کاربر:Zamani/یادداشت: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «منابع برای تکمیل مقاله: http://akharinkhabar.ir/interestings/3860217 https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6443/8102/106...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
  
 
http://hadana.ir/%D8%B9%D9%84%D9%84-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C/
 
http://hadana.ir/%D8%B9%D9%84%D9%84-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C/
 +
 +
مقاله معاویه
 +
 +
. چون عمر به خلافت رسيد بنى اميه را به شام روانه كرد و آنان را به غزاى شام ترغيب نمود. بيشترشان به آن ديار رخت كشيدند. يزيد بن ابى سفيان را حكومت شام داد و مدت حكومت او به درازا كشيد تا سال 18 هجرى در طاعون عمواس هلاك گرديد. آنگاه برادرش معاويه را به جاى او فرستاد. عثمان نيز پس از عمر، او را در همان مقام ابقاء كرد و چنان شد كه رياست اينان در عصر اسلامى به رياستشان به دوران پيش از فتح مكه پيوست، يعنى دورانى كه بنى هاشم به مسأله نبوت سرگرم بودند و دنيا را از نظر افكنده و به جاى آن شرف‏
 +
                        تاريخ‏ابن‏خلدون/ترجمه‏متن،ج‏2،ص:3
 +
سرفرازى به وحى و شرف قرب خداوند را به وسيله يارى پيامبرش برگزيده بودند. پس مردم همواره رياست دنيوى را براى بنى اميه مى‏شناختند. بنگر كه حنظلة بن زياد كاتب، به محمد بن ابى بكر چه مى‏گويد كه: اين امر خلافت اگر بر مدار غلبه قومى بر قوم ديگر بگردد، بنى عبد مناف بر تو پيروز مى‏شوند.
 +
 +
----
 +
 +
قاصد گفت: امير المؤمنين را عمر دراز باد. [يزيد] در شرف موت بود. [206] عمر گفت: ايزد تعالى يزيد را بيامرزاد كه نيكمردى بود آزاده. در دنيا رغبتى نداشت و همّت او بر ساختن كار عقبا مقصور بودى.
 +
آنگاه ابو سفيان را بخواند. چون حاضر گشت كيفيّت حال با او بگفت. ابو سفيان سخت غمنده گشت و جزعها كرد و گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. 2: 156 و بعد پرسيد:
 +
امير المؤمنين چه انديشه دارد؟ كدام كس را به ولايت شام خواهد فرستاد؟
 +
عمر گفت: اى ابو سفيان، شما را بر وفات يزيد صابر مى‏بايد بود، و از امارت معاويه به ولايت شام خوشحالى بايد كرد كه من امارت شام بر معاويه مقرّر كردم و او را قائم مقام يزيد گردانيدم.
 +
ابو سفيان خاموش ايستاد و امير المؤمنين را دعا كرد و گفت: صلت رحم فرمودى.
 +
[82 ب‏] پس، ابو سفيان به وثاق خود آمد و هند«214»، مادر معاويه را از وفات يزيد و امارت معاويه خبر داد. هند به وفات يزيد جزعها كرد و بسيار بگريست و ماتم داشت و به امارت معاويه تسكين يافت و امير المؤمنين را ثناها بگفت و آفرينها كرد كه او در حقّ عزيزان و
 +
__________________________________________________
 +
[206] ل. ت: وى را اجل در رسيده.
 +
                        الفتوح/ترجمه،متن،ص:203
 +
خويشاوندان عظيم گرمدل و مهربان است و مسلمانان امّت محمّد رسول الله (ص) از او آسوده‏خاطر و خوشحالند و رعايت صله رحم چنانچه شايد و بايد به جاى مى‏آورد.
 +
پس، امير المؤمنين وثيقت‏نامه‏اى نوشت به معاوية بن ابى سفيان بدين مضمون:
 +
بسم الله الرّحمن الرّحيم. من عبد الله امير المؤمنين عمر إلى معاوية بن أبى سفيان. امّا بعد، بداند معاويه كه خداى تعالى اسلام را عزيز گردانيد و مشركان را خوار نمود. وعده خويشتن به وفا رسانيد. امّت پيغمبر خود را خبر داد از فتح ولايت شام و غير آن و از حاصل گشتن اموال و خزاين جبّاران [207]، همچنانكه فرمود و بشارت داد، به دست ما مسلّم گشت.

نسخهٔ ‏۲ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۶

منابع برای تکمیل مقاله:

http://akharinkhabar.ir/interestings/3860217

https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6443/8102/106486/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%87-%D9%88-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D9%85%D9%84-

http://ganjineh.valiasr-aj.com/liblist/37934/513/%D8%B7%D9%84%D8%AD%D8%A9%20%D8%A8%D9%86%20%D8%B9%D8%A8%D9%8A%D8%AF%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%91%D9%8E%D9%87#bookmark14

http://intjz.net/maqalat/sh-elale%20janghaye%20Ali%20sa.htm#_ftn9

http://hadana.ir/%D8%B9%D9%84%D9%84-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AA-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C/

مقاله معاویه

. چون عمر به خلافت رسيد بنى اميه را به شام روانه كرد و آنان را به غزاى شام ترغيب نمود. بيشترشان به آن ديار رخت كشيدند. يزيد بن ابى سفيان را حكومت شام داد و مدت حكومت او به درازا كشيد تا سال 18 هجرى در طاعون عمواس هلاك گرديد. آنگاه برادرش معاويه را به جاى او فرستاد. عثمان نيز پس از عمر، او را در همان مقام ابقاء كرد و چنان شد كه رياست اينان در عصر اسلامى به رياستشان به دوران پيش از فتح مكه پيوست، يعنى دورانى كه بنى هاشم به مسأله نبوت سرگرم بودند و دنيا را از نظر افكنده و به جاى آن شرف‏

                       تاريخ‏ابن‏خلدون/ترجمه‏متن،ج‏2،ص:3

سرفرازى به وحى و شرف قرب خداوند را به وسيله يارى پيامبرش برگزيده بودند. پس مردم همواره رياست دنيوى را براى بنى اميه مى‏شناختند. بنگر كه حنظلة بن زياد كاتب، به محمد بن ابى بكر چه مى‏گويد كه: اين امر خلافت اگر بر مدار غلبه قومى بر قوم ديگر بگردد، بنى عبد مناف بر تو پيروز مى‏شوند.


قاصد گفت: امير المؤمنين را عمر دراز باد. [يزيد] در شرف موت بود. [206] عمر گفت: ايزد تعالى يزيد را بيامرزاد كه نيكمردى بود آزاده. در دنيا رغبتى نداشت و همّت او بر ساختن كار عقبا مقصور بودى. آنگاه ابو سفيان را بخواند. چون حاضر گشت كيفيّت حال با او بگفت. ابو سفيان سخت غمنده گشت و جزعها كرد و گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. 2: 156 و بعد پرسيد: امير المؤمنين چه انديشه دارد؟ كدام كس را به ولايت شام خواهد فرستاد؟ عمر گفت: اى ابو سفيان، شما را بر وفات يزيد صابر مى‏بايد بود، و از امارت معاويه به ولايت شام خوشحالى بايد كرد كه من امارت شام بر معاويه مقرّر كردم و او را قائم مقام يزيد گردانيدم. ابو سفيان خاموش ايستاد و امير المؤمنين را دعا كرد و گفت: صلت رحم فرمودى. [82 ب‏] پس، ابو سفيان به وثاق خود آمد و هند«214»، مادر معاويه را از وفات يزيد و امارت معاويه خبر داد. هند به وفات يزيد جزعها كرد و بسيار بگريست و ماتم داشت و به امارت معاويه تسكين يافت و امير المؤمنين را ثناها بگفت و آفرينها كرد كه او در حقّ عزيزان و __________________________________________________ [206] ل. ت: وى را اجل در رسيده.

                       الفتوح/ترجمه،متن،ص:203

خويشاوندان عظيم گرمدل و مهربان است و مسلمانان امّت محمّد رسول الله (ص) از او آسوده‏خاطر و خوشحالند و رعايت صله رحم چنانچه شايد و بايد به جاى مى‏آورد. پس، امير المؤمنين وثيقت‏نامه‏اى نوشت به معاوية بن ابى سفيان بدين مضمون: بسم الله الرّحمن الرّحيم. من عبد الله امير المؤمنين عمر إلى معاوية بن أبى سفيان. امّا بعد، بداند معاويه كه خداى تعالى اسلام را عزيز گردانيد و مشركان را خوار نمود. وعده خويشتن به وفا رسانيد. امّت پيغمبر خود را خبر داد از فتح ولايت شام و غير آن و از حاصل گشتن اموال و خزاين جبّاران [207]، همچنانكه فرمود و بشارت داد، به دست ما مسلّم گشت.