غزوه بدر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(علت وقوع جنگ بدر)
(آگاهی ابوسفیان از قصد حمله مسلمانان به کاروان قریش)
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
 
آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: (فعلا) دست (از جنگ) بداريد، و نماز را بر پاى داريد و زكات بدهيد؛ والى همين كه كارزار بر آنان مقرّر شد، به ناگاه گروهى از آنان از مردم (- مشركان) ترسيدند، مانند ترس از خدا يا ترسى سخت‌تر، و گفتند: پروردگارا؛ چرا بر ما كارزار مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدّتى كوتاه مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى (از اين) دنيا، اندك و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است‌.<ref>  نساء( 4) </ref>
 
آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: (فعلا) دست (از جنگ) بداريد، و نماز را بر پاى داريد و زكات بدهيد؛ والى همين كه كارزار بر آنان مقرّر شد، به ناگاه گروهى از آنان از مردم (- مشركان) ترسيدند، مانند ترس از خدا يا ترسى سخت‌تر، و گفتند: پروردگارا؛ چرا بر ما كارزار مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدّتى كوتاه مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى (از اين) دنيا، اندك و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است‌.<ref>  نساء( 4) </ref>
 
=== آگاهی ابوسفیان از قصد حمله مسلمانان به کاروان قریش ===
 
=== آگاهی ابوسفیان از قصد حمله مسلمانان به کاروان قریش ===
ابوسفيان که خطر را درک مي ‌کرد، از همان تبوک شخصي را به مکه فرستاد تا قريش را به حمايت از اموالش فرا خواند. گفته شده که ابوسفيان، زماني که در شام بود، خبر آمادگي مسلمانان را براي حمله به کاروان شنيده بود<ref> طبقات ‌الکبري، ج 2، صص 12 و 13. </ref> اما محتمل آن است که خبر دقيقي نداشته و لذا، در بازگشت تا نزديکيه اي چاههاي بدر نيز آمد.
+
ابوسفيان که خطر را درک مي ‌کرد، از همان تبوک شخصي را به مکه فرستاد تا قريش را به حمايت از اموالش فرا خواند. گفته شده که ابوسفيان، زماني که در شام بود، خبر آمادگي مسلمانان را براي حمله به کاروان شنيده بود<ref> طبقات ‌الکبري، ج 2، صص 12 و 13. </ref> اما محتمل آن است که خبر دقيقي نداشته و لذا، در بازگشت تا نزديکيه اي چاه هاي بدر نيز آمد. واقدی به نقل از  مخرمه می نویسد: ما از شام ترسان بيرون آمديم و از كمين مى‌ ترسيديم. اين بود كه چون از شام بيرون آمديم ضمضم بن عمرو را گسيل داشتيم‌.<ref>ترجمه المغازى،متن،ص:20 </ref> ابو سفيان او را مأمور ساخت كه به قريش خبر دهد كه محمد حتما به كاروان حمله خواهد كرد. و دستور داد بينى شتر خود را ببرد و هنگامى كه وارد مكه مى‌ شود جل و جهاز شتر را هم واژگون كند و جلو و پشت پيراهن خود را هم بدرد و فرياد كشد كه: كمك ... كمك ...! و گفته ‌اند كه او را از تبوك روانه داشتن.<ref> همان ، ص 21 </ref>
 +
=== خواب عاتکه دختر عبدالمطلب ===
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==

نسخهٔ ‏۸ ژوئن ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۵۲

علت وقوع جنگ بدر

کاروان قريش با سرمايه بسيار بزرگي که همه زن و مرد قريش درآن سهيم بودند[۱]، عازم شام - منطقه غزه - شده بود. بدين ترتيب كه كاروان قريش در غزوه عشيره از دست مسلمانان گريخت و به شام رفت. پيامبر (ص) مراقبانى را گماشت تا به هنگام بازگشت كاروان او را خبر كنند. سرپرستى كاروان را ابو سفيان بر عهده داشت و سى مرد، كمتر يا بيشتر، همراه او بودند. گفته‌ اند: قيمت كالاهاى اين كاروان به پنجاه هزار دينار مى ‌رسيده.هيچ مرد و زن قريشى در مكه نبود مگر اينكه از يك مثقال طلا تا هر اندازه كه توانسته بود در آن سرمايه گذارى كرده بود. حتى برخى از زنان، سرمايه ‌هاى بسيار اندك فرستاده بودند. [۲] چون پيامبر (ص) زمان بازگشت كاروان قريش از شام را دانست، ياران خود را براى حمله به آن فرا خواند. ده شب پيش از خروج خود از مدينه، طلحة بن عبيد الله و سعيد بن زيد را براى كسب خبر و اطلاع روانه فرمود[۳]

وقایع قبل از نبرد بدر

خودداری عده از مسلمانان در یاری رسول خدا(صل الله علیه و آله وسلم)

رسول خدا (ص) مسلمانان را به حركت فرمان داد. مردم حركت كردند، برخى مشتاقانه فرمان پيامبر (ص) را پذيرفتند و شمارى از خوف انتقام قريش با كراهت و سنگينى دستور رهبر را استقبال كردند. گروه زيادى هم از اصحاب چون با خروج پيامبر (ص) موافق نبودند همراه او بيرون نرفتند و در اين مورد سخن‌ و گفتگو بسيار شد.[۴] گروهى از اهل بينش و افراد داراى حسن نيّت هم از همراهى با پيغمبر (ص) خوددارى كردند كه نمى‌ پنداشتند جنگى خواهد بود، بلكه گمان مى ‌بردند اين سفر براى كسب غنيمت است. اگر گمان مى ‌كردند كه جنگ خواهد شد، هرگز تخلف نمى‌ كردند. [۵] خداوند متعال در قرآن واكنش مسلمانان را چنين بازگو فرموده است: كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ، يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. [۶] همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه ‌ات به حقّ بيرون آورد و حال آن كه دسته‌اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ- بعد از آن كه روشن گرديد- مجادله مى ‌كنند. گويى كه آنان را به سوى مرگ مى‌ رانند و ايشان (بدان) مى ‌نگرند.

برخى از اين جهت كراهت داشتند كه قريش در مقابل چنين اقدام خطرناكى سكوت نخواهد كرد.برخی از مسلمانانی كه در مكّه شكنجه شدند. آنان از پيامبر (ص) اجازه مى ‌خواستند تا با مشركان بجنگند، امّا به آن‌ها اجازه جنگ داده نمى‌ شد. هنگامى كه فرمان‌جنگ يافتند، و دستور آمد كه به سوى بدر حركت كنند، اين كار برشمارى از آنان سخت مى‌نمود. خداوند نازل فرمود: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌. «1» آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد: (فعلا) دست (از جنگ) بداريد، و نماز را بر پاى داريد و زكات بدهيد؛ والى همين كه كارزار بر آنان مقرّر شد، به ناگاه گروهى از آنان از مردم (- مشركان) ترسيدند، مانند ترس از خدا يا ترسى سخت‌تر، و گفتند: پروردگارا؛ چرا بر ما كارزار مقرر داشتى؟ چرا ما را تا مدّتى كوتاه مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى (از اين) دنيا، اندك و براى كسى كه تقوا پيشه كرده، آخرت بهتر است‌.[۷]

آگاهی ابوسفیان از قصد حمله مسلمانان به کاروان قریش

ابوسفيان که خطر را درک مي ‌کرد، از همان تبوک شخصي را به مکه فرستاد تا قريش را به حمايت از اموالش فرا خواند. گفته شده که ابوسفيان، زماني که در شام بود، خبر آمادگي مسلمانان را براي حمله به کاروان شنيده بود[۸] اما محتمل آن است که خبر دقيقي نداشته و لذا، در بازگشت تا نزديکيه اي چاه هاي بدر نيز آمد. واقدی به نقل از مخرمه می نویسد: ما از شام ترسان بيرون آمديم و از كمين مى‌ ترسيديم. اين بود كه چون از شام بيرون آمديم ضمضم بن عمرو را گسيل داشتيم‌.[۹] ابو سفيان او را مأمور ساخت كه به قريش خبر دهد كه محمد حتما به كاروان حمله خواهد كرد. و دستور داد بينى شتر خود را ببرد و هنگامى كه وارد مكه مى‌ شود جل و جهاز شتر را هم واژگون كند و جلو و پشت پيراهن خود را هم بدرد و فرياد كشد كه: كمك ... كمك ...! و گفته ‌اند كه او را از تبوك روانه داشتن.[۱۰]

خواب عاتکه دختر عبدالمطلب

پانویس

  1. سرمايه‌اي قريب به پنجاه هزار دينار(سکه طلا) و در نقلي آمده: »وکانت العير، الف بعير«، انساب‌الاشراف، ج 1، ص 288.
  2. ترجمه المغازى،متن،ص:20
  3. ترجمه مغازى،ص:14
  4. ترجمه المغازى،،متن،ص:16
  5. شرح نهج البلاغه، 14/ 85؛ المغازى، 1/ 20- 21؛ بحار الانوار، 19/ 328؛ سيره حلبى، 2/ 143
  6. انفال (8): 5- 6
  7. نساء( 4)
  8. طبقات ‌الکبري، ج 2، صص 12 و 13.
  9. ترجمه المغازى،متن،ص:20
  10. همان ، ص 21

منابع

  • رسولى محلاتى، هاشم. زندگانى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، ص 297.
  • آیتی، محمد ابراهیم. برگزيده تاريخ پيامبر صلی الله علیه و آله.