عامر بن شراحیل

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۰:۲۹ توسط عربصالحی (بحث | مشارکت‌ها) (منابع)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عامر بن شراحيل، معروف به شعبي کوفي، از اهالي «حِمْير» است؛ ولي از هَمْدان به شمار مي‌آيد. [۱] وي علّامه عصر خويش بوده و او را اعلم فقها دانسته‌اند. ابن عُيينه گفته است که: «علما سه نفرند: ابن عبّاس در زمان خود، شعبي در زمان خود، و ثوري در زمان خود». [۲].

حافظه ابن شراحیل

وي حافظه‌اي چنان قوي داشت که مي‌گفت هيچ سياهي بر سفيدي ننوشتم و هيچ کس براي من حديثي نقل نکرد، مگر آن که آن را حفظ کردم، و هيچ کس برايم حديثي نگفت که از او بخواهم دوباره تکرار کند.[۳]

مذهب شراحیل

با اين که عدّه‌اي شَعْبي را از دشمنان علي عليه السلام خوانده‌اند،[۴] جالب آن است که شهرستاني، وي را در زمره شيعيان ذکر مي‌کند. [۵].

عقاید شراحیل

عامر بن شراحيل شعبي، معاصر ابراهيم نَخَعي بود؛ امّا بر خلاف ابراهيم، شَعْبي با به‌کارگيري رأي در استنباط احکام، مخالف بود و به حديث، بيشتر تمايل داشت، به طوري که او را در برابر نخعي، محدّث کوفه خوانده‌اند. شَعْبي، بيشتر به نقل اسرائيليات از نومسلمانان ـ که پيش از آن، از اهل کتاب بودند ـ ، مشهور است و قصص و اخبار يمن و مغازي را نيز روايت کرده است. [۶] از آثار تاريخي او اين عناوين است: المغازي، کتاب الفتوح، کتاب المبتدأ، کتاب الشوري، مقتل عثمان، و مقتل الحسين عليه السلام. قطعه‌اي از المغازي او را خطيب بغدادي در دست داشته است. [۷] بخشي از کتاب الشوري و مقتل الحسين او هم در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد آمده است. [۸]

شراحیل و مختار

از او، داستان منزلگاه «قصر بني‌ مقاتل» را، به نقل از «مجالد بن سعيد» روايت مي‌کند. . او و پدرش نخستين کساني بودند که به دعوت «مختار» پاسخ مثبت داده و حقانيت موضع او را گواهي کردند و در سال 67 ه.ق همراه او به ساباط مدائن رفتند. او پس از شکست «مختار» به «حجاج» دژخيم اموي پيوست آنگاه در سال 82 به «عبدالرحمن بن اشعث» روي آورد و بر ضد «حجاج» کارزار کرد و هنگامي که «عبدالرحمن» با شکست روبرو شد، از «قتيبة بن مسلم» فرماندار «حجاج» در «ري» تقاضا کرد که برايش امان بخواهد واو نيز برايش امان نامه گرفت و سرانجام رياست دستگاه قضايي کوفه را در زمان «عمر بن عبدالعزيز» به عهده گرفت. او از چهره ‌هايي است که دست از ياري «مسلم» و سالارش حسين عليه‌السلام کشيد و به همراه کاروان نور نرفت. «ابومخنف» از او بطور ارسال روايت مي‌کند و او در سال 104 ه.ق در کوفه به مرگ ناگهاني از دنيا رفت. «طبري» از او يکصد و چهارده خبر آورده است. در «تهذيب التهذيب» به نقل از «عجلي» آمده است که «عامر شعبي» از 84 تن از صحابه روايت شنيده و خود، اميرمؤمنان را درک کرده و در سال 110 ه.ق از دنيا رفته است.[۹]

پانویس

  1. الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۴۶ .
  2. سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵و ۲۹۸ ـ ۳۰۰
  3. کتاب العلم، ص۱۲؛ تذکرة الحفّاظ، ج۱، ص۸۴.
  4. معجم رجال الحديث، ج۱۰، ص۲۱۰؛ البيان في تفسير القرآن، ص۵۰۱ ـ ۵۰۳.
  5. منع تدوين الحديث، ج۱، ص۱۹۰
  6. سير أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵و ۲۹۸ ـ ۲۹۹.
  7. تاريخ نگاري در اسلام، ص۵۸.
  8. شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج۹، ص۴۹ـ ۵۸.
  9. الطبقات الکبري، ج۶، ص۲۵۵.


منابع