غزوه بدر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(پانویس)
(تعداد سپاهیان دو طرف)
سطر ۵۷: سطر ۵۷:
 
رسول خدا (ص) با سيصد و سيزده نفر به شمار ياران طالوت بيرون آمد.
 
رسول خدا (ص) با سيصد و سيزده نفر به شمار ياران طالوت بيرون آمد.
 
هفتاد شتر داشتند كه دو يا سه نفر به ترتيب بر يكى سوار مى ‌شدند. پيامبر (ص)، على (ع) و مرثد بن ابى مرثد و زيد بن حارثه، به نوبت يك شتر را سوار مى ‌شدند. به اجماع مورّخان مقداد يك اسب داشت. گفته‌ اند: در همه سپاه پيامبر (ص) فقط همين يك اسب بود. <ref> تاريخ الخميس، 1/ 371؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ بحار الانوار، 19/ 323؛ حياة الصحابة، 1/ 439؛ سيره حلبى، 2/ 149؛ المغازي، 1/ 27؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 38- 39؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 53. </ref>سلمانان شش سپر و هشت شمشير داشتند.<ref>  مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ مجمع البيان 2/ 214؛ تاريخ الخميس، 1/ 371. </ref>شمار مهاجران شصت و چهار يا هفتاد نفر بود. هفتاد و شش، هفتاد و هفت و هشتاد نفر هم گفته ‌اند. مطابق نقل ديگر دويست و هفتاد نفر از انصار بودند و بقيه سپاه از مهاجران. ارقام ديگرى هم گفته ‌اند.<ref> دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323. </ref> از اين ميان صد و هفتاد نفر از مردم خزرج بودند كه البته در همين هم اختلاف است.
 
هفتاد شتر داشتند كه دو يا سه نفر به ترتيب بر يكى سوار مى ‌شدند. پيامبر (ص)، على (ع) و مرثد بن ابى مرثد و زيد بن حارثه، به نوبت يك شتر را سوار مى ‌شدند. به اجماع مورّخان مقداد يك اسب داشت. گفته‌ اند: در همه سپاه پيامبر (ص) فقط همين يك اسب بود. <ref> تاريخ الخميس، 1/ 371؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ بحار الانوار، 19/ 323؛ حياة الصحابة، 1/ 439؛ سيره حلبى، 2/ 149؛ المغازي، 1/ 27؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 38- 39؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 53. </ref>سلمانان شش سپر و هشت شمشير داشتند.<ref>  مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ مجمع البيان 2/ 214؛ تاريخ الخميس، 1/ 371. </ref>شمار مهاجران شصت و چهار يا هفتاد نفر بود. هفتاد و شش، هفتاد و هفت و هشتاد نفر هم گفته ‌اند. مطابق نقل ديگر دويست و هفتاد نفر از انصار بودند و بقيه سپاه از مهاجران. ارقام ديگرى هم گفته ‌اند.<ref> دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323. </ref> از اين ميان صد و هفتاد نفر از مردم خزرج بودند كه البته در همين هم اختلاف است.
 +
==== تعداد سپاه مشرکان ====
 +
تعدادشان بین نهصد و پنجاه نفر تا هزار نفر بوده است.. هفتصد شتر داشتند. <ref> دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323. </ref> گفته‌ اند: چهار صد اسب <ref>  تفسير قمى، 1/ 262. </ref> دويست و صد اسب هم گفته ‌اند. <ref> مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ سيره حلبى، 2/ 146؛ بحار الانوار، 19/ 224؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 118 </ref>ششصد نفر زره‌پوش بودند.<ref>  مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33؛ مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428 </ref> روزى يك نفر سپاه را طعام مى‌ داد. روزانه نه يا ده شتر مى‌ كشتند. طعام‌دهندگان دوازده نفر بودند. از جمله:
 +
عتبه، شيبه، عبّاس، ابو جهل و حكيم بن حزام چنان كه معروف است بعدا از جمله مؤلفة قلوبهم بود.
 +
=== آرایش دو سپاه ===
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ ‏۱۵ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۳۵

علت وقوع جنگ بدر

کاروان قريش با سرمايه بسيار بزرگي که همه زن و مرد قريش درآن سهيم بودند[۱]، عازم شام - منطقه غزه - شده بود. بدين ترتيب كه كاروان قريش در غزوه عشيره از دست مسلمانان گريخت و به شام رفت. پيامبر (ص) مراقبانى را گماشت تا به هنگام بازگشت كاروان او را خبر كنند. سرپرستى كاروان را ابو سفيان بر عهده داشت و سى مرد، كمتر يا بيشتر، همراه او بودند. گفته‌ اند: قيمت كالاهاى اين كاروان به پنجاه هزار دينار مى ‌رسيده.هيچ مرد و زن قريشى در مكه نبود مگر اينكه از يك مثقال طلا تا هر اندازه كه توانسته بود در آن سرمايه گذارى كرده بود. حتى برخى از زنان، سرمايه ‌هاى بسيار اندك فرستاده بودند. [۲] چون پيامبر (ص) زمان بازگشت كاروان قريش از شام را دانست، ياران خود را براى حمله به آن فرا خواند. ده شب پيش از خروج خود از مدينه، طلحة بن عبيد الله و سعيد بن زيد را براى كسب خبر و اطلاع روانه فرمود[۳]

وقایع قبل از نبرد بدر

خودداری عده از مسلمانان در یاری رسول خدا(صل الله علیه و آله وسلم)

رسول خدا (ص) مسلمانان را به حركت فرمان داد. مردم حركت كردند، برخى مشتاقانه فرمان پيامبر (ص) را پذيرفتند و شمارى از خوف انتقام قريش با كراهت و سنگينى دستور رهبر را استقبال كردند. گروه زيادى هم از اصحاب چون با خروج پيامبر (ص) موافق نبودند همراه او بيرون نرفتند و در اين مورد سخن‌ و گفتگو بسيار شد.[۴] گروهى از اهل بينش و افراد داراى حسن نيّت هم از همراهى با پيغمبر (ص) خوددارى كردند كه نمى‌ پنداشتند جنگى خواهد بود، بلكه گمان مى ‌بردند اين سفر براى كسب غنيمت است. اگر گمان مى ‌كردند كه جنگ خواهد شد، هرگز تخلف نمى‌ كردند. [۵] خداوند متعال در قرآن واكنش مسلمانان را چنين بازگو فرموده است: كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ، يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. [۶] همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه ‌ات به حقّ بيرون آورد و حال آن كه دسته‌اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ- بعد از آن كه روشن گرديد- مجادله مى ‌كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‌ رانند و ايشان (بدان) مى ‌نگرند.

برخى از اين جهت كراهت داشتند كه قريش در مقابل چنين اقدام خطرناكى سكوت نخواهد كرد.برخی از مسلمانانی كه در مكّه شكنجه شدند. آنان از پيامبر (ص) اجازه مى ‌خواستند تا با مشركان بجنگند، امّا به آن‌ها اجازه جنگ داده نمى‌ شد. هنگامى كه فرمان‌جنگ يافتند، و دستور آمد كه به سوى بدر حركت كنند، اين كار برشمارى از آنان سخت مى‌نمود. خداوند نازل فرمود: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌. «1» آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: (فعلا) دست (از جنگ) بداريد، و نماز را بر پاى داريد و زكات بدهيد؛ والى همين كه كارزار بر آنان مقرّر شد، به ناگاه گروهى از آنان از مردم (- مشركان) ترسيدند، مانند ترس از خدا يا ترسى سخت‌تر، و گفتند: پروردگارا؛ چرا بر ما كارزار مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدّتى كوتاه مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى (از اين) دنيا، اندك و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است‌.[۷]

آگاهی ابوسفیان از قصد حمله مسلمانان به کاروان قریش

ابوسفيان که خطر را درک مي ‌کرد، از همان تبوک شخصي را به مکه فرستاد تا قريش را به حمايت از اموالش فرا خواند. گفته شده که ابوسفيان، زماني که در شام بود، خبر آمادگي مسلمانان را براي حمله به کاروان شنيده بود[۸] اما محتمل آن است که خبر دقيقي نداشته و لذا، در بازگشت تا نزديکيه اي چاه هاي بدر نيز آمد. واقدی به نقل از مخرمه می نویسد: ما از شام ترسان بيرون آمديم و از كمين مى‌ ترسيديم. اين بود كه چون از شام بيرون آمديم ضمضم بن عمرو را گسيل داشتيم‌.[۹] ابو سفيان او را مأمور ساخت كه به قريش خبر دهد كه محمد حتما به كاروان حمله خواهد كرد. و دستور داد بينى شتر خود را ببرد و هنگامى كه وارد مكه مى‌ شود جل و جهاز شتر را هم واژگون كند و جلو و پشت پيراهن خود را هم بدرد و فرياد كشد كه: كمك ... كمك ...! و گفته ‌اند كه او را از تبوك روانه داشتند.[۱۰]

خواب عاتکه دختر عبدالمطلب

عاتكه دختر عبد المطلب در خواب ديد كه مردى سوار بر شتر به مكّه آمد و فرياد مى‌ زد: اى آل غالب؛ يا: اى آل غدر؛ به سوى بسترهاى مرگ خود بشتابيد. سپس سنگى را از فراز كوه ابو قيس روانه كرد كه چون پايين آمد، ريزريز شد. چنان كه در مكّه هيچ خانه‌اى نبود كه سنگ‌ريزه‌اى در آن نيفتد. عاتكه خواب خويش را به عبّاس گفت. او نيز به عتبة بن ربيعه بازگفت. عتبه گفت: اين مصيبتى است كه در قريش روى خواهد داد. امّا ابو جهل با شنيدن خواب عاتكه به تمسخر گفت: اين پيغمبر دومى است كه در بنى عبد المطلب ظهور مى ‌كند. قسم به لات و عزّى؛ سه روز صبر مى‌ كنيم. اگر آن چه او گفته، درست بود كه هيچ و الّا سندى را عليه شما خواهيم نوشت كه در ميان عرب خانواده‌اى نيست كه زنان و مردان آن از بنى هاشم دروغ‌گوتر باشند.روز سوم ديدند، مردى بانگ مى‌زند: اى آل غالب؛ اى آل غالب؛ مصيبت؛ مصيبت‌[۱۱]

حرکت و تجهیز سپاه قریش

احدى از بزرگان قريش نبود، مگر اين كه مالى براى تجهيز سپاه پرداخت. قريش اعلام كرد: هر كس براى نجات كاروان بيرون نيايد، خانه‌ اش را ويران مى‌ كنيم. از اين رو كسى نماند كه براى جنگ بيرون نرود، مگر اين كه به جاى خود كسى را فرستاد. [۱۲] ابو لهب نيز عاص بن هشام را در مقابل چهار هزار درهم كه گفته مى‌شود از راه قمار از او مى‌خواست، به جاى خود فرستاد. [۱۳]عبّاس، عقيل، نوفل بن حارث و طالب بن ابى طالب از بنى هاشم همراه قريش عازم شدند. طالب به اجبار قريش از مكّه بيرون آمد، بر اثر مشاجره‌ لفظى با آنان كه مى‌گفتند: به خدا قسم كه مى‌دانيم دل‌هايتان با محمّد است، همراه كسانى كه به مكّه بازگشتند، برگشت‌.[۱۴]

ابو سفيان با تغيير مسير، كاروان را نجات داد و نماينده‌اى را براى بازگرداندن قريش فرستاد.او كاروان را بسرعت راند و بدر را سمت راست خود قرار داد و به طرف ساحل دريا رفت[۱۵]. ابو جهل بر خلاف نظر ابو سفيان اصرار ورزيد كه بايد به منطقه بدر برويم و سه روز در آنجا بمانيم و بخوريم و شراب بنوشيم تا عرب از اين حركت و جمعيت ما با خبر شوند و براى هميشه از ما حساب ببرند. در عین حال قبیله بنی زهره و بنی عدی بازشگتند.[۱۶] قریشیان همراه خود زنان خواننده و نوازنده را نیز بردند.این زنان در همه منازل طول راه آواز مى ‌خواندند، گروهى از سپاهيان را هم براى تحريك به جنگ با خود بردند. نهصد و پنجاه جنگجو بيرون آمدند و صد اسب هم براى خود نمايى و تكبّر يدك مى‌ كشيدند، چنانچه خداوند در كتاب خود ياد فرموده است: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا من دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ : و مباشيد چون آن كافران كه بيرون آمدند از خانه‌ هايشان به طريق طغيان و نمايش مردمان‌[۱۷]

شورای جنگی سپاه اسلام

در نزديكى بدر مسلمانان از آمدن و تجمّع قريش براى دفاع از كاروان تجارتى خبردار شدند. شمارى از اين مسأله وحشت كردند و برخى فغان و ناله سردادند. پيامبر (ص) با ياران خود مشورت كرد كه بجنگند يا در پى كاروان باشند؟

ابو بكر گفت: ايشان قريش‌اند با آن خودخواهى و تكبّرى كه دارند. از روزى كه كافر شده‌اند، هرگز ايمان نياورده‌اند و از روزى كه عزيز گرديده‌اند، هرگز ذليل نشده‌اند. از سوى ديگر شما هم براى جنگ بيرون نيامده‌ايد. رسول خدا (ص) فرمود: بنشين. ابو بكر نشست.

عمر برخاست و همانند ابو بكر سخن گفت. پيامبر (ص) او را به نشستن فرمان داد و او نشست‌[۱۸]

سپس مقداد برخاست و گفت: اى رسول خدا درست است كه اينان قريش‌اند كه با تكبّر خود آمده‌اند، امّا ما به تو ايمان آورده و ترا تصديق كرده‌ايم و شهادت مى‌دهيم كه آنچه تو آورده‌اى، حقّ است و از نزد خداوند. به خدا قسم، اگر ما را فرمان دهى كه در ميان آتش رويم يا خود را بر خار مغيلان زنيم، مى ‌رويم و پروا نمى‌ كنيم و آنچه را كه بنى اسرائيل به موسى گفتند كه تو و پروردگارت برويد و نبرد كنيد، ما همين جا نشسته‌ايم، ما نخواهيم گفت، بلكه ما مى‌گوييم: تو و پروردگارت رهسپار شويد و نبرد كنيد كه ما هم همراه شما نبرد مى ‌كنيم. به خدا قسم كه در راست و چپ و پيشاپيش تو خواهيم جنگيد و اگر به دريا وارد شوى، همراه تو خواهيم آمد و اگر ما را تا نواحى حبشه ببرى، با تو خواهيم آمد. رنگ رخساره پيامبر (ص) از شنيدن سخنان مقداد برافروخته شد و برق شادى در نگاهش نمايان گرديد، چنان كه آشكارا خنديد و او را دعا كرد.[۱۹]

رسول خدا (ص) باز از مردم نظر خواست و گويا قصد وى انصار بود، چه هم جمعيتشان بيشتر بود و هم بيم داشت كه مبادا انصار فكر كنند كه اگر در مدينه مسأله‌اى پيش آيد، بر آنان است كه از پيغمبر (ص) دفاع كنند، امّا در خارج مدينه چنين مسئوليتى ندارند. چنان كه در پيمان عقبه پذيرفته بودند. سپس سعد بن معاذ برخاست و گفت: پدر و مادرم فدايت يا رسول اللّه؛ گويا به ما نظر دارى؟ گفت: آرى، سعد گفت: گمان مى ‌كنم كه براى كارى بيرون آمدى و اكنون به كار ديگرى مأمور شده ‌اى. فرمود: بلى. سعد گفت: يا رسول اللّه؛ پدر و مادرم فداى تو. ما به تو ايمان آورده ‌ايم و تو را تصديق كرده ‌ايم و شهادت داده ‌ايم كه آنچه آورده‌اى حق است و از جانب خداوند. پس هرچه خواهى فرمان بده كه ما اطاعت مى ‌كنيم ... به خدا قسم؛ اگر ما را فرمان دهى كه به اين دريا فرو رويم، با تو فرو خواهيم رفت. باشد كه خداوند چشم تو را به ديدن فداكارى ما روشن كند. پس ما را به نام خدا رهسپار ساز. رسول خدا (ص) شادمان شد و دستور حركت داد و گفت: خداوند متعال يكى از دو دسته را به من وعده داده است. به خداى قسم؛ هم اكنون گويى به‌ كشتارگاه ابو جهل بن هشام، و عتبة بن ربيعه و شيبه و ... مى ‌نگرم ... سپس حركت كرد تا در بدر فرود آمد.

از برخى از متون به دست مى‌ آيد كه بيشتر صحابه خواهان تعقيب كاروان و ترك نبرد بودند. ال[۲۰]. خداوند متعال اين جريان را در قرآن بيان فرموده است؛

وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ. [۲۱] و (به ياد آوريد) هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته (كاروان تجارتى ابو سفيان يا سپاه قريش را به شما وعده داد كه از آن شما باشد و شما دوست داشتيد كه دسته بى‌سلاح براى شما باشد و (لى) خدا مى‌خواست كه حق (- اسلام) را با كلمات خود ثابت، و كافران را ريشه كن كند.

تمرّد برخی اصحاب از شکستن روزه هایشان

پيامبر (ص) بيرون رفت. يك يا دو روز، روزه گرفت، آنگاه توقف فرمود و منادى آن حضرت ندا داد كه: اى گروه سرپيچان! من روزه خود را گشوده‌ام، شما هم روزه بگشاييد. و اين تعبير براى آن بود كه قبلا هم فرموده بود روزه بگشاييد و نگشاده بودند[۲۲]

نبرد بدر

تعداد سپاهیان دو طرف

تعداد سپاه مسلمانان

رسول خدا (ص) با سيصد و سيزده نفر به شمار ياران طالوت بيرون آمد. هفتاد شتر داشتند كه دو يا سه نفر به ترتيب بر يكى سوار مى ‌شدند. پيامبر (ص)، على (ع) و مرثد بن ابى مرثد و زيد بن حارثه، به نوبت يك شتر را سوار مى ‌شدند. به اجماع مورّخان مقداد يك اسب داشت. گفته‌ اند: در همه سپاه پيامبر (ص) فقط همين يك اسب بود. [۲۳]سلمانان شش سپر و هشت شمشير داشتند.[۲۴]شمار مهاجران شصت و چهار يا هفتاد نفر بود. هفتاد و شش، هفتاد و هفت و هشتاد نفر هم گفته ‌اند. مطابق نقل ديگر دويست و هفتاد نفر از انصار بودند و بقيه سپاه از مهاجران. ارقام ديگرى هم گفته ‌اند.[۲۵] از اين ميان صد و هفتاد نفر از مردم خزرج بودند كه البته در همين هم اختلاف است.

تعداد سپاه مشرکان

تعدادشان بین نهصد و پنجاه نفر تا هزار نفر بوده است.. هفتصد شتر داشتند. [۲۶] گفته‌ اند: چهار صد اسب [۲۷] دويست و صد اسب هم گفته ‌اند. [۲۸]ششصد نفر زره‌پوش بودند.[۲۹] روزى يك نفر سپاه را طعام مى‌ داد. روزانه نه يا ده شتر مى‌ كشتند. طعام‌دهندگان دوازده نفر بودند. از جمله: عتبه، شيبه، عبّاس، ابو جهل و حكيم بن حزام چنان كه معروف است بعدا از جمله مؤلفة قلوبهم بود.

آرایش دو سپاه

پانویس

  1. سرمايه‌اي قريب به پنجاه هزار دينار(سکه طلا) و در نقلي آمده: »وکانت العير، الف بعير«، انساب‌الاشراف، ج 1، ص 288.
  2. ترجمه المغازى،متن،ص:20
  3. ترجمه مغازى،ص:14
  4. ترجمه المغازى،،متن،ص:16
  5. شرح نهج البلاغه، 14/ 85؛ المغازى، 1/ 20- 21؛ بحار الانوار، 19/ 328؛ سيره حلبى، 2/ 143
  6. انفال (8): 5- 6
  7. نساء( 4)
  8. طبقات ‌الکبري، ج 2، صص 12 و 13.
  9. ترجمه المغازى،متن،ص:20
  10. همان ، ص 21
  11. تاريخ الخميس، 1/ 369؛ المغازى، 1/ 29؛ سيره ابن هشام، 2/ 259؛ الروض الانف، 3/ 42؛ سيره حلبى، 2/ 143- 144.
  12. سيره ابن هشام، 2/ 261.
  13. المغازى، 1/ 33؛ تاريخ الخميس، 1/ 370؛ انساب الاشراف، 1/ 292
  14. بحار الانوار، 19/ 294- 295؛ روضه كافى، 375؛ تاريخ الخميس، 1/ 375؛ انساب الاشراف، 2/ 42
  15. ترجمه المغازى،متن،ص:31
  16. سيره حلبى، 2/ 153
  17. سوره انفال آیه 8
  18. المغازى، 1/ 48؛ سيره حلبى، 2/ 150
  19. تاريخ الخميس، 1/ 373؛ سيره حلبى، 2/ 150؛ المغازى، 1/ 48
  20. در المنثور، 3/ 163، 162؛ البداية و النهايه، 3/ 263
  21. انفال( 8): 7
  22. ترجمه المغازى،متن،ص:37
  23. تاريخ الخميس، 1/ 371؛ مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ بحار الانوار، 19/ 323؛ حياة الصحابة، 1/ 439؛ سيره حلبى، 2/ 149؛ المغازي، 1/ 27؛ دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 38- 39؛ تاريخ الامم و الملوك، 2/ 53.
  24. مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ مجمع البيان 2/ 214؛ تاريخ الخميس، 1/ 371.
  25. دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323.
  26. دلائل النبوه (بيهقى)، 3/ 40؛ سيره حلبى، 2/ 164؛ حياة الصحابة، 1/ 603؛ تاريخ الخميس، 1/ 371؛ انساب الاشراف، 1/ 290؛ مجمع الزوائد، 6/ 93؛ بحار الانوار، 19/ 323.
  27. تفسير قمى، 1/ 262.
  28. مناقب آل ابى طالب، 1/ 187؛ سيره حلبى، 2/ 146؛ بحار الانوار، 19/ 224؛ الكامل فى التاريخ، 2/ 118
  29. مناقب خوارزمى، 102؛ مناقب ابن مغازلى، 434، 366؛ الاستيعاب، 3/ 33؛ مستدرك حاكم، 3/ 11؛ شرح نهج البلاغه، 2/ 102؛ جمهرة الخطب، 1/ 428

منابع

  • رسولى محلاتى، هاشم. زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص 297.
  • آیتی، محمد ابراهیم. برگزيده تاريخ پيامبر صلی الله علیه و آله.