معتصم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۰۲ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} {{بخشی از یک کتاب}} '''''هشتمین خلیفه عباسی''''' ابواسحاق معتص...' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


هشتمین خلیفه عباسی

ابواسحاق معتصم به سال 178 هجری تولد یافت مادرش کنیزکی بود مارده نام. به دوران مامون ولایت شام و مصر داشت و مامون به هنگام مرگ از فرزند خویش عباس که به نزد سپاهیان بسیار محبوب بود چشم پوشید و خلافت را بدو داد که در معتصم قوت و لیاقت کافی برای حفظ دولت عباسی می دید.

بیعت معتصم بروز وفات مامون بود نخست سپاهیان از اطاعت وی سرباز زدند و می خواستند عباس فرزند مامون را بخلافت بردارند اما عباس باحترام وصیت پدر با عم خویش بیعت کرد و سپاه از اراده وی تبعیت کرد.

مؤلف الفخری درباره معتصم گوید: «مردی درست رای و نیرومند بود. هزار رطل بار بر می داشت و چند قدم می برد. به شجاعت شهره بود. وی را خلیفه هشتی گفتند که هشتمین طبقه از فرزندان عباس بود و هشتمین خلیفه بود هشت و ده ساله بخلافت رسید و هشت سال و هشتماه خلافت کرد و در هشتمین ماه سال تولد یافت و هشت پسر و هشت دختر داشت و هشت جنگ کرد و هشت میلیون درم بجا گذاشت» .


حوادث ایام معتصم

معتصم به تبعیت از رویه مأمون مردم را وادار کرد به مخلوق بودن قرآن معترف شوند. وی از دانش بی بهره بود و نمی توانست در این گونه مسائل رای و نظر داشته باشد فقط سفارش برادر خود مأمون را اجرا می کرد و هر کس از دانشمندان و اهل نظر که به مخلوقیت قرآن تسلیم نمی شد آزار می دید. احمد بن حنبل فقیه و محدث معروف را تازیانه زد و بزندان کرد و همه عالمان و قاضیان دیگر اگر با نظر خلیفه که رأی معتزله بود همسخن نمی شدند در خطر تازیانه خوردن و زجر دیدن بودند. رفتار معتصم با علویان چون رفتار خلیفگان پیشین بجز مأمون سخت بود. مسعودی گوید: بسال 219 امام محمد جواد (ع) فرزند علی رضا (ع) در بغداد وفات یافت وی ام الفضل دختر مأمون را بزنی داشت گفتند که وی بفرمان معتصم شوهر خویش را مسموم کرد که بیم داشت امام جواد فرزندی بیارد و فرزندان وی که از نژاد مامونند و هم نسب به علی رضا (ع) می برند که ولیعهد مامون بود بدعوی خلافت برخیزند. بدوران معتصم محمد بن قاسم از فرزندان حسین بن علی، قیام کرد و آن تشویش که معتصم از پیش از محمد بن علی (ع) داشت قوت گرفت و به تعقیب محمد بن قاسم علوی برخاست که بسوی خراسان گریخت و مردم بسیار از خراسانیان بدو پیوستند و با سپاه معتصم جنگهای بسیار کرد عاقبت عبد الله بن طاهر وی را گرفت و به بغداد نزد معتصم برد که در سامره محبوس شد. سخن درباره وفات وی مختلف است گویند: مسموم بمرد و نیز گویند که پیروانش او را از زندان رهانیدند و بجایی نامعلوم بردند و نیز گویند که زنده است و مهدی موعود هموست و در کوفه و دیلمستان پیروان دارد که منتظر قیام اویند.

آشوب هندوان معروف به زط که راه بصره را بسته بودند و از کشتیها باج می گرفتند و راه وصول کالا را به بغداد بسته بودند از مشکلات معتصم بود که برای درهم شکستن ایشان عجیف بن عنبسه سردار عرب را مامور کرد و وی نزدیک واسط اردوگاه کرد و نهرها را بست و آب را از آنها ببرید و نه ماه با ایشان پیکار کرد و عاقبت به تسلیمشان واداشت شمار زطها از زن و مرد و کودک بیست و هفت هزار کس بود که عجیف همه را بکشتیها نشاند و روز عاشورای سال 220 به بغداد برد که معتصم و رجال دولت ایشان را بدیدند آنگاه فرمان داد تا همه را به آسیای صغیر تبعید کنند و همچنان ببودند تا رومیان شرقی بسال 241 همه را به اسیری بردند و بدین وسیله باروپا راه یافتند و در آنجا بنام کولی معروف شدند و باقیماندگان ایشان در خارج شهرها بسر می برند.

سیاست معتصم که از سپاه ترک در امور ملک کمک می خواست و عطاهای بسیارشان میداد مایه غیرت و کینه عرب شد و عجیف سردار عرب که فتنه زط را خاموش کرده بود بر ضد سرداران ترک که با عربها بدرفتاری می کردند بشورید بلکه می خواست معتصم را نیز از میان بردارد و عباس بن مامون را تحریک کرد تا بر ضد عموی خویش قیام کند و مدعی خلافت شود. سرداران عرب نیز با توطئه همدست شدند و بناشد از پس تقسیم آن غنیمت ها که در جنگ معروف عموریه بدست مسلمانان افتاده بود معتصم و افشین و اشناس را بکشند اما خبر توطئه نهان نماند و عباس و بعضی توطئه گران در مستی راز خویش را با معتصم بگفتند و وی آب را از عباس بازداشت تا جان بداد، عجیف نیز بدو ملحق شد و معتصم توطئه را در گهواره خفه کرد اما از نتایج بد آن در امان نماند که به چنگال سرداران ترک افتاد و بتدریج از سرداران عرب و پارسی دور شد و نام ایشان را از دفتر عطا حذف کرد. ترکان نیز نسبت به وی وفادار نبودند که می خواستند قدرت را از دست وی بربایند و در آن دوران که پایتخت عباسیان به سامره بود خلیفگان همه بازیچه سرداران ترک بودند.

فتح و ویرانی عموریه و شورش بابک خرمی و حادثه مازیار و افشین از حوادث بزرگ دوران معتصم بود.

تکیه معتصم بر سرداران ترک در روح عربها اثر بسیار بد داشت که در شام به پیشوائی ابی حرب مبرقع یمانی بشوریدند مبرقع کمی پیش از مرگ معتصم آتش شورش را در فلسطین مشتعل کرد زیرا در غیبت وی یکی از سپاهیان بخانه اش رفته بود و چون بیامد و از قصه خبر یافت سپاهی را بکشت و برقع افکنده بسوی اردن فراری شد و مردم را بر ضد معتصم تحریک می کرد. دعوی داشت که از نژاد امویان است پیروانش می گفتند سفیانی موعود است کسان بسیار از مردم اردن و فلسطین خاصه از قبایل یمنی بر او گرد آمدند. معتصم وجاء بن ایوب حضاری را با هزار سپاه بسرکوبی وی فرستاد و چون وجاء پیروان مبرقع را انبوه یافت که بیش از صد هزار کس در اردوگاه داشت از جنگ وی شانه خالی کرد و مقابل او اردو زد و وقت گذرانید تا موسم زراعت رسید و کشاورزان که در اردوی مبرقع بودند به دنبال کار خویش رفتند و وی با گروهی اندک بماند و سردار معتصم او را بشکست و اسیر گرفت و بسامره برد.

در موصل نیز کردان به پیشوائی جعفر کرد فتنه کردند. معتصم ایتاخ سردار ترک را بسرکوبی ایشان فرستاد. ایتاخ در محرم 227 ه با نیروی جعفر روبرو شد و جنگ آغازید که یکی از یاران وی ایتاخ را بکشت و این حادثه در اوایل خلافت واثق رخ داد.

معتصم در سال 227 پس از هشت سال و هشت ماه خلافت در گذشت و فرزندش واثق به عنوان خلیفه با مردم بیعت کرد.

منبع

حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج2 نقل از سایت حوزه، تاریخ بازیابی: 13 دیماه 1391