محمد بن حنفیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۲۹ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


پس از فرزندان حضرت فاطمه زهرا عليه السلام ، محمد حنفيه نخستين فرزند حضرت على عليه السلام از ساير همسرانش مى باشد.

محمد حنفيه از شخصيت هاى برجسته عالم اسلام است . در اين جا به طور اجمال گذرى بر زندگى اش مى نماييم :

  • نام : محمد (و محمد اكبر).
  • كنيه : ابوالقاسم .
  • نسب پدرى : فرزند على بن ابى طالب بن عبدالمطلب عليه السلام .
  • نسب مادرى : فرزند خوله بنت جعفر بن قيس بن مسلمه بن عبيد بن ثعلبه بن يربوع بن ثعلبه بن دول بن حنيفة بن جيم . (1)

چون نسب مادرى محمد، به حنيفه بن جيم مى رسد وى ملقب به اين حنيفه و يا محمد بن حنيفه گرديد.

درباره ازدواج حضرت على عليه السلام با خوله ، دو روايت ذكر شده است . بنا به روايت اول ، در عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گروهى از مردم يمن و اطراف آن از دين اسلام روگردان شده و راه ارتداد را در پيش ‍ گرفتند. حضرت على عليه السلام از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ماءموريت يافت براى ارشاد و تبليغ مردم و در صورت لزوم مبارزه با دشمنان و مرتدان ، به اين منطقه اعزام گردد.

آن حضرت پس از نبرد با ((بنى زبيد)) گروهى از آنان را اسير كرد كه خوله نيز در ميان آنان بود و در تقسيم غنايم و اسيران ، وى نصيب حضرت على عليه السلام شد. خوله براى حضرت على عليه السلام پس از شهادت حضرت زهرا عليه السلام ، محمد را به دنيا آورد.

اما بنا به روايت ديگر، در اوائل خلافت ابوبكر، در طايفه بنى اسد و بنى حنيفه به نزاع و نبرد پرداختند و در آن ميان ، خوله به اسارت بنى اسد درآمد.

آنان ، وى را به مدينه آورده و در معرض فروش قرار دادند. حضرت على عليه السلام وى را از آنان خريدارى كرد. پس از مدتى ، طايفه خوله از اين امر آگاهى يافته و به محضر حضرت على عليه السلام در مدينه آمدند و خواستار آزادى و بازگرداندن خوله شدند. حضرت على عليه السلام وى را آزاد كرد و سپس با پرداخت مهريه ، وى را به ازدواج خويش درآورد.

از آن پس ((خوله )) به عنوان يكى از همسران امام على بن ابى طالب عليه السلام درآمد و براى آن حضرت ، محمد را به دنيا آورد كه هم نام و هم كنيه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود.(2)

  • ولادت : محمد حنيفه در عصر خلافت عمر بن خطاب (در حدود سال 16 هجرى قمرى ) در مدينه منوره ديده به جهان گشود.
  • درگذشت : وى در اول ماه محرم سال 81 هجرى قمرى در سن 65 سالگى در خلافت عبدالملك بن مروان بدرود حيات گفت .

پس از درگذشت او، فرزندش ابوهاشم و بنا به روايتى اءبان بن عثمان ، والى مدينه بر وى نمازگزارد.

بلاذرى به نقل از واقدى ، سال وفات محمد حنفيه را، 82 قمرى ذكر كرده است . (3)

درباره محل وفاتش نيز اختلاف است . برخى ايله ، برخى طائف و گروهى مدينه را محل درگذشتش مى دانند. ولى ظاهرا همه اتفاق دارند بر اين كه مدفنش در قبرستان بقيع ، واقع در مدينه منوره مى باشد.

  • فرزندان : محمد حنفيه داراى 24 فرزند است كه 14 تن پسر و 10 تن دختر بودند. اعقاب وى از دو پسرش على و جعفر مى باشد.(4)
  • علاقه امام على عليه السلام به محمد حنفيه : گر چه اغلب والدين نسبت به فرزندان خويش ، علاقه و دوستى نسبى و عاطفى دارند، وليكن عنايت و محبت معصومين عليه السلام به فرزندان خود با ساير افراد، علاوه بر مسائل عاطفى ، به خاطر وجود ارزشى و شخصيتى آنان است .

حضرت على عليه السلام پس از فرزندانش از فاطمه زهرا عليهاالسلام كه در انسانيت ، نمونه و بى همتا بوده اند، به برخى از فرزندان خود از ساير همسرانشان نيز به خاطر تقوا، متانت و مجاهدت علاقه ويژه اى داشت . محمد بن حنيفه از جمله اين ها بود.

در روايات چندى آمده است كه حضرت على عليه السلام پيش از ازدواج با خوله حنيفه ، از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم اذن دخول خواست كه اگر خداوند، پسر ديگرى به وى عنايت كند، نام و كنيه اش را نام و كنيه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم يعنى محمد و ابوالقاسم قرار دهد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نيز چنين اجازه اى به حضرت على عليه السلام داد و به اين صورت ، نام محمد حنفيه از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و اميرمؤ منان عليه السلام برگزيده شد.(5)

از آن هنگامى كه محمد حنفيه از مادرش خوله ، متولد گرديد پيوسته مورد تربيت و مراقبت اميرمؤ منان عليه السلام قرار داشت . آن حضرت از وى ، مردى عالم ، شجاع ، نيرومند و مبارز ساخت كه در جنگ هاى جمل و صفين رشادت هاى ويژه اى از خود بروز داد كه شگفتى دوستان و دشمنان را بر انگيخت .

حضرت على عليه السلام در اواخر عمر شريف خود پس از زخمى شدن در مسجد كوفه به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادى و بسترى شدن در خانه ، سفارش هاى چندى به اطرافيان ، اصحاب و پيروان خود، به ويژه به فرزندانش نمود كه برخى از وصاياى آن حضرت ، ثبت و ضبط گرديده است . از جمله اين كه آن حضرت ، سفارش هايى به دو فرزند والا مقامش ‍ امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام نمود و آنان را به تقوا، پرهيز از دنيا، گفتار حق ، ترحم به يتيمان ، دستگيرى از مستمندان ، پشتيبانى از ستم ديدگان و مبارزه با ستم كاران ، عمل به كتاب خدا و موارد ديگر وصيت كرد. سپس به فرزند ديگرش محمد حنفيه فرمود: آيا تو نيز آن چه را به برادرانت سفارش كرده ام ، به گوش گرفته اى ؟ محمد گفت : آرى ، اى پدر.

حضرت فرمود: تو را نيز به مانند آن چه به برادرانت گفته ام ، سفارش مى كنم و ديگر اين كه نسبت به برادرانت (حسن و حسين عليه السلام ) تعظيم و توقير نمايى . زيرا حق آنان بر تو بسيار است و هيچ گاه بدون مصلحت آنان ، اقدام به كارى نكنى . سپس حضرت على عليه السلام به امام حسن و امام حسين عليه السلام فرمود: شما را نيز به محمد سفارش مى كنم كه او برادر شما و فرزند پدرتان مى باشد. مى دانيد كه پدرتان وى را دوست مى دارد و به او علاقمند است .(6)

  • پس از شهادت پدر: محمد حنفيه در ايام امامت برادرانش امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام هميشه در كنار آنان بود و فراز و نشيب هاى روزگار و مسائل سياسى گوناگون پس از شهادت حضرت على عليه السلام او را از برادرانش جدا نكرد. او به امامت برادران بزرگوارش ، هميشه واقف و خرسند بود.

از محمد حنيفه نقل شده است كه درباره برادرش امام حسين عليه السلام گفت :

ان الحسين اعلمنا علما، و اثقلنا حلما، و اقربنا من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و آله رحما، كان اماما فقيها... (7)

همانا حسين عليه السلام از جهت دانش ، از همه ما داناتر و از جهت بردبارى از همه ما سنگين تر است و در انتساب به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از همه ما به وى نزديكتر است . او امامى است فقيه و...

هنگامى كه امام حسين عليه السلام پس از مرگ معاويه ، از بيعت با يزيد امتناع كرد و قصد خروج نمود، محمد حنفيه به محضر امام حسين عليه السلام رسيد و با او در اين كار مشورت كرد. وى ، امام حسين عليه السلام را از قيام بر ضد دستگاه جبار يزيد بر حذر نمود و به آن حضرت تاءكيد كرد به مكه رود و در آن جا مدتى بماند و سپس به منطقه اى هجرت كند كه مردمش خواهان وى باشند.

امام حسين عليه السلام نيز به سوى مكه رهسپار شد و به برادرش محمد

گفت : من عازم مكه معظمه گرديده ام و برادران ، فرزندان و شيعيان خود را با خويش مى برم ، تو اگر مى خواهى در مدينه بمان و ديده بان و چشم من باش . هر آن چه در اين جا روى مى دهد مرا با خبر گردان .

سپس امام حسين عليه السلام وصيت نامه اى نوشت و به محمد حنفيه سپرد. امام حسين عليه السلام پس از ورود به مكه خانه خدا، در هشتم ذى حجه سال 60 قمرى عازم كوفه شد و در آن جا نيز محمد حنفيه با امام حسين عليه السلام مشورت كرد و از او خواهش نمود كه از اين سفر صرف نظر كند و به سوى كوفه نرود، چون مردم كوفه ، اهل وفا نيستند و با آن حضرت همان خواهند كرد كه با پدرش كردند. اما امام حسين عليه السلام تصميم خود را گرفته بود و حاضر نبود كه از رفتن به عراق صرف نظر كند. آن حضرت با وداع محمد حنفيه عازم عراق گرديد.(8)

در واقع كربلا كه از بنى هاشم و فرزندان و فرزندزادگان اميرمؤ منان عليه السلام تعداد زيادى كشته و زخمى شده بودند، نامى از محمد حنفيه و فرزندانش ذكر نگرديده است . به نظر مى آيد كه محمد حنفيه و فرزندانش ، امام حسين عليه السلام را از مكه معظمه به بعد، همراهى نكردند.

پس از شهادت امام حسين عليه السلام :

محمد حنفيه پس از شهادت امام حسين عليه السلام و اهل بيت او در كربلا، بسيار اندوهگين و سوگوار بود و نفرتى تمام از دستگاه جبار امويان در او پديد آمده بود. به همين جهت قيام هايى كه پس از شهادت امام حسين عليه السلام بر ضد امويان برپا مى شد، مورد تاييد محمد حنفيه قرار مى گرفت . نمونه بارز آنها، قيام مردم مدينه به رهبرى عبدالله بن حنظله - معروف به واقعه حره - و قيام مختار در كوفه است .

يكى از فرزندان او، به نام جعفر بن محمد در واقعه حره كه مسلم بن عقبه به فرمان يزيد بن معاويه ، مردم بى گناه مدينه را قتل عام كرد، در ذى حجه سال 63 قمرى به قتل رسيد. هم چنين محمد حنفيه به خاطر پشتيبانى از قيام مختار در كوفه ، سختى ها و فشارهاى زيادى از سوى عبدالله بن زبير (حاكم خود خوانده حجاز) و عاملانش تحمل نمود.

پيدايش كيسانيه :

برخى از شيعيان ، پس از شهادت امام حسين عليه السلام اعتقاد به امامت محمد حنفيه پيدا كرده و به ((كيسانيه ))معروف شدند. اين مذاهب ، نخستين انشعابى بود كه در ميان شيعيان اميرمؤ منان عليه السلام و پيروان اهل بيت عليه السلام به وجود آمد.

كيسانيه معتقد بودند كه محمد حنفيه ، امام چهارم شيعيان و همان مهدى موعود است كه در كوه هاى رضوى (كوهستانى در يمن ) جاى كرده است و روزى ظهور خواهد نمود.(9)

گر چه مدتى براى اين مذاهب انحرافى ، پيروانى در عالم اسلام به وجود آمد ولى خوشبختانه هم اكنون ، اين مذهب منقرض شده و اثرى از آن نيست .

ناگفته نماند كه پس از شهادت امام حسين عليه السلام ، بر محمد حنفيه گمان شده بود كه چون ارشد اولاد اميرمؤ منان عليه السلام پس از حسنين عليه السلام است و امام حسين عليه السلام نيز در ظاهر بر شخصى خاصى سفارش نكرده است ، پس امامت شيعيان به او منتقل شده است و هموست كه جانشين برادر شهيدش امام حسين عليه السلام شده است .

اما پس از مناظره با امام زين العابدين عليه السلام كه عهده دار امامت شيعيان بود، و داورى خواهى آن دو از حجرالاسود در خانه خدا و گواهى حجرالاسود بر امامت زين العابدين عليه السلام ، حقيقت و واقعيت بر محمد حنفيه آشكار گرديد و عارف بر امامت آن حضرت شد.(10)

بنا به روايتى ، وى پاى مبارك امام زين العابدين عليه السلام را بوسيد و گفت : امامت ، مخصوص تو است . (11)


پی نوشت


1-انساب الاشراف ، ص 110؛ الارشاد، ج 1، ص 354 و كشف الغمه ، ج 1، ص 590.

2-انساب الاشراف ، ص 110.

3-همان ، ص 111.

4-منتهى الامال ، ج 1، ص 186.

5-انساب الاشراف ، ص 111.

6-كشف الغمه ، ج 1، ص 574.

7-بحارالانوار، ج 10، ص 140.

8-منتهى الامال ، ج 1، 298 و 321 و الارشاد، ج 2، ص 34.

9-شيعه در اسلام ، ص 33.

10-الاحتجاج ، ج 2، ص 46.

11-منتهى الامال ، ج 2، ص 23.

منابع

روز شمار تاریخ اسلام، سید تقی واردی، جلد اول (ماه محرم) (نقل با تلخیص).