مروان بن محمد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (مهدی موسوی صفحهٔ خلافت مروان حمار آخرین خلیفه اموی را به مروان بن محمد منتقل کرد)
 
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
{{تقویم|روز= 15 صفر|سال= سال 127 هجری قمری}}
+
'''«مروان بن محمد بن مروان»''' معروف به «مروان حمار» (۱۳۲-۷۲ ق)، چهاردهمین و آخرین خلیفه [[بنی امیه|اموی]] است که پس از خلع «[[ابراهیم بن ولید بن عبدالملک]]» در پانزدهم [[صفر]] سال ۱۲۷ قمرى به [[خلافت]] رسید. با کشته شدن مروان توسط [[عباسیان]] در تاریخ ۱۳۲ قمرى، دوران حکومت [[امویان]] به پایان رسید.
  
 +
== دوران خلافت ==
 +
مروان حمار، عامل خلیفه در منطقه ارمنستان، پس از شنیدن خبر مرگ [[یزید بن ولید بن عبدالملک]] و جانشینى برادرش [[ابراهیم بن ولید بن عبدالملک|ابراهیم بن ولید]]، با سپاهى منظم و توانمند از ارمنستان به سوى [[شام]] عازم گردید، تا قدرت را در دست بگیرد. وى که به دلیرى و رزمندگى در میدان مبارزه، مشهور بود و ابهت نام و حرکت او، [[خلیفه]] وقت را به تزلزل مى آورد، شهرهاى میان ارمنستان و شام را یکى پس از دیگرى گشود و با سپاه سلیمان بن [[هشام بن عبدالملک]] که از سوى ابراهیم بن ولید به نبرد او آمده بود، در مکانى به نام «عین الجرّ» که میان بعلبک و [[دمشق]] در منطقه بقاع واقع است، درگیر شد و سپاه خلیفه را وادار به پذیرش شکست و عقب نشینى نمود. سپس به سوى دمشق، تهاجم نمود و از مردم این شهر براى خویش [[بیعت]] گرفت. ابراهیم بن ولید که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود، چاره اى جز تسلیم و پذیرش خلافت  پسر عمویش مروان نداشت. بدین جهت، خود را از خلافت، خلع و با مروان حمار بیعت کرد.
  
 +
مروان از سال ۱۲۷ تا سال ۱۳۲ قمرى در منصب خلافت قرار داشت و به حکومت [[امویان]]، قدرت و استحکام نسبى بخشید. اما حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او تنها عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمان های بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که برضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد. از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حرّان و در زیر سیطره قیسی ها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن [[یمن|یمنی]] ها از او و پیوستنشان به دعوت [[عباسیان]] منجر شد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۴۵.</ref> از عوامل دیگر، منازعات قبایلی و درگیری های داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود.
  
[[خلافت]] مروان حمار پس از [[خلع ابراهيم]] در پانزدهم [[صفر]] سال 127 قمرى آغاز گرديد.
+
مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب ها، او را از آن چه در شرق، به ویژه در [[خراسان]] - مرکز دعوت عباسیان - می گذشت، باز داشت. وى سرانجام در برابر جنبش سراسرى عباسیان تاب مقاومت نیاورد و بدست آنان در [[مصر]] کشته شد. با کشته شدن مروان، خلافت امویان که از سال ۴۱ قمرى (پس از [[صلح امام حسن علیه السلام|صلح امام حسن‌]] علیه‌السلام) آغاز گردیده بود، در تاریخ ۱۳۲ قمرى به پایان ننگین خویش رسید و با سرافکندگى و شکست نظامى، سیاسى، اجتماعى و عقیدتى در جامعه اسلامى مواجه گردید.<ref> نک: تاریخ الطبرى، ج ۶، ص ۲۹۸؛ تاریخ الیعقوبى، ج ۲، ص ۲۶۵؛ تاریخ الخلفا (سیوطی)، ص ۲۹۱.</ref>
 
 
[[مروان]] از سال 127 تا سال 132 قمرى در منصب خلافت قرار داشت و به حكومت [[امويان]]، قدرت و استحكام نسبى بخشيد ولى در برابر جنبش سراسرى [[عباسیان]] تاب مقاومت نياورد و سرانجام بدست آنان كشته گرديد. با كشته شدن وى، خلافت امويان كه از سال 41 قمرى (پس از صلح [[امام حسن]]‌ مجتبى علیه‌السلام) آغاز گرديده بود در اين تاريخ (132 قمرى) به پايان نكبت‌ بار خويش رسيد و با سرافكندگى و شكست نظامى، سياسى، اجتماعى و عقيدتى در جامعه اسلامى مواجه گرديد.<ref> نك: [[تاريخ الطبرى]]، ج ص 298؛ [[تاريخ اليعقوبى]]، ج ص 265 و [[تاريخ الخلفا]]([[سیوطی]])، ص 291.</ref>
 
 
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
 
 
 
==منابع==
 
==منابع==
 
+
*مؤسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام.
موسسه تبیان، نرم‌افزار دایرة‌المعارف چهارده معصوم علیهم‌السلام
+
*[https://hawzah.net/fa/Article/View/103329/%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF#_ednref10 "مروان بن محمد"، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه].
[[رده:وقایع ماه صفر]]
+
[[رده:خلفای اموی]]
[[رده:سال ۱۲۷ هجری قمری]]
+
[[رده:بنی امیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۰۸

«مروان بن محمد بن مروان» معروف به «مروان حمار» (۱۳۲-۷۲ ق)، چهاردهمین و آخرین خلیفه اموی است که پس از خلع «ابراهیم بن ولید بن عبدالملک» در پانزدهم صفر سال ۱۲۷ قمرى به خلافت رسید. با کشته شدن مروان توسط عباسیان در تاریخ ۱۳۲ قمرى، دوران حکومت امویان به پایان رسید.

دوران خلافت

مروان حمار، عامل خلیفه در منطقه ارمنستان، پس از شنیدن خبر مرگ یزید بن ولید بن عبدالملک و جانشینى برادرش ابراهیم بن ولید، با سپاهى منظم و توانمند از ارمنستان به سوى شام عازم گردید، تا قدرت را در دست بگیرد. وى که به دلیرى و رزمندگى در میدان مبارزه، مشهور بود و ابهت نام و حرکت او، خلیفه وقت را به تزلزل مى آورد، شهرهاى میان ارمنستان و شام را یکى پس از دیگرى گشود و با سپاه سلیمان بن هشام بن عبدالملک که از سوى ابراهیم بن ولید به نبرد او آمده بود، در مکانى به نام «عین الجرّ» که میان بعلبک و دمشق در منطقه بقاع واقع است، درگیر شد و سپاه خلیفه را وادار به پذیرش شکست و عقب نشینى نمود. سپس به سوى دمشق، تهاجم نمود و از مردم این شهر براى خویش بیعت گرفت. ابراهیم بن ولید که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود، چاره اى جز تسلیم و پذیرش خلافت پسر عمویش مروان نداشت. بدین جهت، خود را از خلافت، خلع و با مروان حمار بیعت کرد.

مروان از سال ۱۲۷ تا سال ۱۳۲ قمرى در منصب خلافت قرار داشت و به حکومت امویان، قدرت و استحکام نسبى بخشید. اما حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او تنها عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمان های بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که برضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد. از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حرّان و در زیر سیطره قیسی ها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنی ها از او و پیوستنشان به دعوت عباسیان منجر شد.[۱] از عوامل دیگر، منازعات قبایلی و درگیری های داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود.

مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب ها، او را از آن چه در شرق، به ویژه در خراسان - مرکز دعوت عباسیان - می گذشت، باز داشت. وى سرانجام در برابر جنبش سراسرى عباسیان تاب مقاومت نیاورد و بدست آنان در مصر کشته شد. با کشته شدن مروان، خلافت امویان که از سال ۴۱ قمرى (پس از صلح امام حسن‌ علیه‌السلام) آغاز گردیده بود، در تاریخ ۱۳۲ قمرى به پایان ننگین خویش رسید و با سرافکندگى و شکست نظامى، سیاسى، اجتماعى و عقیدتى در جامعه اسلامى مواجه گردید.[۲]

پانویس

  1. مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۴۵.
  2. نک: تاریخ الطبرى، ج ۶، ص ۲۹۸؛ تاریخ الیعقوبى، ج ۲، ص ۲۶۵؛ تاریخ الخلفا (سیوطی)، ص ۲۹۱.

منابع