قسم های خداوند در قرآن

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۴۲ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

"قَسْم" در لغت به معنای جزءجزء کردن و "قِسْم" به معنای بهره بردن[1] و "قَسَم" در اصل از "قَسامه" بوده (یمین و سوگندی كه بر اولیاء مقتول ادا ¬شود)، به معنای حسن و جمال که در اصطلاح فقهی و قرآنی، اسمی برای "حلف" به کار برده شده است؛ وجه نامگذاری سوگند یادکردن به "قسم" اینست که یادکننده¬ی قسم گویا با سوگند خوردن در هر جایگاهی که باشد از زیبایی و جمال آن چیزی که به آن قسم می¬خورد، بهره¬ای می¬برد؛[2] و "یمین" را از آن جهت به معنای سوگند گرفته¬اند كه عرب چون در حین پیمان ¬بستن و هم¬سوگند شدن، دست راست یكدیگر را می¬فشردند، لذا به طور مجاز یمین گفته¬اند.[3]

سوگند از منظر قرآن

در آیات بسیاری از قرآن كریم، خدای متعال به چیزهایی سوگند یاد کرده، از جمله: ذات پاك خویش، روز قیامت، فرشتگان، ماه، خورشید و... در حالی¬که خداوند بی¬نیاز از سوگند بوده، ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دو فایده مهم است: نخست تاكید روى مطلب، و دیگر بیان عظمت چیزى كه به آن سوگند یاد مى‌شود؛ زیرا هیچكس به موجودات كم-ارزش سوگند یاد نمى‌كند.[4] و اهمیت برخی از مطالب آنقدر بالاست كه خداوند در یك سوره یازده مرتبه قسم یاد نموده است.[5] و از طرفی این سوگندها که خطاب به انسان است، جهت تفهیم ارزش و منزلت او بوده، تا انسانها به ارزش وجودی خود پی برده و خود را به بهایی اندك نفروشند و در برابر نعمتهای فراوانی كه خداوند برایشان ارزانی داشته، جهت رسیدن به قرب الهی، تلاش کنند.[6] در قرآن بیش از صد "قسم" با واژگان مختلف: قسم، حلف، یمین، واو قسم و... در بیش از چهل سوره ذکر شده است.[7] و لیكن ما در این نوشتار به بررسی واژگانی می¬پردازیم كه خداوند با آنها سوگند یاد كرده است.

سوگندهای خداوند در قرآن

خدای متعال در آیات متعددی به مواردی قسم یاد كرده، كه نشان¬گر ارتباط ویژه¬، بین یادکننده¬ی قسم و آنچه كه بدان قسم یاد شده، وجود دارد و هر چه شأن و مقام یادکننده¬ی قسم بالاتر باشد، حكایت از اهمیت بالای آن موضوع دارد که به مواردی از آنها به اختصار یادآور می¬شویم:

قسم به نام پاکش

اینکه خداوند به نام پاک خودش سوگند یاد کرده، خود بر چند دسته است: الف. سوگند برای ارسال رسل: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلىَ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَیّنَ لهَُمُ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیهُُّمُ الْیوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیم‌»[8] «به خدا سوگند، به سوى امتهاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولىّ و سرپرستشان است و مجازات دردناكى براى آنهاست!»

در این آیه، به ذات اقدس الهی كه مستجمع جمیع صفات جمالیه و كمالیه است، قسم یاد نموده و هدف از این سوگند، فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد.[9]

ب. سوگند برای وعده¬ی روزی: «وَ فىِ السَّمَاءِ رِزْقُكمُ‌ْ وَ مَاتُوعَدُونَ فَوَرَبّ‌ِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُون‌»[10] «و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مى‌شود! سوگند به پروردگار آسمان و زمین كه این مطلب حقّ است، همان گونه كه شما سخن مى‌گویید!»

خدای متعال در این آیه به پروردگار آسمان و زمین سوگند یاد کرده تا تأکیدی بر وعده¬ی روزی انسانها و وعده¬ی بهشت باشد. و مراد از رزق و روزی آسمانی، باران، خورشید، ماه، ستارگان و تمامی موجوداتی است كه بقای آدمی بدان وابسته است .[11]

قسم به جان پیامبر

«لَعَمْرُكَ إِنهَُّمْ لَفِى سَكْرَتهِِمْ یعْمَهُون»[12] «به جان تو سوگند، اینها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده‌اند.»

خطاب آیه به رسول گرامی اسلام است و خداوند به جز او، به جان كسی سوگند یاد ننموده که این فعل جهت بزرگداشت آن جناب می¬باشد.[13] اهمیت و دلیل سوگند با این عظمت، به خاطر مست بودن¬ قومی است که سرگردان غفلت¬ها و شهوات هستند، ناگهان عذاب الهی آنها را فراگرفته و به هلاکت می¬رساند.[14]

قسم به قرآن

خدای متعال در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید،[15] صاحب ذكر،[16] مبین[17] و حكیم كه به بیان یكی از آنها به اختصار می¬پردازیم. «وَالْقُرْءَانِ الحَْكِیم إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِین‌»[18] ‌ «سوگند به قرآن حكیم كه تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستى.»

حكمت، صفتی است كه در مورد شخص عاقل و زنده به كار می¬رود و توصیف كردن قرآن به این صفت بیانگر این مطلب است كه خداوند قرآن را موجودی زنده و عاقل بیان نموده؛ موجودی كه می¬¬تواند درهای حكمت را به روی انسانها باز كند و آنها را به راه راست هدایت نماید.[19] یادكرد سوگند الهی به قرآن حکیم، در حقیقت برای اثبات نبوت پیامبر اسلام و استدلال به رسالت ایشان با قرآن است؛ چرا كه قرآن، معجزه¬ی ابدی و جاودانه¬ی پیامبر اسلام است که هیچ كس توانایی آوردن همانند قرآن را ندارد.[20]

قسم به فرشتگان

در سوره¬های متعدد قرآن کریم با صفات مختلفی به ملائکه قسم یاد شده که از طرفی مأموریت فرشتگان را در عالم هستی خبر می¬دهد، مانند آیات ذیل: «وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا»[21] «سوگند به فرشتگانى كه (جان مجرمان را بشدّت از بدنهایشان) برمى‌كشند، و فرشتگانى كه (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا مى‌سازند، و سوگند به فرشتگانى كه (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حركت مى‌كنند، و سپس بر یكدیگر سبقت مى‌گیرند، و آنها كه امور را تدبیر مى‌كنند!»

در این آیات، به ملائكه¬ای سوگند یاد شده كه مطیع امر الهی بوده و تدبیر عالم در دست آنهاست و آنان با اذن خدا به مسئولیت خویش پرداخته و تدبیرات خداوند را تحقق می¬بخشند.[22]

قسم به انسان

سوگند به جان آدمی،[23] پدر و فرزندش[24] (ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل)، وجدان آدمی و... در آیات متعدد بیان شده که نمونه¬ای را به اختصار تبیین می¬کنیم: «لَاأُقْسِمُ بِیَومِ القِیامَةِ وَ لَاأُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة» [25] «سوگند به روز قیامت و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (كه رستاخیز حقّ است).»

اینکه به قیامت و نفس سرزنش کننده باهم قسم یاد شده، نمی¬تواند بی¬ارتباط باشد؛ چون با بلاغت و اعجاز قرآنی تناسب ندارد؛ اما ارتباطی که بین این دو وجود دارد، اینست که مراد از "قیامت"، قیامت کبری و رستاخیز الهی است و "نفس لوّامه" قیامت صغری و دادگاه وجدان بشری است و قسم به این دو در حقیقت برای برانگیختن و رسیدن به سزای اعمال انسانهاست. در این آیه خداوند به وجدان آدمی قسم یاد نموده كه قیامت حق است و به دلیل عظمت و ارزش والایش که انسان را از غفلت بیدار کرده و از گناهان بازداشته و نجات می¬دهد. خداوند در وجود انسانها محكمه¬ای به نام وجدان نهاده كه خود دلیل روشنی برای وجود معاد است و شباهت عجیبی به معاد و دادگاه الهی دارد: یک. در هر دو دادگاه قاضی، شاهد و مجری حکم یکی بیش نیست؛ دو. در هر دو رشوه و تبعیض راهی ندارد؛ سه. قطورترین پرونده¬ها در کوتاهترین زمان و بدون تجدید نظر رسیدگی می¬شود؛ چهار. روح انسانی اول از درون سوخته، بعد به بیرون دل و جان سرایت می¬کند.[26]

قسم به اسبان دونده¬ی مجاهدان

«وَ الْعَادِیاتِ ضَبْحًا فَالْمُورِیاتِ قَدْحًا فَالمُْغِیرَاتِ صُبْحًا»[27] «سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى¬كه نفس‌زنان به پیش مى‌رفتند، و سوگند به افروزندگان جرقه¬ی آتش (در برخورد سُمهایشان با سنگهاى بیابان)، و سوگند به هجوم¬آوران سپیده دم‌.»

خداوند با این سوگندها می¬خواهد ما را به اهمیت جهاد وجایگاه رفیع آن در اسلام و ارزش فوق العاده¬اش آگاه سازد، تا مسلمانان ذلت و خواری را از خود دور ساخته و عزت و عظمت خویش را به رخ جهانیان بكشند.[28]

قسم به زمان

الف. زمان¬های دنیوی؛ مانند: سوگند به شب،[29] روز‌،[30] سپیده دم،[31] صبح[32] عصر و...، که کراراً در قرآن یاد شده و ما در این نوشتار، جهت اختصار به تشریح یكی از آنها می¬پردازیم: «وَالْعَصْر إنَّ الإنْساَنَ لَفِی خُسْرٍ»[33] «به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند.»

درتفسیر كلمه¬ی "عصر" آمده كه منظور از عصر، وقت عصر، سراسر زمان، تاریخ بشریت، عصر ظهور پیامبر اسلام یا عصر ظهور و قیام حضرت مهدى -عجل¬الله تعالی فرجه- است كه هر کدام داراى ویژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده است. [34] اما صحیح¬ترین نظر بر اساس سیاق و بیان سوره¬ی عصر، باید عصر قیام امام زمان –علیه¬السلام- باشد كه زمان جدایی حق از باطل است؛ و ظاهر آیه¬ی شریفه که پیرامون عصری است كه خسارت و ضرر تمامی انسانهای منقطع از خدا را آشكار ¬ساخته، با این منطبق است؛ زیرا در دورانهای گذشته نزول عذاب منطقه¬ای بوده و شامل تمامی انسانها نمی¬شده و عذاب فراگیری که تمام بشریت را فرا گرفته و حق را از باطل کاملاً جدا کند، در همان عصر حضرت مهدی است.[35]

ب. زمان¬های اخروی؛ مربوط به قیامت و آخرت است که یكی از زمان¬ها و دوران¬های مهم بشریت بوده و خدای متعال به آن روز و وقایع آن قسم یاد كرده، از جمله: قسم به روز موعود،[36] معاد جسمانی،[37] سوال از اعمال انسانها،[38] بازخواست از بت¬پرستان[39] و خود روز قیامت، مثل آیه¬ی ذیل که به آن اشاره شد: «لَاأُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَة»[40] «سوگند به روز قیامت‌.»

قسم به مكان

خداوند در قرآن مكانهایی را مقدس شمرده و در مواردی به برخی از آنها قسم یاد كرده، که برخی زمینی هستند و برخی آسمانی. الف. مکان¬های زمینی؛ ازجمله¬: كوه طور،[41] دریای مملو،[42] مشارق و مغارب،[43] بیت معمور،[44] شهر مكه،[45] و غیره. قسم به شهر "مکه" در حقیقت قسم به اقامتگاه پیامبر اسلام است: «لَاأُقْسِمُ بهَِذَا الْبَلَدِ وَ أَنتَ حِلُّ بهَِذَا الْبَلَدِ»[46] «قسم به این شهر مقدّس [مكّه‌] شهرى كه تو در آن ساكنى»

این تعبیر بیانگر آن است كه شهر "مكه" به خاطر ولادت و اقامت آن حضرت در آن شهر شرافت پیدا نموده و مقدس شده است.[47]

ب. مکان¬های آسمانی؛ یكی از نشانه¬های عظمت خدای سبحان در عالم هستی، آفرینش آسمان و كرات آسمانی است كه خداوند متعال به برخی از این نشانه¬ها قسم یاد نموده؛ مانند: خورشید،[48] ماه،[49] ستاره،[50] زمین،[51] آسمان[52] و... تا با قسم یادكردن بر اینها، بندگانش را به تفكر و اندیشه درباره¬ی عالم خلقت وادار نماید. «وَ¬السَّمَاءِ ذَاتِ الْبرُُوج‌»[53] «سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسیار است.»

مراد از بروج ،ستارگان فروزان یا برجهای تقویمی است. از آنجا كه زندگی انسانها با تقویمها رابطه¬ی تنگاتنگی دارد و عالم هستی بر اساس نظم آفریده شده، بدین جهت خداوند به برجهای آسمانی قسم یاد نموده است.[54]

قسم به میوه¬ها

«وَ التِّینِ وَ الزَّیتُون» [55] «قسم به انجیر و زیتون [یا: قسم به سرزمین شام و بیت المقدّس‌].»

انجیر و زیتون دو میوه معروفی هستند كه دارای خواص بسیاری بوده و خدای متعال بدانها سوگند یاد نموده است.[56]


________________________________________ [1]. ابن منظور، محمدبن¬مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق، ج‌12، ص478. [2]. راغب اصفهانی، حسین¬بن¬محمد؛ المفردات فی غریب¬القرآن، بیروت، دارالعلم الدارالشامیة، ‌1412ق،‌ چاپ اول، ص670. [3]. قرشی، سید علی¬اكبر؛ قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1384ش، چاپ چهاردهم، ج7، ص273. [4]. مكارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1374ش، چاپ اول، ج‌18، ص316. [5]. شمس/1-7. [6]. علیان نژاد، ابوالقاسم؛ سوگندهای پربار قرآن، قم، مدرسه امام علی¬بن ابیطالب(ع)، 1386ش، چاپ اول، ص27. [7]. سوگندهای پربار قرآن، ص215. [8]. نحل/63. [9]. سوگندهای پربار قرآن، ص445 و 446. [10]. ذاریات/22و23. [11]. طباطبایی(علامه)، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق، چاپ پنجم، ج18، ص374 و 375. [12]. حجر/72. [13]. زمخشری، محمود؛ تفسیرالكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالكتاب العربی، 1407ق، چاپ سوم، ج2، ص586. [14]. المیزان فی تفسیرالقرآن،ج12، ص185. [15]. ق/1. [16]. ص/1. [17]. دخان/2. [18]. یس/2و3. [19]. تفسیر نمونه، ج‌18، ص316. [20]. سوگندهای پربار قرآن، ص519. [21]. نازعات/1- 5. [22]. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج20، ص181. [23]. شمس/7. [24]. بلد/3. [25]. قیامت/2. [26]. تفسیر نمونه، ج25، ص274-276 و 282-283. [27]. عادیات/1-3. [28]. سوگندهای پربار قرآن، ص321. [29]. فجر/2، ضحی/2، لیل/1، انشقاق/16، تكویر/17، شمس/4 و مدثر/33. [30]. لیل/2، شمس/3 و ضحی/1. [31]. انشقاق/16. [32]. تكویر/18 و مدثر/34. [33]. عصر/1. [34]. تفسیر نمونه ،ج27، ص293-294. [35]. نقی¬پورفر، ولی¬الله؛ بررسی شخصیت اهل¬بیت در قرآن، تهران، مركز آموزش مدیریت دولتی، 1377ش، چاپ اول، ص355. [36]. بروج/2. [37]. مریم/68. [38]. حجر/92 و93. [39]. نحل/56. [40]. قیامت/1. [41]. طور/1 و تین/2. [42]. طور/5 و 6. [43]. معارج/40. [44]. طور/4. [45]. بلد/1 و تین/3. [46]. بلد/1و2. [47]. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج‌20، ص289. [48]. شمس/1. [49]. شمس/2، مدثر/32 و انشقاق/17. [50]. نجم/1، واقعه/75 و تكویر/15. [51]. شمس/6. [52]. ،بروج/1، شمس/5، طارق/1 و ذاریات/7. [53]. بروج/1. [54].سوگندهای پربارقرآن، ص204. [55]. تین/1. [56]. المیزان فی تفسیرالقرآن، ج20، ص319.

منبع

ابوالفضل زارعي نژاد، قسم های خداوند، سایت پژوهه، بازیابی:17 بهمن 1391