قرون وسطی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
سطر ۱: سطر ۱:
فاصله ي زماني قرن پنجم ميلادي تا حدود قرن چهاردهم و پانزدهم ميلادي در اروپا را (سده هاي ميانه) مي نامند. بين مورخان در تعيين زمان آغاز عهد قرون وسطي به لحاظ تقويمي اختلاف است اما اغلب مورخان، سال 476 ميلادي و ويراني شهر روم باستان بدست بربرها و اقوام ژرمن ساكن اروپاي مركزي را پايان عصر باستان و آغاز قرون وسطي فرض مي كنند.
+
فاصله ی زمانی قرن پنجم میلادی تا حدود قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی در اروپا را قرون وسطی (سده های میانه) می نامند. بین مورخان در تعیین زمان آغاز عهد قرون وسطی به لحاظ تقویمی اختلاف است اما اغلب مورخان، سال ۴۷۶ میلادی و ویرانی شهر روم باستان بدست بربرها و اقوام ژرمن ساکن اروپای مرکزی را پایان عصر باستان و آغاز قرون وسطی فرض می کنند. در خصوص تعیین تاریخ پایان قرون وسطی نیز اختلاف های بسیاری وجود دارد اما غالباً مورخان قرن پانزدهم و یا دهه های آخر قرن چهاردهم میلادی را زمان پایان سده های میانه می دانند. بسیاری از مورخان سال فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح یعنی ۱۴۵۳ میلادی را پایان قرون وسطی می دانند.
  
در خصوص تعيين تاريخ پايان قرون وسطي نيز اختلاف هاي بسياري وجود دارد اما غالباً مورخان قرن پانزدهم و يا دهه هاي آخر قرن چهاردهم ميلادي را زمان پايان سده هاي ميانه مي دانند. بسياري از مورخان سال فتح قسطنطنيه توسط سلطان محمد فاتح يعني 1453 ميلادي را پايان قرون وسطي مي دانند.
+
== ویژگی های قرون وسطی ==
 +
سده های میانه، دوره ای از تاریخ غرب است که در آن میراث یونانی-رومی با [[مسیحیت|مسیحیت]] مسخ شده ی کاتولیک پیوند خورد و زمانی در حدود هزار سال بر فرهنگ اروپا حکومت کرد. در قرون وسطی تفکر دینی اصیل و حقیقی وجود نداشت، بلکه صورت مسخ شده ای از تعالیم [[حضرت عیسی]] علیه السلام که رنگ و بوی یونانی-رومی و [[شرک|شرک]] آلود گرفته بود، در قالب [[کلیسا|کلیسای]] کاتولیک رهبری فکری را بر عهده داشت و پاره ای جنایات و مظالم و قشری اندیشی ها را نیز مرتکب گردید که برخاسته از هویت ممسوخ مسیحیتِ آلوده به شرک یونانی-رومی داشت. برخلاف مورخان غرض ورز اومانیست، آن جنایات را نمی توان و نباید به پای [[دین|دین]] نوشت، زیرا تفکر قرون وسطای مسیحی بنا به دلایلی که گفتیم اصلاً دینی نبوده است.
  
سده هاي ميانه دوره اي از تاريخ غرب است كه در آن ميراث يوناني – رومي با مسيحيت مسخ شده ي كاتوليك پيوند خورد و زماني در حدود هزار سال بر فرهنگ اروپا حكومت كرد. در قرون وسطي تفكر ديني اصيل و حقيقي وجود نداشت، بلكه صورت مسخ شده اي از تعاليم [[حضرت عيسی]] عليه السلام كه رنگ و بوي يوناني – رومي و شرك آلود گرفته بود، در قالب كليساي كاتوليك رهبري فكري را بر عهده داشت و پاره اي جنايات و مظالم و قشري انديشي ها را نيز مرتكب گرديد كه برخاسته از هويت ممسوخ مسيحيتِ آلوده به شرك يوناني – رومي داشت و برخلاف مورخان غرض ورز اومانيست آن جنايات را نمي توان و نبايد به پاي دين نوشت. زيرا تفكر قرون وسطاي مسيحي بنا به دلايلي كه گفتيم اصلاً ديني نبوده است.
+
بشر اروپایی در قرون وسطی بیش از بشر مدرن، متوجه [[زهد]] و معنویت و [[آخرت]] بود و برخلاف انسان بورژوا (شهرنشین) یکسره در فکر سودجویی و سوداگری و انباشت سرمایه نبود. در قرون وسطای غرب، [[کلیسا|کلیسا]]، شاهزادگان و اشراف و پادشاه سه محور قدرت بودند که با یکدیگر وحدت و در عین حال تضادها و کشمکش های بسیار داشتند. به ویژه در سده های پایانی قرون وسطی، تضادها و کشمکش میان پادشاهان و پاپ ها بسیار شدت گرفته بود. در سده های میانه، نظام اقتصادی، مبتنی بر فئودالیسم و سرواژ بوده است و دهقانان فقیر رنج بسیاری می کشیده اند.
  
بشر اروپايي در قرون وسطي بيش از بشر مدرن، متوجه زهد و معنويت و آخرت بود و برخلاف انسان بورژوا يكسره در فكر سودجويي و سوداگري و انباشت سرمايه نبود. در قرون وسطاي غرب، كليسا، شاهزادگان و اشراف و پادشاه سه محور قدرت بودند كه با يكديگر وحدت و در عين حال تضادها و كشمكش هاي بسيار داشتند. به ويژه در سده هاي پاياني قرون وسطي، تضادها و كشمكش ميان پادشاهان و پاپ ها بسيار شدت گرفته بود. در سده هاي ميانه، نظام اقتصادي، مبتني بر فئوداليسم و سرواژ بوده است و دهقانان فقير رنج بسياري مي كشيده اند.
+
مورخان مدرنیست از رنسانس به بعد تلاش کرده اند تا چهره ای یکسره تاریک، خشن، پر مظلمه و سیاه از قرون وسطی ارایه دهند؛ گویی که در این دوران هیچ بحث و تحقیق ارزشمند [[فلسفه|فلسفی]] و [[علم کلام|کلامی]] صورت نگرفته و چراغ معرفت و تفکر، یکسره خاموش بوده است. این ضدیت مدرنیست ها با قرون وسطی به دلیل همان توجه مسخ شده و ظاهری تفکر قرون وسطایی به معانی متعالی و مذهبی بوده است و ریشه در دشمنی بیمارگونه ی اومانیست ها و ماتریالیست های مدرن با مذهب و حتی ظواهر یونانی زده و ممسوخ تفکر قرون وسطایی دارد.
  
مورخان مدرنيست از رنسانس به بعد تلاش كرده اند تا چهره اي يكسره تاريك، خشن، پر مظلمه و سياه از قرون وسطي ارايه دهند؛ گويي كه در اين دوران هيچ بحث و تحقيق ارزشمند فلسفي و كلامي صورت نگرفته و چراغ معرفت و تفكر، يكسره خاموش بوده است.
+
اما حقیقت این است که در قرون وسطی متفکران بزرگ و متکلمان ژرف اندیشی نظیر (سنت اگوستین) و (سنت آبلار) و (قدیس اکهارت) ظهور کرده اند. دوره ی آغازین تاریخ قرون وسطی، بیشتر تحت تأثیر میراث [[مسیحیت]] ممسوخ بود، اما هر چه به پایان قرون وسطی نزدیک می شویم و به ویژه از حدود قرن سیزدهم میلادی به بعد، میراث عقل گرایی یونانی بر توجهات اشراقی متأثر از مسیحیت غلبه می کند و همین امر زمینه های زوال تفکر سده های میانه و ظهور عقل گرایی خود بنیاد در قرون چهارده و پانزدهم را فراهم می کند. اگر (سنت اگوستین) را نماینده ی دوره ی اول تفکر قرون وسطایی بدانیم، (سنت اکوئیناس) و (ویلیام اوکامی) را می توان نمایندگان تفکر واپسین قرون وسطای مسیحی دانست. تفکر و فرهنگ قرون وسطی به ظاهر صورت دینی داشته، اما در واقع تنها صورتی ظاهرگرایانه و یونانی زده و مسخ شده به نام مسیحیت حاکم بود که ماهیتاً با تفکر و فرهنگ دینی اصیل که ذاتاً توحیدی و شهودی است تفاوت داشته است.
  
اين ضديت مدرنيست ها با قرون وسطي به دليل همان توجه مسخ شده و ظاهري تفكر قرون وسطايي به معاني متعالي و مذهبي بوده است و ريشه در دشمني بيمارگونه ي اومانيست ها و ماترياليست هاي مدرن با مذهب و حتي ظواهر يوناني زده و ممسوخ تفكر قرون وسطايي دارد.  
+
از اتفاقات مهم سده های میانه لشگرکشی های تجاوزکارانه و سودجویانه ی اشراف [[کلیسا|کلیسا]] در اروپا علیه جهان [[اسلام]] است که به [[جنگ های صلیبی]] معروف شده ودر فاصله ی سال های ۱۰۹۵ – ۱۲۰۶ میلادی صورت گرفته است. این تجاوزات که گاه با جنایتهای دهشتناکی همراه بود نهایتاً با شکست سپاهیان صلیبی پایان یافت. در سده های میانه، هنوز (ملت) در مفهوم مدرن آن و نیز (دولت های مدرن) پدید نیامده بودند و مبنای وحدت و هویت در میان مردمان - غیر از تعلقات محلی و بومی - بیشتر پیروی از کلیسای کاتولیک و زبان لاتینی به عنوان زبان رسمی علمی بوده است.
  
اما حقيقت اين است كه در قرون وسطي متفكران بزرگ و متكلمان ژرف انديشي نظير (سنت اگوستين) و (سنت آبلار) و (قديس اكهارت) ظهور كرده اند. دوره ي آغازين تاريخ قرون وسطي، بيشتر تحت تأثير ميراث مسيحيت ممسوخ بود، اما هر چه به پايان قرون وسطي نزديك مي شويم و به ويژه از حدود قرن سيزدهم ميلادي به بعد، ميراث عقل گرايي يوناني بر توجهات اشراقيِ متأثر از مسيحيت غلبه مي كند و همين امر زمينه هاي زوال تفكر سده هاي ميانه و ظهور عقل گرايي خود بنياد در قرون چهارده و پانزدهم را فراهم مي كند.
+
==منابع==
 
 
اگر (سنت اگوستين) را نماينده ي دوره ي اول تفكر قرون وسطايي بدانيم، (سنت اكوئيناس) و (ويليام اوكامي) را مي توان نمايندگان تفكر واپسين قرون وسطاي مسيحي دانست. تفكر و فرهنگ قرون وسطي به ظاهر صورت ديني داشته، اما در واقع تنها صورتي ظاهرگرايانه و يوناني زده و مسخ شده به نام مسيحيت حاكم بود كه ماهيتاً با تفكر و فرهنگ ديني اصيل كه ذاتاً توحيدي و شهودي است تفاوت داشته است.
 
 
 
از اتفاقات مهم سده هاي ميانه لشگركشي هاي تجاوزكارانه و سودجويانه ي اشراف كليسا در اروپا عليه جهان اسلام است كه به جنگ هاي صليبي معروف شده ودر فاصله ي سال هاي 1095 – 1206 ميلادي صورت گرفته است. اين تجاوزات كه گاه با جنايتهاي دهشتناكي همراه بود نهايتاً با شكست سپاهيان صليبي پايان يافت. در سده هاي ميانه، هنوز (ملت) در مفهوم مدرن آن و نيز (دولت هاي مدرن) پديد نيامده بودند و مبنای وحدت و هويت در ميان مردمان - غير از تعلقات محلي و بومي - بيشتر پيروي از كليساي كاتوليك و زبان لاتيني به عنوان زبان رسمي علمي بوده است.
 
  
==منابع==
+
*واژه نامه فرهنگی سیاسی، شهریار زرشناس، کتاب صبح، ۱۳۸۳، چاپ اول، صص ۲۰۵–۲۰۷.
* واژه نامه ي فرهنگي سياسي، شهريار زرشناس، كتاب صبح، 1383، چاپ اول، صص 205–207.
 
  
 
[[رده:اصطلاحات فرهنگ و تمدن]]
 
[[رده:اصطلاحات فرهنگ و تمدن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۴

فاصله ی زمانی قرن پنجم میلادی تا حدود قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی در اروپا را قرون وسطی (سده های میانه) می نامند. بین مورخان در تعیین زمان آغاز عهد قرون وسطی به لحاظ تقویمی اختلاف است اما اغلب مورخان، سال ۴۷۶ میلادی و ویرانی شهر روم باستان بدست بربرها و اقوام ژرمن ساکن اروپای مرکزی را پایان عصر باستان و آغاز قرون وسطی فرض می کنند. در خصوص تعیین تاریخ پایان قرون وسطی نیز اختلاف های بسیاری وجود دارد اما غالباً مورخان قرن پانزدهم و یا دهه های آخر قرن چهاردهم میلادی را زمان پایان سده های میانه می دانند. بسیاری از مورخان سال فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح یعنی ۱۴۵۳ میلادی را پایان قرون وسطی می دانند.

ویژگی های قرون وسطی

سده های میانه، دوره ای از تاریخ غرب است که در آن میراث یونانی-رومی با مسیحیت مسخ شده ی کاتولیک پیوند خورد و زمانی در حدود هزار سال بر فرهنگ اروپا حکومت کرد. در قرون وسطی تفکر دینی اصیل و حقیقی وجود نداشت، بلکه صورت مسخ شده ای از تعالیم حضرت عیسی علیه السلام که رنگ و بوی یونانی-رومی و شرک آلود گرفته بود، در قالب کلیسای کاتولیک رهبری فکری را بر عهده داشت و پاره ای جنایات و مظالم و قشری اندیشی ها را نیز مرتکب گردید که برخاسته از هویت ممسوخ مسیحیتِ آلوده به شرک یونانی-رومی داشت. برخلاف مورخان غرض ورز اومانیست، آن جنایات را نمی توان و نباید به پای دین نوشت، زیرا تفکر قرون وسطای مسیحی بنا به دلایلی که گفتیم اصلاً دینی نبوده است.

بشر اروپایی در قرون وسطی بیش از بشر مدرن، متوجه زهد و معنویت و آخرت بود و برخلاف انسان بورژوا (شهرنشین) یکسره در فکر سودجویی و سوداگری و انباشت سرمایه نبود. در قرون وسطای غرب، کلیسا، شاهزادگان و اشراف و پادشاه سه محور قدرت بودند که با یکدیگر وحدت و در عین حال تضادها و کشمکش های بسیار داشتند. به ویژه در سده های پایانی قرون وسطی، تضادها و کشمکش میان پادشاهان و پاپ ها بسیار شدت گرفته بود. در سده های میانه، نظام اقتصادی، مبتنی بر فئودالیسم و سرواژ بوده است و دهقانان فقیر رنج بسیاری می کشیده اند.

مورخان مدرنیست از رنسانس به بعد تلاش کرده اند تا چهره ای یکسره تاریک، خشن، پر مظلمه و سیاه از قرون وسطی ارایه دهند؛ گویی که در این دوران هیچ بحث و تحقیق ارزشمند فلسفی و کلامی صورت نگرفته و چراغ معرفت و تفکر، یکسره خاموش بوده است. این ضدیت مدرنیست ها با قرون وسطی به دلیل همان توجه مسخ شده و ظاهری تفکر قرون وسطایی به معانی متعالی و مذهبی بوده است و ریشه در دشمنی بیمارگونه ی اومانیست ها و ماتریالیست های مدرن با مذهب و حتی ظواهر یونانی زده و ممسوخ تفکر قرون وسطایی دارد.

اما حقیقت این است که در قرون وسطی متفکران بزرگ و متکلمان ژرف اندیشی نظیر (سنت اگوستین) و (سنت آبلار) و (قدیس اکهارت) ظهور کرده اند. دوره ی آغازین تاریخ قرون وسطی، بیشتر تحت تأثیر میراث مسیحیت ممسوخ بود، اما هر چه به پایان قرون وسطی نزدیک می شویم و به ویژه از حدود قرن سیزدهم میلادی به بعد، میراث عقل گرایی یونانی بر توجهات اشراقی متأثر از مسیحیت غلبه می کند و همین امر زمینه های زوال تفکر سده های میانه و ظهور عقل گرایی خود بنیاد در قرون چهارده و پانزدهم را فراهم می کند. اگر (سنت اگوستین) را نماینده ی دوره ی اول تفکر قرون وسطایی بدانیم، (سنت اکوئیناس) و (ویلیام اوکامی) را می توان نمایندگان تفکر واپسین قرون وسطای مسیحی دانست. تفکر و فرهنگ قرون وسطی به ظاهر صورت دینی داشته، اما در واقع تنها صورتی ظاهرگرایانه و یونانی زده و مسخ شده به نام مسیحیت حاکم بود که ماهیتاً با تفکر و فرهنگ دینی اصیل که ذاتاً توحیدی و شهودی است تفاوت داشته است.

از اتفاقات مهم سده های میانه لشگرکشی های تجاوزکارانه و سودجویانه ی اشراف کلیسا در اروپا علیه جهان اسلام است که به جنگ های صلیبی معروف شده ودر فاصله ی سال های ۱۰۹۵ – ۱۲۰۶ میلادی صورت گرفته است. این تجاوزات که گاه با جنایتهای دهشتناکی همراه بود نهایتاً با شکست سپاهیان صلیبی پایان یافت. در سده های میانه، هنوز (ملت) در مفهوم مدرن آن و نیز (دولت های مدرن) پدید نیامده بودند و مبنای وحدت و هویت در میان مردمان - غیر از تعلقات محلی و بومی - بیشتر پیروی از کلیسای کاتولیک و زبان لاتینی به عنوان زبان رسمی علمی بوده است.

منابع

  • واژه نامه فرهنگی سیاسی، شهریار زرشناس، کتاب صبح، ۱۳۸۳، چاپ اول، صص ۲۰۵–۲۰۷.