابل انحلال به عقود متعدّد خواهد بود. مثلاً هرگاه مورد معامله خانه و باغ باشد که به پنج میلیون تومان انتقال داده شده است، معاملۀ مزبور اگر چه در ظاهر بسیط و عقد واحد است، ولى می توان آن را به دو عقد منحل نمود، یکى معاملۀ راجع به خانه و دیگرى معاملۀ راجع به باغ و ثمن هر یک را جداگانه سنجید.
  • مثالِ بر هم خوردن ایقاع: انحلال قسم، نذر و عهد به سبب ناتوان شدن از انجام متعلّق آن، مانند این که شخصى حج امسال را نذر کند، امّا هنگام موسم حج، از انجام آن ناتوان شود.[۱۰]

۳. حکم تکلیفى:

انحلال حکم تکلیفی به دو گونه است:

  • یک. انحلال نسبت به اجزاء: اگر موضوع حکم تکلیفى ‌اى که با یک انشاء از مولای حکیم صادر شده است، مرکّب و داراى اجزا باشد، حکم واحد شامل همۀ اجزاى مرکّب مى ‌شود و به هر جزئى، سهمى از آن تعلّق پیدا مى ‌کند، که به آن سهم و حصّه «امر نفسى ضمنى» گفته مى ‌شود؛ مانند وجوب متعلّق به نماز که بر اجزاى آن پخش و هر جزئى، مأمور به امر ضمنى مى ‌شود. در این صورت، گفته می شود که حکم واحد منحل به اجزاء مرکّب شده است.[۱۱]
  • دو. انحلال نسبت به افراد: اگر موضوع حکم تکلیفى‌ اى که با یک انشاء از مولای حکیم صادر شده است، داراى مصادیق و افراد متعدّد باشد، حکم واحد از نظر عقل و عرف، به احکام مستقل متعدّدى (به تعداد همۀ مصادیق) تجزیه مى‌ شود. مانند این که گفته شود: «أکرِم کلّ عالم» (هر دانشمندى را اکرام نما) یا بگوید: «لا تکذِب» (دروغ نگو) که گویا براى اکرام هر دانشمندى، وجوب مستقلى و براى پرهیز از هر دروغى، نهى جداگانه ‌اى انشاء کرده است. هر چند هر یک از وجوب اکرام و حرمت کذب با یک انشاء بیان شده‌اند.[۱۲]

پانویس

  1. پرش به بالا سجادى، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج ۱، ص ۳۱۳، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
  2. پرش به بالا فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج ۱، ص ۶۸۴، مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  3. پرش به بالا حسینی، سیدمیرعبدالفتاح، العناوین الفقهیه، ج۲، ص۷۱-۷۸.
  4. پرش به بالا طباطبایی قمی، سیدتقی، الانوار البهیة، ص۲۰۹ -۲۱۱.
  5. پرش به بالا موسوی بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیة، ج۳، ص۱۷۰ -۱۷۱.
  6. پرش به بالا ر.ک: مشکینى، میرزا على، اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، ص ۸۲-۸۳، نشر الهادی، قم، چاپ ششم، ۱۴۱۶ق؛ صدر، سید محمدباقر، دروس فی علم الأصول، ج ۱، ص ۱۲۴، چاپ اول، دار المنتظر، ۱۴۰۵ق؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج ۱، ص ۶۸۴-۶۸۵.
  7. پرش به بالا ایقاع، در مقابل عقد و در فقه، به معنای انشاء و ایجاد مستقلی در طرف ایجاب که درستی و نفوذ آن، وابسته به انشاء قبول از طرف دیگر نیست؛ مانند طلاق، عهد. ولی عقد، انشائی است که درستی و نفوذ آن وابسته به ایجاب و قبول از هر دو طرف است.
  8. پرش به بالا ر.ک: موسوی بجنوردى، سید حسن، القواعد الفقهیة، محقق و مصحح: مهریزى، مهدى، درایتى، محمد حسن، ج ۳، ص ۱۵۹-۱۶۰، ‌نشر الهادی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ حسینی مراغى، سید میر عبد الفتاح بن على، العناوین الفقهیة، ج ۲، ص ۷۰-۷۱، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج ۱، ص ۶۸۵.
  9. پرش به بالا موسوی خویى، سید ابو القاسم، منهاج الصالحین، ج ۲، ص ۱۹۱، نشر مدینة العلم، قم، چاپ ۲۸، ۱۴۱۰ق.
  10. پرش به بالا فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج ۱، ص ۶۸۵.
  11. پرش به بالا همان، ص ۶۸۶؛ اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، ص ۸۴.
  12. پرش به بالا اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، ص ۸۳-۸۴؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ج ۱، ص ۶۸۶؛ و نیز ر.ک: القواعد الفقهیة، ج ۳، ص ۱۶۴ و ۲۴۲.

منابع

قواعد فقهی
اصالت صحت، قاعده اشتراک، اهم و مهم، تداخل اسباب و مسببات، قاعده حلیت، قاعده طهارت، قاعده فراغ و تجاوز، قاعده قرعه، لاتعاد، لاضرر، قاعده میسور، نفی عسر و حرج، قاعده ید، قاعده سوق، نفی سبیل، قاعده لزوم، قاعده تسلیط، اکل مال به باطل، ولایت حاکم بر ممتنع، الاقرب فالاقرب