سلام بن ابی الحقیق: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'سلام(عبداللّه)<ref> سير اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 12.</ref> بن‌ ابى الحُقيق معروف به اب...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
سلام(عبداللّه)<ref> سير اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 12.</ref> بن‌ ابى الحُقيق معروف به ابورافع نَضَرى<ref> الطبقات، ج‌ 2، ص‌ 70.</ref> از بزرگان يهود و دشمن سرسخت [[اسلام]] و پيامبر.
+
سلام(عبداللّه)<ref> سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 12.</ref> بن‌ ابى الحُقیق معروف به ابورافع نَضَرى<ref> الطبقات، ج‌ 2، ص‌ 70.</ref> از بزرگان یهود و دشمن سرسخت [[اسلام]] و پیامبر.
  
ابورافع از اشراف يهود بنى‌نضير<ref> البداية والنهايه، ج‌ 4، ص‌ 62‌.</ref> و بازرگان اهل ‌حجاز بود.<ref> همان، ج 3، ص‌ 186.</ref> برخى او را قرظى دانسته‌اند.<ref> سيره ابن ‌هشام، ج 2، ص ‌554‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 250.</ref> او چون پيامبرى از ميان غيريهود برانگيخته شد، حسادت مى‌كرد.<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 677‌.</ref>
+
ابورافع از اشراف یهود بنى‌نضیر<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 62‌.</ref> و بازرگان اهل ‌حجاز بود.<ref> همان، ج 3، ص‌ 186.</ref> برخى او را قرظى دانسته‌اند.<ref> سیره ابن ‌هشام، ج 2، ص ‌554‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 250.</ref> او چون پیامبرى از میان غیریهود برانگیخته شد، حسادت مى‌كرد.<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 677‌.</ref>
  
هنگامى كه اسلام آوردن عبدالله بن ‌سلام را شنيد، در حضور او نبوت پيامبر را انكار كرد و آن را پادشاهى خواند.<ref> سيره ابن ‌هشام، ج‌ 2، ص‌ 571‌.</ref> وى در اذيت و آزار پيامبر صلى الله عليه و آله مى‌كوشيد.<ref> سير اعلام ‌النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 14؛ البداية والنهايه، ج‌ 4، ص‌ 112.</ref> پس از غزوه بنى‌نضير در سال چهارم هجرى كه به اخراجشان از [[مدينه]] انجاميد با تنى چند از سران يهود به خيبر رفت<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 375.</ref> و از سوى مردم استقبال شد.<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 85‌.</ref>
+
هنگامى كه اسلام آوردن عبدالله بن ‌سلام را شنید، در حضور او نبوت پیامبر را انكار كرد و آن را پادشاهى خواند.<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ 2، ص‌ 571‌.</ref> وى در اذیت و آزار پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌كوشید.<ref> سیر اعلام ‌النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 14؛ البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 112.</ref> پس از غزوه بنى‌نضیر در سال چهارم هجرى كه به اخراجشان از [[مدینه]] انجامید با تنى چند از سران یهود به خیبر رفت<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 375.</ref> و از سوى مردم استقبال شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 85‌.</ref>
  
ابورافع در پى انتقام از پيامبر و مسلمانان با قرار دادن پاداشى بزرگ به تحريك قريش غطفان و عرب‌هاى مشرك اطراف مكه پرداخت و بدين ترتيب در شكل‌دهى جنگ بزرگ احزاب نقش ‌داشت.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 394؛ سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 214؛ البداية والنهايه، ج‌ 4، ص‌ 77.</ref>
+
ابورافع در پى انتقام از پیامبر و مسلمانان با قرار دادن پاداشى بزرگ به تحریك قریش غطفان و عرب‌هاى مشرك اطراف مكه پرداخت و بدین ترتیب در شكل‌دهى جنگ بزرگ احزاب نقش ‌داشت.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 394؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 214؛ البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 77.</ref>
  
پس از پيروزى مسلمانان در خندق و خاتمه يافتن مسأله بنى‌قريظه، خزرجيان براى كسب برترى در رقابت با اوسيان<ref> سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 273؛ اسدالغابة، ج‌ 1، ص‌ 226.</ref> كه كعب ‌بن ‌اشرف يهودى را به قتل رسانده بودند،<ref> يعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 78.</ref> از پيامبر صلى الله عليه و آله اجازه كشتن ابورافع (هم پشت كعب بر ضد پيامبر<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 55‌.</ref>) را خواستند<ref> سيره ابن ‌هشام، ج 3، ص‌ 273؛ تاريخ‌الاسلام، ذهبى، ج 1، ص 341.</ref> تا با انجام عمل مشابهى بر رقيب خود برترى يابند.<ref> سيره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 274؛ اسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 226.</ref>
+
پس از پیروزى مسلمانان در خندق و خاتمه یافتن مسأله بنى‌قریظه، خزرجیان براى كسب برترى در رقابت با اوسیان<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 273؛ اسدالغابة، ج‌ 1، ص‌ 226.</ref> كه كعب ‌بن ‌اشرف یهودى را به قتل رسانده بودند،<ref> یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 78.</ref> از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه كشتن ابورافع (هم پشت كعب بر ضد پیامبر<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 55‌.</ref>) را خواستند<ref> سیره ابن ‌هشام، ج 3، ص‌ 273؛ تاریخ‌الاسلام، ذهبى، ج 1، ص 341.</ref> تا با انجام عمل مشابهى بر رقیب خود برترى یابند.<ref> سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 274؛ اسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 226.</ref>
  
حضرت، پنج تن از انصار را به فرماندهى عبدالله ‌بن ‌عتيك براى كشتن او اعزام كرد.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 391.</ref> آنان با حيله وارد قلعه خيبر شده كمين كردند و شبانگاه به بهانه دادن هديه به ابورافع وارد خانه‌اش شده، او را به قتل ‌رساندند.<ref> المغازى، ص‌ 392 ـ 394؛ المنتظم، ج‌ 2، ص‌ 342.</ref> پيامبر با شنيدن خبر قتل او خشنود شد و به قاتلان وى شادباش گفت.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 394.</ref>
+
حضرت، پنج تن از انصار را به فرماندهى عبدالله ‌بن ‌عتیك براى كشتن او اعزام كرد.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 391.</ref> آنان با حیله وارد قلعه خیبر شده كمین كردند و شبانگاه به بهانه دادن هدیه به ابورافع وارد خانه‌اش شده، او را به قتل ‌رساندند.<ref> المغازى، ص‌ 392 ـ 394؛ المنتظم، ج‌ 2، ص‌ 342.</ref> پیامبر با شنیدن خبر قتل او خشنود شد و به قاتلان وى شادباش گفت.<ref> المغازى، ج‌ 1، ص‌ 394.</ref>
  
مورخان، در سال وقوع سريه عبدالله ‌بن ‌عتيك كه به كشته شدن ابورافع انجاميد، اختلاف دارند. طبرى آن را به سال سوم و پيش از اُحد<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 55‌.</ref> و ابن‌كثير پس از آن ذكر كرده است.<ref> البداية والنهايه، ج‌ 4، ص ‌8‌.</ref> اين گفته را طبرى نيز نقل مى‌كند؛<ref> تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 56‌.</ref> گرچه هر دوى آنان به تفصيل نظر ابن‌اسحاق را مبنى بر قتل او در سال ‌ششم هجرى نقل مى‌كنند كه با داده‌هاى تاريخى به ويژه با نقش او در جنگ خندق سازگارتر است.<ref> الطبقات، ج‌ 2، ص‌ 70؛ تاريخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 56‌.</ref>
+
مورخان، در سال وقوع سریه عبدالله ‌بن ‌عتیك كه به كشته شدن ابورافع انجامید، اختلاف دارند. طبرى آن را به سال سوم و پیش از اُحد<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 55‌.</ref> و ابن‌كثیر پس از آن ذكر كرده است.<ref> البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص ‌8‌.</ref> این گفته را طبرى نیز نقل مى‌كند؛<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 56‌.</ref> گرچه هر دوى آنان به تفصیل نظر ابن‌اسحاق را مبنى بر قتل او در سال ‌ششم هجرى نقل مى‌كنند كه با داده‌هاى تاریخى به ویژه با نقش او در جنگ خندق سازگارتر است.<ref> الطبقات، ج‌ 2، ص‌ 70؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 56‌.</ref>
  
 
'''ابورافع در شأن نزول:'''
 
'''ابورافع در شأن نزول:'''
  
# طبرى از ابن ‌عباس نقل كرده كه ابورافع، ابن ابى ‌الحقيق و ديگران با گروهى از انصار طرح دوستى ريخته تا آنان را بفريبند و هشدار گروهى از مسلمانان مؤثر نيفتاد. خداوند با نزول آيه 28 [[سوره آل ‌عمران]]/3 «لايَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الكفِرينَ أولِياءَ مِن دونِ ‌المُؤمِنينَ و مَن يَفعَل ذلِكَ فَلَيس مِن‌اللّهِ فى شىء إلاّ أن تَتَّقوا مِنهُم تُقةً» مؤمنان را از دوستى با كافران جز در موارد ترس و تقيه برحذر داشت.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 309.</ref>
+
# طبرى از ابن ‌عباس نقل كرده كه ابورافع، ابن ابى ‌الحقیق و دیگران با گروهى از انصار طرح دوستى ریخته تا آنان را بفریبند و هشدار گروهى از مسلمانان مؤثر نیفتاد. خداوند با نزول آیه 28 [[سوره آل ‌عمران]]/3 «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الكفِرینَ أولِیاءَ مِن دونِ ‌المُؤمِنینَ و مَن یَفعَل ذلِكَ فَلَیس مِن‌اللّهِ فى شىء إلاّ أن تَتَّقوا مِنهُم تُقةً» مؤمنان را از دوستى با كافران جز در موارد ترس و تقیه برحذر داشت.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 309.</ref>
  
# از عكرمه نقل است كه ابورافع و گروهى از يهود با گرفتن رشوه به منظور تغيير صفات پيامبر در [[تورات]] به تحريف آن دست مى‌زدند كه خداوند آيه 77 و 78 سوره  آل ‌عمران/3 را نازل،<ref> همان، ص‌ 435؛ مجمع البيان، ج‌ 2، ص‌ 778؛ الدرّالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 245 و 246.</ref> و ضمن رسوا كردن آنان به عذاب دردناك در آخرت تهديدشان‌ كرد.
+
# از عكرمه نقل است كه ابورافع و گروهى از یهود با گرفتن رشوه به منظور تغییر صفات پیامبر در [[تورات]] به تحریف آن دست مى‌زدند كه خداوند آیه 77 و 78 سوره  آل ‌عمران/3 را نازل،<ref> همان، ص‌ 435؛ مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 778؛ الدرّالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 245 و 246.</ref> و ضمن رسوا كردن آنان به عذاب دردناك در آخرت تهدیدشان‌ كرد.
  
«إنَّ الّذينَ يَشتَرونَ بِعَهدِاللّهِ و أَيمنِهم ثَمَناً قَليلا أُولئِكَ لاخَلقَ لَهُم فِى‌الأخِرَةِ ولايُكَلِّمُهُمُ اللّهُ ولايَنظرُ إلَيهِم يَوم القِيمَة و لايُزَكِّيهِم وَلَهُم عَذابٌ أليمٌ × و إنَّ مِنهُم لَفَرِيقاً يَلوُونَ ألسِنَتَهُم بِالكِتبِ لِتَحسَبوه مِن الكِتب و ما هوَ مِن الكِتبِ و يَقولونَ هوَ مِن عِندِاللّهِ و ما هوَ مِن عِندِاللّهِ و يَقولونَ عَلى اللّهِ الكَذِبَ و هُم يَعلَمونَ».
+
«إنَّ الّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِاللّهِ و أَیمنِهم ثَمَناً قَلیلا أُولئِكَ لاخَلقَ لَهُم فِى‌الأخِرَةِ ولایُكَلِّمُهُمُ اللّهُ ولایَنظرُ إلَیهِم یَوم القِیمَة و لایُزَكِّیهِم وَلَهُم عَذابٌ ألیمٌ × و إنَّ مِنهُم لَفَرِیقاً یَلوُونَ ألسِنَتَهُم بِالكِتبِ لِتَحسَبوه مِن الكِتب و ما هوَ مِن الكِتبِ و یَقولونَ هوَ مِن عِندِاللّهِ و ما هوَ مِن عِندِاللّهِ و یَقولونَ عَلى اللّهِ الكَذِبَ و هُم یَعلَمونَ».
  
# آيه 65 تا 68 سوره آل ‌عمران/3 درباره گروهى از احبار يهود و نصاراى نجران نازل شد كه در حضور پيامبر درباره [[حضرت ابراهيم]] عليه‌السلام به نزاع برخاستند. احبار او را يهودى و ‌نصارا نصرانى‌اش مى‌خواندند كه خداوند فرمود: او پيش از هر دوى اينان است: «يأهلَ الكتبِ لِمَ تُحاجّونَ فى إبرهيمَ و ما أُنزِلَتِ التَّورةُ والإنجيلُ إلاّ مِن بَعدِه»؛<ref> دلائل‌النّبوه، ج‌ 5‌، ص‌ 384؛ تاريخ الاسلام، ذهبى، ج 1، ص 697‌.</ref> آن‌گاه ابورافع از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: آيا مى‌خواهى ما تو را عبادت كنيم؛ چنان‌كه نصارا عيسى ‌ابن ‌مريم را پرستش مى‌كنند؟ حضرت ‌فرمود: به خدا پناه مى‌برم از اين كه به عبادت غيرخدا فرمان دهم.
+
# آیه 65 تا 68 سوره آل ‌عمران/3 درباره گروهى از احبار یهود و نصاراى نجران نازل شد كه در حضور پیامبر درباره [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام به نزاع برخاستند. احبار او را یهودى و ‌نصارا نصرانى‌اش مى‌خواندند كه خداوند فرمود: او پیش از هر دوى اینان است: «یأهلَ الكتبِ لِمَ تُحاجّونَ فى إبرهیمَ و ما أُنزِلَتِ التَّورةُ والإنجیلُ إلاّ مِن بَعدِه»؛<ref> دلائل‌النّبوه، ج‌ 5‌، ص‌ 384؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ج 1، ص 697‌.</ref> آن‌گاه ابورافع از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: آیا مى‌خواهى ما تو را عبادت كنیم؛ چنان‌كه نصارا عیسى ‌ابن ‌مریم را پرستش مى‌كنند؟ حضرت ‌فرمود: به خدا پناه مى‌برم از این كه به عبادت غیرخدا فرمان دهم.
  
در پى اين قضيه آيات 79 و 80 سوره آل ‌عمران/3 نازل شد<ref> جامع‌البيان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 441؛ مجمع‌البيان، ج‌ 2، ص‌ 782.</ref> كه [[پيامبران]] از فراخوانى ديگران به عبادت خويشتن، فرشتگان و پيامبران ديگر مبرا دانسته شدند: «ما‌كان لِبَشر أن يُؤتِيَه اللّهُ الكِتبَ والحُكمَ والنُّبوَّةَ ثُمّ يَقولَ لِلنَّاسِ كونوا عِباداً لى مِن دونِ‌اللّهِ ولكِن كونوا رَبّنِيّين بِما كُنتُم تُعَلِّمونَ الكِتبَ و بِما كُنتم تَدرُسونَ × ولايَأمُرَكم أن تَتَّخِذوا المَلئِكَة والنَّبِيّينَ أرباباً أيأمُرُكُم بِالكُفر بَعدَ إذ أنتم مُسلِمونَ».
+
در پى این قضیه آیات 79 و 80 سوره آل ‌عمران/3 نازل شد<ref> جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 441؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 782.</ref> كه [[پیامبران]] از فراخوانى دیگران به عبادت خویشتن، فرشتگان و پیامبران دیگر مبرا دانسته شدند: «ما‌كان لِبَشر أن یُؤتِیَه اللّهُ الكِتبَ والحُكمَ والنُّبوَّةَ ثُمّ یَقولَ لِلنَّاسِ كونوا عِباداً لى مِن دونِ‌اللّهِ ولكِن كونوا رَبّنِیّین بِما كُنتُم تُعَلِّمونَ الكِتبَ و بِما كُنتم تَدرُسونَ × ولایَأمُرَكم أن تَتَّخِذوا المَلئِكَة والنَّبِیّینَ أرباباً أیأمُرُكُم بِالكُفر بَعدَ إذ أنتم مُسلِمونَ».
  
# طبرسى در ذيل آيه‌هاى 111 و 112 سوره آل ‌عمران/3 از مقاتل آورده كه سران يهود چون ابورافع، كعب و ديگران نزد برخى هم‌كيشان پيشين خود مثل عبدالله ‌بن ‌سلام و ياران او رفته، آنان را بر اسلام آوردنشان سرزنش كردند كه اين آيات نازل شد:<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 2، ص‌ 813‌؛ قرطبى، ج‌ 4، ص‌ 112.</ref>
+
# طبرسى در ذیل آیه‌هاى 111 و 112 سوره آل ‌عمران/3 از مقاتل آورده كه سران یهود چون ابورافع، كعب و دیگران نزد برخى هم‌كیشان پیشین خود مثل عبدالله ‌بن ‌سلام و یاران او رفته، آنان را بر اسلام آوردنشان سرزنش كردند كه این آیات نازل شد:<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 813‌؛ قرطبى، ج‌ 4، ص‌ 112.</ref>
  
«لَن يَضُرّوكُم إلاّ أَذىً وَ إن يُقتِلوكُم يُوَلّوكم الأدبارَ ثُمّ لايُنصَرونَ × ضرِبَت عَليهمُ الذِّلَّةُ أينَ ما ثُقِفوا إلاّ بِحبل مِنَ اللّهِ و حَبل مِنَ النّاسِ و باءُو بِغضب مِن اللّهِ و ضُرِبت عَليهِم المَسكَنَةُ ذلِكَ بَأنَّهُم كانوا يَكفُرونَ بايتِ اللّهِ وَ يَقتُلونَ الأنبِياءَ بِغَير حَقّ ذ لكَ بِما عَصَوا و كانوا يَعتَدونَ؛ به شما جز آزارى اندك، زيانى نمى‌رسانند و ‌اگر آهنگ كارزار با شما كنند به شما پشت مى‌كنند و آنگاه يارى نمى‌يابند. هر جا يافته شوند، دچار خوارى‌اند مگر آن كه به پناه ‌امان خدا و زينهار مردم (مسلمان) روند و سزاوار خشم الهى شدند و دچار نادارى گرديدند. اين از آن بود كه آيات الهى را انكار مى‌كردند و [[پيامبران]] را به ناحق مى‌كشتند و از آن بود كه سركشى كردند و از حد درگذشتند».
+
«لَن یَضُرّوكُم إلاّ أَذىً وَ إن یُقتِلوكُم یُوَلّوكم الأدبارَ ثُمّ لایُنصَرونَ × ضرِبَت عَلیهمُ الذِّلَّةُ أینَ ما ثُقِفوا إلاّ بِحبل مِنَ اللّهِ و حَبل مِنَ النّاسِ و باءُو بِغضب مِن اللّهِ و ضُرِبت عَلیهِم المَسكَنَةُ ذلِكَ بَأنَّهُم كانوا یَكفُرونَ بایتِ اللّهِ وَ یَقتُلونَ الأنبِیاءَ بِغَیر حَقّ ذ لكَ بِما عَصَوا و كانوا یَعتَدونَ؛ به شما جز آزارى اندك، زیانى نمى‌رسانند و ‌اگر آهنگ كارزار با شما كنند به شما پشت مى‌كنند و آنگاه یارى نمى‌یابند. هر جا یافته شوند، دچار خوارى‌اند مگر آن كه به پناه ‌امان خدا و زینهار مردم (مسلمان) روند و سزاوار خشم الهى شدند و دچار نادارى گردیدند. این از آن بود كه آیات الهى را انكار مى‌كردند و [[پیامبران]] را به ناحق مى‌كشتند و از آن بود كه سركشى كردند و از حد درگذشتند».
  
# نقل است كه مقصود از «يُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطَّغوت» در آيه 51 [[سوره نساء]]/4 ابورافع و ديگر بزرگان يهودند كه بهره‌اى اندك از كتاب آسمانى داشته؛ اما به جبت و طاغوت روى كرده‌اند. اينان در مواجهه با مشركان [[مكه]] دين آنان (بت‌پرستى) را برتر از اسلام مى‌شناساندند.<ref> [[مجمع‌البيان]]، ج‌ 3، ص‌ 93.</ref>
+
# نقل است كه مقصود از «یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطَّغوت» در آیه 51 [[سوره نساء]]/4 ابورافع و دیگر بزرگان یهودند كه بهره‌اى اندك از كتاب آسمانى داشته؛ اما به جبت و طاغوت روى كرده‌اند. اینان در مواجهه با مشركان [[مكه]] دین آنان (بت‌پرستى) را برتر از اسلام مى‌شناساندند.<ref> [[مجمع‌البیان]]، ج‌ 3، ص‌ 93.</ref>
  
به نقل ابن ‌عباس، اينان همان احبار يهود از جمله ابورافع هستند كه جنگ احزاب را با تحريك قريش، غطفان و بنى‌قريظه راه انداختند؛ همانان‌ كه نزد قريش آمده، دينشان را هدايت يافته‌تر از دين محمد نشان دادند كه خداوند اين آيه و چهار آيه بعدى را درباره آنان نازل فرمود.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 4، ج‌ 5‌، ص‌ 188 و مج 11، ج‌ 21، ص‌ 156.</ref>
+
به نقل ابن ‌عباس، اینان همان احبار یهود از جمله ابورافع هستند كه جنگ احزاب را با تحریك قریش، غطفان و بنى‌قریظه راه انداختند؛ همانان‌ كه نزد قریش آمده، دینشان را هدایت یافته‌تر از دین محمد نشان دادند كه خداوند این آیه و چهار آیه بعدى را درباره آنان نازل فرمود.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 4، ج‌ 5‌، ص‌ 188 و مج 11، ج‌ 21، ص‌ 156.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
سطر ۳۷: سطر ۳۷:
 
===منابع===
 
===منابع===
  
سيد عليرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 673-676.
+
سید علیرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 673-676.
  
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
 
[[رده: دشمنان پیامبر]]
  
 
[[رده: ابورافع نضری در شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: ابورافع نضری در شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۴

سلام(عبداللّه)[۱] بن‌ ابى الحُقیق معروف به ابورافع نَضَرى[۲] از بزرگان یهود و دشمن سرسخت اسلام و پیامبر.

ابورافع از اشراف یهود بنى‌نضیر[۳] و بازرگان اهل ‌حجاز بود.[۴] برخى او را قرظى دانسته‌اند.[۵] او چون پیامبرى از میان غیریهود برانگیخته شد، حسادت مى‌كرد.[۶]

هنگامى كه اسلام آوردن عبدالله بن ‌سلام را شنید، در حضور او نبوت پیامبر را انكار كرد و آن را پادشاهى خواند.[۷] وى در اذیت و آزار پیامبر صلى الله علیه و آله مى‌كوشید.[۸] پس از غزوه بنى‌نضیر در سال چهارم هجرى كه به اخراجشان از مدینه انجامید با تنى چند از سران یهود به خیبر رفت[۹] و از سوى مردم استقبال شد.[۱۰]

ابورافع در پى انتقام از پیامبر و مسلمانان با قرار دادن پاداشى بزرگ به تحریك قریش غطفان و عرب‌هاى مشرك اطراف مكه پرداخت و بدین ترتیب در شكل‌دهى جنگ بزرگ احزاب نقش ‌داشت.[۱۱]

پس از پیروزى مسلمانان در خندق و خاتمه یافتن مسأله بنى‌قریظه، خزرجیان براى كسب برترى در رقابت با اوسیان[۱۲] كه كعب ‌بن ‌اشرف یهودى را به قتل رسانده بودند،[۱۳] از پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه كشتن ابورافع (هم پشت كعب بر ضد پیامبر[۱۴]) را خواستند[۱۵] تا با انجام عمل مشابهى بر رقیب خود برترى یابند.[۱۶]

حضرت، پنج تن از انصار را به فرماندهى عبدالله ‌بن ‌عتیك براى كشتن او اعزام كرد.[۱۷] آنان با حیله وارد قلعه خیبر شده كمین كردند و شبانگاه به بهانه دادن هدیه به ابورافع وارد خانه‌اش شده، او را به قتل ‌رساندند.[۱۸] پیامبر با شنیدن خبر قتل او خشنود شد و به قاتلان وى شادباش گفت.[۱۹]

مورخان، در سال وقوع سریه عبدالله ‌بن ‌عتیك كه به كشته شدن ابورافع انجامید، اختلاف دارند. طبرى آن را به سال سوم و پیش از اُحد[۲۰] و ابن‌كثیر پس از آن ذكر كرده است.[۲۱] این گفته را طبرى نیز نقل مى‌كند؛[۲۲] گرچه هر دوى آنان به تفصیل نظر ابن‌اسحاق را مبنى بر قتل او در سال ‌ششم هجرى نقل مى‌كنند كه با داده‌هاى تاریخى به ویژه با نقش او در جنگ خندق سازگارتر است.[۲۳]

ابورافع در شأن نزول:

  1. طبرى از ابن ‌عباس نقل كرده كه ابورافع، ابن ابى ‌الحقیق و دیگران با گروهى از انصار طرح دوستى ریخته تا آنان را بفریبند و هشدار گروهى از مسلمانان مؤثر نیفتاد. خداوند با نزول آیه 28 سوره آل ‌عمران/3 «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الكفِرینَ أولِیاءَ مِن دونِ ‌المُؤمِنینَ و مَن یَفعَل ذلِكَ فَلَیس مِن‌اللّهِ فى شىء إلاّ أن تَتَّقوا مِنهُم تُقةً» مؤمنان را از دوستى با كافران جز در موارد ترس و تقیه برحذر داشت.[۲۴]
  1. از عكرمه نقل است كه ابورافع و گروهى از یهود با گرفتن رشوه به منظور تغییر صفات پیامبر در تورات به تحریف آن دست مى‌زدند كه خداوند آیه 77 و 78 سوره آل ‌عمران/3 را نازل،[۲۵] و ضمن رسوا كردن آنان به عذاب دردناك در آخرت تهدیدشان‌ كرد.

«إنَّ الّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِاللّهِ و أَیمنِهم ثَمَناً قَلیلا أُولئِكَ لاخَلقَ لَهُم فِى‌الأخِرَةِ ولایُكَلِّمُهُمُ اللّهُ ولایَنظرُ إلَیهِم یَوم القِیمَة و لایُزَكِّیهِم وَلَهُم عَذابٌ ألیمٌ × و إنَّ مِنهُم لَفَرِیقاً یَلوُونَ ألسِنَتَهُم بِالكِتبِ لِتَحسَبوه مِن الكِتب و ما هوَ مِن الكِتبِ و یَقولونَ هوَ مِن عِندِاللّهِ و ما هوَ مِن عِندِاللّهِ و یَقولونَ عَلى اللّهِ الكَذِبَ و هُم یَعلَمونَ».

  1. آیه 65 تا 68 سوره آل ‌عمران/3 درباره گروهى از احبار یهود و نصاراى نجران نازل شد كه در حضور پیامبر درباره حضرت ابراهیم علیه‌السلام به نزاع برخاستند. احبار او را یهودى و ‌نصارا نصرانى‌اش مى‌خواندند كه خداوند فرمود: او پیش از هر دوى اینان است: «یأهلَ الكتبِ لِمَ تُحاجّونَ فى إبرهیمَ و ما أُنزِلَتِ التَّورةُ والإنجیلُ إلاّ مِن بَعدِه»؛[۲۶] آن‌گاه ابورافع از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: آیا مى‌خواهى ما تو را عبادت كنیم؛ چنان‌كه نصارا عیسى ‌ابن ‌مریم را پرستش مى‌كنند؟ حضرت ‌فرمود: به خدا پناه مى‌برم از این كه به عبادت غیرخدا فرمان دهم.

در پى این قضیه آیات 79 و 80 سوره آل ‌عمران/3 نازل شد[۲۷] كه پیامبران از فراخوانى دیگران به عبادت خویشتن، فرشتگان و پیامبران دیگر مبرا دانسته شدند: «ما‌كان لِبَشر أن یُؤتِیَه اللّهُ الكِتبَ والحُكمَ والنُّبوَّةَ ثُمّ یَقولَ لِلنَّاسِ كونوا عِباداً لى مِن دونِ‌اللّهِ ولكِن كونوا رَبّنِیّین بِما كُنتُم تُعَلِّمونَ الكِتبَ و بِما كُنتم تَدرُسونَ × ولایَأمُرَكم أن تَتَّخِذوا المَلئِكَة والنَّبِیّینَ أرباباً أیأمُرُكُم بِالكُفر بَعدَ إذ أنتم مُسلِمونَ».

  1. طبرسى در ذیل آیه‌هاى 111 و 112 سوره آل ‌عمران/3 از مقاتل آورده كه سران یهود چون ابورافع، كعب و دیگران نزد برخى هم‌كیشان پیشین خود مثل عبدالله ‌بن ‌سلام و یاران او رفته، آنان را بر اسلام آوردنشان سرزنش كردند كه این آیات نازل شد:[۲۸]

«لَن یَضُرّوكُم إلاّ أَذىً وَ إن یُقتِلوكُم یُوَلّوكم الأدبارَ ثُمّ لایُنصَرونَ × ضرِبَت عَلیهمُ الذِّلَّةُ أینَ ما ثُقِفوا إلاّ بِحبل مِنَ اللّهِ و حَبل مِنَ النّاسِ و باءُو بِغضب مِن اللّهِ و ضُرِبت عَلیهِم المَسكَنَةُ ذلِكَ بَأنَّهُم كانوا یَكفُرونَ بایتِ اللّهِ وَ یَقتُلونَ الأنبِیاءَ بِغَیر حَقّ ذ لكَ بِما عَصَوا و كانوا یَعتَدونَ؛ به شما جز آزارى اندك، زیانى نمى‌رسانند و ‌اگر آهنگ كارزار با شما كنند به شما پشت مى‌كنند و آنگاه یارى نمى‌یابند. هر جا یافته شوند، دچار خوارى‌اند مگر آن كه به پناه ‌امان خدا و زینهار مردم (مسلمان) روند و سزاوار خشم الهى شدند و دچار نادارى گردیدند. این از آن بود كه آیات الهى را انكار مى‌كردند و پیامبران را به ناحق مى‌كشتند و از آن بود كه سركشى كردند و از حد درگذشتند».

  1. نقل است كه مقصود از «یُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطَّغوت» در آیه 51 سوره نساء/4 ابورافع و دیگر بزرگان یهودند كه بهره‌اى اندك از كتاب آسمانى داشته؛ اما به جبت و طاغوت روى كرده‌اند. اینان در مواجهه با مشركان مكه دین آنان (بت‌پرستى) را برتر از اسلام مى‌شناساندند.[۲۹]

به نقل ابن ‌عباس، اینان همان احبار یهود از جمله ابورافع هستند كه جنگ احزاب را با تحریك قریش، غطفان و بنى‌قریظه راه انداختند؛ همانان‌ كه نزد قریش آمده، دینشان را هدایت یافته‌تر از دین محمد نشان دادند كه خداوند این آیه و چهار آیه بعدى را درباره آنان نازل فرمود.[۳۰]

پانویس

  1. سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 12.
  2. الطبقات، ج‌ 2، ص‌ 70.
  3. البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 62‌.
  4. همان، ج 3، ص‌ 186.
  5. سیره ابن ‌هشام، ج 2، ص ‌554‌؛ الدرّالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 250.
  6. المغازى، ج‌ 2، ص‌ 677‌.
  7. سیره ابن ‌هشام، ج‌ 2، ص‌ 571‌.
  8. سیر اعلام ‌النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 14؛ البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 112.
  9. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 375.
  10. تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 85‌.
  11. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 394؛ سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 214؛ البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص‌ 77.
  12. سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 273؛ اسدالغابة، ج‌ 1، ص‌ 226.
  13. یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 78.
  14. تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 55‌.
  15. سیره ابن ‌هشام، ج 3، ص‌ 273؛ تاریخ‌الاسلام، ذهبى، ج 1، ص 341.
  16. سیره ابن ‌هشام، ج‌ 3، ص‌ 274؛ اسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 226.
  17. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 391.
  18. المغازى، ص‌ 392 ـ 394؛ المنتظم، ج‌ 2، ص‌ 342.
  19. المغازى، ج‌ 1، ص‌ 394.
  20. تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 55‌.
  21. البدایة والنهایه، ج‌ 4، ص ‌8‌.
  22. تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 56‌.
  23. الطبقات، ج‌ 2، ص‌ 70؛ تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 56‌.
  24. جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 309.
  25. همان، ص‌ 435؛ مجمع البیان، ج‌ 2، ص‌ 778؛ الدرّالمنثور، ج‌ 2، ص‌ 245 و 246.
  26. دلائل‌النّبوه، ج‌ 5‌، ص‌ 384؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ج 1، ص 697‌.
  27. جامع‌البیان، مج‌ 3، ج‌ 3، ص‌ 441؛ مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 782.
  28. مجمع‌البیان، ج‌ 2، ص‌ 813‌؛ قرطبى، ج‌ 4، ص‌ 112.
  29. مجمع‌البیان، ج‌ 3، ص‌ 93.
  30. جامع‌البیان، مج‌ 4، ج‌ 5‌، ص‌ 188 و مج 11، ج‌ 21، ص‌ 156.

منابع

سید علیرضا واسعى، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 673-676.