بحر شعری

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«بحر» از اصطلاحات علم عروض است و عبارت است از کیفیت وزنی یا آهنگی خاصّ برآمده از تکرار یا ترکیب یک یا چند پایۀ عروضی، و به قول خواجه نصیر «تکرار ارکان». ارکان شعر، «افاعیل» هم خوانده شده است و تعداد افاعیل به طور متعارف این هشت وزن است: فاعلن، مفاعیلن، مستفعلن، فاعلاتن، مفاعلتن، متفاعلن، مفعولات.

اجزای اوّلیه شعر، که از تکرار آنها «بحر» پدید می‌آید ترکیباتی است از حروف و حرکات. مبنای این نظر در علم «ایقاع» است. در آن‌جا «حُدوثِ» اوزان از نَقَراتِ مَتَتابع باشد، و از سکون‌های متناسب که میان آن نقرات افتد.

در وزن شعر فارسی، حروف متحرّک به جای نَقَرات باشد، و حروف ساکن به جای سَکنات و هئیت برآمده از نظامِ ترتیبِ حرکات و سکنات، که موجبِ التذاذِ نَفْس می‌شود، «وزن» نامیده شده است.

خلیل بن احمد (متوفّی ۱۷۰ق)، بنیانگذار عروض عرب، اوزان اصلی شعر عرب را در پنج دایره و پانزده بحر محدود ساخته، و پس از او شاگردش، اخفش نحوی (قرن سوم قمری)، بحر متدارک را بدان‌ها افزوده است. بدین ترتیب دایرۀ اوّل مختلفه، شامل بحور طویل و مدید و بسیط،؛ دایرۀ دوم مؤتلفه، شامل بحور وافر و کامل؛ دایرۀ سوم مجتلبه تکامل بحور هزج و رجز و رمل؛ دایرۀ چهارم مشتبهه، شامل بحور منسرح و خفیف و مضارع و مقتضب و سریع و مجتث، دایرۀ پنجم متّفقه، شامل بحور متقارب و متدارک، به بحور مُسْتَحْدَث شهرت یافته است، و علمای عروض آن‌ها را ثقیل، ناخوش‌آیند و غیر ضروری دانسته‌اند.

دانشمندان عروض بحرهایی را که اجزای آنها دارای بافت و ترکیب مشابهی است در دسته‌هایی جای داده و هر دسته را بر یک دایرۀ عروضی منطبق کرده‌اند.

۱) متّفق‌ الارکان: که از تکرار افاعیل عروضی حاصل شود، شامل بحرهای هزج، رجز، رمل، وافر، کامل، متقارب، متدارک.

۲) مختلف الارکان: که از ترکیب یا از ترکیب و تکرار افاعیل عروضی حاصل شود، شامل بحرهای طویل، مدید، بسیط، غریب، قریب، مشاکل، مضارع، مقتضب، مجتثّ سریع و خفیف.

به عقیدۀ قدما، بحر از تکرار ارکان حاصل می‌شود، امّا برخی از معاصران به اقتضای ویژگی‌های عروض نوین، بحر را صورتی خاصّ از ترکیب هجاها دانسته‌اند که در آن تناسب معینی میان هجاهای کوتاه و بلند برقرار باشد، در یک قطعه نتوان آمیخت و آن را به دو گونۀ «تامّ» و «ناقص» تقسیم کرده و تعداد کلّ بحور را پانزده شمرده‌اند.

علینقی وزیری در اصطلاحات ادبی بحر را حاصل از تکرار پایه‌ها به اندازۀ تشکیل یک مصراع دانسته‌ و با استفاده از اصول علم موسیقی، چهارده پایه پیشنهاد کرده است که بحر از تکرار و ترکیب آن‌ها حاصل می‌شود. پیشنهادی او عبارت است از: فَعِل، فاعِل (دو هجایی)؛ فَعِلَن، فَعولُن، فاعِلُن، مَفْعولُن (سه هجایی)؛ فَعِلاتُن، مُفْتَعِلُن، فَعِلَتُن، فاعِلاتُن (چهار هجایی)؛ مُتَفَعولُن، مُفْتُعِلَتُن، مُفْتَعِلاتُن، مُفَتَعِلُن. در روش وزیری، هر بحر استقلال دارد و نیازی به دسته‌بندی آنها نیست. با این روش، به بیش از دو هزار بحر می‌توان دست یافت، که بسیاری از آنها ممکن است در شعر فارسی سابقه نداشته باشد.

حمیدی شیرازی از ترکیب یک سَبَب، یک وَتَد و یک فاصله، ترکیب لفظی «مُتَفاعِلاتُن» را ساخته، و دوایر، بحور و اوزان عروضی را از آن استخراج کرده و آن را «حلقۀ گم‌شده» نام داده است، و بر آن است که حلقۀ گم شدۀ متفاعلاتن مادرِ همۀ وزن‌های موجود مو ممکن الوجود زبان فارسی است.

ناتل خانلری تکرار یک یا چند پایه، از ده پایۀ تَ‌ تن‌ (-U)، تن‌تَ (-U)، تَ‌تَ (UU)؛ تن‌تن(--)، تَ‌تن تن(-U-)، تَ‌تَ‌تن(-UU)، تن‌تن‌تن (---)، تَ تَن تَ (U-U)، تن‌تَ‌تن (-U-)، تن‌تَ‌تَ (-UU)، را اساس تشکیل بحر دانسته است.

مسعود فرزاد اساس بحور شعری را ۲۳ پایه می‌داند، که همۀ آن‌ها از یک پایۀ اصلی مفعولاتن به دست می‌آید. برخی از دانشمندان برآنند که بحور عروضی پس از اسلام ریشۀ کهن ایرانی داشته است.

منابع

  • "بحر"، دانش­نامه جهان اسلام، ج۲، ص۲۷۹.