غزوه بدر صغرى

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۰۷ توسط مرضیه الله وکیل جزی (بحث | مشارکت‌ها) (ویرایش فنی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

منبع: زندگاني حضرت محمد صلی الله علیه و آله

نویسنده: هاشم رسولي محلاتي

غزوه بدر صغري

پيش از اين در دنباله داستان جنگ احد ذکر شد که چون ابوسفيان مي خواست از مدينه به مکه بازگردد فرياد زد: وعده ما و شما سال ديگر در بدر! و پيغمبر صلی الله علیه و آله نيز دستور داد پاسخ او را بدهند و آمادگي خود و مسلمانان را براي اين جنگ به او اعلام کنند.

و چون موعد مزبور فرا رسيد ابوسفيان با مشکلات زيادي که در پيش داشت آماده حرکت به سوي بدر شد و به گفته برخي از مورخين براي آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله را از آمدن بدان سو بترساند و به وسيله اي اين جنگ را به تاخير اندازد به نعيم بن مسعود اشجعي که از مکه عازم مدينه بود.

گفت: نعيم! مي تواني پيغامي از من براي محمد ببري و کاري را که مي گويم انجام دهي و من در عوض فلان مبلغ به تو بدهم! نعيم پرسيد: چه پيغامي و چه کاري است؟

ابوسفيان گفت: من با محمد و يارانش قرار جنگ در اين وقت گذارده ام و امسال خشک سالي است و اين کار براي ما زيان بار است، اما از آن سو مي ترسم محمد و يارانش روي وعده اي که داريم به بدر بيايد و چون ببيند ما نيامده ايم بر ما دلير شوند و از نظر ساير قبايل و عرب هاي ديگر نيز آمدن آن ها و نرفتن ما صورت خوبي ندارد، از اين رو مي خواهم تو به يثرب بروي و به هر زباني که مي تواني و به هر ترتيبي که مي داني اين جنگ را به تاخير اندازي!

نعيم به مدينه آمد و خدمت پيغمبر اسلام رسيد و آن چه توانست درباره اهميت لشکر قريش و اسلحه و افراد سپاه فراوان آن ها براي آن حضرت نقل کرد و مي خواست با اين سخنان دروغ، آن حضرت را به نحوي از حرکت به سوي بدر منصرف سازد، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آن خدايي که جانم در دست اوست من به جنگ او خواهم رفت اگر چه هيچ کس با من نيايد و سپس پرچم جنگ را بسته و به دست امام علی علیه السلام داد و با يک هزار و پانصد نفر از مسلمانان از مدينه خارج شد و ده اسب نيز همراه داشتند.

و چون در بدر صغري[۱] گروه هاي زيادي از قبايل عرب براي داد و ستد و تجارت و ساير امور اجتماعي جمع مي شدند مسلمانان اموال تجارتي و کالاهاي زيادي نيز همراه خود برداشتند تا در صورت امکان آن ها را به فروش رسانده و به وسيله آن تجارتي نيز بکنند.

ابوسفيان نيز با دو هزار نفر سرباز و پانصد اسب از مکه خارج شد و تا «مرالظهران »[۲] پيش رفت اما در آن جا سران لشکر را جمع کرده گفت:

باز گرديد که امسال به واسطه خشک سالي مصلحت نيست ما جنگ کنيم، و جنگ در سالي بايد باشد که حيوانات بتوانند از سبزي صحرا و برگ درختان بخورند و شما نيز از شير آن ها استفاده کنيد.

به همين بهانه پس از چند روز گردش و خوش گذراني و نوشيدن شراب آن ها را به مکه بازگرداند و قريش که چنان ديدند به عنوان سرزنش آن ها را «جيش السويق » يعني لشکر سويق[۳] ناميدند و گفتند: شما فقط براي خوردن سويق به اين سفر رفتيد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز با مسلمانان روز اول ذي قعده به بدر رسيدند و به انتظار آمدن ابوسفيان هشت روز آن جا ماندند و مسلمانان هر روز در بازار بدر حاضر مي شدند و کالاهاي تجارتي خود را فروخته و از اين راه سود مالي فراواني به دست آوردند و پس از هشت روز با تمام شدن بازار بدر آن ها نيز به سوي مدينه بازگشتند و از نظر سياسي هم مانند لشکريان فاتح در جنگ، به مدينه آمدند زيرا دشمن از ترس آن ها در وعده گاه حاضر نشده بود.

از اين رو عظمت تازه اي در نظر عرب ها و قبايل اطراف پيدا کردند و آثار شکست احد را محو ساختند، و در برخي از تواريخ آمده که صفوان بن امية پيش ابوسفيان رفت و زبان به ملامت و سرزنش او گشوده گفت: اين چه کاري بود کردي؟

با اينان وعده جنگ گذاردي و تخلف کردي و همين سبب دليري و نيروي آن ها مي گردد، و از اين رو مشرکان قريش در صدد جنگ تازه اي بر آمده و به تهيه لشکر و اسلحه براي جنگ احزاب پرداختند، و به گفته برخي از مورخين پس از مراجعت رسول خدا صلی الله علیه و آله از بدر صغري شخصي به نام معبد بن ابي معبد خزاعي که در بدر حاضر بود و لشکر اسلام را مشاهده کرده بود به سرعت خود را به مکه رسانده و کثرت سپاه مسلمانان را که در بدر بودند به اطلاع قريش رساند.

آن ها را به فکر انداخت تا از قبايل اطراف و هم دستان خود کمک بگيرند و از سران قريش و ثروتمندان و بلکه افراد معمولي نيز درخواست کمک مالي کنند و تا جايي که مقدور بود اسلحه و سرباز تهيه کرده و جنگ احزاب را با آن سپاه مجهز به راه اندازند.

پانویس

  1. بدر صغري نام بازاري بوده که از آغاز ذي قعده تا هشتم آن ماه بازار مزبور در بدر تشکيل مي شد و مانند بازار هاي ديگر عرب در آن چند روز مرکز داد و ستد و سرودن اشعار و خطبه ها و اظهار فضل قبايل و افراد بوده است.
  2. نام جايي است در نزديکي مکه.
  3. سويق به معناي آرد و شراب هر دو آمده است و شايد معناي دوم مناسب تر باشد.